3- و في حديثه (علیه السلام): إِنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحَماً.[يريد بالقحم المهالك لأنها تقحم أصحابها في المهالك و المتالف في الأكثر فمن ذلك قحمة الأعراب و هو أن تصيبهم السنة [فتتفرق] فتتعرق أموالهم فذلك تقحمها فيهم. و قيل فيه وجه آخر و هو أنها تقحمهم بلاد الريف أي تحوجهم إلى دخول الحضر عند محول البدو].
در اين قسمت چند فرازى از كلمات قصار امام (ع)، بدليل نياز به توضيح و تفسير بيشتر، جدا از بقيه كلمات آورده شده، لذا بعد از اتمام آن دنباله حكمتها پى گرفته خواهد شد.تَتَعَرَّقُ امْوالَهُمْ: تمام اموالشان را مى خورد، «تعرّق العظم»: تمام گوشتى را كه به استخوان بود خورد.
3- و در حديثى از آن حضرت (ع) آمده است: دشمنى را «قحم» است.مراد از «قحم» جايهايى است كه هلاكت را سبب شود. زيرا دشمن بيشتر اوقات ياران خود را در آن هلاكتگاهها به هلاكت رساند. و از اين است «قحمة الاعراب» و آن سالهاى قحطى است كه ايشان را فرو گيرد و اموالشان را نابود گرداند. معنى ديگر اين است كه صحراها خشك شود و ساكنان خود را به زور وادارد كه به شهرها روند.
3- در گفتار آن حضرت است: براى نزاع قحم است.مراد حضرت از قحم موارد هلاكت است، زيرا خصومت در اكثر احوال اهلش را دچار هلاكت و تلف مى كند، و از همين معناست: قحمة الاعراب، و آن اين است كه خشكسالى به آنان مى رسد و اموالشان را نابود مى كند، پس اين است تقحّم آن در ميان ايشان. در آن معناى ديگرى هم گفته شده و آن اينكه: خشكسالى آنان را به روى آوردن به شهرهاى آباد ناچار مى كند هنگامى كه بيابان خشك گردد.
پرهيز از دشمنى كردن:3- روايتى ديگر از امام: دشمنى، رنج ها و سختى هايى هلاك كننده دارد.(«قحم» يعنى مهلكه ها، زيرا دشمنى آنان را به هلاكت مى رساند، و به معنى سختى ها نيز آمده كه مى گويند «قحمة الاعراب»، يعنى روزگار سختى و گرسنگى عرب ها به گونه اى كه اموالشان تمام مى شود، و معنى «تقحّم» همين است كه مى گويند خشكسالى روستاييان را به سرزمين هاى سبز و آباد كشانده است).
3- [و در حديث آن حضرت است:] دشمنى را قحمى است.[از قحمة هلاكتجايها را خواهد، چه آن بيشتر كسانى را كه بدان در شوند نابود و تباه كند، و از اين معنى است «قحمة الأعراب» و آن چنان است كه خشكسالى آنان را فرا گيرد و مالهاشان را نابود كند، و آن نگونسارى شان بود در آن سال، و براى آن معنى ديگرى نيز گفته اند و آن اين است كه خشكى صحرا ناچارشان سازد تا به شهرها رو آورند.]
3- در گفتار آن حضرت عليه السّلام است (در زيان زد و خورد):نزاع و زد و خورد را رنجها و نابوديها است (چون اگر شخص در آن كوشيده پافشارى نمايد به معصيت و گناه گرفتار شود، و اگر از آن چشم پوشد و دست بردارد مغلوب و مظلوم گردد، و در هر دو صورت رنج بيند و چنين كس از پرهيزكارى باز مى ماند چنانكه در فرمايش دويست و نودم باين نكته تصريح شده، پس سزاوار آنست كه كارى كند كه نزاع و زد و خورد پيش نيايد.(سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» فرمايد:) امام عليه السّلام از لفظ قحم نابوديها را اراده نموده است، زيرا زد و خورد بيشتر اوقات اشخاص را بسختيها و نابوديها مى افكند، و (جمله) «قحمة الأعراب» يعنى سختى باديه نشينان عرب، از آن گرفته شده است، و مراد اينست كه قحطى و خشكسالى ايشان را دريابد بطوريكه دارائيهاى آنان را از بين ببرد و از چارپايانشان باقى نگذارد مگر استخوان بى گوشت كه معنى نابود شدن دارائيهاشان همين است.و در (معنى) «قحمة الأعراب» جور ديگر هم گفته شده است، و آن اينست كه قحطى و خشكسالى آنها را به رفتن شهرهاى آباد وامى دارد يعنى خشكيدن بيابان (نبودن آب و گياه در آن) ايشان را نيازمند گرداند و وادار نمايد كه بشهر آيند.
امام عليه السلام فرمود: خصومت و دشمنى مهلكه هايى در بر دارد.مرحوم سيّد رضى (در تفسير اين كلام شريف) مى گويد: «منظور امام از قُحَم، مهلكه هاست، زيرا خصومت و دشمنى، در اغلب موارد افرادى را كه در آن درگيرند به هلاكت و تلف سوق مى دهد و از اين باب است كه در بعضى از تعبيرات آمده كه مى گويند: «قُحْمَة الاعراب» و منظور از آن اين است كه سال قحطى دامان آنها را مى گيرد و اموال آنها را از ميان مى برد و اين تَقَحُّم و نفوذ آثار خشكسالى در ميان آنهاست و در اين مورد (قُحْمَة الاعراب) تفسير ديگرى نيز ذكر شده و آن اين است كه خشكسالى، روستاييان را از سرزمين خود بيرون فرستاده و هنگامى كه بيابان خشك شود آنها را نيازمند مى كند كه به مناطق سبز و آباد بروند».
آثار سوء خصومتها:امام عليه السلام در اين گفتار پرمعنا به آثار سوء خصومتها اشاره كرده مى فرمايد : «خصومت و دشمنى مهلكه هايى دربر دارد»؛ (إِنَّ لِلْخُصُومَة قُحَماً).در اينكه امام عليه السلام چه زمانى اين سخن را بيان فرموده اختلاف نظر است؛ بعضى مانند «نووى» در كتاب خود به نام مجموع مى گويد: اين سخن را على عليه السلام در زمان خليفه اول بيان فرمود هنگامى كه برادرش عقيل را مأمور كرده بود از وى در مخاصمه اى دفاع كند و همچنين عبدالله بن جعفر را در زمان عثمان نيز وكالت داد كه در حضورش از وى دفاع كند. (در برابر كسى كه ادعايى از حضرت داشت و حضرت گفت وگوى با او را در شأن خود نمى دانست) ولى ابن ابى الحديد تنها وكالت عبدالله بن جعفر را ذكر كرده است.در اينجا نخست به سراغ كلام مرحوم سيّد رضى در تفسير واژه «قُحَم» مى رويم. او مى گويد: «منظور امام عليه السلام از قُحَم، مهلكه هاست، زيرا خصومت ودشمنى، در اغلب موارد افرادى را كه در آن درگيرند به هلاكت و تلف سوق مى دهد و از اين باب است كه در بعضى از تعبيرات آمده كه مى گويند: «قُحْمَة الاعراب» و منظور از آن اين است كه سال قحطى دامان آنها را مى گيرد و اموال آنها را از بين مى برد و اين تَقَحُّم و نفوذ آثار خشكسالى در ميان آنهاست و در اين مورد (قُحْمَة الاعراب) تفسير ديگرى نيز ذكر شده و آن اين است كه خشكسالى، روستاييان را از سرزمين خود بيرون فرستاده و هنگامى كه بيابان خشك شود آنها را نيازمند مى كند كه به مناطق سبز و آباد بروند»؛ (يُريدُ بِالْقُحْمِ الْمَهالِکَ، لاَِنَّها تُقْحِمُ أَصْحابَها فِي الْمَهالِکِ وَالْمَتالِفِ فِي الاْكْثَرِ. وَمِنْ ذلِکَ قُحْمَةُ الاْعْرابِ، وَهُوَ أنْ تُصيبَهُمُ السَّنَةُ فَتَتَعَرَّقَ أَمْوالَهُمْ فَذلِکَ تَقَحُّمُها فِيهِمْ. وَقيلَ فِيهِ وَجْهٌ آخَرٌ: وَهُوَ أنَّها تُقْحِمُهُمْ بِلادَ الرِّيفِ، أَىْ تُحْوِجُهُمْ إلى دُخُولِ الْحَضَرِ عِنْدَ مُحُولِ الْبَدْوِ).البته سيّد رضى؛ چون در جستوجوى جنبه هاى فصاحت و بلاغت كلام امام عليه السلام است روى واژه هاى پرمعناى خاص تكيه مى كند و به تفسير آنها مى پردازد بى آنكه صدر و ذيل كلام امام عليه السلام را ذكر كند. ولى قطع نظر از آنچه درباره تفسير واژه «قُحَم» در كلام امام عليه السلام آمد با توجه به شأن ورود اين سخن در كلام امام عليه السلام ، نكته مهمى روشن مى شود و آن اينكه امام عليه السلام هشدار مى دهد كه به خصومتها دامن نزنند، زيرا گاه خصومتى جزئى تبديل به جنگى تمام عيار مى شود ونفوس واموال زيادى را از ميان مى برد وچه بهتر كه خصومت را در هرجا پيدا شد، هرچه زودتر پايان دهند و به فراموشى بسپارند تا از مهالك و به تعبير امام عليه السلام از «قُحَم» آن نجات و رهايى يابند.واژه «قُحَم» از ماده «قَحْم» (بر وزن فهم) در اصل به معناى ورود در كارهاى سخت وخطرناك است. ازاينروهنگامى كه اسب، سوار خودرا به محلّ خطرناكى مى برد تعبير به «قَحَّمَ الفَرَسُ فارِسَهُ» مى كنند و كلام امام عليه السلام نيز اشاره به همين معناست و گاه اقتحام به معناى ورود به كارها بدون فكر و مطالعه قبلى به كار مى رود. آيه شريفه «(فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ)؛ اين انسان ناسپاس از گردنه بزرگ بالا نرفت» نيزاشاره به اين است كه «اقتحام» به معناى ورود به كارهاى دشوار است.همانگونه كه در شرح اسناد اين كلام پرمعنا اشاره كرديم، امام عليه السلام اين سخن را هنگامى فرمود كه برادرش عقيل را در زمان ابوبكر براى دفاع از او در برابر ادعايى كه كسى نسبت به آن حضرت داشت وكالت داده بود يا در زمان عثمان هنگامى كه عبدالله بن جعفر را از سوى خود وكيل كرده بود. و اينكه امام عليه السلام شخصا در برابر خصم خود در دادگاه اسلامى قرار نگرفت به احتمال قوى از اين نظر بوده است كه طرف در حدى نبود كه چنين لياقتى را داشته باشد و اينكه خودش حضور در محكمه داشت. از اين جهت بود كه مى خواست هرچه زودتر دعوا پايان يابد و شايد جمله «إنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحَمآ» را به عنوان علتى براى حضورش در آنجا بيان فرموده است.اگر در مسير پرونده هايى كه در دادگاهها جريان دارد يا حوادث گوناگونى كه در طول تاريخ رخ داده دقت كنيم، به عمق كلام امام عليه السلام بيشتر مى رسيم وپرتگاهها و تنگناها و هلاكتهايى كه براثر خصومتها ـ گاه به علّت يك موضوع كوچك ـ رخ مى دهد با چشم خود مى بينيم و هشدار امام عليه السلام براى ما روشن مى شود.در حكمت 298 خواهد آمد كه امام عليه السلام مى فرمايد: «مَنْ بَالَغَ فِي الْخُصُومَةِ أَثِمَ؛ كسى كه در دشمنى با مخالفان خود افراط كند گنهكار است». «كلينى» در جلد دوم كافى بابى تحت عنوان «المِراءُ وَالْخُصومَةُ وَمُعاداةُ الرِّجال» آورده و در آن، احاديث پرمعنايى از پيامبر اكرم و ائمه هدى: ذكر كرده است. از جمله در حديثى از اميرمؤمنان عليه السلام مى خوانيم: «إِيَّاكُمْ وَالْمِرَاءَ وَالْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا يُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الاِْخْوَانِ وَيَنْبُتُ عَلَيْهِمَا النِّفَاقُ؛ از جدال در گفتوگو وخصومت بپرهيزيد كه دلهاى دوستان را در برابر يكديگر بيمار مى سازد ونهال شوم نفاق را مى روياند».در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است: «وَإِيَّاكُمْ وَالْخُصُومَةَ فَإِنَّهَا تَشْغَلُ الْقَلْبَ وَتُورِثُ النِّفَاقَ وَتَكْسِبُ الضَّغَائِنَ؛ از خصومت بپرهيزيد كه فكر انسان را به خود مشغول مى كند و سبب نفاق و جدايى مى گردد و موجب دشمنى (در ميان دوستان و) توده مردم خواهد شد».قابل توجه اينكه «ابن قدامه»، فقيه معروف اهل سنت در كتاب فقهى خود به نام مغنى در باب وكالت و در اينكه در چه مواردى مى توان وكيل انتخاب كرد، اين كلام شريف را از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل مى كند و مى گويد: آن حضرت عبدالله بن جعفر را به عنوان وكيل نزد عثمان فرستاد و فرمود: «إنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحْمآ وَإنَّ الشَّيْطانَ لَيَحْضُرُها وَإنّى لاَكْرَهُ أنْ أُحْضِرَها؛ خصومت مهلكه هايى دارد وشيطان در آنجا حضور پيدا مى كند و من كراهت دارم كه (تا ضرورتى نباشد) در آن صحنه حضور بيابم».ممكن است اين واقعه غير از وقايعى باشد كه قبلاً ذكر شد و اميرمؤمنان عليه السلام شخصاً در آنجا حضور داشت.
3. در گفتارى از آن بزرگوار آمده است: «إِنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحَماً»:مقصود امام (ع) از «قحم» نابوديهاست زيرا دشمنى و نزاع بيشتر اوقات افراد را دچار رنج و نابودى مى سازد، و جمله «قحمة الاعراب» يعنى سختى و رنج روستائيان عرب، از اين قبيل است مراد اين است كه خشكسالى آنان را فراگيرد به حدّى كه دارائيهايشان را از بين ببرد، و از چهارپايان جز استخوانى باقى نگذارد، كه معنى نابودى دارايى ايشان همين است. و بعضى به صورت ديگرى گفته اند: «كه خشكسالى آنان را وادار به رفتن به شهرهاى آباد مى كند، يعنى خشكى بيابان آنها را وادار به آمدن به شهر مى سازد.» اين سخنى است كه سيد رضى -خدايش بيامرزد- گفته است.مى گويند كه آن حضرت برادر خود را در نزاعى وكالت داد، و فرمود: البتّه در نزاع رنج و نابودى وجود دارد، و براستى كه شيطان باعث به وجود آمدن نزاع و خصومت است. توضيح آن كه در دشمنى احتمال طغيان آشوب خشمگينانه، و بيرون رفتن از حدّ اعتدال به طرف صفت ناپسند افراط است كه خود جاى هلاكت و نابودى است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 333
(3) و في حديثه عليه السّلام:إنّ للخصومة قحما. يريد بالقحم المهالك، لأنّها تقحم أصحابها في المهالك و المتالف في الأكثر، و من ذلك «قحمة الأعراب» و هو أن تصيبهم السّنة فتتعرّق أموالهم فذلك تقحّمها فيهم، و قيل فيه وجه آخر، و هو أنّها تقحمهم بلاد الرّيف، أى تحوجهم إلى دخول الحضر عند محول البدو. (80274- 80223)
اللغة:(القحمة) ج: قحم: الأمر الشّاق، المهلكة، القحم في الخصومات ما يحمل الانسان على ما يكرهه يقال: و للخصومة قحم أى ما يكره (الريف) ج: أرياف و ريوف: أرض فيها زرع و خصب (محل) المكان محولا: أجدب.المعنى:قال ابن ميثم: يروى أنه وكّل أخاه في خصومة و قال: إنّ لها قحما و إنّ الشيطان يحضرها.و قال الشارح المعتزلي: و هذه الكلمة قالها أمير المؤمنين عليه السّلام حين وكّل عبد اللَّه بن جعفر في الخصومة عنه و هو شاهد.أقول: لم يؤرّخ في كلا الحديثين تاريخ هذه الوكالة و أنّها كانت في أيام الثلاثة و عند قضاتهم أو في أيامه عليه السّلام، و لعلّ عدم حضوره في محضر الدعوى من هذه الجهة و أراد بقحم الخصومة الابتلاء بطرحها عند من لا ينبغي.الترجمة:برادرش را در باره محاكمه اى از جانب خود وكيل كرد و فرمود: ترافع پرتگاههائى دارد و شيطان در محضر آن حاضر مى شود.خصومت پرتگاه تلخ كامى است براى راد مردان خوش نمانيست
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص54
و منه: انّ للخصومة قحما. قال: يريد بالقحم المهالك، لانّها تقحم اصحابها فى المهالك و المتالف فى الاكثر، فمن ذلك قحمة الاعراب، و هو ان تصيبهم السنة فتتفرّق اموالهم، فذلك تقحمها فيهم. قال: و قيل فيه وجه آخر، و هو انها تقحمهم بلاد الريف، اى تحوجهم الى دخول الحضر عند محول البدو. «و از جمله سخنان آن حضرت است كه دشمنى را قحمى است.»
سيد رضى گويد: مراد آن حضرت از قحم جايگاههاى هلاكت است، كه دشمنى در بيشتر موارد ايشان را به هلاكت و نابودى مى افكند. لغت و اصطلاح «قحمة الاعراب» هم از همين است يعنى خشكسالى ايشان را فرا گيرد و اموال آنان پراكنده و سبب نابودى ايشان گردد. براى اين اصطلاح معنى ديگرى هم كرده اند و گفته اند قحطى موجب مى شود كه ايشان به شهرها و مرغزارها درآيند.
اصل اين كلمه به معنى وارد شدن در كارى بدون روش درست است و مى گويند فلان كس اسب خود را با زور ميان آب راند و اسب به آب درآمد. در مورد به زمين انداختن اسب سوار خود را نيز به كار رفته است و هم در موردى ديگر. اين كلمه را امير المؤمنين هنگامى فرمود كه عبد الله بن جعفر را در خصومتى از سوى خود وكيل قرار داد، در حالى كه خودش حاضر بود.