داستان توبه کنندگان: توبه مالك

داستان توبه کنندگان: توبه مالك

۰۸ تیر ۱۳۹۴ 0 معارف
 
در كتاب كيفر و كردار جلد 4 خواندم : 
مالك بن دينار يكى از عرفاى زمان خود بوده كه در جوانيش بسيار فرد گنه كار و زشتكار و معصيتهاى زيادى مى كرده و يكى از عرق خورها و شراب خواران روزگارش بود كه فضل خدا او را رستگار نمود كه خودش ميگويد سبب توبه من از گناه و آلودگى اين بود:
اول كار عادت زيادى بشراب داشتم . خداوند بمن دخترى عنايت فرمود من مشعوفش شدم چون براه افتاد مهرش در دلم زياد شد و باهم ماءنوس شديم . اوقاتى پيش مى آمد كه شراب بنوشم او دامن مرا مي گرفت و مي كشيد و شرابها را مي ريخت. كم كم دخترم بزرگ شد ولى متاسفانه در سن دوسالگى از دنيا رفت، مرگ او خيلى در من اثر گذاشت كه در شب نيمه شعبان شراب زيادى خوردم و نماز نخوانده خوابيدم در خواب ديدم قيامت برپاشده و من هم در ميان مردم هستم در اين هنگام از پشت سر صدائى شنيدم كه نظر مرا بخود جلب كرد، ديدم اژدهائى دهان گشوده كه مرا ببلعد، ولى من تا او را ديدم گريختم . همين طور كه در حال فرار بودم ديدم پير مرد خوشبوئى از كنارم رد مى شود به او گفتم مرا پناه بده ، كمكم كن . ديدم به گريه در آمد و گفت من عاجزتر از اين هستم كه تو را پناه دهم ولكن برو شايد خداوند ترا نجات دهد، دوباره بر سرعت خود افزودم تا به طبقات آتش جهنم رسيدم ، نزديك بود از ترس در آتش ‍ بيفتم كه صدائى آمد برگرد تو از اهل آتش نيستى ، برگشتم باز به آن پير پناه بردم فرمود: بالاى اين كوه كه ودايع مسلمين آنجاست برو اگر وديعه اى داشته باشى اينجا برايت نافع است .
بالاى كوه رفتم ، اژدها نيز دنبالم مى آمد، فرشته اى فرياد زد پرده از پيش چشمش برداريد، ديدم اطفال زيبائى حاضرند، اژدها داشت نزديك مى شد كه مرا هلاك كند، طفلى صدا زد: او را از دست دشمن برهانيد.
آنها به جانب من آمدند ديدم دختر كوچك خود را ميگفت : واللّه پدر من است و دستش را بطرف اژدها برد، اژدها گريخت و دخترم مرا در آغوش گرفت و بعد آمد روى زانويم نشست. و گفت : اى پدر چرا قرآن نمى خوانى :الم يان للّذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكراللّه (1)آيا وقت آن نرسيد كسانيكه ايمان آورده اند دلهايشان بذكر خدا خاشع و ترسان باشد. من گريه ام گرفت و گفتم دخترم مگر شما قرآن بلديد، گفت آرى و از شما بهتر مى دانيم ، گفتم اين اژدها كه بود گفت كردار بد تو بود، گفتم اينجا چه مي كنيد گفت اينجا منتظر شما هستيم تا روز قيامت از شما شفاعت كنيم .
مالك گويد: از خواب بيدار شدم و شراب را ريختم و توبه كردم .
الهى از غم عصيان چراغ راه ندارم
به غير درگه لطفت پناه گاه ندارم
ز آستانه خود گرمرا بقهر برانى
كجا روم كه بغير درت پناه ندارم
طبيب گفت غمت به شود ز شربت توبه
سواى عفو تو من لشكر وسپاه ندارم
صراط حقه دقيق و بعيد و بحر عشق
كه مونسى بمقرّ و بجايگاه ندارم
رسان تو آل على را بداد من بقيامت
بجز شفاعت ايشان فرودگاه ندارم
ببخش از كرم خود گناه راجى را
كه غير معصيت و حالت تباه ندارم

پی نوشت:

1- حديد: آيه 15 .
منبع: قصص التوابین؛داستان توبه کنندگان،علی میر خلف زاده
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث