حجت الاسلام حسینی قمی: صبر در واقعه عاشورا

حجت الاسلام حسینی قمی: صبر در واقعه عاشورا

۰۳ آبان ۱۳۹۴ 0 صوتی و تصویری
 
 
 
 
 
 

صبر در واقعه عاشورا

کربلا مظهر انواع صبر است . ایمان در صبر خلاصه می شود . زیرا صبر باید در تمام مظاهر زندگی ما خودش را نشان بدهد و کربلا نمایشگاه صبر بود.
صبر بر مصیبت ، طاعت،  گناه و غصب بود. صبر بر غضب همان حلم است و صبر در مقابل دشمن همان شجاعت است . ما می خواهیم واژه صبر در سخنان امام را جستجو می کنیم . امام روز هشتم ذی الحجه از مکه بیرون آمدند که به آن یوم الترویه می گویند . به یوم الترویه محمل ببستند جملگی در آن نشستند ، همه قربانیان کعبه ی دل بروم خرگه زدند ازکعبه ی گِل ، حرم را از حرم کردند بیرون همه سرگشته اند در دشت و هامون ، کسانی را که درعالم پناهند بیرون کردند از بیت خداوند . اما در روز هفتم خطبه ای خواند . امام فرمود : الحمد الله ، ماشاء الله ، لا قوة الابالله ، مرگ بر انسان نوشته شده است . من می دانم کجا می روم . دارم یک عده گرگ های بیابان را کربلا می بینم که می خواهند من را قطعه قطعه کنند . رضای خدا رضای ماست و ما بر این مصیبت ها صبر می کنیم . و خدا پاداش ما را بی حساب می دهد . هر کس حاضر است خون قلبش را تقدیم بکند فردا صبح با ما حرکت کند . حجت الاسلام نیر تبریزی پیام امام را در قالب شعر در آورده است . گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما سر گیرد و برون رود از کربلا ی ما ، این عرصه نیست جلوه گر روبَه و گراز شیرافکن است بادیه ی ابتلای ما ، تا دست و رو به خون نشست می نیافت کس راه طواف در حرم کبریا ، ما پروریم دشمن و به خون کشیم دوست کس را وقوف نیست چون و چرای ما ، یزدان ذوالجلال به خلوت سرای عشق آراسته است بزم ضیافت برای ما ، ما را هوای سلطنت ملک دیگر است کین عرصه نیست در خور فر همای ما . امام فرمود : برگردد آنکه با هوس کشور آمده سرناور به افسر شاهی گدای ما ، برگشت هر که طاقت تیر و سنان نداشت چون شاه تشنه کاری به شمر و سنان نداشت .
شروع سخنان امام با صبر است و پایان سخن هم با صبر است . در گودال قتلگاه تعبیر امام باز صبر بر قضا است .
در تاریخ طبری داریم که روز نهم محرم دو نفر از کوفه برای امام حسین (ع) خبری آوردند که این کوفه همان کوفه ای نیست که هجده هزار نامه برای شما نوشت . آنها همه بر علیه شما بسیج      شده اند . امام فرمود : ما وکالت کار خودمان را به خدا سپرده ایم . در قرآن داریم که به مسلمانان می گفتند که همه علیه شما بسیج شده اند و ایمان آنها بیشتر می شد . جمعی از اصحاب به شهادت رسیده بودند و عده ی کمی مانده بودند . امام برای آنها خطبه ای خواند تا در مقابل دشمن مقاومت کنند . امام فرمود : ای بزرگ زادگان صبر کنید زیرا مرگ یک پل ارتباطی است که شما را از مشکلات دنیا عبور می دهد . چه کسی ناراحت است که از زندان دنیا به قصر الهی و روضوان الهی می رود ؟ بخاطر این سخنان امام در روز عاشورا یاران با هم مسابقه می دادند . در روایت داریم که در صبح عاشورا دو تا پسر عمو گریه می کردند که چرا بیشتر از یک جان ندارند که در راه امام تقدیم کنند . پس امام اصحابشان را به صبر دعوت می کردند . امام  اهل بیت را به صببر دعوت می کردند. اما در عصر عاشورا که دیگر کسی نمانده بود به اهل بیت خودش گفت که صبر کنید . به خدا سخن شما هرگز روی ذلت را نخواهید دید و دشم شما ذلیلی خواهد شد . شما با صبر عظیم می شوید . اهل بیت صبر کردند و عزت عالمی پیدا کردند . ابن حدید سنی در شرح نهج البلاغه دارد که ما به تاریخ کاری نداریم ، معلم آزادگی حسین است .
مصیبت علی اکبر مصیبت سنگینی برای امام بود. امام خیلی زود اجازه داد که علی اکبر به میدان برود. ولی این اجازه برای پدر آسان نبود .
گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم ، نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم ، کنار     کشته ی تو با خدا معامله کردم نجات خلق جهان را به خون بهائت خریدم ( علامه امینی می گوید که امام آنچه داشت در راه خدا داد و خدا آنچه دارد به امام حسین (ع) می دهد ) .انسان در داغ عزیزان بعد از مدتی دیگر اشک نمی ریزد . می گویند که اگر کسی نام امام حسین (ع) را در نزد امام صادق (ع) می آورد ، امام تا شب لبخند بر لبشان نمی آمد . علی اکبر شبیه پیامبر بود . عده ای از یَمَنی ها به مدینه آمدند و گفتند که ای کاش زودتر می آمدیم که پیامبر را می دیدیم . مردم به آنها گفتند که اگر علی اکبر را ببینند مثل این است که پیامبر را دیده اید . صبح روز عاشورا امام حسین (ع) به ماذن گفت که امروز اذان نگو ، بگذار علی اکبر اذان بگوید . امام در آخرین وداع به علی اکبر به فرمود : عزیزم صبر کن ، روز به شب نمی رسد مگر اینکه از دست جدت سیراب بشوی . خوب است که ما از عاشورای برای زندگی مان درس و الگو بگیریم . گرفتاری ها در زندگی پیش می آید .   

 واژه ی صبر در سیره ی امام حسین (ع) 

پاسخ – در تمام حرکت نورانی امام از هفتم ذی الحجه که خطبه خواندند و در هشتم ذی الحجه که حرکت کردند تا گودال قتلگاه ، واژه ی صبر حضور دارد . خبر شهادت مسلم بن عقیل را در راه به امام حسین (ع) دادند . در راه عده ی زیادی به امام پیوسته بودند ولی وقتی شهادت مسلم و هانی را به امام دادند مردم فهمیدند که مردمان کوفه پشتیبان امام نیستند . امام اتمام حجت کردند . امام فرمود : هرکس که حاضر است بر طعم نیزه ها و شمشیرها صبر کند ، با ما بیاید . به تعبیر فیض کاشانی در محجةالبیضا : صبر وقتی در برابر دشمن است همان صبر است و شجاعت تلقی می شود . امام فرمود : هر کس این شجاعت را دارد بماند . همه رفتند . برگشت هر کس طاقت تیر وسنان نداشت . کسانی که ماندند تا آخر ماندند و اینکه می گویند : عده ای در شب عاشورا رفتند اینطور نیست . رفتنی ها از همانجا رفتند و در شب عاشورا کسی نرفت و همه ماندند .پاداش این صبر چه شد ؟ در شب عاشورا وقتی همه ماندند ، امام تصرفی ولایی در دیدگان اصحاب خودشان کردند و فرمود : سرهایتان را بالا بیاورید و جایگاه خودتان را در بهشت ببینید . در روزعاشورا عابز فرد شجاعی بود و به میدان آمد . لشکریان کوفه فرار کردند . او زره و کلاه خودش را برداشت و گفت : وقت آن آمد که من عریان شوم تن گذارم سراسر جان شوم . باز دشمنان جرات نکردند که به او نزدیک شوند و از دور او را سنگ باران می کردند . اصحاب معصوم نبودند ولی باور کرده بودند و چون جایگاه خودشان را در بهشت دیدند این طور جانفشانی می کردند . 
امام حسین (ع) یکی از مظاهر صبری که در کربلا به ما یاد داد صبر در برابر خشم ، حلم و بردباری بود . در کربلا به امام زخم زبان زیادی زدند ولی امام صبر کرد . امام دور خیمه خندقی کندند که بعد از عاشورا خطر حمله از پشت به خیمه ها نباشد . و آتشی هم در خندق ها روشن کرده بودند . فردی از لشکریان عمر سعد به امام گفت : قبل از اینکه در آتش آخرت بسوزی در اینجا برای خودت آتش روشن کرده ای . فرد دیگری گفت : به آب فراتنگاه کن مثل شکم مار موج می زند ولی قطره ای از این آب را به شما نخواهیم داد تا طعم مرگ را بچشید . محمدبن اشعث جزو سپاهیان کوفه بود . در سخنرانی امام فرمود : خدایا ما فرزندان پیامبر تو هستیم . اشعث فریاد زد : تو چه قوم و خویشی با پیامبر داری ؟ در ظهر عاشورا امام برای نماز از لشکر دشمن فرصت خواستند . حبیب بن مظاهر برای گرفتن فرصت نماز نزد لشکر دشمن رفت . وقتی حبیب نزد آنها رفت ، یکی از آنها فریاد زد : یاحسین ، وقت نماز برای چه می خواهی ؟  نماز تو قبول نیست . وقتی شمر روی سینه ی امام حسین (ع) نشست و محاسن امام را در دست گرفت تا سر از بدن امام جدا کند ، امام تبسمی کرد و فرمود : اَتَقتُلنی . حتی امام می خواست در لحظه ی آخر یک نفر را برگرداند . 
منبع: برنامه سمت خدا

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث