و من خطبة له (علیه السلام) في بعض صفات الرسول الكريم و تهديد بني أمية و عظة الناس:الرسول الكريم:حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) شَهِيداً وَ بَشِيراً وَ نَذِيراً، خَيْرَ الْبَرِيَّةِ طِفْلًا، وَ أَنْجَبَهَا كَهْلًا، وَ أَطْهَرَ الْمُطَهَّرِينَ شِيمَةً، وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِينَ دِيمَةً.
الشِّيمَة: خلق، خوى.الدِّيمَة: باران ملايم و بدون رعد و برق.المُسْتَمْطِرِين: خواستاران باران.
شِيمَة: خلق و خوىمُستَمطِر: كسى كه از او درخواست باران مى شوددِيمَة: باران نرم و مداوم
تا اين كه محمد (صلى اللّه عليه و آله) را به رسالت فرستاد. گواه، مژده دهنده و بيم دهنده. او در خردسالى بهترين مردمان بود و چون به سن كمال رسيد، برگزيده ترين آنها. به سرشت، پاكتر از همه پاكان بود. باران نرم بخشش او بيش از هر بخشنده اى تشنگان را سيراب مى نمود.
از خطبه هاى آن حضرت است در وصف پيامبر (ص) و تهديد بنى اميه و پند به مردم:تا اينكه خداوند محمّد صلّى اللّه عليه و آله را گواه و بشارت دهنده و ترساننده بر انگيخت. در كودكى بهترين مردم، در بزرگ سالى نجيب ترين انسان، در اخلاق پاكترين پاكان، و دوام جود و سخايش از همه بيشتر بود.
(نوشته اند كه امام اين سخنرانى را 5 روز پس از بدست گرفتن قدرت سياسى كشور در آخر ذى الحجّه سال 35 هجرى ايراد فرمود).1. ويژگى هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:تا اينكه خدا محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را برانگيخت، گواهى دهنده، بشارت دهنده، هشدار دهنده. پيامبرى كه بهترين آفريدگان در خردسالى، و در سنّ پيرى نجيب ترين و بزرگوارترين مردم بود، اخلاقش از همه پاكان پاك تر و باران كرمش از هر چيزى با دوامتر بود.
تا اين كه خدا محمّد (صلى اللّه عليه و آله) را برانگيخت، گواهى دهنده، مژده رساننده و ترساننده. بهترين آفريدگان، آن گاه كه خردسال مى نمود، و نژاده تر هنگامى كه كهن سال بود، پاكيزه تر پاكيزگان در خوى، و گاه بخشش، ابر برابر دستش خشك مى نمود.
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (كه پس از ستودن پيغمبر اكرم بانقراض دولت بنى اميّه اشاره نموده و بعد از آن مردم را پند و اندرز مى فرمايد):(1) (پيش از طلوع خورشيد حقيقى و تابش آفتاب عالم گير اسلام مردم در منتهى درجه ضلالت و گمراهى و بدبختى بودند) تا آنكه خداوند محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به رسالت و پيغمبرى بر انگيخت كه (نيكو كاران و بد كاران را) شاهد و گواه باشد، و (نيكو كاران را به پاداش كردارشان) مژده دهد و (معصيت كاران را از عذاب الهىّ) بترساند، در حاليكه در طفوليّت و خورد سالى بهترين خلائق و در كهولت (چهل سالگى) كريمتر و برگزيده ترين آنها و طبيعت در خلقت او پاكتر از همه پاكان (از آدم عليه السّلام تا عبد اللّه همواره در صلب انبياء و اوصياى ايشان) بود، و بخشش او بيش از توقّع خواستاران باران بخشش او بود.
(مردم جهان سخت در گمراهى بودند) تا اينکه خداوند محمّد(صلى الله عليه وآله) را مبعوث ساخت که گواه بر اعمال آنها و بشارت دهنده (به پاداش هاى الهى در برابر نيکى ها) و بيم دهنده (از کيفر الهى در برابر زشتى ها) بود. در کودکى شايسته ترين مخلوق، و در بزرگسالى نجيب ترين و شايسته ترين آنان بود. اخلاقش از همه پاکان، پاکتر، و باران جود و سخايش، از همه بادوام تر بود.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 4، ص: 48-443
و من خطبة له عليه السلام في بعض صفات الرّسول الكريم و تهديد بنى اميّة وعظة النّاس.اين خطبه پيرامون بخشى از صفات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و تهديد بنى اميّه و موعظه مردم، ايراد شده است.
خطبه در يك نگاه:همانگونه كه از عنوان خطبه روشن مى شود اين خطبه سه بخش عمده دارد: در بخش اوّل، به ذكر پاره اى از صفات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى پردازد و تصريح مى كند آن حضرت، شايسته ترين مخلوق الهى از آغاز كودكى تا پايان عمر بود و در واقع هدف امام عليه السلام اين است كه مردم را به اهميّت ميراث پيامبر صلى الله عليه و آله و پاسدارى از قرآن و اسلام دعوت كند. در بخش دوّم، بنى اميّه را مورد خطاب و سرزنش قرار داده و آنها را به ناپايدار بودن دنيايى كه به آن روى آورده اند، توجّه مى دهد و از انتقام الهى در برابر خونهاى بسيارى كه به ناحق ريخته اند، برحذر مى دارد و تأكيد مى كند كه به زودى اين خلافت را در دست دشمنان خود خواهيد ديد.در بخش سوّم، به عنوان يك نتيجه گيرى كلّى- همه مردم را با اندرزهايى بيدارگر موعظه مى كند كه در برابر هوا و هوس تسليم نشوند و در فرا گرفتن دانش بكوشند و امر به معروف و نهى از منكر را فراموش نكنند.
اوصاف برجسته پيامبر(صلى الله عليه وآله):امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه، اشاره به نعمت پرفيض ظهور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) کرده و او را به هفت وصف از اوصاف برجسته اش مى ستايد. مى فرمايد: «(مردم جهان سخت در گمراهى بودند) تا اينکه خداوند محمّد (صلى الله عليه وآله) را مبعوث ساخت، که گواه بر اعمال آنها و بشارت دهنده (به پاداش هاى الهى، در برابر نيکى ها) و بيم دهنده (از کيفر الهى، در برابر زشتى ها) بود. در کودکى شايسته ترين مخلوق و در بزرگسالى نجيب ترين و شايسته ترين آنان بود. اخلاقش از همه پاکان، پاکتر و باران جود و سخايش ازهمه با دوام تر بود». (حَتَّى بَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً(صلى الله عليه وآله) شَهِيداً، وَ بَشيراً، وَ نَذِيراً، خَيْرَ البَرِيَّةِ طِفْلا، وَ أَنْجَبَهَا کَهْلا،(1) وَ أَطْهَرَ الْمُطَهرَّيِنَ شِيمَةً،(2) وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِينَ دِيمَةً(3)).توصيف اوّل (شَهيداً) اشاره به چيزى است که در قرآن مجيد آمده: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي کُلِّ أُمَّة شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنَابِکَ شَهِيداً عَلَى هؤُلاَءِ; (به ياد آوريد!) روزى را که از هر امّتى گواهى از خودشان بر آنان بر مى انگيزيم و تو را گواه بر آنان قرار مى دهيم».(4)و توصيف دوّم و سوم اشاره به همان است که در چندين آيه از قرآن مجيد به آن اشاره شده است; مانند: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً; ما تو را به حق فرستاديم در حالى که بشارت دهنده و بيم دهنده اى».(5)در توصيف چهارم سخن از دوران طفوليّت آن بزرگوار است که حتّى در آن زمان از نظر ظاهر و باطن ممتاز بود; به گونه اى که طبق نقل «مناقب ابن شهرآشوب» «ابن عباس» مى گويد: پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در آن زمان با کودکان (هم سنّ و سال خود) دوستى و رفاقت داشت. آنها از روى نادانى گاه آلوده سرقت چيزى مى شدند، ولى آن حضرت هرگز دست به سوى اموال مردم دراز نمى کرد; آنها از نظر ظاهر گاه آلوده بودند، ولى آن حضرت همواره پاک و تميز بود.و نيز در همان کتاب از حضرت «ابوطالب» نقل شده است: «من هرگز دروغى از او نشنيدم و آثار جاهليّت در او نمايان نبود; بى جهت نمى خنديد و همراه کودکان بازى نمى کرد».باز در همان کتاب آمده است که گاهى براى «عبدالمطّلب» درسايه کعبه فرشى مى گستراندند و هيچکس به احترام او بر آن فرش نمى نشست; فرزندانش در اطراف فرش مى نشستند، تا او خارج شود; ولى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در همان زمان مى آمد و روى فرش «عبدالمطّلب» مى نشست! عموهايش مى خواستند او را دور کنند; «عبدالمطلب» مى گفت فرزندم را رها کنيد! «فَوَاللهِ إِنَّ لَهُ لَشَأْناً عَظِيماً; به خدا سوگند! او مقام والايى دارد»(6) و نيز از «ابوطالب» در مورد خلق و خوى پيامبر (صلى الله عليه وآله) در زمان طفوليّت و نوجوانى اين دو بيت نقل شده است. مى گويد:وَ لَقَدْ عَهَدْتُکَ صَادِقاً فِى الْقَوْلِ لاَ تَتَزَيَّدُ مَا زِلْتَ تَنْطِقُ بِالصَّوَابِ وَ أَنْتَ طِفْلٌ أَمْرَدُ«من همواره تو را راستگو ديدم که سخنى به گزاف نمى گويى. تو همواره سخن به صواب مى گفتى، در حالى که هنوز در سنّ نوجوانى بودى.» (7)و از عجايب اينکه در حالات شيرخوارگى پيامبر (ص) نوشته اند: هنگامى که او را به دايه اش «حليمه» سپردند، او تنها از پستان راست وى شير مى نوشيد و اصلا تمايلى به پستان چپ نشان نمى داد! گويى مى خواست عدالت را رعايت کند و سهم فرزند «حليمه» را نيز در نظر بگيرد.(8)و در پنجمين و ششمين و هفتمين توصيف اشاره به نجابت و کرامت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در بزرگسالى مى کند چيزى که بر کسى پوشيده نيست و تاريخ شاهد صدق آن است. تواضع، محبّت، هوش و درايت آن حضرت، عفو و گذشت او زبانزد خاصّ و عام بود; هر چه داشت بى دريغ در اختيار نيازمندان قرار مى داد و باران جود و بخشش او، پردوام بود.او از همه سخاوتمندتر بود، به گونه اى که هرگز درهم و دينارى نزد او باقى نمى ماند و اگر چيزى اضافه مى آورد و به نيازمندى برخورد نمى کرد که به او ببخشد، آرام نمى گرفت و در منزل نمى آسود، تا آن را به نيازمندى برساند.او افراد با فضيلت را گرامى مى داشت و در صله رحم کوشا بود. عذر خطاکاران را مى پذيرفت و در لباس و غذا بر غلامان پيشى نمى گرفت.(9)****پی نوشت:1. «کهل» به معناى فرد ميانسال است و بعضى گفته اند اين واژه به کسى که سى سال به بالا داشته باشد، اطلاق مى شود و به معناى پير نيست.2. «شيمه» به معناى اخلاق است و جمع آن «شِيَم» (بر وزن ستم) است.3. «ديمه» به معناى بارانى است که به صورت طولانى و نرم نرم و بدون رعد و برق مى بارد.4. سوره نحل، آيه 89.5. سوره بقره، آيه 119.6. مناقب ابن شهرآشوب، جلد 1، صفحه 34 تا 37. (مطابق نقل شرح نهج البلاغه شوشترى، جلد 2، صفحه 204) و سيره ابن هشام، جلد 1، صفحه 178.7. همان مدرک.8. اين حديث را ابن شهرآشوب، طبق نقل بحارالانوار، جلد 15، صفحه 332 آورده است.9. سند خطبه: بخشى از اين خطبه را مفسّر معروف علىّ بن ابراهيم(متوفّاى 307) در تفسير خود( جلد 1، صفحه 384) ذيل آيه لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ ...(نحل- آيه 25) از امام صادق عليه السلام نقل كرده است همانگونه كه شيخ مفيد نيز بخشى از آن را در كتاب ارشاد(صفحه 1600) آورده است و هر دو بزرگوار قبل از سيّد رضى مى زيسته اند.
صفات پيامبر:«حتي بعث الله محمدا صلي الله عليه و آله شهيدا و بشيرا و نذيرا، خير البريه طفلا، و انجبها كهلا و اطهر المطهرين شيمه و اجود المستمطرين ديمه» (تا اينكه خداوند متعال محمد صلي الله عليه و آله را شاهد و بشارت دهنده و تهديد كننده مبعوث فرمود- پيامبري كه در دوران طفلي بهترين مردمان و در دوران بزرگسالي نجيبترين آنان و از حيث اخلاق پاكيزهترين پاكان، و از حيث عطا سخيترين آنان بوده است.)پيامبر اسلام براي همه انسانها شاهد و بشارت دهنده و تهديد كننده مبعوث شده است:جمله اول اشاره است به آيه مباركه: «يا ايها النبي انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا. و داعيا الي الله باذنه و سراجا منيرا». (اي پيامبر، ما ترا شاهد و بشارت دهنده و تهديد كننده فرستاديم. و ترا دعوت كننده بسوي خدا و چراغ فروزان و روشنگر قرار داديم (فرستاديم).) صفت شاهد بودن پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مواردي ديگر از آيات قرآني آمده است، از آنجمله الفتح آيه 8 و المزمل آيه 15.همچنين دو صفت مبشر (بشارت دهنده بودن) و نذير (تهديد كننده) بودن آن رسول اعظم در مواردي از قرآن آمده است، از آنجمله المائده آيه 19 و الاعراف آيه 188 و البقره آيه 119 و سبا آيه 28 و فاطر آيه 24 و فصلت آيه 4 و الاسراء آيه 105 و الفرقان آيه 56.در آياتي از قرآن مجيد كلمه شهيد درباره پيامبر اكرم و شهداء درباره امت اسلامي آمده است از آنجمله: «و كذلك جعلناكم امه وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا». (و همچنين شما (امت اسلامي) را امتي وسط (معتدل) قرار داديم تا شهداء بر مردم باشيد و پيامبر هم شاهد بر شما باشد.) و النساء آيه 79 و الحج آيه 78.با نظر به مجموع آيات و ديگر منابع اسلامي ميتوان گفت مقصود از شهادت امت اسلامي به ديگر امتها، الگو و مبنا بودن اين امت بر همه آن امم است كه در افراط يا تفريط غوطهورند و منظور از شاهد و شهيد بودن آن حضرت به امت اسلامي باشد كه بايد همه عقائد و اعمال و حركات و سكنات و گفتار و انديشههاي آنان بر آن الگو و مبنا استوار باشد و ممكن است بمعناي آگاه و مطلع از عقائد و اعمال و حركات و سكنات و گفتار و انديشههاي امت اسلامي بوده باشد، يعني برخي از آيات، معناي اولي و بعضي از آيات ديگر معناي دوم را متذكر ميشود.آن حضرت بشارت دهنده است به عنايات و الطاف پروردگاري به بندگانش كه اگر اطاعتش كنند و سرمايههاي بسيار پرارزش خود را در راه تحصيل رشد و كمال بكار بيندازند، در سراي آخرت كه زوال و فنا راهي به آن ندارد مشمول آن عنايات و الطاف خواهند بود، و آن حضرت تهديد كننده است براي كسانيكه ازاو امر خداوند سرپيچي ميكنند و دستورات او را ناديده ميگيرند و در نتيجه سرمايههاي پرارزش خود را به تباهي ميكشند. آدمي در تحرك بسوي عظمتها بهر دو نوع تبليغ بسيار واضح است، زيرا حركت در مسير رشد و كمال و مسابقه و تكاپو در ميدان رسيدن به خيرات امتيازاتي را نصيب انسان ميكند كه فوق توصيف و شمارش است و اگر يك انسان عظمت آن امتيازات را در يابد، در حقيقت اساسيترين عامل حركت در مسير مزبور را بدست آورده است. و چه بشارتي بالاتر از خبر دادن از وصول به آن امتيازات؟ و اما منشا ضرورت تبليغ انذاري عبارتست از تهديد انسانها از سقوط در نكبتها و شقاوتها و محروميت از عنايات و ديدار خداوندي كه تلخي آن نيز فوق توصيف و شمارش است. و چه موردي براي شديدترين تهديد و انذار مناسبتر از موردي است كه گفتيم؟***«خيرالبريه طفلا»: آن حضرت در دوران كودكي ماقبل جواني و در جواني بهترين مردم بوده است. براي اثبات اين حقيقت به اضافه شهادت تاريخ، ميتوان اين مطلب را در نظر گرفت كه آنروز كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم عشيره (خويشاوندان) خود را براي اظهار رسالت الهي خود جمع كرد و رسالت خود را به آنان عرضه نمود، هيچيك از آنان زبان اعتراض با نظريه سابقه طفوليت و جواني آن بزرگوار نگشود، با اينكه ادعائي كه آن حضرت مطرح فرموده بود، همه موجوديت آنان را دگرگون ميكرد- اموالشان را تعديل و عقائدشان را تكذيب و جاه و مقام اجتماعي آنان را از بين ميبرد. همچنين در طول رسالت آن حضرت تا آخرين لحظات زندگي مباركش كه همه شوون و حيثيتهاي آن جامعه را زير و رو ساخته بود نتوانستند كمترين حادثه خلاف اخلاق انساني از آن بزرگوار برخ بكشند و خود را راحت كنند.مورخ بزرگ علي بن برهانالدين الحلبي در تاريخ خود مقداري از اخلاقيات باعظمت پيامبر اكرم صلي عليه و آله و سلم را پيش از بعثت نقل كرده است و در اين مبحث دو بيت آورده است كه ميتواند روشنترين دليل بر اثبات اخلاق عظيم و روح كريم و شريف و ارتباط او با حضرت حق جل و علا در دوران طفوليت و جواني بوده باشد:الف النسك و العباده و الخلوه طفلا و هكذا النجباهو اذا حلت العباده قلبا نشطت في العباده الاعضاء(رسول خدا در دوران كودكي با اعمال وظيفهاي و عبادت و خلوت انس و الفت داشت و چنين است شان نجباء. و هنگاميكه عبادت در قلبي حلول كرد (وارد شد) اعضاء انسان در عبادت نشاط پيدا ميكنند.)اين مطلب از نظر رواني فوقالعاده بااهميت است، زيرا آن روان يا روحي كه در ساليان اوليه و دوران جواني زندگي بتواند از محسوسات و ظواهر طبيعت نفوذ كرده و خلوت با خويشتن را برگزيده باشد، قطعا از رشد و كمال فوقالعادهاي برخوردار ميباشد. و اما دوران جواني و ميانسالي آن حضرت همانگونه كه در تواريخ آمده است و همانگونه كه از ناتواني مشركان و كفار از تحقير و اهانت به آن حضرت برميآيد كه براي رهائي عقائد و ثروت و جاه و مقام از همه چيز ضروريتر بود، داراي عاليترين اخلاق انساني و با عظمتترين صفات يك انسان كامل بوده است. حضرت ابوطالب پدر بزرگوار اميرالمومنين علي بنابيطالب عليهالسلام كه سالياني كفالت و همدمي محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله (پسر برادرش عبدالله) را بعهده داشته است، نه تنها با سخنان معمولي روحيه پيامبر را كه رشد يافتهترين ارواح فرزندان آدم عليهالسلام بوده است، بيان ميدارد بلكه با نابترين احساسات برينش درباره آن روحيه الهي اشعاري را ميسرايد كه از آنجمله دو بيت زير است:و ابيض يستسقي الغمام بوجهه ثمال اليتامي عصمه للارامليلوذ به الهلاك من آل هاشم و هم عنده في نعمه و فواضل(و سفيدروئي (پيامبر اكرم) كه ابر از روي او طلب سيرابي ميكند. پناه يتيمان و نگهدارنده بيوه زنان. به او پناهنده ميشوند. نيازمندان آل هاشم و آنان در نزد او در نعمت و احسانها (و كرامتها) غوطهور ميشوند.)
فرموده است: «حتّى بعث محمّدا (ص)... من بعد»:اين عبارت مشتمل بر مباهات به پيامبر گرامى (ص) و در ستايش او و نيرومندى دين اسلام است و همچنين در نكوهش مال اندوزان و دوستداران دنيا پس از آن حضرت است، اين خطبه نتيجه و حاصل خطبه سابق است، كه گويا در آن از بد حالى و سختى و تنگدستى مردم در روزگار گذشته سخن رانده و از اين كه آن اوضاع بدين گونه پايانى نيكو يافته بر آنها منّت نهاده است. امام (ع) براى پيامبر گرامى (ص) اوصافى را به شرح زير بيان مى فرمايد:1- صفت «شهيد» براى آن حضرت اشاره است به اين كه پيامبر گرامى (ص) در روز رستاخيز شاهد بر اعمال خلق است چنان كه خداوند متعال فرموده است: «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً» و پيش از اين در باره چگونگى اين شهادت سخن گفته شده است.2- صفت «بشير» براى اين است كه پيامبر گرامى (ص) مژده دهنده پاداشهاى بزرگى است كه خداوند براى مؤمنان، آماده و به آنان وعده فرموده است.3- صفت «نذير» براى اين است كه آن حضرت گنهكاران و سركشان را به عذابهاى دردناكى كه خداوند براى آنان آماده فرموده، بيم داده است.خداوند متعال اين صفات سه گانه پيامبر (ص) را در اين آيه شريفه ذكر فرموده است: «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً» و اين سه صفت كه در آيه شريفه ذكر شده، حال مى باشند.4- صفت «خير البريّة طفلا» يعنى در خرد سالى از همگان بهتر بود، زيرا چنان كه مى دانيم ملاك برترى و فضيلت، كردار نيك و پايدارى در راه خداست، و چون آن حضرت از آغاز كودكى و خرد سالى به سبب داشتن اين صفات از همه برتر بود، امام (ع) فرموده است: كه او در كودكى از همگان بهتر بود.5- صفت «و أنجبها كهلا» يعنى در بزرگسالى از همه بزرگوارتر و برگزيده تر بود، زيرا بزرگوارى و برگزيدگى مستلزم داشتن صفات بزرگوارانه و برگزيدن و به كار بستن فضيلتهاى عالى انسانى است، و آن حضرت در جوانى و بزرگسالى معدن هر فضيلت و در پيرى برگزيده ترين آنان بوده است واژه هاى طفلا و كهلا نيز بنا بر اين كه در جمله حالند منصوب شده اند.6- صفت «أطهر المطّهرين شيمة» يعنى خوى و سرشت او از همه پاكان، پاكيزه تر بود، زيرا آن حضرت متمّم مكارم اخلاق و كامل كننده آنها بود و هر صفت خوب و خوى نيكويى از آن حضرت كسب شده است، لذا سرشت او از همه پاكيزه تر و خلق و خوى او از همه فاضل تر و كريمانه تر بود.7- صفت «أمطر المستمطرين ديمة» يعنى بذل و بخشش او از همه بيشتر بود، ديمه به بارانى گويند كه رعد و برق در آن نباشد، و در اين جا صفت ابرى را كه در آن اميد چنين بارانى است براى آن حضرت استعاره فرموده و با واژه. ديمة اين استعاره ترشيح شده است، و اين كنايه از منتهاى جود و احسان آن حضرت است، چنان كه آن بزرگوار وقتى شب فرا مى رسيد به خانه باز مى گشت و هر چه زر و سيم در خانه يافت مى شد، صدقه مى داد و چيزى از آنها به صبح باقى نمى ماند. شيمة و ديمة در جمله تميز مى باشند.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 7، ص: 215
و من خطبة له عليه السّلام و هي المأة و الرابعة من المختار في باب الخطب و شرحها في فصلين:الفصل الاول:حتّى بعث اللّه محمّدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شهيدا و بشيرا و نذيرا خير البريّة طفلا، و أنجبها كهلا، و أطهر المطهّرين شيمة، و أجود المستمطرين ديّمة.اللغة:(الكهل) بفتح الأوّل من جاوز الثلاثين، و قيل من بلغ الأربعين، و قيل من جاوز أربعا و ثلاثين إلى إحدى و خمسين و (جادت) السماء جودا بالفتح أمطرت و قيل الجود المطر الغزير و (المستمطرين) في أكثر النسخ بصيغة المفعول و هو الأظهر و في بعض النسخ بصيغة الفاعل و (الدّيمة) المطر الدّايم في سكون.الاعراب:شهيدا و بشيرا و نذيرا منصوبات على الحال من مفعول بعث، و خير البرية
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 7، ص: 217
و المعطوفات عليه منصوبات على الوصف و تحتمل الحال أيضا، و طفلا و كهلا منصوبان على الحال أيضا و اضافة أطهر إلى المطهّرين معنويّة، و شيمة تميز، و إضافة أجود إلى المستمطرين معنوية أيضا بمعنى من إن كان المضاف إليه بصيغة المفعول كما في أكثر النسخ و بمعنى اللام إن كان بصيغة الفاعل.و ديمة تميز على الأوّل و على الثاني يحتمل التميز و هو الأظهر و يحتمل أن يكون مفعولا للمستمطرين فتدبّر.المعنى:اعلم أنّ صدر هذا الفصل من كلامه عليه السّلام مسوق لذكر محامد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و مناقبه، و بعده اشارة إلى بيان حال بني اميّة لعنهم اللّه قاطبة، و ذيله اخبار بما سيكون من مآل حال بني اميّة و تنبيه على أنهم يسعون في دماء عترة الرّسول فينتقم اللّه منهم و يجزيهم بما كسبت أيديهم، و اللّه عزيز ذو انتقام قال عليه السّلام (حتّى بعث اللّه محمّدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شهيدا) على أوصيائه و امّته و على الأنبياء و اممهم كما قال تعال: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ».و قد مرّ تحقيق هذه الشهادة في شرح الخطبة الاحدى و السّبعين بما لا مزيد عليه فليراجع إليه (و بشيرا و نذيرا) و هما من ألفاظ الكتاب العزيز قال تعالى: «إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ» قال الطبرسيّ أرسلناك يا محمد بالحقّ قيل: بالقرآن، و قيل: بالاسلام، و قيل على الحقّ بشيرا من اتّبعك بالثواب، و نذيرا من خالفك بالعقاب و لا تسأل عن أصحاب الجحيم أى لا تسأل عن أحوالهم، و فيه تسلية للنّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم إذ قيل له:
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 7، ص: 218
إنّما أنت بشير و نذير و لست تسأل عن أصحاب الجحيم و ليس عليك اجبارهم على القبول منك. (خير البريّة طفلا) لأنّ الخيريّة إنّما هى بالأعمال الصّالحة و الأخلاق الفاضلة، و التسديد بسلوك سبيل الحقّ و هو صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منذ أيّام طفوليته و صباه كان ملازما لذلك سابقا فيه على غيره. (و أنجبها كهلا) أى أفضلها، و قيل: أكرمها فلقد كان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم في حال كهوليّته و دعوته منبع كلّ كرم و فضل (أطهر المطهرين شيمة) أى طبيعة و جبلة و خلقا لم تدنسه الجاهلية بأنجاسها، و لم تلبسه من مدلهمّات ثيابها استعاره مرشحة (و أجود المستمطرين ديمة) أى أجود الأشخاص الذين يطلب منهم الأمطار و يرجى منهم الاحسان «1»، أو أكثر جودا للّذين يطلبون البذل و الانعام، و على كلّ تقدير فقد شبّهه عليه السّلام بالسّحاب الماطر و الغيث الهاطل، و أراد بذلك كثرة جوده و عطاياه، فلفظ المستمطرين استعارة للراجين أو المرجوّين منهم الاحسان، و ذكر الجود و الدّيمة ترشيح للاستعارة، هذا.الترجمة:از جمله خطب بليغه آن حضرتست كه صدر آن متضمن بيان محامد حضرت رسالتمآب صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و ذيل آن اشاره است بأحوال بني اميه لعنهم اللّه و مآل كار ايشان چنانچه فرموده:تا آنكه مبعوث فرموده خداوند متعال محمّد مصطفى را در حالتي كه شاهد بود بر امّتان، و بشارت دهنده بود بمطيعان، و ترساننده بود عاصيان را، كه بهترين خلايق بود در حال كودكى، و كريم ترين مردمان بود در حال پيرى، پاكيزه ترين پاك شدگان بود از حيثيت طبيعت، و بخشنده ترين اشخاصى بود كه از ايشان اميد باران احسان گرفته شود از حيثيت بارش.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3، ص 376
از سخنان آن حضرت (ع) [در اين خطبه كه با عبارت «حتى بعث الله محمدا صلى الله عليه شهيدا و بشيرا و نذيرا» (تا آنكه خداوند محمد (صلی الله علیه وآله) را مبعوث فرمود تا گواه و مژده دهنده و بيم دهنده باشد) شروع مى شود پس از توضيح پاره يى از لغات و تعبيرات در مورد عبارات گله آميز على عليه السلام و سوگند خوردن او كه بنى اميه بزودى حكومت را در دست ديگران خواهند ديد، بحث مفصل تاريخى ايراد كرده است كه چنين است ]: ...