تحلیل وصیتنامه امام حسین (ع) ( بخش دوم ) - سید محمد مهدی میرباقری (صوت + متن)

تحلیل وصیتنامه امام حسین (ع) ( بخش دوم ) - سید محمد مهدی میرباقری (صوت + متن)

۰۸ شهریور ۱۳۹۶ 0 صوتی و تصویری

 

 


خلاصه

در کلمات الهی و در بیانات معصومین علیهم السلام از واقعه عظیم عاشورا با عظمت یاد شده است؛ برای دچار نشدن به تحریف، و ارائه تحلیل و فهم درست از واقعه عاشورا بهتر است به بیانات خود سیدالشهداء علیه السلام درباره عاشورا مراجعه کنیم.

توحید، محور اصلی قیام سیدالشهداء

وصیتنامه حضرت سیدالشهداء علیه السلام به محمد بن حنفیه یکی از جنبه های حادثه عاشورا را بیان می‌کند. «أَنَّ الْحُسَيْنَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌ‏ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ»(1)؛ حضرت در این وصیتنامه ابتدا به توحید و رسالت وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و حقانیت معاد شهادت می دهند؛ اگر اعتقاد به توحید نبود، قیام حضرت هیچ توجیهی نداشت.  به عبارت دیگر فعلی با این عظمت با کمتر از توحید قابل تحلیل نیست. هر تحلیل دیگری کمتر از توحید، باعث نقص این واقعه است؛ این واقعه جز عبادت خدای متعال و اقامه بندگی در عالم هیچ معنای دیگری ندارد.

حال در این مقیاس اهداف قیام چیست؟ ایشان در ادامه وصیت نامه می فرمایند «وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً» بنابر بیان خود حضرت چهار هدف در قیام ایشان وجود ندارد؛ ولی از سوی دیگر چهار امر هم جزو اهداف قیام حضرت است؛ این اهداف ذیل توحید تعریف می شوند و نباید آن ها را از توحید جدا دانست.

اصلاح

حال باید دید چگونه می توان این اهداف را با توحید تفسیر کرد؛ «وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي» هدف قیام حضرت، اصلاح در امت نبی اکرم صلی الله علیه و آله است.این امت بر محور وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله شکل گرفته است؛ قرار بود که این شخصیت عظیم، محور جامعه مؤمنین باشند و آرام آرام همه چیز بر مدار ایشان بگردد؛ چرا که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله عبد مطلق خدا هستند، همه شئون و ثواب ایشان هم تحت فرمان خداست و چیزی از خودشان ندارند. ایشان در مقامی است که همه قوایش تحت فرمان خداست. همه قوای ایشان در حضرت حق فانی است؛ اراده الهی در ایشان کار می کند و نقطه مشیت و عبد مطلق هستند.

انسان ها می توانند در برقراری ارتباط با یکدیگر و ایجاد جمعیت و با تصرف در قلب خود، حب و نفرت و صفات و افکار و فهم خود را تحت اراده نبی اکرم صلی الله علیه و آله قرار دهند. تا آنجا که همه قوای جامعه ای تحت فرمان وجود مقدس نبی اکرم باشد، آن گاه حضرت با همه این قوا عبادت می کنند. این معنی صلاح است. اصلاح یعنی همه موحد می شوند؛ «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّه‏»(1)

درباره شجره طیبه توضیح داده شده است که «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ»(ابراهیم/24)؛ در روایت آمده است که اصل این درخت وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله است؛ این شجره، شجره توحید است و برگ هایش شیعیان هستند که از این درخت تغذیه می کنند؛ اگر همه امت بار و برگ شجره حضرت شوند به معنی اصلاح امت است و هرجایی که امت از نبی اکرم صلی الله علیه و آله فاصله بگیرد، به معنی فساد امت است؛ به تعبیر دیگر اگر مدار همه امت بر مدار نبی اکرم صلی الله علیه و آله و مدار امیرالمؤمنین علیه السلام بگردد، در حقیقت بر مدار توحید می گردد؛ لذا از یک طرف فرموده اند «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنْ عَذَابِي‏»(2) و در جای دیگر فرموده اند: «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي‏»(3)؛ این ولایت همان کلمه توحید است لذا در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «دَعَائِمِ دِينِكَ وَ أَرْكَانِ‏ تَوْحِيدِك‏» یعنی همه حیات ما در محیط ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است. آنجا دار الحیوان و دار الآخره می باشد. حیات ما در دار دنیا نیست. قرآن کریم می فرماید: «بَلْ‏ تُؤْثِرُونَ‏ الْحَياةَ الدُّنْيا * وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى»(اعلی/16-17)؛ شما دنیا را انتخاب می کنید ولی آخرت هم خوب و پایدار است؛ در روایت فرمود: دنیا محیط ولایت دشمنان ما و آخرت محیط ولایت ماست؛ اصلاح یعنی همه حیات امت، شعاع حیات نبی اکرم صلی الله علیه و آله شود و همه قوایشان مسخر حضرت باشد و همه حیاتشان در محیط ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام قرار گیرد.

حال اگر کسی امت را از محیط ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بیرون آورد، امت را فاسد کرده است. در روایت فرمودند: «إِنَّ الْأَرْضَ كَانَتْ فَاسِدَةً فَأَصْلَحَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَبِيِّه‏»(4) یعنی به اولیاء الهی که عالم به اصلاح می رسد. و البته منظور از این اصلاح امت، اصلاح همه عالم و ارض هم می باشد.  اگر امت بخواهد اصلاح شود، همه شئون امت باید بر مدار توحید باشد؛ ظاهر و باطنش باید توحید باشد و جز خدا نباشد؛ کما اینکه اصلاح یک فرد نیز یعنی عمل، فکر، صفات، قلب، لُبّ و همه وجودش خدایی شود و جز خدا نخواهد؛ مادامی که انسان همه وجودش تبدیل به یک سجده در مقابل خدا نشود، اصلاح نشده است.

یکی از شیطنت های سقیفه این بود که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را حذف کرد؛ با این کار همه می خواهند راهی مخصوص به خود، به سوی توحید پیدا کنند. ولی فقط یک راه به سوی توحید وجود دارد؛ «عَلِيٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيم‏»(5)؛ صراط عبودیت که صراط توحید است، یکی بیش نیست. ذیل آیه سوره مبارکه حمد که فرمود: «صِراطَ الَّذينَ‏ أَنْعَمْتَ‏ عَلَيْهِم‏» در معانی الاخبار مرحوم صدوق آمده است: «شِيعَةُ عَلِيٍّ ع الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع لَمْ يَغْضَبْ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَضِلُّوا»(6)؛ سقیفه اتصال حلقه ولایت را برداشت؛ پس از آن هیچ عمل و اخلاقی انسان را به مقصد نمی رساند؛ حتی اگر کسی کل کتاب احیاء العلوم غزالی را در خود محقق کند، باز هم به هیچ مقامی نمی رسد؛ بنابراین حلقه اتصال ـ که امام است ـ اصل است.

پس اصلاح یعنی همه شئون انسان تحت ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام قرار بگیرد؛ امیرالمؤمنین علیه السلام امام صالحین و متقین است؛ اگر همه شئون انسان ذیل حضرت قرار گیرد، صالح می شود؛ درباره انبیاء علیهم السلام گفته شده است که ایشان صالح بودند.

فساد امت، خروج از مدار امیرالمؤمنین

فساد در امت یعنی امت را از مدار امیرالمؤمنین علیه السلام خارج کردن. قرآن می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ‏ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار»(ابراهیم/28-29)؛ اگر نعمت الله را ـ که امیرالمؤمنین علیه السلام است ـ به کلمه کفر ـ که خلفای جور هستند ـ تبدیل کنند، محیط ذیل ولایت و خلافت آن ها دار بوار و دار هلاک و بائر خواهد بود که هیچ رویشی در آن نیست؛ هیچ انسانی در آنجا شکوفا نمی شود؛ چون دار جهنم است. این همان فسادی است که ایجاد و فراگیر شد؛ در این صورت کسانی که در این دار بوار هستند، هرچه نماز بخوانند و روزه بگیرند، بی فایده است؛ هزار سال نماز این چنینی، انسان را یک قدم هم جلو نمی برد و چنین کسانی با صورت در آتش جهنم خواهند بود. آن ها حلقه اتصال عالم با خدا را حذف کردند؛ همه چیز شد فساد؛ مسجدشان فساد است؛ میکده شان عین مسجدشان است و مسجدشان عین میکده شان؛ حتی در یک تعبیر بسیار سنگین حضرت فرمودند: «النَّاصِبُ‏ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُبَالِي صَامَ أَوْ صَلَّى‏ أَوْ زَنَى أَوْ سَرَق‏»(7)؛ این جمله را چگونه باید معنا کند؟! کسی که در مرحله دشمنی با اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت، نماز و فحشایش یکی است؛ یعنی نمازش هم او را از خدا دور می کند؛ نمازی که لشگر عمر سعد در روز عاشورا به امامت عمر سعد خواندند، از هر فحشایی بدتر است؛ زیرا این نماز توجیه گر ظلم آن هاست!

فسادی که اتفاق افتاد این است که امت از مدار توحید ظاهراً و باطناً خارج شد؛ یعنی از مدار امیرالمؤمنین علیه السلام خارج شد. عالم بعد از اصلاح به فساد کشیده شد که فرمود «لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها» خدا این دو نور را فرستاد؛ اگر همه شئون انسان بر مدار این دو نور بچرخد، انسان هم مثل انبیاء علیهم السلام می شود؛ انبیاء علیهم السلام صالحین بودند؛ ابراهیم علیه السلام شعاع امیرالمؤمنین علیه السلام بود که صالح بود؛ وگرنه کسی بی دلیل صالح نمی شود؛ «إِنَّكُمْ لَا تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَ لَا تَعْرِفُوا حَتَّى‏ تُصَدِّقُوا وَ لَا تُصَدِّقُوا حَتَّى تُسَلِّمُوا»(8)؛ باید تسلیم امام علیه السلام شد و به مرحله تصدیق رسید تا به مرحله معرفت راه یافت؛ کسی که وادی معرفت به امام را گذرانده باشد، صالح می شود.

درگیری سیدالشهداء با محور فساد

پس چنین فساد بزرگی ایجاد شد؛ به همین دلیل امام حسین علیه السلام خون خود را برای مبارزه با آن می دهد؛ امام حسین علیه السلام برای فروع دین کشته نشد؛ هر چند فروع اسلام هم بسیار محترم است؛ اگر کسی یک فرع اسلام را هم انکار کند، کافر می شود؛ ولی امام حسین علیه السلام خود اصل اصول دین است؛ فساد این است که مردم از مدار امام خارج شوند که در این صورت نمازشان هم فساد است؛ مسجدشان، میکده است؛ مسجدشان مسجد ضرار است. نماز خواندن در مسجد ضرار، گناه و معصیت است؛ آن ها همه عالم را به مسجد ضرار تبدیل کردند؛ بیشتر از همه نماز می خوانند و تلاوت قرآن می کنند؛ ولی بی فایده است؛ این فساد باید از میان برود و امت به مدار خود برگردد؛ به همین منظور سیدالشهداء علیه السلام خون خود را داد؛ «بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِيكَ‏ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة‏»؛ لذا امام حسین علیه السلام خون دلش را می دهد و می خواهد اصلاح را به امت و امت را به مدار امیرالمؤمنین علیه السلام برگرداند؛ صلاح چیزی غیر از این نیست؛ اصلاح، اقامه ولایت است؛ همچنان که افساد هم انکار ولایت است؛ با کنار زدن ولایت حق، هر اتفاقی بیفتد، فساد است؛ در آن صورت، روزه و حج و نماز هم فساد است


پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 145

(2) التوحيد (للصدوق)، ص: 24

(3) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 136

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 58

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 417

(6) معاني الأخبار، النص، ص: 36

(7) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 210

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 181

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث