آیا آن کس را که خدا برای اسلام شرح صدر (و فکر روشن) عطا فرمود که وی به نور الهی روشن است (چنین کس با مردم کافر بی نور تاریک دل یکسان است)؟ پس وای بر آنان که از قساوت (و شقاوت) دلهاشان از یاد خدا فارغ است! اینان هستند که دانسته به ضلالت و گمراهیند.
آیا کسی که خدا سینه اش را برای [پذیرفتن] اسلام گشاده است، و بهره مند از نوری از سوی پروردگار خویش است [مانند کسی است که سینه اش از پذیرفتن اسلام تنگ است؟] پس وای بر آنان که دل هایشان از یاد کردن خدا سخت است، اینان در گمراهی آشکار هستند.
پس آيا كسى كه خدا سينهاش را براى [پذيرش] اسلام گشاده، و [در نتيجه] برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مىباشد [همانند فرد تاريكدل است]؟ پس واى بر آنان كه از سختدلى ياد خدا نمىكنند؛ اينانند كه در گمراهى آشكارند.
آيا كسى كه خدا دلش را بر روى اسلام گشود و او در پرتو نور پروردگارش جاى دارد، همانند كسى است كه ايمان ندارد؟ پس واى بر سختدلانى كه ياد خدا در دلهاشان راه ندارد، كه در گمراهى آشكار هستند.
آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!) وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند! آنها در گمراهی آشکاری هستند!
Is someone whose breast Allah has opened to Islam so that he follows a light from His Lord…? So woe to those whose hearts have been hardened to the remembrance of Allah. They are in manifest error.
What! is he whose heart Allah has opened for Islam so that he is in a light from his Lord (like the hard-hearted)? Nay, woe to those whose hearts are hard against the remembrance of Allah; those are in clear error.
Is he whose bosom Allah hath expanded for Al-Islam, so that he followeth a light from his Lord, (as he who disbelieveth)? Then woe unto those whose hearts are hardened against remembrance of Allah. Such are in plain error.
Is one whose heart Allah has opened to Islam, so that he has received Enlightenment from Allah, (no better than one hard-hearted)? Woe to those whose hearts are hardened against celebrating the praises of Allah! they are manifestly wandering (in error)!
آيا كسى كه خداوند سينهاش را براى (پذيرش) اسلام گشاده است، پس او از طرف خداوند بر (فراز مركبى از) نور است (مثل كسى است كه در تنگناى تعصّب و لجاجت و غرور است؟ نه) پس واى بر آنان كه از سنگدلى ياد خدا نمىكنند. آنان در گمراهى آشكارند.
جلد 8 - صفحه 160
نکته ها
براى درمان قساوت قلب در روايات آمده است كه چون پيامبر صلى الله عليه و آله اين آيه را تلاوت فرمود، از حضرت پرسيدند: نشانهى ورود نور در دل چيست؟ فرمود: «التجافى عن دار الغرور و الانابة الى دار الخلود و الاستعداد للموت» «1» دل نبستن به سراى پر فريب دنيا و توجّه به سراى جاودان آخرت و آمادگى براى مرگ پيش از فرار رسيدن آن.
پیام ها
1- مقتضاى ربوبيّت الهى هدايت افراد حقّپذير و داراى سعهى صدر است. «فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ»
2- دين باورى و تسليم بودن در برابر حقّ، به روحى بلند نياز دارد كه هديهاى الهى است. «شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»
3- كسى كه شرح صدر دارد، با نور الهى حقّ و باطل را تشخيص مىدهد. «فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ»
4- قساوت قلب، مانع تابش نور الهى بر قلب است. «الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ» (به جاى تنگدلى كه مناسبت بيشترى با سعهى صدر دارد به سنگدلى تعبير نمود، زيرا ظرف تنگ كمى نفوذپذير است ولى سنگدلى هرگز نفوذپذير نيست).
5- اهل تسليم، همگى يك هدف و يك راه دارند ولى منحرفان هر كدام هدفى دارند. (كلمه «صدر» به صورت مفرد و «قُلُوبُهُمْ» به صورت جمع آمده است)
6- نور دل و سعهى صدر از خداست. «شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» ولى گمراهى را خود انسان به وجود مىآورد. «لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ»
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ: آيا پس كسى كه گشاده گردانيده خداى تعالى، صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ: سينه او را براى قبول اسلام بواسطه استعمال قوه عقليه و دلايل بينه و حجج واضحه و به سبب استعداد تام به الطاف هاديه، مانند كسى است كه سينه او تنگ باشد از قبول حق به جهت اصرار او بر عناد و انكار و عدم تدبر او در رد دلايل و معجزاتى كه موصل است به معرفت پروردگار و صدقيت رسول مختار (استفهام انكارى) يعنى البته مساوى نخواهند بود اين دو گروه، زيرا: فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ:
پس آن كسى كه سينه او فسيح و دل او وسيع براى قبول ايمان به روشنى معرفت است از جانب پروردگار خود، يا بر يقين و بصيرت، (پس او بر جانب نورى است از سوى پروردگارش.) ابن مسعود روايت نموده كه حضرت اين آيه تلاوت نمود و ما سؤال نموديم از شرح صدر، فرمود: نور يقذفه اللّه فى قلب المؤمن فيشرح صدره و ينفسح، قالوا فهل لذلك من امارة يعرف بها؟ قال: نعم، الانابة الى دار الخلود و التّجافى عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزوله:
نورى است كه مىاندازد خداى تعالى در قلب مؤمن، پس بگشايد براى او
جلد 11 - صفحه 235
سينهاش را و وسيع گرداند. عرض كردند: علامتى دارد؟ فرمود: بلى، بازگشتن به آخرت باقى و گذشتن از دلبستگى دنياى فانى و مهيا شدن براى مرگ قبل از آمدن آن. «1» در بعضى تفاسير وارد شده كه اين آيه در شأن حضرت امير المؤمنين عليه السلام «2» نازل شده به جهت كمال يقين و معرفت آن حضرت كه فرمود: (لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا) «3» و اما در باره أبو لهب و تابعان او فرمود: فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ: پس واى يا ويل- كه چاهى است در جهنم- براى جماعتى است كه سخت است قلبهاى آنها، مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ: از ياد خدا كه كلمه توحيد است، يعنى هرگاه نزد آنها ياد خدا نمايند، چنان قلب آنها قساوت دارد كه هيچ تذكر نيابد بلكه قساوت آنها زياده گردد و طغيان زياده شود. أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: آن گروه سنگدل در گمراهى هويدا و آشكارند بر وجهى كه گمراهى آنها بر هيچكس پوشيده نيست.
در منهج فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله: انّ اللّه يحبّ كلّ قلب حزين خاشع رحيم، يعلّم النّاس خيرا و يدعو الى طاعة اللّه و ببغض كلّ قلب ساه لا يعلّم النّاس خيرا و لا يدعو الى طاعة اللّه و ينام اللّيل كلّها و لا يذكر اللّه: «4» بدرستى كه خداى تعالى دوست دارد هر دل ترسنده و اندوهگين و مهربان را كه تعليم كند مردمان را و دعوت نمايد به طاعت الهى، و دشمن دارد هر قلب غافل كه تعليم ننمايد مردم را خير و دعوت ننمايد به طاعت خدا و بخوابد تمام شب و ذكر خدا ننمايد.
شأن نزول:
اصحاب خدمت حضرت عرضه داشتند ملال بيشمار به ما وارد شده، به گفتار خود خاطر ما را مفرح فرما؛ آيه شريفه نازل شد:
«1» تفسير كشاف، ج 3 ص 344.
«2» تفسير قمى ج 2 ص 248.
«3» منهج الصادقين، ج 8، ص 89.
«4» غرر الحكم، (چ چهارم) ج 2 ص 603 فصل 75 روايت اول.
آيا نديدى كه خداوند فرستاد از آسمان آب را پس روان گردانيد آنرا از چشمههائى در زمين پس بيرون مىآورد بآن زراعتى را كه مختلف است رنگهايش پس خشك ميشود پس مىبينى آنرا زرد شده پس ميگرداند آنرا شكسته و خورد شده همانا در اين هر آينه پندى است براى خردمندان
آيا پس كسيكه گشادگى داد خدا سينهاش را براى اسلام پس او است با نورى از پروردگارش پس واى بر آنها كه سخت است دلهاشان از ياد خدا آنگروه در گمراهى آشكارند
خداوند فرستاد بهترين گفتار جديد را كتابى كه آياتش شبيه است بيكديگر داراى مكرّراتى كه ميلرزد از آن پوستهاى آنانكه ميترسند از پروردگارشان پس نرم ميشود و آرام ميگردد پوستهاشان و دلهاشان بياد خدا اين راهنمائى خدا است هدايت ميكند بآن هر كه را ميخواهد و كسيرا كه گمراه كند خدا پس نيست براى او راهنمائى
آيا كسيكه پرهيز ميكند بصورت خود از بدى عذاب روز قيامت چه حالى دارد و گفته شود به ستمكاران بچشيد آنچه را كه بوديد كسب
جلد 4 صفحه 492
ميكرديد
تكذيب كردند كسانى كه بودند پيش از آنها پس آمد آنها را عذاب الهى از جائيكه نميدانستند.
تفسير
خداوند منّان بعد از دعوت بتوحيد استدلال فرموده است بر آن بآنكه اى انسان عاقل آيا نمىبينى خداوند از آسمان باران رحمت خود را نازل فرموده و آنرا از چشمهها در زمين جارى ساخته پس بيرون ميآورد بوسيله آن آب جارى زراعتهائى را كه مختلف است انواع و اصناف و الوان آنها مانند گندم و جو و برنج و ارزن و ساير حبوبات گوناگون رنگارنگ از سطح زمين و چند روزى سبز و خرّم است پس خشك ميشود و مىبينى آنرا كه زرد شده پس ميگرداند آنرا بوسيله باد و دست كارگران ريز ريز و خورد شده و آن جزء بدن انسان و حيوانات ميگردد و بالاخره خاك ميشود و باز از زمين سر بيرون ميكند و بصورت اوّل برميگردد اگر داراى عقل و خرد باشى متذكّر خواهى شد كه خودت هم بهمين منوال بوده و خواهى بود هميشه سرسبز و خرّم نخواهى ماند و بدولت دو روزه مغرور نخواهى گشت ولى تمام مردم در اين تذكّرات و تنبّهات يكسان نيستند آيا كسيكه خداوند باو شرح صدر و وسعت قلب براى درك حقائق اسلام و ثبات قدم در آن عنايت فرموده كه روشن ضمير و با نوار الهيّه مستنير ميباشد مانند كسى است كه از اين نعمت محروم است پس واى بحال كسانيكه بواسطه اعراض از ذكر خدا و توغّل در معاصى قساوت قلب پيدا كردهاند و سخت شده دلهاشان كه ديگر موعظه و نصح و تحذير در دل آنها اثر نميكند بلكه از شنيدن آنها و آيات قرآنيّه مشمئز ميشوند و شايد باين ملاحظه قساوت متعدّى بمن شده چون اشمئزاز متعدّى بمن ميشود و شايد بملاحظه سببيّت ذكر خدا براى قساوت باشد در بعضى نفوس چنانچه فيض ره بيان فرموده ولى بنظر حقير بعيد است و معلوم است كه اين قبيل مردم در گمراهى واضحى بسر ميبرند و در بعضى از روايات براى شرح صدر و نور قلب علائمى ذكر شده كه از آن جمله اعراض از دنيا و اقبال بآخرت و تهيّه لوازم مرگ است و قمّى ره نقل فرموده كه در باره امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده و عامّه آنرا نازل در شأن آنحضرت و حمزه دانند و ما بعد آنرا نازل در باره ابو لهب و اولادش و بهترين احاديث و اخبار قصص و حكايات انبياء عظام است كه
جلد 4 صفحه 493
خداوند آنها را در كتاب كريم خود بكرّات و مرّات متقارب بيكديگر و شبيه بهم ذكر فرموده بدون اختلاف و تهافتى در آن كه بلرزه درآيد از شنيدن آن پوستهاى بدن كسانيكه ميترسند از خدا پس بسبب خضوع و خشوع نرم و متأثر و مطمئن شود پوستهاشان و دلهاشان بياد خدا و نصرت بر اعدا اين حال بين خوف و رجاء يا اين احسن الحديث توفيق و هدايت الهيّه است كه شامل حال هر كس خواسته باشد ميشود و كسيرا كه خدا بخود واگذار فرمود براى عدم قابليت و اعراض از ذكر در دنيا و آخرت هادى و راهنمائى نخواهد داشت اينمعنى بنظر حقير رسيد ولى مفسرين احسن الحديث را عبارت از تمام قرآن دانستهاند بمناسبت نزول آن بعد از كتب سماويه قديمه و تشابه آيات و سور آنرا باعتبار فصاحت و بلاغت و صحّت معانى و استحكام مبانى و كثرت نفع و عدم اختلاف و تناقض دانستهاند و حكمت تكرار در آيات قرآن را فرمودهاند آنستكه نفوس از استماع مواعظ و نصايح تنفّر دارد و تا تكرار نشود راسخ در آن نگردد و شمهاى از اينمقال در اوّل اين كتاب گذشت و اينكه مثانى كه جمع مثنى است صفت كتاب كه مفرد است قرار داده شده براى آنستكه قرآن مشتمل بر آيات و اجزاء و تفاصيل است و بعضى مثانى بودن كتاب را باعتبار تكرار آن بتلاوت و نياوردن ملالت و نيفتادن از حلاوت دانستهاند و محتمل است مثانى تميز باشد براى متشابها يعنى متشابه است مكرّرات آن و بنابر اين مؤيّد نظريّه حقير خواهد بود چون مكرّرات نوعا در قصص قرآنيه است و بر سبيل تعجّب فرموده است آيا كسيكه دست بسته وارد جهنّم ميشود و اشرف اعضاء بدن خود را كه صورت است براى خود سپر آتش و عذاب شديد آن ميكند با آنكه بايد دست را سپر قرار داد مانند كسى است كه مأمون از عذاب است و در سايه عرش الهى قرار دارد و با اينحال باز ملائكه غضب باو و همكارانش در ظلم بنفس و غير ميگويند بچشيد نتيجه اعمال زشت خودتان را در دنيا از مخالفت انبيا و اولياء امم سابقه هم در نتيجه تكذيب انبياء سلف و اوصياء ايشان بعذابهاى گوناگون معذب شدند از راهى كه تصوّر آنرا نميكردند و در وقتى كه انتظار آنرا نداشتند چنانچه در آيات آتيه ذكر شده است.
(آیه 22)- به دنبال این درس بزرگ توحید و معاد به مقایسهای در میان مؤمن و کافر پرداخته تا این حقیقت را روشن سازد که قرآن و وحی آسمانی نیز همچون دانههای باران است که بر سرزمین دلها نازل میشود، همان گونه که تنها زمینهای آماده از قطرات حیاتبخش باران منتفع میشود تنها دلهائی از آیات الهی بهره میگیرد که در سایه لطف او و خودسازی آمادگی و گسترش پیدا کرده است.
میفرماید: «آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته» همچون کوردلان گمراه است؟! (أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ).
سپس میافزاید: «وای بر آنها که قلبهائی سخت در برابر ذکر خدا دارند» (فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ).
نه مواعظ سودمند در آن مؤثر است، نه انذار و بشارت، نه آیات تکاندهنده قرآن آن را به حرکت در میآورد.
آری «آنها در گمراهی آشکاری هستند» (أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
به دلهائی که در برابر نور حق و هدایت انعطافی از خود نشان نمیدهد، و نرم و تسلیم نمیگردد، و نور هدایت در آن نفوذ نمیکند «قلبهای قاسیه» یا قساوتمند گفته میشود، و در فارسی از قساوت به سنگدلی تعبیر میکنیم.
ج4، ص221
در روایتی میخوانیم که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله فرمود: «نشانه شرح صدر توجه به سرای جاوید، و جدا شدن از سرای غرور، و آماده گشتن برای استقبال از مرگ پیش از نزول آن است».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: