جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص82
و قال عليه السّلام للاشعث بن قيس و قد عزاه عن ابن له: يا اشعث، ان تحزن على ابنك فقد استحقت ذالك منك الرحم، و ان تصبر ففى الله من كل مصيبة خلف. يا اشعث، ان صبرت جرى عليك القدر و انت مأجور، و ان جزعت جرى عليك القدر و انت مأزور. يا اشعث، ابنك سرّك و هو بلاء و فتنه، و حزنك و هو ثواب و رحمة. «و آن حضرت به اشعث بن قيس كه پسرى از او مرده بود چنين تسليت فرمود: «اى اشعث، اگر بر پسرت اندوهگينى سزاوار است و اين به خاطر پيوندى است كه با او دارى و اگر شكيبايى كنى هر مصيبت را، در پيشگاه خداوند عوض و پاداشى است. اى اشعث اگر شكيبايى كنى، سرنوشت بر تو رفته است در حالى كه مزد دارى و اگر بى تابى كنى، سرنوشت بر تو رفته است در حالى كه گناهكارى. اى اشعث، پسرت تو را شاد ساخت -به هنگام تولد- در عين حال بلا و آزمايش بود، و تو را - با مرگ خود- اندوهگين ساخت، در حالى كه ثواب و رحمت بود.»
ابن ابى الحديد مى گويد: اين سخن و تسليت را از على عليه السّلام به صورتهاى مختلف و روايات متنوع نقل كرده اند كه روايت فوق يكى از آنهاست. ابو العتاهيه هم الفاظ و كلمات آن حضرت را گرفته است و ضمن شعرى به كسى
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص83
كه فرزندش درگذشته بوده است چنين سروده است: از جريان يافتن سرنوشت چاره اى نيست يا در حالى كه مزد و پاداش همراهش باشد يا آنكه سوگوار مرتكب گناه گردد.
ابن ابى الحديد سپس سخنان بزرگان و اشعارى را نقل كرده است كه به ترجمه يكى دو مورد آن بسنده مى شود، ابن نباته سعدى چنين سروده است: چون بيمار مى شويم با دارو بهبودى مى جوييم، آيا دارو از مرگ شفا مى بخشد و براى خود پزشك برمى گزينيم، آيا پزشكى هست كه بتواند آنچه را سرنوشت پيش آورده است به تأخير اندازد، نفسهاى ما حساب شده است و حركات ما چيزى جز فنا نيست.
در حديث مرفوع آمده است: كه هر كس مصيبت زده اى را تسليت دهد براى او هم پاداشى چون پاداش او منظور مى شود.
و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است: از گنجينه هاى اسرار پوشيده داشتن مصيبتها و بيماريها و صدقات است.
شاعرى ديگر چنين سروده است: از فراق تو مى ترسيدم كه متأسفانه از يكديگر جدا شديم و پس از تو از هر كس ديگر جدا شوم، اهميتى به آن نمى دهم.