وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ، وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِيبٌ.
و فرمود (ع): كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه دچار گردد و خداوند را، به كسى كه خدا را در مال و جانش نصيبى نباشد، نيازى نيست.
و آن حضرت فرمود: كسى كه در عمل كوتاهى ورزد دچار اندوه مى شود. آن را كه در مال و جانش سهمى براى خدا نيست برايش راهى به سوى رحمت خدا نمى باشد.
نكوهش از سستى در عمل (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه در عمل كوتاهى كند، دچار اندوه گردد، و آن را كه از مال و جانش بهره اى در راه خدا نباشد خدا را به او نيازى نيست.
[و فرمود:] آن كه در كار كوتاهى ورزيد دچار اندوه گرديد، آن را كه از مال و جانش نصيبى از آن خدا نيست خدا را بدو نيازى نيست.
امام عليه السّلام (در زيان كوتاهى در بندگى) فرموده است:1- كسيكه در عمل و كار (بندگى خدا) كوتاهى كند (و وقت خود را صرف آبادى دنيا نمايد، براى بدست آوردن و هم براى بى نتيجه ماندن آن) بغم و اندوه دچار شود،2- و خدا را راهى نيست در كسيكه در دارائى و جانش بهره اى براى خدا نمى باشد (كسيكه از دارائيش در راه خدا ندهد و در ترويج دين او نكوشد اميدوار رحمت او نباشد).
امام(عليه السلام) فرمود: كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه گرفتار مى شود و خدا به كسى كه در مال و جانش نصيبى براى او (جهت انفاق در راه خدا) نيست اعتنايى ندارد.
دو راه خطا:امام(علیه السلام) در این کلام حکمت آمیز نخست به سرنوشت کسانى اشاره مى کند که در انجام وظائف الهى خود کوتاهى مى کنند، مى فرماید: «کسى که در عمل کوتاهى کند، به اندوه گرفتار مى شود»; (مَنْ قَصَّرَ فِی الْعَمَلِ ابْتُلِیَ بِالْهَمِّ).ممکن است این اندوه و غم در آستانه انتقال از این دنیا باشد که چشم برزخى پیدا مى کنند و سرنوشت رقت بار خود را مى بینند و فریادشان بلند مى شود و مى گویند: «(رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ); پروردگارا! مرا باز گردانید، شاید در برابر آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم».(1)نیز ممکن است اشاره به غم و اندوه در سراى آخرت باشد، همان گونه که قرآن از زبان آنها نقل مى کند که مى گویند: «(یَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللهِ); اى افسوس بر من از کوتاهى هایى که در اطاعت فرمان خدا کردم».(2)نیز شاید این غم و اندوه در خود دنیا باشد، زیرا گاه انسان بیدار مى شود و از کوتاهى هایى که کرده افسوس مى خورد و غم و اندوهى جان کاه او را فرا مى گیرد چرا که مى بیند دیگران با اعمال صالح سراى جاویدان خود را آباد کرده اند و او با کوتاهى هایش سراى جاوید خود را ویران نموده است. البته جمع میان این سه تفسیر نیز مانعى ندارد.سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن جمله پرمعنایى مى گوید که در واقع شرحى است از کوتاهى در عمل. مى فرماید: «خدا به کسى که در مال و جانش نصیبى براى او نیست، اعتنایى ندارد»; (وَلاَ حَاجَةَ لِلَّهِ فِیمَنْ لَیْسَ لِلَّهِ فِی مَالِهِ وَنَفْسِهِ نَصِیبٌ).اشاره به این که کسانى مورد عنایت پروردگار در دنیا و آخرتند که از بذل جان و مال در راه خدا دریغ ندارند، و به بیان دیگر، ایمان و یقین و وفادارى خود را به اسلام در عمل ثابت مى کنند.درست است که جان و مال همه از سوى خداست و اگر انسان در بذل آنها اقدام کند در واقع به خودش خدمت کرده است، زیرا خدا از همگان بى نیاز است; ولى خداوند روى الطاف بیکرانش آن را به عنوان حاجتى از سوى خود گرفته است.این سخن درباره مؤمنانى که داراى مقامات بالا هستند نیست، آنها فقط نصیبى از جان و مالشان را در راه خدا صرف نمى کنند، بلکه هرچه دارند در راه خدا مى دهند.جمله «لاَ حَاجَةَ لِلَّهِ» به معناى بى اعتنایى و اعراض خداوند از چنین افرادى است که چیزى از جان و مال را در راه او نمى بخشند، زیرا کسى که به چیزى یا شخصى نیاز ندارد طبعاً اعتنایى هم به او نمى کند، بنابراین جمله «لا حاجة...» با توجه به این که خدا به هیچ کس نیاز ندارد کنایه از بى اعتنایى است و منظور از بى اعتنایى این است که خدا آنها را از مواهب خاص و عنایات ویژه اش محروم مى سازد.این تعبیر مانند بیان کنایه آمیز دیگرى است که در آیه 67 سوره «توبه» درباره منافقان آمده است: «(نَسُوا اللهَ فَنَسِیَهُمْ); آنها خدا را فراموش کردند و خداوند نیز آنها را فراموش نمود» یعنى از رحمت خود محروم ساخت.بعضى از مفسران نهج البلاغه در تفسیر «نصیب» معناى دیگرى ذکر کرده اند که با ظاهر عبارت سازگار نیست. گفته اند منظور از «نصیب» کسانى هستند که خدا آنها را به بلاهایى در مال یا جانشان گرفتار مى کند و این ابتلا به بلا نشانه اعتناى پروردگار به آنهاست زیرا خداى متعال به کسى که اعتنا ندارد مصیبتى هم بر او وارد نمى کند; ولى روشن است که منظور از «نصیب» در مال و جان بذل بخشى از مال و جان در راه خداست نه گرفتار خسران مالى و بلاهاى نفسانى شدن.از آنچه در تفسیر دو جمله بالا آمد روشن مى شود که هر دو با هم کمال ارتباط را دارند، زیرا کسانى که کوتاهى در عمل کنند (یعنى اعمالى دارند ولى کوتاهى مى کنند) خداوند آنها را مبتلا به غم و اندوه مى کند که این خود نوعى اعتناى به آنهاست و اما کسانى که مطلقاً عملى نداشته باشند; نه در بذل مال و نه در بذل جان خدا اعتنایى به آنها ندارد و حتى غم و اندوه بیدار کننده نیز بر آنان عارض نمى کند. از اینجا روشن مى شود کسانى که مانند ابن ابى الحدید این دو جمله را مستقل از یکدیگر شمرده اند راهى صحیح نپیموده اند.(3)*****پی نوشت:(1). مؤمنون، آیه 99 و 100.(2). زمر، آیه 56.(3). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر آمده است که بخش اول این کلام حکمت آمیز در تعدادى از کتب از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است و امیرمؤمنان بخش دیگرى براى توضیح بر آن افزوده. خواه این سخن از رسول خدا یا از امیرمؤمنان(علیهما السلام) باشد هر دو در واقع از یک سرچشمه مى جوشد. به علاوه این سخن در غررالحکم نیز آمده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 114) ولى آنچه در منابع مختلف دیدیم ذیل این کلام حکیمانه (جمله «و لا حاجة...») از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز نقل شده است از جمله کتاب کافى، ج 2، 256، ح 21.
امام (ع) فرمود: «مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِيبٌ»:كسى كه در عمل براى خدا كوتاهى مى كند، بيشتر اوقات در عمل دنيا سرگرم است و بيشتر در پى دنيا و گردآورى مال دنياست، در صورتى كه هر چه از ثروت دنيا برخوردار باشد، اولا به همان اندازه گرفتار غم و اندوه گردآورى دنياست، و ثانيا در نگهدارى و بيم از دست رفتن آنها مضطرب است. عبارت مشهورى است: از دنيا هر چه مى خواهى به دست آر، و از غم و اندوه آن دو برابر نصيب ببر.پس امام (ع) انسان را از كوتاهى در اعمال چه بدنى و چه مالى برحذر داشته است با اين عبارت: «و لا حاجة للّه...» و نياز نداشتن خدا به فرد كوتاهى كننده، كنايه از بى توجهى و به چشم رحمت به او نگاه نكردن است چون او قابليت آن را ندارد.
الثانية و العشرون بعد المائة من حكمه عليه السّلام:(122) و قال عليه السّلام: من قصّر في العمل ابتلى بالهمّ، و لا حاجة للّه فيمن ليس للّه في ماله و نفسه نصيب. (76828- 76808)
المعنى:اللام في قوله عليه السّلام (في العمل) يحتمل وجهين:1- لام الجنس، فالمقصود أنّ التقصير في كلّ عمل للدّنيا أو الاخرة موجب للهمّ بالنسبة إليه، لأنّ التقصير سبب لاختلال العمل و نقصانه، فلا يحصل منه الغرض المقصود منه، فيورث الهمّ.2- لام العهد الخارجي، فيكون المقصود التقصير في العمل الشرعي، و ترك أداء الوظيفة الدينية، فالابتلاء بالهمّ عقوبة مترتّبة عليه، فلا ربط له بالجملة التالية
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 195
و قد جعلها في شرح المعتزلي جملة مستقلّة، و فصلها من هذه الجملة.كنايه و قوله عليه السّلام (ليس للّه في ماله و نفسه نصيب) يمكن أن يكون كناية عن التعرّض للبلاء و النقص في المال، أو النفس كما في بعض الأخبار من أنّ الابتلاء لطف من اللَّه بالنسبة إلى عباده.الترجمة:هر كس در كردار خود كوتاهى كند گرفتار اندوه شود، و خدا نياز بكسى ندارد كه وى را در مال و جانش بهره اي نيست.هر كه باشد در عمل تقصيركار زندگانيش بود اندوهبار
من قصّر فى العمل ابتلى بالهمّ. «هر كه در كار كوتاهى كند، گرفتار اندوه شود.»