وَ قَالَ (علیه السلام): صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ، وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ.وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً [الْمُسَالَمَةُ خَبْءُ الْعُيُوبِ] الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ، وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ.
الحِبَالَة: دام، تور صيادى.الِاحْتِمال: تحمل آزار.
خِباء: چادر و محل پنهان شدن
و فرمود (ع): سينه عاقل صندوقچه راز اوست و خوشرويى دام دوستى است و برد بارى، گورگاه زشتيها. و نيز روايت شده كه آن حضرت در بيان اين معنى فرموده است كه آشتى جويى، سرپوش عيبهاست. هر كه از خود خشنود بود، خشم گيرندگانش بسيارند.
و آن حضرت فرمود: سينه عاقل مخزن راز اوست، گشاده رويى دام محبت، و تحمل آزار ديگران پوشاننده عيوب انسان است. و روايت شده از آن حضرت كه در زمينه فقره اخير چنين فرموده: صلح و مسالمت پوشش عيبهاست. و خشمگين بر آدم از خود راضى بسيار است.
ارزش راز دارى و خوشرويى (اخلاقى، سياسى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: سينه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرويى وسيله دوست يابى، و شكيبايى، گورستان پوشاننده عيب هاست. و يا فرمود: پرسش كردن وسيله پوشاندن عيب هاست، و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند.
[و فرمود:] سينه خردمند صندوق راز اوست و گشاده رويى دام دوستى و بردبارى گور زشتيهاست. [يا كه فرمود:] آشتى كردن، نهان جاى زشتيهاست و آن كه از خود خشنود بود ناخشنودان او بسيار شود.
امام عليه السّلام (در ستايش راز دارى و گشاده روئى و بردبارى از سختيها) فرموده است:1- سينه خردمند مخزن راز او است (خردمند بيگانه را از راز خود آگاه نمى سازد)2- و گشاده روئى و خوش خوئى دام دوستى است (با خوشخويى و گشاده روئى مى توان دلهاى مردم را بدست آورد)3- و تحمّل و بردبارى از سختيها پوشنده بديها است (چون شخص در برابر سختيها بردبار بود مردم از او خوشنود بوده از عيوب و بديهايش چشم مى پوشند، يا آنكه بواسطه خوددارى عيوب او آشكار نگشته نادانيهايش فاش نشود).(سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» مى فرمايد:) و روايت شده است كه آن حضرت عليه السّلام در تعبير اين مطلب نيز فرموده است:4- صلح و آشتى پنهان كردن عيبها است (اگر بجاى زد و خورد بين دو كس صلح و آشتى برقرار گردد مردم به بديهاى آنان آگاه نشوند. و در بعضى از نسخ نهج البلاغه چنين ضبط شده: «المسالمة خباء العيوب» يعنى صلح و آشتى خرگاه و رو پوش عيبها است، زيرا دو كس در زد و خورد عيوب يكديگر را آشكار مى سازند و اگر صلح و آشتى نمودند لب بعيب هم نگشايند). 5- هر كه خودبين باشد خشم كننده بر او بسيار شود (زيرا خودبين مردم را خوار پندارد و به اين جهت همه بر او خشمگين گردند).
امام(عليه السلام) فرمود: سينه عاقل گنجينه اسرار اوست، خوشرويى و بشاشت، دام محبت است و تحمل ناراحتى ها گور عيب هاست.مرحوم سيّد رضى به دنبال اين سه جمله حکمت آميز اضافه مى کند که در روايت ديگرى از امام تعبير ديگرى در اين باره ديده مى شود که فرمود: «مسالمت جويى وسيله پوشاندن عيب هاست و آن کس که از خود راضى باشد افراد خشمگين بر او بسيار خواهند بود».
حفظ اسرار و حُسن رفتار:امام(علیه السلام) در این عبارات نورانى و آنچه در ذیل آن آمده بر چهار مطلب تأکید مى کند: نخست مى فرماید: «سینه عاقل گنجینه اسرار اوست»; (صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ).یعنى همان گونه که صاحبان ثروت اشیاء قیمتى را در صندوق هاى محکم نگاه دارى مى کنند، انسان عاقل نیز باید اسرارش را در دل خود پنهان دارد، چرا که اسرار او اگر به دست دوست بیفتد گاه سبب ناراحتى اوست و اگر به دست دشمن بیفتد ممکن است سبب آبروریزى او شود. به علاوه بعضى از اسرار ممکن است با سرنوشت ملتى ارتباط داشته باشد که اگر بى موقع فاش شود سبب خسارت عظیمى براى جامعه گردد. به همین دلیل در حالات پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: هنگامى که تصمیم بر غزوه و پیکارى با دشمن مى گرفت کاملاً آن را پنهان مى داشت. به عنوان نمونه مسئله فتح مکه بود که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) حد اکثر پنهان کارى را در آن به خرج داد که اگر این کار را نمى کرد و خبر به اهل مکه مى رسید آنها بسیج مى شدند و خون هاى زیادى در حرم امن خدا ریخته مى شد; ولى پرده پوشى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بر این سرّ سبب شد که مکه بدون هیچ گونه مقاومت و خون ریزى تسخیر شود و فصل تازه اى در پیشرفت اسلام و بازگشت مخالفان به سوى حق گشوده گردد.مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه خود به اینجا که مى رسد نکوهش شدیدى از وضع دنیاى امروز مى کند که انواع اسباب و وسایل براى تجسس و کشف اسرار افراد اختراع شده و به طرز وحشتناکى اسرار همگان فاش مى گردد.زمانى مرحوم مغنیه چنین سخنى را گفت که هنوز مسائل امروزى اختراع نشده بود. شرایط امروز چنان است که از طریق شنودها، ماهواره ها، دوربین ها و وسایلى که مخفیانه در همه جا ممکن است به کار گذاشته شود تقریبا همه اسرار مردم را مى توان فاش کرد و این ناامنى عجیبى است براى دنیاى امروز و برخلاف آنچه شعار داده مى شود آزادى انسان ها را سخت تهدید مى کند.در حدیثى که در غررالحکم از امام(علیه السلام) نقل شده مى خوانیم: «سِرُّکَ أسیرُکَ وَ إنْ أفْشَیْتَهُ صِرْتَ أسیرَهُ; سرّ تو اسیر توست و هنگامى که آن را افشا کنى تو اسیر آن خواهى شد».(1)در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِظْهَارُ الشَّیْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ; آشکار کردن چیزى پیش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مى گردد».(2)بعضى افراد هستند که مى گویند ما سرّ خود را فقط به دوستان صمیمى مى گوییم غافل از این که آن دوستان صمیمى نیز دوستان صمیمى دیگرى دارند و به گفته سعدى: رازى که نهان خواهى با کس در میان منه; گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسل:خامشى به که ضمیر دل خویش *** با کسى گفتن و گفتن که مگوىاى سلیم! آب ز سر چشمه ببند *** که چو پر شد نتوان بستن جوىسپس امام در دومین جمله مى فرماید: «خوشرویى و بشاشت، دام محبت است»; (وَالْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ).بدون شک افراد خوشرو و خوش برخورد که با چهره گشاده و لب هاى پرتبسم با دیگران برخورد مى کنند، دوستان زیادى خواهند داشت و به عکس، افرادى که با قیافه در هم کشیده و عبوس و خشم آلود با دیگران روبه رو مى شوند مردم از آنها متنفر مى گردند.از آنجا که جلب محبت باعث اتحاد صفوف و وحدت کلمه مى شود، در روایات اسلامى ثواب هاى زیادى براى خوشرویى و بشاشت نقل شده است; از جمله در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در بحارالانوار مى خوانیم که فرمود: «إِذَا لَقِیتُمْ إِخْوَانَکُمْ فَتَصَافَحُوا وَأَظْهِرُوا لَهُمُ الْبَشَاشَةَ وَالْبِشْرَ تَفَرَّقُوا وَمَا عَلَیْکُمْ مِنَ الاَْوْزَارِ قَدْ ذَهَبَ; هنگامى که برادران دینى خود را ملاقات مى کنید با هم مصافحه کنید و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنید و در نتیجه هنگامى که از هم جدا مى شوید گناهان شما بخشوده خواهد شد».(3)در روایت معروفى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمود: «یَا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلاَقَةِ الْوَجْهِ وَحُسْنِ الْبِشْرِ; شما نمى توانید همه مردم را با اموال خود راضى کنید (چرا که نیازها بسیار زیاد و اموال کم است) بنابراین آنها را با چهره گشاده و خوشرویى ملاقات کنید (که سرمایه اى فنا ناپذیر و مایه خوشنودى مردم است)».(4)تعبیر به «حبالة» (دام) اشاره به این است که حتى افرادى که از انسان گریزانند با اظهار محبت و خوشرویى به سوى وى مى آیند و کینه ها از سینه ها شسته مى شود.در بعضى از کلمات حکما آمده است که سه چیز است که محبت را در دل برادران دینى آشکار مى سازد: با چهره گشاده با آنها روبه رو شدن و پیش دستى در سلام و جاى مناسب را در مجالس براى آنها مهیا ساختن.(5)در سومین جمله مى فرماید: «تحمل ناراحتى ها گور عیب هاست»; (وَالاِْحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ).اشاره به این که بسیار مى شود انسان از رفتار بعضى از دوستان و آشنایان و یا حتى افراد عادى ناراحت مى گردد و یا مشکلات و مسائلى در زندگى پیش مى آید که انسان را نگران مى سازد. کسانى که این گونه ناملایمات را تحمل کنند به فضیلت بزرگى دست یافته اند که عیوب انسان را مى پوشاند و به عکس، افراد ناصبور و بى حوصله داد و فریاد بر مى آورند و به سخنان یا کارهایى آلوده مى شوند که سر تا پا عیب است.این احتمال در تفسیر این جمله نیز هست که بسیارى از بى تابى هاى انسان بر اثر شکست هایى است که در زندگى براى او پیش آمده که اگر بى تابى نکند دیگران از این شکست ها که بر اثر ندانم کارى ها به وجود آمده باخبر نمى شوند و به این ترتیب عیوب او پوشانیده خواهد شد. در غیر این صورت همه از نقطه هاى ضعف او باخبر مى گردند.مرحوم سیّد رضى به دنبال این سه جمله حکمت آمیز اضافه مى کند که در روایتى از امام(علیه السلام) تعبیر دیگرى در این باره دیده مى شود که فرمود: «مسالمت جویى وسیله پوشاندن عیب هاست»; (وَرُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِی الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَیْضاً: «الْمُسالِمَةُ خِبَاءُ الْعُیُوبِ»).(6)«خباء» به معناى خیمه است و محلى که چیزى را در آن مى توان پیدا کرد.گرچه تعبیر به «مسالمت» با «احتمال» تفاوت زیادى ندارد ولى «احتمال» اشاره به خویشتن دارى و «مسالمت» اشاره به خوش رفتارى با مردم است. در واقع «احتمال» مفهومى در رابطه با خویشتن دارد و «مسالمت» در رابطه با دیگران.سپس امام(علیه السلام) در چهارمین و آخرین نکته مى فرماید: «آن کس که از خود راضى باشد افراد خشمگین بر او بسیار خواهند بود»; (وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ).دلیل آن روشن است، زیرا فرد از خود راضى انتظار دارد دیگران براى او احترام فراوان قائل شوند، همه به او سلام کنند، در مجالس، صدر مجلس را به او اختصاص دهند، روى حرف او سخنى نگویند و پیوسته زبان به مدح و ثنایش بگشایند. هنگامى که این گونه احترامات را نمى بیند و مردم او را در جایگاه اصلى اش مى شناسند نه آنچه خودش ادعا دارد نسبت به مردم بدبین مى شود و زبان به بدگویى مى گشاید و بى اعتنایى پیشه مى کند و همین امر مردم را به او خشمگین مى سازد. به دیگر سخن، این صفت زشت هم او را نسبت به مردم خشمگین مى سازد که به گمانش حق او را ادا نمى کنند و قدر او را نمى شناسند و هم مردم را نسبت به او.به عکس، کسانى که خود را در جایگاه نقد و انتقاد قرار مى دهند متواضعانه با مردم برخورد مى کنند، هرگز خود را طلبکار نمى دانند و پیوسته براى دیگران احترام قائلند و این امر دوستان فراوانى براى آنها جلب مى کند.در نامه مالک اشتر خواندیم که فرمود: «إِیَّاکَ وَالاِْعْجَابَ بِنَفْسِکَ وَالثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا وَحُبَّ الاِْطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ(7) مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِینَ; از خودپسندى و تکیه بر نقاط قوت خویش و علاقه به مبالغه در ستایش (ستایش گویان) شدیداً بپرهیز، زیرا این صفات از مطمئن ترین فرصت هاى شیطان است تا کارهاى نیک نیکوکاران را محوو نابود کند».در غررالحکم نیز از امیر مؤمنان(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «ثَمَرَةُ الْعُجْبِ الْبَغْضاءُ; میوه درخت خودپسندى عداوت و دشمنى است».(8)ابن ابى الحدید از بعضى از دانشمندان نقل مى کند که کسى نزد او آمد و از کتابى که نوشته بود بسیار راضى بود. آن عالم به او گفت: مردم چنین ارزشى براى کتاب تو قائل نیستند. گفت: مردم هم جاهلند. او در پاسخ گفت: آیا تو بر ضد آنها هستى؟ گفت: آرى. گفت: بنابراین تو به اجماع مردم جاهلى و مردم تنها به قول تو جاهلند (کدام یک اقرب به صواب است).(9)زیان هاى خودپسندى بسیار است که شرح آن در این مختصر نمى گنجد و این سخن را با حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم فرمود: هنگامى که موسى(علیه السلام)نشسته بود شیطان نزد او آمد در حالى که جبّه زیباى رنگارنگى بر تن کرده بود. از او پرسید: این لباس را براى چه پوشیده اى؟ گفت: براى این که قلوب بنى آدم را بربایم. موسى گفت: «فَأَخْبِرْنِی بِالذَّنْبِ الَّذِی إِذَا أَذْنَبَهُ ابْنُ آدَمَ اسْتَحْوَذْتَ عَلَیْهِ; به من بگو گدام گناه است که اگر انسان مرتکب آن بشود به یقین بر او مسلط خواهى شد؟ شیطان گفت: «إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَاسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ وَصَغُرَ فِی عَیْنِهِ ذَنْبُهُ; هنگامى که از خود راضى باشد و عمل نیک خویش را بسیار بشمرد و گناهش در نظرش کوچک شود».(10)*****پی نوشت:(1). غررالحکم، ص 320، ح 7415.(2). بحارالانوار، ج 88، ص 254.(3). بحارالانوار، ج 73، ص 20، ح 3.(4). کافى، ج 2، ص 103، ح 1.(5). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18 ص 98.(6). در اکثر نسخه هاى نهج البلاغه «المسالمة» آمده است هرچند در نسخه صبحى صالح «المسئلة» ذکر شده که به نظر مى رسد خطاى چاپى باشد، زیرا معناى مناسبى ندارد.(7). «یمحق» به معناى نقصان و کم شدن تدریجى و سرانجام نابود شدن است.(8). غررالحکم، ح 7106.(9). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 100.(10). کافى، ج 2، ص 314، ح 8.
شانزدهم- سينه عاقل گنجينه راز اوست. عبارت «صندوق السّر»، را استعاره از سينه آورده است، از آن رو كه سينه هم چون صندوق، محتواى خود را نگهدارى مى كند. و اين عبارت در حقيقت، دستورى براى انسان است، تا راز خود را پنهان دارد، و با آوردن كلمه عاقل او را وادار و تشويق كرده است. گويا فرموده باشد: خردمند كسى است كه سينه خود را گنجينه راز و نگهبان آن قرار دهد.هفدهم- گشاده رويى دام دوستى است. كلمه «الحبالة» يعنى دام را استعاره از گشاده رويى آورده است از آن رو كه انسان بدان وسيله مردم را جلب كرده و دلشان را براى دوستى و محبّت خود به دست مى آورد، مانند، دام شكارچى كه پرنده را با آن صيد مى كند.هيجدهم- تحمّل ناملايمات، پوشنده عيبهاست، مقصود امام (ع) تحمّل سختى و اذيّت از طرف دوستان و ساير مردم است كه خود فضيلت بزرگى از شاخه هاى شجاعت مى باشد. عبارت: «قبر العيوب» را به اعتبار اين كه عيبهاى شخصى را در نزد مردم مى پوشاند، استعاره آورده است، همان طورى كه قبر لاشه مرده را كه در داخل آن قرار گيرد، مى پوشاند.سيّد رضی -رحمت خدا بر او باد- فرموده است: بعضى گفته اند، امام (ع) در تعبير از اين مطلب اين چنين نيز فرموده است: «المسالمة خباء العيوب»، يعنى صلح و آشتى پنهان ساختن عيبهاست.جوهرى مى گويد: خباء مفرد است و جمع آن اخبيه خانه اى است از كرك و يا پشم نه از مو كه بر دو، يا سه عمود و يا بيشتر استوار مى باشد.صلح و مسالمت فضيلتى از شاخه هاى پاكدامنى است، كلمه: خباء را استعاره از مسالمت آورده است از آن رو كه اين فضيلت باعث جلب محبّت و هم چون خانه پوششى براى عيبهاست و مستلزم آن است كه زبان مردم از عيبجويى بسته و خاموش باشد. اين مطلب كه صلح و مسالمت لازمه اش عيب پوشى است، در صورتى ثابت مى شود كه مى بينيم، نقيض آن -يعنى، ستيزه جويى و سازش نكردن- با طغيان طبيعت افراد بر عيبجويى، و اظهار معايب، به منظور توهين و سرزنش همراه است.نوزدهم- هر كه از خود راضى باشد، خشم گيرنده بر او بسيار است. و اين مطلب به دو جهت است: يكى آن كه شخص از خودراضى، معتقد است كه از ديگران كاملتر است و به ديگران با چشم كاستى مى نگرد، و حقوق ديگران را ادا نمى كند، در نتيجه افراد زيادى نسبت به او خشم مى گيرند. دوم اين كه: با اعتقاد بر برترى خود نسبت به ديگران خود را بيش از اندازه تصوّر مى كند در صورتى كه ديگران او را در حدّ و مقدار خودش مى بينند، به اين ترتيب خرده گيران و خشمگينان بر او، روزافزون مى گردند.
(5) و قال عليه السّلام: صدر العاقل صندوق سرّه، و البشاشة حبالة المودّة، و الاحتمال قبر العيوب.(و روى أنّه عليه السّلام قال في العبارة عن هذا المعنى أيضا:) المسالمة خباء العيوب. (73294- 73267)و قال عليه السّلام: من رضى عن نفسه كثر السّاخط عليه.
اللغة:(الحبالة) الّتي يصاد بها.المعنی:(و صدر العاقل صندوق سرّه) كتمان الأسرار دأب العقلاء الأخيار، و قد أمر في غير واحد من الأخبار بكتمان السرّ، و صدر الوصاية به عن غير واحد من الحكماء و ذوى البصيرة سواء كان سرّ نفسه أو السرّ المودع عنده من غيره.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 18
و قد كان سرّ الشّيعة في دولة الخلفاء الجائرة ما أفاده إليهم أئمّة الحقّ من الأحكام و الاداب الخاصّة و أمروهم بحفظه و صيانته عن الأعداء، و وردت أخبار كثيرة في ذمّ من يذيع هذه الأسرار عند الأغيار. (و البشاشة حبالة المودّة) البشر و حسن الخلق مما يجلب به و يحفظ مودّة النّاس، و كما يصاد بالحبالة الطيور النافرة يصاد بالبشاشة و حسن الخلق القلوب الوحشيّة، و قد وصّى عليه السّلام ابنه الحسن في حديث المعاشرة بقوله: و بشرك للعامّة يعني أنّ حسن الخلق أدب مع كلّ النّاس. (و الاحتمال قبر العيوب) الاحتمال نوع من الحلم تجاه ما يكره من قول أو فعل يصدر عن المعاشر من صديق أو عدوّ، فاذا تحمّله الانسان و لم يظهر الضّجر يصير سببا لدفن العيوب من وجهين:1- أنّ كثيرا من العيوب يتولّد من عدم الاحتمال نفسه، فكم من شخص غاظ من قول مكروه أو فعل غير ملائم فارتكب الجرائم و المعاصي و الذّمائم و الماثم.2- أنّه إذا لم يتحمّل تلك المكاره و قام في وجه المرتكب بالانتقام و السّفه يبدون معايبه المكنونة و يفضحونه بما يعلمون من سرائر حاله، فتحمّل المكاره موجب لستر العيوب.و قال في شرح ابن الميثم: و روي أنّه عليه السّلام قال في العبارة عن هذا المعنى أيضا: (المسالمة خباء العيوب) قال الجوهريّ: الخباء: واحد الأخبية بيت من وبر أو صوف و لا يكون من شعر و يكون على عمودين أو ثلاثة، و ما فوق ذلك فهو بيت و المسالمة فضيلة تحت العفّة انتهى.و الأنسب أن يجعل المسالمة من فروع الشجاعة الأدبيّة فانّ مرجعها إلى المقاومة في قبال هجوم الغضب و الطمأنينة في موقع الاستفزاز. و في الشرح:إذا نطق السفيه فلا تجبه فخير من إجابته السّكوت سكتّ عن السّفيه فظنّ أنّي عيبت عن الجواب و ما عييت
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 19
(من رضى عن نفسه كثر الساخط عليه) الرّضا عن النّفس من شعب العجب الّذي عدّ في غير واحد من الأخبار من المهلكات، ففي الحديث: ثلاث من المهلكات: شحّ مطاع، و هوى متّبع، و إعجاب المرء بنفسه.و أثر هذه الخصلة توقّع الاحترام عن النّاس و تحميل الوظائف المربوطة به عليهم، فعند اللقاء يتوقّع منهم الابتداء بالسلام و التحيّة، و في الورود على المحافل و المجالس يتوقّع منهم التعظيم و القيام، و عند البحث و إبداء الرأى يتوقّع منهم قبول قوله و هكذا، و هذه التوقّعات ثقيلة على النّاس فيحصل الناقم عليه و الساخط و المنتقد.الترجمة:سينه خردمند صندوق هر رازيست- خوش خوئى دام مهر و دوستى است و حلم ورزى گورستان عيبها است- «سازش سرپوش عيبها است»- هر كه از خود راضى است دشمنش فراوانست-.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص232
صدر العاقل صندوق سرّه و البشاشة حبالة المودّة، و الاحتمال قبر العيوب. و روى انّه قال فى العبارة عن هذا المعنى ايضا: المسالمة خبء العيوب. «سينه خردمند گنجينه راز اوست و گشاده رويى دام دوستى است و بردبارى گور عيبهاست.» و روايت شده است كه در همين باره اين چنين هم فرموده است: با يكديگر آشتى كردن مايه پوشيده ماندن زشتيهاست.