وَ قَالَ (عليه السلام): يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ؛ وَ مَسَاجِدُهُمْ يَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ، خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى، سُكَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ؛ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ، وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ، يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا، وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا؛ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِي حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِكَ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ، وَ قَدْ فَعَلَ، وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.
و فرمود (ع): بر مردم روزگارى بيايد كه از قرآن جز نشانى و از اسلام جز نامى نماند. در آن روزگار، مسجدهايشان از حيث بنا آباد است و از جهت رستگارى ويران. ساكنان و آباد كنندگانش، از بدترين مردم روى زمين خواهند بود. فتنه ها از آنجا بيرون آيد و خطاكاريها در پناه آنها مأوا گيرد. هر كه خواهد از آن فتنه ها كنارى گيرد، بگيرندش و به ميان فتنه اش افكنند. و هر كه خود را واپس دارد به سوى فتنه هايش رانند. خداى تعالى فرمايد: سوگند به خودم كه بر ايشان فتنه اى برگمارم، آنسان، كه مردم بردبار را در آن حيران گذارم و خداوند چنين خواهد كرد. از خداوند مى خواهيم كه از لغزش و غفلت ما درگذرد.
و آن حضرت فرمود: زمانى بر مردم برسد كه در ميان آنان از قرآن جز خطوطش، و از اسلام جز اسمش باقى نماند. مساجدشان در آن زمان از نظر ساختمان آباد، و از نظر هدايت ويران است. ساكنان و آباد كنندگانش بدترين اهل زمينند، از آنان فتنه برخيزد و گناه در آنان لانه گيرد، آن كه از فتنه ها كناره گرفته او را به آن باز مى گردانند، و هر كه از آن عقب مانده او را به سوى آن سوق مى دهند. خداوند پاك مى فرمايد: «به خود سوگند خورده ام كه فتنه اى در ميان آنان بر انگيزم كه خردمند در آن سرگردان شود» و اين كار را هم انجام داده، و ما از خدا مى خواهيم كه از لغزش غفلت ما در گذرد.
خبر از مسخ ارزش ها (اجتماعى، تاريخى سياسى):و درود خدا بر او، فرمود: روزگارى بر مردم خواهد آمد كه از قرآن جز نشانى، و از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند. مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، امّا از هدايت ويران است. مسجد نشينان و سازندگان بناهاى شكوهمند مساجد، بدترين مردم زمين مى باشند، كه كانون هر فتنه، و جايگاه هر گونه خطاكارى اند، هر كس از فتنه بر كنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر كس كه از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها كشانند، كه خداى بزرگ فرمايد: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم كه انسان شكيبا در آن سرگردان ماند» و چنين كرده است، و ما از خدا مى خواهيم كه از لغزش غفلت ها در گذرد.
[و فرمود:] مردم را روزگارى رسد كه در آن از قرآن جز نشاندن نماند و از اسلام جز نام آن. در آن روزگار بناى مسجدهاى آنان از بنيان آبادان است و از رستگارى ويران. ساكنان و سازندگان آن مسجدها بدترين مردم زمينند، فتنه از آنان خيزد و خطا به آنان درآويزد. آن كه از فتنه به كنار ماند بدان بازش گردانند، و آن كه از آن پس افتد به سويش برانند. خداى تعالى فرمايد: به خود سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم كه بردبار در آن سرگردان ماند و چنين كرده است، و ما از خدا مى خواهيم از لغزش غفلت درگذرد.
امام عليه السّلام (در نكوهش تباهكاران و زمان آن) فرموده است:1- مى آيد بر مردم روزگارى كه بجا نمى ماند در ايشان از قرآن مگر نشانه اى (نوشتن و خواندن بى انديشه در معانى و حقائق آن) و از اسلام مگر نامى (گفتن شهادتين بى عمل نمودن به احكام آن)2- در آنروز مسجدهاشان از جهت ساختمان (و زينت و آرايش) آباد است و از جهت هدايت و رستگارى ويران (چون پرهيزكار و هدايت كننده در آنها يافت نمى شود) ساكنان و آباد كنندگان آنها (كسانيكه در مسجدها گرد مى آيند) بدترين اهل زمين هستند3- (زيرا) از آنها فتنه و تباهكارى بيرون آيد و در آنها معصيت و گناه جا گيرد، بر مى گردانند در آن فتنه هر كه را كه از آن كناره گيرد، و بسوى آن مى برند هر كه را از آن مانده است، خداوند سبحان مى فرمايد: بحقّ خودم قسم ياد كرده ام كه فتنه و تباهكارى را بر آن مردم بر انگيزم طورى كه بردبار خردمند در (رهائى از) آن سرگردان ماند، و محقّقا (آنچه را كه فرموده) بجا مى آورد،4- و ما از خدا گذشت از لغزش غفلت و بيخبرى را درخواست مى نماييم (تا مانند فتنه جويان بكيفر جاويد گرفتار نشويم).
امام(عليه السلام) فرمود: روزگارى بر مردم فرا مى رسد كه در ميان آن ها از قرآن چيزى جز خطوطش و از اسلام جز نامش باقى نخواهد ماند، مساجد آن ها در آن زمان از جهت بنا آباد و محكم ولى از جهت هدايت خراب و ويران است، ساكنان آن مساجد و آبادكنندگانش بدترين مردم روى زمين اند، فتنه و فساد از آن ها برمى خيزد و خطاها به آن ها بازمى گردد، آن كس كه در آن زمان از فتنه ها كناره گيرى كند او را (به اجبار) به آن بازمى گردانند و هر كسى كه از آن جا وامانده است به سوى آن سوقش مى دهند، خداوند سبحان مى فرمايد: به ذاتم سوگند خورده ام فتنه اى بر آنان مى فرستم كه شده و ما از خداوند خواستاريم كه از لغزش ها و غفلت هاى ما درگذرد.
زمانى طوفانى در پيش است :امام(عليه السلام) در اين گفتار پرمعناى خويش از زمانى خبر مى دهد كه اسلام و قرآن به فراموشى سپرده مى شود و اهل آن زمان غرق گناه مى گردند، و نُه ويژگى از مفاسد براى آن زمان ذكر مى كند و مى فرمايد: «روزگارى بر مردم خواهد آمد كه در ميان آن ها از قرآن چيزى جز خطوطش و از اسلام جز نامش باقى نمى ماند»; (يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لاَيَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاَّ رَسْمُهُ، وَ مِنَ الاِْسْلاَمِ إِلاَّ اسْمُهُ).رسم در اين جا به معنى خطوط است، هرچند بعضى آن را به معنى قرائت، تفسير كرده اند كه بعيد به نظر مى رسد. با اين كه اين دو ويژگى براى معرفى اهل آن زمان كه از اسلام، تنها به ظواهرى قناعت كرده اند و از حقيقت اسلام چيزى در ميان آن ها باقى نمانده كفايت مى كند با اين حال چند جمله ديگر در معرفى آن ها بيان كرده و مى فرمايد: «مساجد آن ها در آن زمان از جهت بنا آباد و محكم ولى از جهت هدايت خراب و ويران است»; (وَمَسَاجِدُهُمْ يوْمَئِذ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ، خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى).اشاره به اين كه آن ها تنها به ظواهر اسلام و مساجد قناعت مى كنند و به مسائل مربوط به فرهنگ اسلامى كه بايد در آن جا پياده شود و مسجد كانون آن باشد توجهى ندارند.سپس در وصف ديگرى مى فرمايد: «ساكنان آن مساجد و آبادكنندگان آن بدترين مردم روى زمين اند فتنه و فساد از آن ها برمى خيزد و خطاها و گناهان به سوى آن ها بازمى گردد»; (سُكَّانُهَا وَعُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ، وَإِلَيهِمْ تَأْوِى الْخَطِيئَةُ).اشاره به اين كه ميان ظاهر و باطن آن ها فرق بسيار است، ظاهر آن ها اين است كه اهل مسجد و عمران و آبادى آن هستند در حالى كه جز فتنه گرى و گناه، چيزى از آن ها برنمى خيزد، حتى از همان مساجد آباد براى فتنه گرى و توطئه بر ضدّ مؤمنان راستين، و انحرافات خود بهره مى جويند.سپس در آخرين بيان صفات آن ها مى فرمايد: «(آن ها به گمراهى خود قانع نيستند بلكه اصرار به گمراه ساختن ديگران نيز دارند) هرگاه كسى از فتنه آنان كناره گيرى كند او را به آن بازمى گردانند و هركس كه از آن جا وامانده به سوى آن سوقش مى دهند»; (يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا، وَيَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا).آرى آن ها اصرار دارند كه هيچ مانعى بر سر راه اعمال زشت و كارهاى خلافشان نباشد و اگر كسانى از آن ها كناره گيرى كنند به اجبار آن ها را به جمع خود بازمى گردانند.امام(عليه السلام) در پايان به عذاب دردناك آن ها اشاره كرده، مى فرمايد: «خداوند سبحان مى فرمايد: به ذاتم سوگند مى خورم فتنه اى بر آنان بر مى انگيزم كه عاقل بردبار در آن حيران بماند»; (يَقُولُ اللّهُ سُبْحَانَهُ: فَبِي حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلَى أُولئِكَ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ).اين فتنه ممكن است يك بلاى آسمانى يا زلزله هاى ويرانگر زمينى يا بيمارى هاى فراگير و يا شمشيرهاى دشمنان سلطه گر باشد كه همگى در برابر آن حيران بمانند و حتى عاقلان بردبار راه برون رفتى از آن نيابند.و در آخرين جمله مى فرمايد: «هم اكنون اين كار انجام شده و ما از خداوند مى خواهيم كه از لغزش ها و غفلت ها درگذرد»; (وَقَدْ فَعَلَ، وَنَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ).امام(عليه السلام) در اين گفتار پرمعناى خود زمانى را ترسيم مى كند كه نور هدايت الهى به خاموشى مى گرايد، آفتاب عالم تاب اسلام رو به افول مى نهد و مسلمانان راستين كم مى شوند و آن ها كه هستند براثر فشارها خانه نشين مى گردند، صحنه اجتماع به دست رياكارانى مى افتد كه قرآن را با صداى خوب مى خوانند و آن را با بهترين خط و زيباترين طبع آراسته مى كنند، نمونه ديگر رياكارى آن ها مساجد آباد و پرشكوه است، اين ها همه در حالى است كه در باطن، نه خبرى از تعليمات اسلام است و نه از اخلاق اسلام. بازيگران رياكار اين ميدان كه بدترين مردم روى زمين اند كارى جز فتنه گرى و خطاكارى ندارند و عجب اين كه اصرار دارند ديگران را هم به رنگ خود درآورند چراكه اگر آن ها مسلمان راستين باشند مانع كار آنان مى شوند پس بايد آن ها را نيز از اسلام بيرون بُرد تا راه براى پيشرفت اين گروه فتنه گر صاف و هموار شود. البته خداوند تنها به مجازات آنان در عرصه قيامت اكتفا نمى كند بلكه در همين دنيا نيز آن ها را گرفتار انواع مصائب مى كند، اين مجازات ها ممكن است در اشكال مختلف جلوه گر شود، بلاهاى آسمانى، فتنه هاى زمينى، بيمارى هاى فراگير، قحط سالى و از همه بدتر سلطه گروهى بى رحم بر آن ها و كشت و كشتار آنان به دست اين گروه، فتنه هايى كه به قدرى پيچيده و متراكم است كه آگاه ترين مردم از حلّ آن عاجز مى شوند و ناچار حيران و سرگردان تماشاگر اين صحنه ها خواهند بود.آيا آنچه امام(عليه السلام) از اين اوصاف براى مردم آن زمان بيان كرده اشاره به زمان خود اوست كه براثر حكومت هاى خودكامه و سلطه بنى اميه و نفوذ بازماندگان عصر جاهليت در مراكز قدرت اسلامى، مردم گرفتار چنين شرايطى شدند و يا اشاره به زمان هاى آينده مثلا زمانى مثل زمان ماست. جمله «يأتى» كه به صورت فعل مضارع است و همچنين «لا يبقى» و افعال مضارع ديگرى كه در كلام امام(عليه السلام) پى درپى به كار رفته است نشان مى دهد كه امام(عليه السلام) از حادثه اى در آينده خبر مى دهد ولى جمله «وقد فعل» (خداوند اين كار را كرده است) نشان مى دهد كه چنين گروهى در عصر و زمان امام(عليه السلام) بودند و خداوند نيز مجازاتش را بر آن ها وارد ساخت.ولى بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند كه ممكن است جمله «وقد فعل» اشاره به اين باشد كه خداوند شبيه اين عذاب را بر اقوام پيشين كه از راه حق منحرف مى شدند و گرفتار همين مفاسد اجتماعى و اخلاقى بودند، نازل كرده يعنى اين موضوع در تاريخ بشر سابقه دارد و بارها تكرار شده است. بعضى احتمال ضعيف سومى داده اند و آن اين كه جمله «قد فعل» تأكيد بر اين باشد كه خداوند چنين سوگندى را ياد كرده است. احتمال چهارمى نيز در اين جا وجود دارد كه فعل ماضى اشاره به مضارع متحقق الوقوع باشد; يعنى چيزى كه در آينده قطعاً واقع مى شود گاه به صورت فعل مضارع بيان مى گردد كه در قرآن مجيد نظاير متعددى دارد. البته فعل مضارع براى زمان حال و استقبال، هر دو مى آيد ولى استعمال آن منحصراً در زمان حال، قطعاً خلاف ظاهر است و احتياج به قرائن روشن دارد. (توضيح بيشترى در اين زمينه در قسمت نكته خواهد آمد).امام(عليه السلام) در پايان اين سخن راه توبه را به مردم نشان مى دهد و مى فرمايد: «ما از خداوند خواستاريم كه از لغزش ها و غفلت هاى ما درگذرد»; (وَنَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ).اشاره به اين كه اگر مردم بيدار شوند و به درگاه الهى روى آورند و از غفلت ها و لغزش هايى كه داشته اند از پيشگاه خدا آمرزش بطلبند اميد است كه آن بلاها و فتنه ها برطرف گردد.*****نكته:آيا زمان ما مصداق كلام بالاست؟تعبيراتى كه امام(عليه السلام) در اين جمله هاى پرمعنا به كار برده و تمام آن به صورت فعل مضارع يا شبيه مضارع است خبر مى دهد كه اين شرايط نابسامان و اوضاع دردناك در آينده براى مسلمانان براثر غفلت ها و بيگانگى از تعليمات اسلام روى مى دهد اما جمله آخر آن كه مى فرمايد: «وَ قَدْ فَعَلَ، وَنَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ; خداوند چنين فتنه اى را به دليل آن كارهاى ناشايست بر آن ها مسلط ساخته و ما از خدا مى خواهيم كه از لغزش ها و غفلت هاى ما بگذرد» نشان مى دهد كه در عصر امام(عليه السلام) چنين حادثه دردناكى روى داده است. از زمان خليفه سوم جامعه اسلامى به تدريج از اسلام فاصله گرفت و مال و ثروت هنگفت حاصل از غنائم آن ها را به خود مشغول ساخت و آلوده گناهان زيادى شدند و به دنبال آن، فتنه بنى اميه به وجود آمد و مردم را در حيرت شديدى فرو برد.ولى اين احتمال وجود دارد كه گفتار امام(عليه السلام) داراى چند مرحله است، يك مرحله آن در آن عصر اتفاق افتاد و مرحله شديدترش در اعصار بعد. آن گونه كه نمونه آن را با چشم خود در بسيارى از كشورهاى اسلامى مى بينيم كه قرآن، زياد مى خوانند ولى از عمل به قرآن خبرى نيست، داد اسلام زياد مى زنند ولى از تعليمات اسلام بى گانه اند، مساجد فراوانى دارند، بسيار آباد و پرشكوه ولى نور هدايت در آن ها نيست، فتنه ها از آن ها مى جوشد و همه جا را فرامى گيرد به خصوص اين گفتار درباره سلفى هاى تكفيرى و متعصب، كاملاً صادق است و فتنه اى كه بر آن ها مسلط شده فتنه يهود و بعضى از كشورهاى بزرگ است كه قبله اول مسلمين را گرفته اند و همواره كشورهاى اسلامى را تهديد كرده مسلمين را حيران و سرگردان مى كنند. البته اين احتمال را نيز كه فعل ماضى «قد فعل» اشاره به مضارع متحقق الوقوع و مسلم باشد نبايد ازنظر دور داشت.[1]*****پی نوشت:[1]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر مى گويد: مطابق آنچه در ميزان الاعتدال ذهبى آمده، اصل اين سخن از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است كه اميرمؤمنان(عليه السلام) آن را از آن حضرت نقل كرده و نويسنده رساله اصول الايمان نيز آن را روايت نموده ولى بخش آخر آن را اميرمؤمنان على(عليه السلام) بر آن افزوده است. مرحوم صدوق نيز در ثواب الاعمال آن را آورده است و اين كه مرحوم سيد رضى آن را از كلمات اميرمؤمنان(عليه السلام) شمرده، شك نيست كه در جايى به عنوان روايت آن حضرت بوده همانگونه كه آمدى در غررالحكم نيز بخش هايى از آن را از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل نموده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 270)
امام (ع) فرمود: «يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ- لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ- وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ- وَ مَسَاجِدُهُمْ يَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ- خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى- سُكَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ- مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ- يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا- وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا- يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِي حَلَفْتُ- لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِكَ فِتْنَةً أَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ- وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ»:ساكنان و آباد كنندگان مساجد: قاريان بد كاره و رهبران گمراه كننده اى كه امام (ع) آنان را در آغاز كتاب با اين عبارت توصيف كرد: «بدترين مردم در نزد خدا دو گروهند...» و در فصل ديگرى در مذمّت آنان فرمود: «براى اختلاف مردم در نظرات دنيا، مطلب به يكى از ايشان باز مى گردد...» بديهى است كه ايشان و نظاير ايشان بدترين مردم روى زمينند از آن جهت كه اينان ريشه فتنه و فساد در دينند و تمام خطاهاى مردم به آنها بر مى گردد، زيرا كه مردم از آنها نيرو و راهنمايى مى گيرند، و هر كس چنين باشد آماده فتنه اى است كه شخص بردبار و عاقل سرگردان مى ماند. بعضى به جاى حليم، حكيم نقل كرده اند.و هنگامى كه شخصى چون امام (ع) از خداوند طلب بخشش از لغزش غفلت مى كند پس بر ما پيروى از او واجب است ما نيز مى گوييم: بار خدايا ما را از لغزش غفلت بازدار.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 453
الرابعة و الخمسون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(354) و قال عليه السّلام: يأتي على النّاس زمان لا يبقى فيهم من القرآن إلّا رسمه، و من الإسلام إلّا اسمه، و مساجدهم يومئذ عامرة من البناء خراب من الهدى، سكّانها و عمّارها شرّ أهل الأرض، منهم تخرج الفتنة، و إليهم تأوى الخطيئة، يردّون من شذّ عنها فيها، و يسوقون من تأخّر عنها إليها، يقول اللَّه سبحانه: فبي حلفت لأبعثنّ على أولئك فتنة أترك الحكيم [تترك الحليم] فيها حيران، و قد فعل، و نحن نستقيل اللَّه عثرة الغفلة. (83881- 83808)
المعنى:قال ابن ميثم: رسم القرآن أثره و هو تلاوته. أقول: الظاهر أنّ المراد من رسم القرآن خطوطه و نقوشه، فانه المفهوم من رسم الخطّ و رسم المصحف فانّه قلّ في زماننا هذا تلاوة القرآن و كثر طبعه و نشره و هل يشمل كلامه عليه السّلام لزمانه أم هو إخبار عمّا بعده، ظاهر كلام الشارح المعتزلي ذلك اعتمادا على قوله عليه السّلام (و قد فعل) قال: و ينبغي أن يكون قد قال هذا الكلام أيّام خلافته، لأنها كانت أيام السيف المسلّط على أهل الضلال من المسلمين و كذلك ما بعثه اللَّه تعالى على بني اميّة و أتباعهم من سيوف بني هاشم بعد انتقاله عليه السّلام أقول: تاويله هذا مبنيّ على تفسيره الفتنة في قوله (على اولئك فتنة) بالاستيصال و السيف الحاصد، و فيه تأمّل كما أنّ حمل الاناس المذمومين على من سلّط عليهم السيف مورد تأمّل.و لا بدّ حينئذ من حمل قوله: يأتي على معنى الحال، فلا يشمل كلامه ما بعد زمانه إلّا على جواز استعمال الفعل المضارع في الزمان الشامل للحال و الاستقبال معا، و هو خلاف ظاهر كلام النحويّين و مورد إشكال و خلاف ظاهر كلامه.و الظاهر أنّ المقصود من قوله عليه السّلام: (و قد فعل) أنّه فعل الحلف أو تأكيد على إنجاز هذا الوعيد في موعده، فانّ الوعيد غير لازم الانجاز، بخلاف الوعد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 454
و كلامه هذا ينطبق على زماننا هذا، فانّ المساجد عامرة البناء جدّا و لكن خراب من الهدى و من السكان، و عمّارها الأيدي السائسة الخبيثة و مثيرى الفتن في الأرض و مأوى الخطايا و المظالم الكبرى يسوقون الناس إلى الفتنة و الحيرة بكلّ شدّة، و هم غير سكانها من العجزة و المساكين و فئة من المسلمين الّذين يلجئون إليها من الفتن و الشرور.الترجمة:فرمود: زمانى بر سر مردم آيد كه از قرآن جز رسمى نماند، و از إسلام جز اسمى، مسجدها در اين زمان از نظر ساختمان آبادانست و از نظر هدايت و رهنمائى ويران، ساكنان و آباد كنندگان مساجد بدترين مردم روى زمين باشند، فتنه از آنها برآيد و خطاء بدانها گرايد، هر كه از فتنه بركنار ماند بدانش برگردانند و هر كس از آن بدنبال باشد بسوى آتش برانند، خداوند سبحان مى فرمايد: بخودم سوگند بدانها يك فتنه برانگيزم كه هر بردبارى را گيج كند و اين كار را هم كرده و ما از خدا خواستاريم تا از لغزش غفلت ما درگذرد.بمردم زماني رسد تيره وش ز قرآن نماند بجز رسم خوش ز اسلام جز نام چيزى نباشد ز ايمان كسى بذر در آن نپاشد بناى مساجد بعمران گرايد و ليكن هدايت از آن بر نيايد بتر مردمانند عمار آنها كه فتنه بزايد چه آتش از آنها خطا گردشان حلقه دارد چه هاله نمايند هر كس بسويش حواله خدا خورده سوگند بر ذات خويش كه يك فتنه آرد در آنها به پيش كه حيران بماند در آن هر حليم كند گيج فرزانگان حكيم
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص125
يأتى على الناس زمان لا يبقى فيهم من القرآن الا رسمه، و من الاسلام الّا اسمه، مساجدهم يومئذ عامرة من البناء، خراب من الهدى، سكانها و عمارها شرّ اهل الارض، منهم تخرج الفتنة و اليهم تأوى الخطيئة، يردون من شذّ عنها فيها، و يسوقون من تاخّر عنها اليها، يقول الله سبحانه فبى حلفت لابعثن على اولئك فتنة اترك الحليم فيها حيران، و قد فعل، و نحن نستقيل الله عثرة الغفلة.«روزگارى بر مردم فرا خواهد رسيد كه در آن از قرآن جز نشانى بر جاى نماند و از اسلام جز نامى بر جاى نخواهد ماند، در آن روزگار مساجد ايشان از لحاظ بنا و ساختمان آباد است و از جهت هدايت كردن ويران، ساكنان و عمارت كنندگان آن مساجد بدترين مردم روى زمين خواهند بود كه فتنه از ايشان خيزد و خطا به آنان پناه مى برد، آن كس كه از فتنه كنار ماند به آتش برگردانند و هر كس كه از آن باز ماند او را به سوى آن رانند، خداوند سبحان فرمايد به خويشتن سوگند مى خورم كه بر ايشان فتنه اى گسيل خواهم داشت كه در آن خردمند را سرگردان رها مى سازم، و چنين كرده است و ما از خداوند مى خواهيم از لغزش غفلت درگذرد.»
ابن ابى الحديد در شرح اين سخن مى گويد: اينها صفات گمراهان و اهل فسق و رياكاران اين امت است، نمى بينى كه مى فرمايد ساكنان و عمارت كنندگان مسجدها بدترين مردم روى زمين هستند و اين به سبب گمراهى ايشان است، نظير كسانى از مجسمه و مشبهه و معتقد به صورت و صعود و نزول براى ذات بارى تعالى كه براى خداوند جسم و اندام هم تصور مى كنند و آنان كه قدرى مذهب هستند و انجام دادن كارهاى منطبق بر كفر و جهل و زشتى را به خداوند سبحان نسبت مى دهند و همه ايشان اهل فتنه اند و هر كه را از آن بيرون رود به آن برمى گردانند و هر كه را كه به آن درنيامده باشد به سويش مى برند.
سپس مى گويد: امير المؤمنين عليه السّلام از قول خداوند حكايت مى كند كه به نفس خود سوگند خورده است كه فتنه اى بر آنان برمى انگيزد كه منظور استيصال و درماندگى و شمشير دروكننده است و در آن خردمند عاقل را چنان سرگردان قرار مى دهد كه راه رهايى خود را تشخيص نخواهد داد. ممكن است اين سخن را على عليه السّلام به روزگار خلافت خود فرموده باشد كه روزگار تسلط شمشير بر مسلمانان گمراه است، همچنين آنچه خداوند پس از رحلت امير المؤمنين از تسلط شمشيرهاى بنى هاشم بر بنى اميه و پيروان ايشان فراهم آورد.