و من خطبة له (علیه السلام) و فيها ينصح أصحابه:أَرْسَلَهُ دَاعِياً إِلَى الْحَقِّ وَ شَاهِداً عَلَى الْخَلْقِ، فَبَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ غَيْرَ وَانٍ وَ لَا مُقَصِّرٍ، وَ جَاهَدَ فِي اللَّهِ أَعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِنٍ وَ لَا مُعَذِّرٍ، إِمَامُ مَنِ اتَّقَى وَ بَصَرُ مَنِ اهْتَدَى.
وَانٍ: سستى كننده، مسامحه كننده.وَاهِن: ضعيف.الْمُعَذِّر: كسى كه عذر آورد و عذرش پذيرفته نباشد.
وَانٍ: سستى كنندهواهِن: ضعف و ناتوانى نشان دهندهمُعَذِّر: بهانه آور
او را فرستاد كه مردم را به راه حق دعوت كند و بر خلق گواه باشد. او رسالت پروردگارش به جاى آورد. نه در آن سستى كرد و نه كوتاهى. در راه خدا با دشمنان خدا جهاد كرد، بى آنكه ناتوانى نشان دهد يا عذر و بهانه اى بياورد. پيشواى هر كسى است كه پرهيزگارى گزيند و ديده بيناى هر كسى است كه هدايت يابد.
از خطبه هاى آن حضرت است در اندرز به ياران:خداوند پيامبر را دعوت كننده به سوى حق، و گواه بر خلق فرستاد. آن حضرت بدون سستى و تقصير تمام احكام پروردگارش را به مردم رساند، و بدون ضعف و عذر تراشى با دشمنان خدا جنگيد. وى پيشواى اهل تقوا، و ديده اهل هدايت بود.
(اين خطبه در شهر كوفه در سال 38 هجرى براى تشويق كوفيان به نبرد نهايى ايراد شد).1. ويژگى هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:خداوند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را فرستاد تا دعوت كننده به حق، و گواه اعمال خلق باشد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بدون سستى و كوتاهى، رسالت پروردگارش را رسانيد، و در راه خدا با دشمنانش بدون عذر تراشى جنگيد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيشواى پرهيزكاران، و روشنى بخش چشم هدايت شدگان است.
او را فرستاد تا حقّ را دعوت كننده راه باشد، و بر آفريدگان گواه باشد. او پيامهاى پروردگارش را رساند. نه سستى كرد و نه بازماند، و در راه خدا با دشمنان او جهاد كرد، نه ناتوان شد و نه عذرى آورد. پيشواى هر كه پرهيزگارى پيش گيرد، و ديده هر كه هدايت پذيرد.
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در ستايش پيغمبر اكرم و بيان بعضى از صفات آن بزرگوار): قسمت أول خطبه:(1) خداوند متعال حضرت مصطفى را فرستاد كه خلائق را بسوى حقّ تعالى دعوت فرمايد، و بر طاعت و معصيت آنان (در قيامت) شاهد و گواه باشد،(2) پس احكام پروردگارش را تبليغ نمود بدون هيچ گونه سستى (در انجام وظيفه) و يا تقصير و كوتاهى، و در راه خدا با دشمنان او جهاد كرده جنگيد بدون آنكه ضعف و ناتوانى بر او راه يابد و يا آنكه عذر و بهانه آورد،(3) او است پيشواى پرهيزكاران و بيناى هدايت شدگان (كه راه راست را شناخته رستگارى مى طلبند).
خداوند او (پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)) را فرستاد تا به سوى حق دعوت کند، و گواه بر اعمال خلق باشد، او بدون سستى به ابلاغ رسالت پروردگارش، پرداخت و هرگز کوتاهى نکرد، در راه خدا با دشمنان او بدون ضعف، جهاد کرد، و در اين راه هيچ عذر و بهانه اى نياورد، او پيشواى پرهيزگاران، و روشنى بخش چشم هدايت جويان است.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 5، ص: 149-145
وَمِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ وفيها ينصح اصحابه.از خطبه هاى امام عليه السلام است كه در آن ياران خودرا اندرز مى دهد.
خطبه در يك نگاه:اين خطبه در حقيقت از چند بخش تشكيل شده است:در قسمت اوّل، توصيف بليغى از پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و مجاهدتهاى گسترده آن حضرت در ابلاغ رسالت است.در بخش دوّم، مردم را مخاطب ساخته و به اندرز و نصيحت آنها مى پردازد، نصيحتى تكان دهنده و بيدارگر.در بخش سوّم، از اصحابش گله شديد دارد و آرزو مى كند كه خداوند ميان او و آنان جدايى بيفكند و او را به كسانى كه شايسته همنشينى او هستند، ملحق سازد.در چهارمين و آخرين بخش اين خطبه، با اشاراتى گويا از فتنه حجّاج خبر مى دهد و گوشه اى از جنايتهاى او را بر مى شمرد، شايد مردم بيدار شوند و با توبه به درگاه خداوند، و بازگشت به وحدت و ترك اختلافات و سستى ها جلوى جنايات او را بگيرند.
او هرگز در جهاد کوتاهى نکرد:همان گونه که جمعى از شارحان «نهج البلاغه» تصريح کرده اند به نظر مى رسد اين خطبه بخشى از خطبه طولانى ترى بوده است که امام (عليه السلام) براى تشويق اصحابش به مسأله جهاد در برابر جنايتکاران شام بيان فرموده و خطراتى را که در صورت سستى و ترک جهاد در پيش دارند براى آنها بيان فرموده، و اتمام حجّت کرده است.در بخش اوّل اين خطبه، براى آماده کردن دل هاى مخاطبان خود اشاره اى به خدمات برجسته پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) در طريق نشر اسلام، فرموده، تا به اهميّت اين ميراث بزرگ الهى آشنا شوند و در پاسدارى آن در برابر هجمات دشمنان اسلام بکوشند.نخست مى فرمايد : «خداوند او (پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)) را فرستاد تا (مردم را) به سوى حقّ دعوت کند و گواه بر اعمال خلق باشد» (أَرْسَلَهُ دَاعِياً إلَى الْحَقِّ وَشَاهِداً عَلَى الْخَلْقِ).در واقع، رسالت عظيم پيامبر (صلى الله عليه وآله) را در اين دو جمله خلاصه فرموده است; از يکسو دعوت به سوى حق، و ابلاغ فرمانهاى پروردگار و از سوى ديگر نظارت بر حسن اجراى آن.در اين که مراد از شاهد بودن پيامبر (صلى الله عليه وآله) در اين جا چيست ؟ بعضى گفته اند : مراد گواهى بر اعمال مردم يا گواهى بر پيامبران در روز قيامت است آن چنان که در قرآن آمده: « (فَکَيْفَ إذا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةِ بِشَهِيد وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلاَءِ شَهِيداً); چگونه خواهد بود آن روزى که از هر امّتى شاهد و گواهى (بر اعمال آنها) مى آوريم و تو را گواه آنان خواهيم آورد»(1).ولى ظاهر کلام امام (عليه السلام) نشان مى دهد که منظور از شاهد بودن، نظارت آن حضرت بر اعمال انسانها براى اجراى فرمانهاى الهى، در همين دنياست و به تعبير ديگر، کار آن حضرت، تنها ابلاغ دعوت حق نبود، بلکه نظارت بر اجراى آن نيز از وظايف آن حضرت بوده است و اين همان معنى امامت و ولايت تشريعى آن بزرگوار است.جمع ميان دو معنى نيز، مانعى ندارد که آن حضرت هم ناظر بر اعمال در اين جهان و هم گواه بر آن در جهان ديگر باشد.سپس در ادامه اين سخن به بيان اوصافى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) پرداخته و در عبارات کوتاهى شش وصف را بيان مى فرمايد، مى گويد : «او بدون سستى، به ابلاغ رسالت پروردگارش پرداخت و هرگز کوتاهى نکرد، و در راه خدا با دشمنان او بدون ضعف، جهاد کرد، و در اين راه هيچ عذر و بهانه اى نياورد. او پيشواى پرهيزگاران و روشنى بخش چشم هدايت جويان است» (فَبَلَّغَ رِسَالاَتِ رَبِّهِ غَيْرَ وَان(1) وَلاَ مُقَصِّر، وَجَاهَدَ فِي اللهِ أَعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِن وَلاَ مُعَذِّر(2). إمَامُ مَنِ اتَّقَى، وَ بَصَرُ مَنِ اهْتَدَى).در اين عبارات کوتاه تمام ويژگيهايى که در يک رهبر شجاع و توانا لازم است ذکر شده است، سستى نکردن، کوتاهى ننمودن، جهاد قاطعانه داشتن، و عذر و بهانه نتراشيدن، و از سوى ديگر آن حضرت را پيشواى پرهيزگاران و سبب هدايت بينايان مى شمرد که افراد آلوده را از گرد خود دور مى کند و فاسدان و گمراهان غير قابل هدايت را، کنار مى زند.بسيارند کسانى که براى سرپوش گذاشتن بر تقصيرات و کوتاهى هاى خود عذر و بهانه هاى واهى مى تراشند ولى يک رهبر شجاع و مدير و مدبّر هرگز چنين نمى کند و به سراغ عذر و بهانه ها نمى رود.تعبيرات فوق در واقع اشاره اى است پر معنى به سستى و کوتاهى کردن مردم «کوفه» و ترک جهاد به معنى واقعى کلمه، و عذرتراشى ها و بهانه جويى ها براى فرار از زير بار مسئوليتها. امام (عليه السلام) به آنها گوشزد مى کند که پيامبر شما چنين نبود، چرا شما چنين هستيد؟!(4)* * *پی نوشت:1. نساء، آيه 41.2. «وان» از مادّه «ونى» (بر وزن وحى) به معنى ضعف و فتور گرفته شده و «وانى» به کسى مى گويند که در کارها سستى به خرج مى دهد.3. «معذّر» از مادّه «عذر» به کسى گفته مى شود که براى کارهاى خود عذر و بهانه هاى واهى مى آورد.4. سند خطبه: در اين خطبه اشاره اى به مسأله موضوع به قدرت رسيدن حجّاج در كوفه و جنايات وحشتناك او شده است و اين بخش از خطبه را گروه زيادى از مورخان و محدثان نقل كرده اند از جمله ابن عبدربّه در عقد الفريد و مسعودى در مروج الذهب و ازهرى در تهذيب اللغة و ابن الفقيه در كتاب البلدان و ابن اثير در نهايه و ديلمى در كتاب ارشاد (مصادر نهج البلاغه، جلد 2 صفحه 259 و 260).
در اندرز به ياران:«ارسله داعيا الي الحق و شاهدا علي الخلق» (خداوند سبحان پيامبر را براي دعوت بسوي حق و شاهد بر خلق فرستاد).رسالت پيامبر دعوت بر حق بود نه دعوت به امور باطل و نه دعوت به امور مشتبه و ابهامانگيز:پيامبر مردم را به آن اموري كه خود بالضروره براي تحصيل آنها نهايت كوشش را داشتند و زندگي طبيعي آنان بدون آن امور امكانپذير نبود، دعوت نميكرد. پيامبر مردم را به سوي خود نيز دعوت نميفرمود كه آنان را دور خود جمع كند و براي تاختن در ميدان مراد اين دنياي زودگذر مركبي بدست بياورد. اگر مقصود آن برگزيدهي خدا اينگونه مسائل بود، بزرگان عرب در آن زمان عموما و بزرگان قريش خصوصا اين مركب و ميدان را براي او آماده ميكردند مشروط به اينكه كاري با عقائد و فرهنگ جامد و تقليدي و اموال و اعتبارات دنيوي آنان نداشته باشد و ميدانيم كه اين مقصود بدون در حدود 80 جنگ و دفاع و سختيهاي مهلك و گرفتاريهاي شعب ابيطالب و از دست دادن محبوبترين ياران حاصل ميگشت، ولي ما ديديم كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله با توجه به تكليف «فاستقم كما امرت» (همانگونه كه مامور شدهاي استقامت نما) «فاصدع بما تومر» (آنچه را كه مامور به ابلاغش شدهاي با صراحت كامل اعلان كن) بدون كمترين پروا از هرگونه محروميتها و تهمتها و توهينها و حتي بدون كمترين هراس از مرگ خود و نزديكترين پيوستگان و يارانت حركت كن. آن پيامبر بزرگوار مطابق آيات قرآني و منابع حديثي و تاريخي كمترين سستي و قصور در ابلاغ رسالت ننموده و تا آخرين لحظات زندگي مباركش تكليف ابلاغ رسالت را با كمال جديت امتثال نمود.اين مطلب را هم در اينجا يادآور ميشويم كه آن حالات روحاني بينظير و آن اخلاق عظيم كه قرآن وجود آنرا در پيامبر اكرم بما خبرميدهد: و انك لعلي خلق عظيم (و قطعا تو داراي اخلاق باعظمت هستي) و آن اراده و تصميم و جديت كه در همهي لحظات زندگي- در گفتار و كردار آن بزرگوار ديده شده است. و آن عبادات شبانگاهي بدون اعتقاد و ايمان باين كه دعوت او از حق و بر حق و به سوي حق است، امكانپذير ميباشد.****«فبلغ رسالات ربه غير وان و لا مقصر، و جاهد في الله اعدائه غير واهن و لا معذر. امام من اتقي و بصر من اهتدي» (آن برگزيده محبوب رسالتهايي را كه از پروردگارش گرفته بود بدون ضعف و تقصير به مردم تبليغ فرموده و در راه خدا با دشمنان خدا بدون سستي و عذرخواهي غير موجه جهاد نمود. تلاش و تكاپوي شديد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در تعليم و تربيت انسانها و به فعليت رساندن استعدادهاي تكاملي خويشتن باضافهي كوششهائي كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم پيش از دوران بعثت با كمال خلوص در تكاليف الهي خود انجام داده است كه در تحصيل آمادگي براي حمل بار سنگين رسالت موثر بوده است، پس از رسيدن به آن مقام والا لحظهاي از تلاش و تكاپو فروگذاري نفرموده است. اين كوششها و تلاشها بطور كلي در دو قسمت انجام گرفته است:قسمت يكم- در راه به فعليت رساندن استعدادهاي تكاملي خود بوده است. اگر چه اين قسمت شامل انجام دادن هرگونه تكليف فردي و اجتماعي ميگردد، ولي آنچه بطور مستقيم موجب ارتباط او با معبود يگانهاش بوده است، عبادات شخصي بود كه با يك صفا و خلوص و جديت فوقالعاده بجاي ميآورده است. دلائل اين قسمت از انجام تكاليف، باضافهي منابع حديثي در آيات قرآني فراوان آمده است. از آنجمله:1- طه. ما انزلنا عليك القرآن لتشقي (طه و ما قرآن را براي تو نازل نكرديم كه خود را به مشقت بيندازي) تفاسير معروف شيعه و سني اتفاق نظر دارند كه اين آيه براي جلوگيري پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از عبادتهاي مشقت بار نازل شده است.2- يا ايها المزمل. قم الليل الا قليلا. نصفه او انقص منه قليلا. او زد عليه و رتل القرآن ترتيلا. انا سنلقي عليك قولا ثقيلا. ان ناشئه الليل هي اشد وطأ و اقوم قيلا. ان لك في النهار سبحا طويلا (اي پيچيده در لباسش، شب را (براي عبادت) برخيز مگر اندكي- نيمي از شب با كمي از نيم شب را. يا مقداري به نيمي از شب بيفزا و قرآن را خوب تلاوت كن. ما بزودي سخني سنگين براي تو القاء خواهيم كرد. (قرآن را كه سخني است الهي و بسيار سنگين و باعظمت كه قطعا به صفاي دروني بسيار عالي نيازمند است و اين صفاي دروني بدون شب بيداريها و عبادتهاي شبانگاهي حاصل نخواهد گشت) قطعي است حادثهي (معنوي و روحاني) شبانگاهي بيشتر عامل ثبات قدم و بيان صحيحتر ميباشد، (باز) براي تست در هنگام روز تسبيح طولاني).3- و من الليل فتهجد به نافله لك عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا (و مقداري از شب را براي عبادت بيدار باش، اين عبادت شبانگاهي براي تو تكليف مخصوصي است (غير از ديگر مسلمين) باشد كه پروردگار تو ترا بمقامي پسنديده و والا برانگيزد.)قسمت دوم- كوشش و تلاش و تحمل در راه ابلاغ رسالت الهي كه به او واگذار شده بود. مقداري منابع قرآني اين قسمت بقرار زير است:يك- صبر و تحمل شدائد در راه ابلاغ رسالت فاصبر كما صبر اولواالعزم من الرسل … (صبر كن براي ابلاغ رسالت همانگونه كه رسولان اولواالعزم صبر كردند).تبصره: در تفسير كلمه اولواالعزم اختلاف نظري ميان مفسران وجود دارد. سه احتمال در معناي عزم داده شده است: احتمال يكم بمعناي صبر و شكيبايي است. احتمال دوم بمعناي وفاء به عهدي است كه خداوند از انبياء عليهمالسلام گرفته است. احتمال سوم حكم و شريعت كلي است. اين معني در رواياتي كه از ائمهي معصومين عليهمالسلام وارد شده است، متعين است. اين رسولان اولواالعزم در روايات مزبور پنج نفرند كه عبارتند از حضرت نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمد صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين. دليلي كه بر انحصار اولواالعزم در پنج بزرگوار فوق آورده شده است، آيهايست كه ميفرمايد:1- شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا و الذين اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي … (خداوند متعال براي (شما تشريع فرموده است از دين آنچه را كه به نوح توصيه نموده و آنچه كه به تو وحي كرديم و آنچه كه به ابراهيم و موسي و عيسي توصيه كرديم … )2- و اتبع ما يوحي اليك و اصبر حتي يحكم الله و هو خير الحاكمين (و پيروي كن از آنچه بتو وحي ميشود و صبر كن تا آنگاه كه خدا حكم كند و او است بهترين حكمكنندگان)3- و اصبر و ما صبرك الا بالله و لا تحزن عليهم (و صبر كن و نيست صبر تو مگر بياري خدا (در راه خدا) و براي وضع آنان اندوه مخور)4- و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدواه و العشي … (به صبر وادار كن نفس خود را با مردمي كه پروردگارشان را در صبحگاه و شامگاه ميخوانند).دو- اندوه و حسرت خوردن پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم دربارهي جهل و دوري مردم زمان خود از رشد و كمال انساني و بياعتنايي آنان به رسالت انسانساز آن بزرگواران و علاقهي شديدي كه به ادامهي جاهليت نشان ميدادند. و از آنجمله:افمن زين له سوء عمله فرآه حسنا فان الله يضل من يشاء و يهدي من يشاء فلا تذهب نفسك عليهم حسرات ان الله عليم بما يصنعون (آيا كسي كه عمل (ناشايستش) براي او آراسته و آنرا زيبا ميبيند (بهتر است يا كسي كه اعمال صالحه انجام ميدهد) خداوند متعال گمراه ميكند كسي را كه مشيتش به آن متعلق شود و به همين ترتيب هدايت ميكند كسي را كه بخواهد، پس جان تو حسرتها دربارهي گمراهي آنان از كالبد بدن بدر نرود (خود را براي تبهكاريهاي آنان مكش) خداوند متعال ميداند آنچه را كه عملميكنند.)تبصره: در بعضي از مباحث اين مجلدات اشارهاي به تفسير تعلق مشيت خداوندي بر هدايت و ضلالت مردم نمودهايم مناسب ميبينيم كه در اين مبحث نيز بطور مختصر مطلبي را بيان نمائيم. تفاوت مابين اراده و مشيت خداوند در اين است كه منشاء و يا انگيزهي ارادهي خداوندي، حكمت بالغهي آن مقام شامخ است كه عالم هستي و جريانات موجود در آنرا بوجود آورده است. ولي مشيت خداوندي چه در صيغهي شاء و چه در صيغهي يشاء عبارتست از ارادهاي كه ناشي از بوجود آمدن مقدمه يا مقدمات اختياري بوسيله خود انسانها.بعنوان مثال در مثلي كه خداوند متعال در قرآن دربارهي دو نفر صاحب باغ آورده كه يكي از آندو كافر و ديگر مومن است، آن صاحب باغ كه كافر است وارد باغ خود ميشود «و دخل جنته و هو ظالم لنفسه قال ما اظن ان تبيد هذه ابدا. و ما اظن الساعه قائمه و لئن رددت الي ربي لاجدن خيرا منها منقلبا» آن كافر داخل در باغ خود شد در حاليكه (به جهت تكبر) بخود ظلم كرده بود، گفت: گمان نميبرم هرگز اين باغ من از بين برود و من گمان نميكنم قيامتي برپا شود (كه اين باغ من رو به فنا برود و اگر چنين شد و قيامتي قائم شد) و من بسوي پروردگارم برگشتم، بهتر از آن را در موقعيت وصول به سرنوشت نهائي دريافت خواهم كرد) قال له صاحبه و هو يحاوره اكفرت بالذي خلقك من تراب ثم من نطفه ثم سواك رجلا. لكنا هو الله ربي و لا اشرك بربي احدا. و لولا اذ دخلت جنتك قلت ما شاء الله لا قوه الا بالله … (رفيقش در حاليكه با او گفتگو ميكرد به او گفت: آيا به آن خدائي كفر ميورزي كه ترا از خاك و سپس از نطفه آفريد و سپس ترا به خلقت مردي رسانده است. اما (اعتقاد ما چنين است) آن خداوند است كه پروردگار من است و من هيچ احدي را به پروردگار خود شريك قرار نميدهم. آيا بهتر نبود كه وقتي كه داخل باغت شدي بگوئي: اينست آنچه خدا خواسته است (مشيت او بوجود آورده است (مشيت او بوجود آورده است) و هيچ قوهاي نيست مگر به سببيت خدا.)در اين آيهي شريفه ميبينيم كه خداوند بوجود آمدن باغ بوسيلهي درختان و زراعت را به مشيت خداوندي نسبت ميدهد با اينكه قطعا صاحب باغ زحمتها كشيده و كوششها نموده و آن محل را بصورت باغ درآورده يا باغ بودن آن را ادامه داده است.پس ميبينيم مشيت خداوندي بر اجراي قوانين هستي بر طبق اعمال اختياري انسانها بجريان افتاده است. ان الله لا يستحيي ان يضرب مثلا ما بعوضه فما فوقها فاما الذين آمنو فيعلمون انه الحق من ربهم و اما الذين كفروا فيقولون ماذا اراد الله بهذا مثلا يضل به كثيرا و يهدي به كثيرا و ما يضل به الا الفاسقين. (خداوند از اينكه مثلي از مگس و بالاتر از آن (را براي هدايت مردم) بياورد، شرم نميكند. پس كساني كه ايمان آوردهاند ميدانند كه اين مثل حق از طرف پروردگار آنان ميباشد و اما كساني كه كفر ورزيدهاند ميگويند مقصود خدا از اين مثل چيست كه اشخاص فراواني را گمراه و عدهي فراواني را هدايت مينمايد (و خداوند متعال) گمراه نميكند مگر كساني را كه (باختيار خود) منحرف ميشوند).سه- غصه و اندوه فراواني كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بجهت مقاومت تبهكاران در برابر رسالت آن بزرگوار و عدم پذيرش عوامل رشد و كمال تحمل ميفرمودند. آيات مربوط به اين مسئله فراوان است. از آن جمله :1- و قال الذين كفروا اءذا كنا ترابا و آباوناء انا لمخرجون. لقد وعدنا هذا نحن و آباونا من قبل ان هذا الا اساطير الاولين. قل سيروا في الارض فانظروا كيف كان عاقبه المجرمين. و لا تحزن عليهم و لا تكن في ضيق مما تمكرون (و آنانكه كفر ورزيدند، گفتند آيا پس از آنكه ما و پدران ما خاك شديم از آن خاك بيرون خواهيم آمد. براي ما و پدران ما پيش از اين، همين وعده داده شده بود، نيست اين مدعا مگر افسانههاي گذشتگان به آنان بگو در روي زمين به سير و تحقيق بپردازيد و بنگريد كه عاقبت كار گنهكاران بكجا رسيد. و براي آنان اندوهگين مباش و از مكرهاي آنان خود را در تنگناي قرار مده).2- و لا يحزنك الذين يسارعون في الكفر … (و اندوهگين نسازد ترا كساني كه براي كفر ورزيدن شتاب ميكنند) نتيجه اين تلاشها و تكاپوها بود كه به مقام بسيار والائي از پيشوايان مطلق براي مردمي كه تقوي ميورزند نائل آمد و وسيلهي بينائي براي انسانهايي گشت كه راه هدايت را پيش گرفتهاند، همانگونه كه خداوند سبحان مقام امامت را به حضرت ابراهيم خليل پس از آنكه با تلاش و تحمل سخت ترين شدائد در برآمدن از عهدهي آزمايشات سخت عنايت فرمود.
بدان اوصافى را كه امام (ع) براى پيامبر اكرم (ص) بيان فرموده روشن است، و ما در باره صفات آن حضرت پيش از اين بارها سخن گفته ايم. دليل اين كه آن بزرگوار پيشواى پرهيزگاران مى باشد آن است كه اين گروه در نحوه سلوك راه خدا كه همان تقواست به آن حضرت تأسّى و اقتدا دارند.امام (ع) واژه بصر (چشم) را براى پيامبر گرامى (ص) استعاره فرموده است و مناسبت تشبيه آن است كه رسول اكرم (ص) سبب هدايت خلق به راه رشد و صواب مى باشد همچنان كه چشم سبب رهنمونى انسان در سپردن راه است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 8، ص: 90
و من خطبة له عليه السّلام و هى المأة و الخامسة عشر من المختار فى باب الخطب:أرسله داعيا إلى الحقّ، و شاهدا على الخلق، فبلّغ رسالات ربّه غير وان و لا مقصّر، و جاهد في اللّه أعدائه غير واهن و لا معذّر، إمام من اتّقى، و بصر من اهتدى.اللغة:(الواني) الفاتر الكال و (المعذّر) بالتّثقيل الذي يعتذر من تقصيره بغير عذر كما قال تعالى: و جاء المعذّرون من الأعراب.الاعراب:داعيا و شاهدا و غير وان و غير واهن، منصوبات على الحال، و امام خبر محذوف المبتدأ، و كلّ منصوب على المفعول و الفاعل نفسه.المعنى:اعلم أنّ هذه الخطبة على ما يستفاد من شرح البحراني ملتقطة من خطبة طويلة خطب عليه السّلام بها في الكوفة لاستنهاض أصحابه إلى حرب الشام و ما ظفرت بعد على تمامها، (و ما أورده السيّد (ره) منها في الكتاب يدور على فصلين:الاول) في ذكر ممادح النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ذكر بعض أوصافه الجميلة و نعوته الجليلة، و هو قوله (أرسله داعيا إلى الحقّ) بالحكمة و الموعظة الحسنة (و شاهدا على الخلق) يوم القيامة كما قال تعالى: «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» فقد فسر الشّاهد بمحمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و المشهود بيوم القيامة
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 8، ص: 93
أمّا الأوّل فلقوله تعالى: «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً» و أمّا الثّاني فلقوله تعالى: «وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ».و قد تقدّم تحقيق هذه الشّهادة بما لا مزيد عليه في شرح الخطبة الحادية و السّبعين فتذكّر. (فبلّغ رسالات ربّه) سبحانه (غيروان) في الابلاغ (و لا مقصّر) في الانذار (و جاهد في اللّه) تعالى (أعدائه غير واهن) في الجهاد (و لا معذّر) من قتال الانجاد و هو (امام من اتّقى) لأنّه قدوة المتّقين في كيفيّة سلوك سبيل التّقوى و الصّلاح (و بصر من اهتدى) لأنّه نور المتهدين في المسير إلى طريق الخير و الفلاح كما يهتدي بالبصيرة إلى سبيل الرشاد و يسلك بها نحو القصد و السّداد يهتدى بالبصر إلى الجادّة الوسطى و الطريق المستقيم.الترجمة:از جمله خطب بليغه آن بزرگوار و امام أبرار است در نعت حضرت خاتم الأنبياء و مذمت أهل كوفه بجهة سنگيني از جهاد أعداء و اعلام ايشان بفتنه حجّاج بي ايمان چنانچه فرمود كه:فرو فرستاد خداوند آفريدگار رسول مختار را در حالتى كه خواننده بود مردمان را بسوى حق، و گواه بود بر خلق، پس رسانيد پيغامهاى پروردگار خود را در حالتى كه سستى ننمود در أداء پيغام، و تقصير كننده نبود در تبليغ أحكام، و جهاد كرد در راه خداى متعال با أعداء ربّ ذو الجلال در حالتى كه سست نبود در قتال، و عذر خواهى نكرد بعذر ناموجه از مقاتله ابطال پيشواى صاحبان تقوى است، و بينائى طالبان هدايت.