وَ قَالَ (علیه السلام): أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا؛ وَ أَبْغِضْ بَغِيضَكَ هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ يَكُونَ حَبِيبَكَ يَوْماً مَا.
الْهَوْن: حقير، كم، سبك.
و فرمود (ع): دوستت را به اندازه دوست بدار، شايد روزى خصم تو گردد و با دشمنت به اندازه دشمنى كن شايد روزى با تو دوست شود.
و آن حضرت فرمود: دوستت را به اندازه دوست دار شايد روزى دشمنت شود، و دشمنت را به اندازه دشمن دار شايد روزى دوستت گردد.
اعتدال در دوستى ها و دشمنى ها (اخلاق اجتماعى، سياسى):و درود خدا بر او، فرمود: در دوستى با دوست مدارا كن، شايد روزى دشمن تو گردد، و در دشمنى با دشمن نيز مدارا كن، زيرا شايد روزى دوست تو گردد.
[و فرمود:] دوستت را چندان دوست مدار مبادا كه روزى دشمنت شود و دشمنت را چندان كينه مورز كه بود روزى دوستت گردد.
امام عليه السّلام (در دوستى و دشمنى) فرموده است:1- دوست خود را دوست دار به اندازه اى كه تجاوز در آن نباشد (او را بر همه اسرار آگاه مساز) شايد روزى از روزها دشمنت گردد (و پشيمان شوى)2- و دشمنت را دشمن دار از روى ميانه روى (پرده درى مكن) شايد روزى از روزها دوستت گردد (و شرمنده و افسرده شوى).
امام عليه السلام فرمود: دوست خود را در حد اعتدال دوست بدار، چراكه ممكن است روزى دشمنت شود وبا دشمنت نيز در حد اعتدال دشمنى كن، زيرا ممكن است روزى دوست تو شود.
در دوستى و دشمنى از حدّ تجاوز مكن:امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه توصيه مى كند كه هرگز در دوستى و دشمنى افراط نكنيد كه پايان نافرجامى دارد. مى فرمايد: «دوست خود را در حد اعتدال دوست بدار، چراكه ممكن است روزى دشمنت شود و با دشمنت نيز در حد اعتدال دشمنى كن، زيرا ممكن است روزى دوست تو شود»؛ (أَحْبِبْ حَبِيبَکَ هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَکَ يَوْماً مَا، وَأَبْغِضْ بَغِيضَکَ هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ يَكُونَ حَبِيبَکَ يَوْماً ما).«هَون» در اصل به معناى آرامش و راحتى و «هونا» معمولا به معناى شتاب نكردن و به آرامى كارى را انجام دادن و «ما» براى تقليل است و در مجموع يعنى كمى آرامتر. اشاره به اينكه هميشه دوستى ها و دشمنى ها استمرار نمى يابد و چه بسا دوستى، روزى به دشمنى و دشمنى، روزى به دوستى تبديل گردد. هرگاه انسان در زمان دوستى، راه افراط در پيش گيرد و تمام اسرار خويش را به دوستش بگويد و او را از تمام زواياى زندگى اش باخبر سازد، بسا روزى برسد كه براثر اصطكاك، اين دوستى به دشمنى تبديل گردد و آن دوست، تمام اسرار انسان را فاش كند و شايد ضربات شديدى از اين راه بر او وارد سازد. اگر انسان حد اعتدال را رعايت كند گرفتار چنين سرانجام شومى نمى شود. نيز ممكن است گاهى دشمنى ها براثر وحدت منافع به دوستى تبديل شود. اگر انسان در زمان دشمنى تمام پل هاى پشت سر خود را ويران كرده باشد چگونه مى تواند در صورت دوست امروز خود نگاه كند؟ آيا خاطره شوم گذشته، امروز را تحت تأثير خود قرار نمى دهد و مشكل آفرين نمى شود؟شبيه همين معنا از امام صادق عليه السلام با عبارت ديگرى نقل شده است آنجا كه براى بعضى از اصحابش فرمود: «لا تُطْلِعْ صَدِيقَکَ مِنْ سِرِّکَ إِلاَّ عَلَى مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ عَدُوُّکَ لَمْ يَضُرَّکَ فَإِنَّ الصَّدِيقَ قَدْ يَكُونُ عَدُوَّکَ يَوْماً مَا؛ دوستت را از همه اسرارت آگاه مكن مگر اسرارى كه اگر دشمنت از آن آگاه شود زيانى به تو نرسد، زيرا دوست ممكن است روزى به دشمن تبديل گردد».در ديوان اشعار منسوب به اميرمؤمنان على عليه السلام نيز همين مطلب به بيان ديگرى در ضمن دو بيت آمده است مى فرمايد : «وَأَحْبِبْ إذا أَحْبَبْتَ حُبّاً مُقارِباً فَإنَّکَ لاتَدْري مَتى أَنْتَ نازِعٌ وَأَبْغِضْ إذا أَبْغَضْتَ بُغْضاً مُقارِباً فَإِنَّکَ لاتَدْري مَتى أَنْتَ راجِعٌ» هنگامى كه طرح دوستى با كسى مى ريزى اعتدال را رعايت كن ـ زيرا نمى دانى كى از او جدا مى شوى. و اگر با كسى دشمنى كردى به طور كامل از او جدا مشو، ـ زيرا نمى دانى كى به سوى او باز مى گردى.*****نكته:رعايت معيارهاى الهى در دوستى و دشمنى:شك نيست كه در اسلام مسئله حب و بغض بايد بر اساس معيارهاى الهى باشد كه به صورت اصل «تولّى و تبرّى» معروف شده است و به تعبير ديگر تولّاى اولياء الله (دوستداشتن دوستان خدا) و تبرى از اعداء الله (بيزارى از دشمنان خدا) دو اصل اساسى را تشكيل مى دهد كه هر مسلمانى بايد به آنها پايبند باشد. حتى به مقتضاى آيه شريفه 22 سوره «مجادله» اگر نزديكترين بستگان انسان نيز از مسير حق منحرف شوند و در راه كفر و خطا و ظلم وعصيان گام نهند بايد رابطه دوستى را از آنان قطع كرد و اگر دورترين افراد در مسير خداشناسى، تقوا، پاكى و عدالت باشند بايد با آنها رابطه نزديك دوستى برقرار كرد. «(لّاَ تَجِدُ قَوْمآ يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الاِْيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِکَ حِزْبُ اللهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمى يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند؛ آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده، وآنها را در باغهايى از بهشت وارد مىكند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است، جاودانه در آن مى مانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان نيز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب الله» هستند؛ بدانيد «حزب الله» پيروزان و رستگارانند».ازاينرو اين دوستى هرگز نبايد به دشمنى تبديل شود و نه عكس آن، بنابراين آنچه امام عليه السلام در كلام حكيمانه بالا فرموده است اشاره به دوستى ودشمنى هاى مربوط به امور شخصى است كه انسان اگر بر اساس وحدت منافع با كسى دوست مى شود حد دوستى را نگه دارد و اگر بر اساس اختلاف منافع با كسى عداوت مى ورزد حد آن را نيز حفظ كند، زيرا اين دوستى ها و دشمنى ها براثر تغيير مسير منافع، تغيير مى يابند؛ آنگاه وضع جديد براى انسان غير قابل تحمل خواهد بود به دليلى كه در بالا گفته شد.
امام (ع) فرمود: «أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْناً مَا- عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا- وَ أَبْغِضْ بَغِيضَكَ هَوْناً مَا- عَسَى أَنْ يَكُونَ حَبِيبَكَ يَوْماً مَا»:فايده اين سخن، همان دستور به اعتدال در دوستى و دشمنى و زياده روى نكردن در آنهاست، به دليل مفسده اى كه در زياده روى و افراط است.«هون»، يعنى آرامش و متانت، و اين كلمه صفت براى مصدر محذوف است، يعنى: دوستى توأم با آرامش و اعتدال.كلمه «ما» در هر دو مورد مفيد ناچيز و اندكى از آرامش و روز است، و هدف از آن اندازه داشتن است نه زياده روى و وقتى از اوقات است، هر چند كه معيّن نشده است.امام (ع) بر راز اين مطلب با كلمه: «عسى» در دو جا اشاره فرموده است، كه اين هر دو به منزله دو مقدمه صغرا براى قياس مضمرى هستند، اما مفسده زياده روى در محبّت در اين است كه شخص، دوست خود را بر اسرار و احوال خويش آگاه مى سازد و اگر بعدها دوستيشان به دشمنى مبدّل شود چنين دوستى به دليل آگاهى بر اسرار، بر نابودى شخص از دشمنان ديگر تواناتر است. و همچنين مفسده زياده روى در دشمنى، ابقا نكردن بر دشمن و اين خود باعث دوام دشمنى و عداوت است، بنا بر اين ميانه روى در اين جهت بهتر است، زيرا چه بسا دشمن روزى بر گردد و دوست شود، اگر براى دوستى جايى باقى گذاشته باشند.كبراى مقدر قياس اوّل: هر دوستى كه ممكن است روزى دشمن شود، شايسته است در دوستى با او زياده روى نكنند. و كبراى مقدر قياس دوّم چنين است: و هر دشمنى كه شايد روزى دوست شود، سزاوار است كه در دشمنى با وى افراط نورزند.
السابعة و الخمسون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(257) و قال عليه السّلام: أحبب حبيبك هونا ما، عسى أن يكون بغيضك يوما ما، و أبغض بغيضك هونا ما، عسى أن يكون حبيبك يوما ما. (81189- 81166)
اللغة:(الهون): الرفق و اللين -مجمع البحرين-.الاعراب:هونا: منصوب على أنه صفة لمفعول مطلق محذوف أي حبّا هونا، و لفظة ما اسميّة إبهاميّة يوما، منصوب على الظرفيّة لقوله: بغيضك.المعنى:قد أمر عليه السّلام في هذه الحكمة برعاية العدالة في إظهار المحبّة و العداوة و حفظهما
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 354
في حدّ لائق بكلّ حبيب و عدوّ، و الاجتناب من الإفراط في إظهار المحبّة بالنسبة إلى الحبيب و كشف جميع الأسرار لديه و تسليطه على ما لا ينبغي تسليط العدوّ عليه، و عدم الاصرار على إظهار العداوة بالنسبة على العدوّ و انتهاك جميع الحرمات بينه و بينه.فانّ المحبّة و العداوة عارضتان مفارقتان ربما تزول المحبّة، و ربما تنقلب إلى العداوة، كما أنّ العداوة ربما تزول و ربما تتبدّل بالمحبّة، فاظهار المحبّة لا بدّ و أن يقتصر على درجة لو انقلب الحبيب عدوّا لا يقدر على الاستفادة منها بضرر الحبيب كما أنّ إظهار العداوة لا بدّ و أن يقتصر على درجة لو انقلب العدوّ حبيبا لا تصير سببا للخجل و الوجل منها.و التعبير بلفظة هونا ما الدّالة على الابهام المطلق إشارة إلى أنّ لهذه العدالة درجات متفاوتة بالنظر إلى كلّ صنف من الأحبّاء و الأعداء، و بالنظر إلى مختلف المسائل و القضايا.فربّ حبيب لا بدّ و أن يقتصر معه على تحيّة و لطف كلام، و لا ينبغي المعاشرة معه و دعوته إلى البيت و مأدبة الطعام، و رب عدوّ لا ينبغي مشافهته، بكلام سوء و عمل يخلّ بالاحترام، فضلا عن ارتكاب سبّه و الجهر عليه بالشماتة و الملام.الترجمة:فرمود: با دوستت تا هر اندازه ملايم إظهار دوستى كن چه بسا روزى دشمنت گردد، و با دشمنت تا هر اندازه ملايم إظهار دشمنى كن چه بسا روزى دوستت شود.دوستى ميكن چنان گر دوست دشمن گرددت از خودت تيغي نگيرد تا بكوبد بر سرت دشمنى ميكن چنان گر دشمنت گرديد دوست مى نباشي شرمگين كايد نشيند در برت
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص67
احبب حبيبك هونا ما عسى ان يكون بغيضك يوما ما. و ابغض بغيضك هونا ما، عسى أن يكون حبيبك يوما ما. «دوست دار، دوست خود را آهسته و نرم، شايد كه روزى دشمنت شود و دشمن دار، دشمن خود را آهسته و نرم، شايد روزى دوست تو گردد.»
خلاصه اين سخن نهى از افراط در دوستى و دشمنى است كه گاه ممكن است آن كسى را كه دوست مى دارى، دشمنت شود و آن را كه دشمن مى دارى، دوست تو گردد.
عدى بن زيد در اين باره چنين سروده است: از هيچ دشمنى در امان مباش، از اينكه خانه دلش به خانه دلت نزديك شود و از هيچ دوستى، از اينكه ملول شود و از تو دورى گزيند.