وَ قَالَ (علیه السلام): مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِّبْتُ [كُذِبْتُ]، وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِي.
و فرمود (ع): دروغ نگفتم و دروغ نشنيده ام. گمراه نشدم و كسى را گمراه نكرده ام.
و آن حضرت فرمود: دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشده، و گمراه نشدم و كسى هم به دست من گمراه نگشته.
ويژگى هاى اعتقادى امام على عليه السّلام (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: هرگز دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند، و هرگز گمراه نشدم، و كسى به وسيله من گمراه نشده است.
[و فرمود:] دروغ نگفتم و دروغ نشنودم، و گمراه نشدم و كسى را گمراه ننمودم.
امام عليه السّلام (در بعضى از صفات خود) فرموده است:(هيچ گاه) دروغ نگفتم و دروغ گفته نشدم (از پيغمبر اكرم دروغ نشنيدم، زيرا پيغمبر و امام منزّه و آراسته از دروغ هستند) و گمراه نشدم و كسى بوسيله من گمراه نگشت.
امام عليه السلام فرمود: هرگز دروغ نگفتهام و هيچ گاه دروغ به من گفته نشده است (اشاره به اينكه آنچه پيامبر به من فرموده است راست و درست بوده است) و هرگز گمراه نبودهام و كسى نيز به وسيله من گمراه نشده است.
آنچه مى گويم حق است:امام(علیه السلام) براى رفع ابهام از پیشگویى هایى که درباره آینده دارد این جمله پرمعنا را بیان کرده مى فرماید: «هرگز دروغ نگفته ام و هیچ گاه دروغ به من گفته نشده است (اشاره به این که آنچه پیامبر به من فرموده است راست و درست بوده است) و هرگز گمراه نبوده ام و کسى نیز به وسیله من گمراه نشده است»; (مَا کَذَبْتُ وَلاَ کُذِّبْتُ(1)، وَ لاَ ضَلَلْتُ وَ لاَ ضُلَّ بِی).همان گونه که در سند این گفتار حکیمانه اشاره شد، امام(علیه السلام) این جمله را در حوادث مختلف بیان کرده است از جمله در داستان «ذوالثدیة مخدج» است او کسى بود که چون پیامبر(صلى الله علیه وآله) مشغول تقسیم غنایم جنگى بود آمد و با عصبانیت گفت: عدالت را رعایت نکردى. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: واى بر تو اگر من به عدالت رفتار نکنم چه کسى به عدالت رفتار خواهد کرد؟ به دنبال این رخداد آیه 58 سوره توبه نازل شد: «(وَمِنْهُمْ مَّنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَّمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ); و در میان آنها کسانى هستند که در (تقسیم) غنایمبه تو خرده مى گیرند اگر سهمى از آن (غنایم) به آنها داده شود راضى مى شوند و اگر چیزى به آنها داده نشود خشمگین مى شوند (هر چند حقى نداشته باشند)» در این ماجرا یکى از حاضران (عمر بن خطاب) از پیامبر(صلى الله علیه وآله) اجازه خواست گردن او را بزند، ولى پیامبر(صلى الله علیه وآله) او را از این کار باز داشت و فرمود: او را رها کن او در آینده پیروانى پیدا خواهد کرد که از دین خدا خارج مى شوند، همان گونه که تیر از کمان رها مى شود. آنها گروهى خواهند بود که (به ظاهر) نماز و روزه خود را در برابر نماز و روزه آنان ناچیز خواهید شمرد. قرآن (بسیار) مى خوانند ولى از شانه و گلوگاهشان فراتر نمى رود.امیرمؤمنان به پیروان خود پیش از جنگ نهروان خبر داده بود که آن مرد در میان خوارج است و کشته خواهد شد; ولى بعد از جنگ جسد او را پیدا نکردند. امام(علیه السلام) فرمود: نه من دروغ گفته ام و نه آن کسى که به من خبر داده به من دروغ گفته است ناگهان مردى آمد عرض کرد: اى امیرمؤمنان جنازه او را یافتیم. امام(علیه السلام) به سجده افتاد و خدا را شکر گفت.(2)از این جمله (علاوه بر احادیث فراوان دیگر) به خوبى استفاده مى شود که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) اخبار غیبى فراوانى مربوط به حوادث آینده به امیرمؤمنان على(علیه السلام) داده بود و امام(علیه السلام) نیز با اعتماد و یقینى که به اخبار پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) داشت، آنها را در حوادث مختلف بازگو مى کرد و هر گاه کسى در آن تردید مى نمود مى فرمود: «نه من دروغ مى گویم و نه آن کسى که به من خبر داده دروغ گفته است» و این حوادث عیناً رخ مى داد و گاه که یکى از یاران آن حضرت سؤال کرد که اى امیرمؤمنان شما داراى علم غیب هستید امام خندید و در جواب براى اسکات او فرمود: «لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب، وَ إنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم; این علم غیب نیست علمى است که از صاحب علمى (پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)) آموخته ام».(3)براى توضیح بیشتر و پاره اى از مسائل مربوط به علم غیب به شرحى که در ذیل خطبه 128 در جلد پنجم از همین کتاب داده ایم مراجعه فرمایید تا تفسیر آیات مربوط به علم غیب روشن گردد.(4)*****پی نوشت:(1). در این که آیا کُذبت از باب تفعیل است (با تشدید) یا ثلاثى مجرد (بدون تشدید) نسخ نهج البلاغه کاملا مختلف است. بعضى شاید تصور کنند کُذبت (بدون تشدید) صحیح نیست، زیرا ثلاثى مجرد آن فعل لازم است در حالى که در کتب لغت تصریح شده که ثلاثى مجرد آن نیز متعدى مى شود و گاه متعدى به دو مفعول. در کتاب (المعجم الوسیط) مى خوانیم: کَذَبَ فلانا (به او خبر دروغ داد که متعدى به یک مفعول شده است) و کَذَبَ فلانا الحدیثَ (به فلان کس خبر دروغ داد که در اینجا متعدى به دو مفعول شده است) و هر دو تعبیر صحیح به نظر مى رسد خواه از باب تفعیل باشد یا ثلاثى مجرد.(2). شرح بیشتر را در این باره در جلد هفتم همین کتاب ص 490 و مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 149 جستوجو کنید.(3). نهج البلاغه، خطبه 128.(4). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر درباره این کلام نورانى مى نویسد: این سخن در موارد بسیارى از آن حضرت نقل شده که در تواریخ آمده است از جمله به گفته «ابومخنف» مورخ معروف، روز جنگ جمل در برابر بعضى از اصحاب جمل و روز جنگ صفین بنا به نقل نصر بن مزاحم در ضمن خطبه اى آن را بیان کرد و روز جنگ نهروان هنگامى آن را در برابر بعضى اصحابش فرمود که عرض کردند خوارج از پل نهروان عبور کرده (و فرار نمودند) امام(علیه السلام) فرمود: هرگز آنها عبور نکرده اند و در همین منطقه بدن هاى بى جانشان بر زمین خواهد افتاد سپس فرمود: «ما کَذَبت و لا کُذِّبت» سپس بعد از شرح این موارد مى گوید: گروهى از مورخان قبل از سید رضى مانند «مبرد» در کتاب کامل، طبرى در تاریخ معروفش و مسعودى در مروج الذهب آن را نقل کرده اند و نیز آن را از ابن کثیر در البدایة و النهایة و خطیب بغدادى در تاریخ بغداد و خوارزمى در مناقب و گروه دیگر نقل مى کند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 148-150)
امام (ع) فرمود: «مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِّبْتُ وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِي»:اما دروغ نگفتن و گمراه نبودن آن بزرگوار، به خاطر تربيت او از كودكى به راستگويى و اخلاق پسنديده است به حدى كه اين صفات براى او ملكه شده و دروغگويى و گمراهى را از وى دور مى كند و او را از اين صفات ناپسند باز مى دارد. اما اين كه آن حضرت را دروغگو ندانسته اند در اخبارى كه از رويدادهاى آينده و علم غيب به او نسبت داده اند و كسى به وسيله او گمراه نشده است از آن روست كه خبر دهنده آن اخبار معصوم، يعنى پيامبر (ص) است، و عصمت با اين دو مورد منافات دارد و مستلزم هدايت و عدم انحراف شخص راهنمايى شده است.
السادسة و السبعون بعد المائة من حكمه عليه السّلام:(176) ما كذبت و لا كذّبت، و لا ضللت و لا ضلّ بي. (78448- 78434)
الاعراب:كذّبت، مبني للمفعول عن باب التفعيل، و الضمير نائب عن الفاعل أى اخبرت كاذبا، و لا ضلّ بي، مبني للمفعول عن ضلّ يضلّ، و المجرور نائب الفاعل لأنه مفعول بواسطة حرف الجرّ أي اضللت عن طريق الحقّ.المعنى:قال الشارح المعتزلي: هذه كلمة قالها مرارا إحداهنّ في وقعة النهروان.اقول: استناده إلى هذه الكلمة في مورد إخباره عن قضية أخبره عنها النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله، و يبعد عن تصديق المستمعين كما في إخباره عن قتل ذي الثّدية في وقعة نهروان، و لا يجده الفاحصون لاختفاء جثّته بين القتلي فأصرّ على الفحص عنه حتّى وجدوه كما أخبر به عليه السّلام.الترجمة:فرمود: من دروغ نگفتم و دروغ نياموختم، و گمراه نشدم و بگمراهي افكنده نشدم.علي داناى اسرار نهاني چنين فرمود با ياران جاني نگفتم من دروغ و هم دروغي نياوردم بدل از بيفروغي نه گمراهم نه كس گمراه كردم پيمبر هر چه گويم در سپردم
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص375
ما كذبت و لا كذبت، و لا ضللت و لا ضلّ بى. «دروغ نگفتم و مرا دروغ نگفتند و گمراه نشدم و كسى به من گمراه نشد.»
اين سخن را على عليه السّلام چند بار فرموده است كه يك بار آن در جنگ نهروان است، و منظور اين است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مورد مخدج -مردى كه دستش ناقص بود و همان ذو الثديه است- به من خبر دروغ نگفته است، زيرا اخبار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همگى راست است و گمراه نشدم نيز به همين معنى است يعنى كسى مرا از حق و راستى گمراه نكرده است، زيرا على عليه السّلام در اخبار پوشيده اى كه اظهار نظر مى فرمود آنها را از رسول خدا فرا گرفته بود و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از گمراه كردن او و ديگر مكلفان منزه است. هنگامى كه به همراهان خود در جنگ خوارج درباره مخدج خبر داد ولى پيدا كردن جسد او طول كشيد، فرمود: من به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دروغ نمى بندم و رسول خدا هم در آنچه اتفاق آن را به من خبر داده، دروغ نگفته است، بنابر اين بدون ترديد بر جسد او دست مى يابيد، جستجو كنيد.