وَ قَالَ (علیه السلام): أَحْسِنُوا فِي عَقِبِ غَيْرِكُمْ، تُحْفَظُوا فِي عَقِبِكُمْ.
الْعَقِب: فرزند، نوه.
و فرمود (ع): به بازماندگان ديگران نيكى كنيد تا بازماندگانتان را پاس دارند.
و آن حضرت فرمود: به بازماندگان مردم احسان كنيد، تا پاس بازماندگان شما را بدارند.
نيكى به بازماندگان ديگران (اخلاق اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: به بازماندگان ديگران نيكى كنيد، تا حرمت بازماندگان شما را نگاه دارند.
[و فرمود:] به بازماندگان ديگران نيكى كنيد تا بر بازماندگان شما رحمت آرند.
امام عليه السّلام (در باره نيكى) فرموده است:به فرزندان ديگران نيكى و مهربانى كنيد تا پاس فرزندان شما را بدارند.
امام عليه السلام فرمود: با بازماندگان ديگران خوشرفتارى كنيد تا با بازماندگان شما همين گونه رفتار كنند.
خوشرفتارى با بازماندگان مسلمين:امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به آثار مثبت نيكوكارى درباره بازماندگان مسلمين اشاره مى كند و مى فرمايد: «با بازماندگان ديگران خوشرفتارى كنيد تا با بازماندگان شما همينگونه رفتار كنند»؛ (أَحْسِنُوا في عَقِبِ غَيْرِكُمْ تُحْفَظُوا فِي عَقِبِكُم).اين گفتار درخشان امام عليه السلام درواقع برگرفته از دو آيه نورانى قرآن مجيد است كه در سوره «نساء» آيه 9 مى گويد: «(وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافآ خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلا سَدِيدا)؛ كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود به يادگار بگذارند از آينده آنان مى ترسند، بايد (از ستم درباره يتيمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهيزند، و سخنى استوار بگويند».همچنين در آيه 82 سوره «كهف» مى خوانيم: «(وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلاَمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِى الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحآ فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّنْ رَّبِّکَ)؛ و اما آن ديوار، از آنِ دو نوجوان يتيم در آن شهر بود؛ و زير آن، گنجى متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحى بود، پس پروردگار تو مىخواست آنها به حدّ بلوغ برسند وگنجشان را استخراج كنند؛ اين رحمتى از پروردگارت بود».در آيه نخست، به كسانى كه با يتيمان و فرزندان ناتوان و ضعيف مسلمان بدرفتارى مى كنند هشدار داده كه ممكن است با فرزندان خود آنها اين عمل انجام شود و در آيه دوم، صالح بودن پدران را رمز خدمت دو پيامبر به فرزندان آنها شمرده است.اين حقيقت در روايات اسلامى نيز منعكس است؛ از جمله در روايتى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «فِي كِتَابِ عَلِيٍّ عليه السلام إِنَّ آكِلَ مَالِ الْيَتِيمِ سَيُدْرِكُهُ وَبَالُ ذَلِکَ فِي عَقِبِهِ وَيَلْحَقُهُ وَبَالُ ذَلِکَ فِي الاْخِرَةِ؛ در كتاب على عليه السلام آمده است: كسى كه مال يتيم را به ناحق بخورد وبال آن، دامن فرزندان او را در دنيا و دامن خودش را در آخرت خواهد گرفت».در طول تاريخ نيز نمونه هاى زيادى از اين مطلب آمده است كه افرادى با بازماندگان ديگران بدرفتارى كردند و فرزندان آنها گرفتار بدرفتارى ديگران شدند. با توجه به اينكه مفهوم مطالب فوق اين است كه پاداش كيفر اعمال نيك و بد پدران به فرزندان منتقل مى شود اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه چگونه خداوند مجازات شخصى را كه در حق اولاد ديگران ظلم كرده است به فرزندان آن شخص منتقل مى كند؟ در حالى كه قرآن با صراحت مى گويد: «(وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى)؛ هيچكس به جرم گناه ديگرى مجازات نمى شود».پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن مى گردد و آن اينكه اين پاداش ومجازات، پاداش و مجازات تشريعى نيست، بلكه نوعى تكوين است، زيرا هنگامى كه كسى پايه كار خوب يا بدى را در جامعه مى گذارد كم كم به صورت سنّتى درمى آيد و ديگران هم در همان مسير گام برمى دارند و درنتيجه آن نيك وبد به سراغ فرزندان او نيز خواهد آمد. به خصوص وجدان انسانى مردم ايجاب مى كند به فرزندان نيكوكار، نيكوكارى كنند و همانگونه كه حس انتقامجويى آنها ايجاب مى كند از فرزندان ستمكار انتقام بگيرند. البته درمورد كلام امام عليه السلام كه سخن از نتيجه نيكوكارى به فرزندان نيكوكار است هيچ مشكلى وجود ندارد كه خداوند تفضّلا فرزندان نيكوكاران را مشمول عنايت خاصى قرار دهد و پاداش پدران را در اختيار آنان بگذارد. در غررالحكم از امام عليه السلام نقل شده است كه «مَنْ رَعَى الاَْيْتَامَ رُعِيَ فِي بَنِيهِ؛ كسى كه يتيمان ديگران را سرپرستى كند مردم فرزندان او را مراقبت و سرپرستى خواهند كرد».
امام (ع) فرمود: «أَحْسِنُوا فِي عَقِبِ غَيْرِكُمْ تُحْفَظُوا فِي عَقِبِكُمْ»:عقب، كسانى از فرزند و فرزندانى است كه انسان پس از خود به جا مى گذارد. و براستى چنان است كه امام (ع) فرمود، زيرا مكافات يك ضرورت طبيعى است، و خوشنامى ناشى از نيكوكارى، باعث جلب نظر مردم نسبت به اولاد شخص نيكوكار، پس از مرگ او مى گردد.
الثالثة و الخمسون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(253) و قال عليه السّلام: أحسنوا في عقب غيركم تحفظوا في عقبكم. (81072- 81063)
اللغة:(العقب) بكسر القاف: مؤخّر القدم، و هى مؤنثة، و عقب الرّجل أيضا ولده و ولد ولده- صحاح.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 349
الاعراب:تحفظوا، مبنىّ للمفعول من حفظ و مجزوم في جواب الأمر.المعنى:قال ابن ميثم: و إنّما كان كذلك لأنّ المجازاة واجبة في الطبيعة.اقول: و الاسائة بعقب الغير يجرّ البلاء على الأعقاب كما اشير اليه في قوله تعالى (9- النساء): «وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ» و ذلك لأنّ الخير و الشرّ يعدوان كالجرب، فان أحسن النّاس مع أعقاب غيرهم صار سنّة حسنة تتبّع في أعقابهم، و إنّ أساءوا تصير سنّة سيّئة تتّبع في أعقابهم.قال في الشرح المعتزلي: و قرأت في تاريخ أحمد بن طاهر أنّ الرشيد أرسل إلى يحيى بن خالد و هو في محبسه يقرّعه بذنوبه، و يقول له: كيف رأيت، ألم اخرّب دارك؟ أ لم أقتل ولدك جعفرا؟ أ لم أنهب مالك؟ فقال يحيى للرّسول: قل له: أمّا إخرابك دارى فستخرب دارك، و أمّا قتلك ولدي جعفرا فسيقتل ولدك محمّد، و أمّا نهبك مالي فسينهب مالك و خزانتك، فلمّا عاد الرّسول إليه بالجواب و جم طويلا و حزن، و قال: و اللَّه ليكوننّ ما قال، فانّه لم يقل لي شيئا قطّ إلّا و كان كما قال فاخربت داره- و هي الخلد- في حصار بغداد، و قتل ولده محمّد، و نهب ماله و خزانته نهبهما طاهر بن الحسين.الترجمة:فرمود: با بازماندگان ديگران خوشرفتارى كنيد، تا بازماندگانتان محفوظ بمانند.بنسل ديگران رفتار خوش كن كه نسلت در أمان باشد ز دستان
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص64
احسنوا فى عقب غيركم تحفظوا فى عقبكم. «نسبت به بازماندگان ديگران نيكى كنيد تا نسبت به بازماندگان شما حقوق شما را نگه دارند.»
بيشتر كارهاى اين جهانى در عمل به صورت قرض و مكافات است و ما آشكارا ديده ايم هر كس به مردم ستم مى كند، سرانجام نسبت به بازماندگان و فرزندانش ستم مى شود. و مى بينيم هر كس مردم را مى كشد، فرزندان و بازماندگانش كشته مى شوند، و هر كس خانه ها را ويران مى كند، خانه اش ويران مى شود. و مى بينيم هر كس به بازماندگان اهل نعمت نيكى مى كند، خداوند نسبت به بازماندگان و اعقاب او نيكى مى فرمايد.
در تاريخ احمد بن طاهر خواندم كه رشيد به يحيى بن خالد كه در زندان بود پيامى سرزنش آميز فرستاد و ضمن سرزنش او در قبال گناهانى كه انجام داده بود، گفت: چگونه ديدى خانه ات را خراب كردم، پسرت جعفر را كشتم و اموالت را به تاراج بردم؟ يحيى به فرستاده گفت: به او بگو، اينكه خانه مرا ويران كردى به زودى خانه ات ويران خواهد شد، و اينكه پسرم جعفر را كشتى، پسرت محمد به زودى كشته خواهد شد، و اينكه اموال مرا به تاراج دادى به زودى اموال و گنجينه هاى تو به تاراج خواهد رفت. چون فرستاده آن پيام را به رشيد داد، اندوهگين شد و مدتى دراز خاموش ماند و سپس گفت: به خدا سوگند آنچه او گفته است، خواهد شد كه او هيچ چيزى به من نگفته است مگر آنكه همان گونه شده است.گويد: خانه هارون كه همان كاخ خلد بوده است در محاصره بغداد ويران شد و پسرش محمد امين كشته شد، گنجينه و اموالش را هم طاهر بن حسين به تاراج برد.