وَ رُوِيَ أَنَّهُ (عليه السلام)، قَلَّمَا اعْتَدَلَ بِهِ الْمِنْبَرُ إِلَّا قَالَ أَمَامَ الْخُطْبَةِ:أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ، فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَيَلْهُوَ، وَ لَا تُرِكَ سُدًى فَيَلْغُوَ؛ وَ مَا دُنْيَاهُ الَّتِي تَحَسَّنَتْ لَهُ، بِخَلَفٍ مِنَ الْآخِرَةِ الَّتِي قَبَّحَهَا سُوءُ النَّظَرِ عِنْدَهُ؛ وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الدُّنْيَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ، كَالْآخَرِ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الْآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ.
يَلْهُوُ: به لهو و بازى سرگرم ميشود.يَلْغُوُ: به لغو و چيزهاى بيهوده مى پردازد.الْخَلَف: جايگزين، جانشين.السُّهْمَة: نصيب.
گويند كمتر اتفاق مى افتاد كه امام بر منبر نشيند و پيش از اداى سخن، مردم را چنين اندرزى ندهد:اى مردم، از خداى بترسيد. هيچكس به عبث آفريده نشده تا سرگرم لهو و بازيچه گردد و او را به خود وانگذاشته اند تا به كارهاى لغو و بيهوده پردازد.مباد كه دنيا در نظرش به گونه اى آراسته آيد كه آن را جانشين آخرت، كه زشتش انگاشته، قرار دهد.آن فريب خورده اى كه در دنيا به بالاترين پيروزى رسيده، هرگز به پايه كسى كه از آخرت اندك سهمى يافته، نرسد.
گفته شده كه امام كمتر بر منبر قرار مى گرفت مگر اينكه پيش از سخنرانى مى فرمود:اى مردم، خدا را پروا كنيد، كسى بيهوده و عبث آفريده نشده كه بازى كند، و رها نشده تا كار بيهوده انجام دهد،دنيايش كه خود را در ديده او آراسته عوض آخرتى نشود كه آن را به ديدن نزد او زشت نموده،و مغرورى كه به اعلا درجه همت خود به دنيا دست يافته مانند كسى نيست كه از آخرت به كمترين سهمى پيروزى پيدا نموده.
هدفدارى انسان و ضرورت تقوا (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، (نقل كردند كه امام عليه السّلام كمتر بر منبرى مى نشست كه پيش از سخن اين عبارت را نگويد:)اى مردم از خدا بترسيد، هيچ كس بيهوده آفريده نشد تا به بازى پردازد، و او را به حال خود وانگذاشته اند تا خود را سرگرم كارهاى بى ارزش نمايد،و دنيايى كه در ديده ها زيباست، جايگزين آخرتى نشود كه آن را زشت مى انگارند،و مغرورى كه در دنيا به بالاترين مقام رسيده، چون كسى نيست كه در آخرت به كمترين نصيبى رسيده است.
[و روايت شده است كه امام عليه السلام كمتر به منبر مى نشست كه پيش از خطبه نگويد:]مردم از خدا بترسيد كه هيچ انسانى بيهوده آفريده نگرديده تا به بازى پردازد، و او را وا ننهاده اند تا خود را سرگرم بى فايدت سازد،و دنيايى كه خود را در ديده او زيبا داشته جايگزين آخرتى نشود كه آن را زشت انگاشته،و فريفته اى كه از دنيا به بالاترين مقصود نايل گرديده چون كسى نيست كه از آخرت به كمترين نصيب رسيده.
روايت شده است كه امام عليه السّلام كمتر مى شد كه بر منبر نشيند مگر آنكه پيش از خطبه خواندن (در باره پرهيزكارى) مى فرمود:1- اى مردم، از خدا بترسيد كه هيچكس بيهوده آفريده نشده تا بازى كند، و خود سر رها نگشته تا كار بيجا انجام دهد،2- و نيست دنياى او كه خود را برايش آراسته و نيكو نموده عوض و جا گير آخرتى كه آنرا بد نگريستن نزد او زشت وانموده است،3- و نيست مغرور و فريفته اى كه به بالاترين همّت و كوشش خود از دنيا فيروزى يافته باشد مانند ديگرى كه از آخرت به كمترين نصيب و بهره خويش دست يافته (زيرا اگر شخص پادشاهى روى زمين بدست آورد با كسيكه كار كوچك كم بهره اى براى آخرت انجام دهد يكسان و برابر نمى باشد چون فيروزى او با همه گرفتاريها و اندوههاى بيشمار بپايان رسيده و نيست گردد و فيروزى ديگرى هميشگى بوده هيچ غمّ و اندوهى بآن راه نخواهد يافت).
روايت شده كه كمتر اتفاق مىافتاد كه امام عليه السلام بر منبر بنشيند و پيش از خطبه چنين نفرمايد:اى مردم! تقواى الهى پيشه كنيد (و بدانيد) هيچكس بيهوده و عبث آفريده نشده كه دائماً به لهو (و سرگرمىهاى مختلف) بپردازد و هيچكس مهمل و بىهدف رها نشده تا به كارهاى لغو و بى ارزش مشغول شود. (هرگز) دنياى دلپسندش جاى آخرتى را كه با بدنگرى، زشت در نظرش جلوه كرده است نخواهد گرفت و آن فريب خوردهاى كه با برترين كوشش بر دنيا ظفر يافته همچون كسى نيست كه به كمترين سهم خود از آخرت دست يافته است.
يك پيام مستمر:امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى به سه نكته مهم اشاره مى فرمايد و جالب اين كه از آغاز اين كلام استفاده مى شود، مواقعى كه به منبر مى رفت غالباً در آغاز خطبه ها به اين نكته ها اشاره مى فرمود; (وَ رُوِى أَنَّهُ(عليه السلام) قَلَّمَا اعْتَدَلَ بِهِ الْمِنْبَرُ إِلا قَالَ أَمَامَ الْخُطْبَةِ).در نخستين نكته به هدف آفرينش انسان به صورت سربسته اشاره كرده، مى فرمايد: «اى مردم! تقواى الهى پيشه كنيد. هيچ كس بيهوده و عبث آفريده نشده كه به لهو (و انواع سرگرمى ها) بپردازد و مهمل و بى هدف رها نگشته تا پيوسته به كارهاى لغو مشغول شود»; (أَيُّهَا النَّاسُ، اتَّقُوا اللّهَ فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَيَلْهُو، وَ لاَ تُرِكَ سُدًى فَيَلْغُو).«سدى» به معناى رها شده و بى هدف و بى برنامه است. به شترى كه ساربان، آن را در بيابان رها كند «ابل سدى» مى گويند. تفاوت «لهو» و «لغو» كه در كلام بالا آمد اين است كه «لهو» به معناى سرگرمى است و انواع بازى هاى سرگرم كننده را شامل مى شود اما «لغو» بيهوده كارى است حتى اگر هيچ سرگرمى اى در آن نباشد. هنگامى كه به اين جهان پهناور با اين همه نظامات و اين همه بدايع نگاه مى كنيم و سپس به مواهب زياد و نعمت هاى گوناگونى كه در وجود ما به وديعت نهاده شده مى نگريم يقين پيدا مى كنيم كه آفريننده آن دستگاه باعظمت و اين موجود عجيب هدف مهمى در نظر داشته است. هرگز نه اين عالم پهناور بيهوده آفريده شده است و نه خلقت اين اعجوبه جهان هستى كه نامش انسان است بى هدف مى باشد. بنابراين بايد آن هدف را پيدا كرد و در مسير آن گام برداشت و آن، چيزى نيست جز سير الى الله و پيمودن مسير تكامل و رسيدن به سعادت جاويدان كه همه پيامبران الهى به خصوص پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) از آن خبر دادند.جالب اين است كه هرگاه از يك فيلسوف مادى گرا سؤال كنيم كه اين چشم انسان براى چيست؟ تمام اهداف چشم را برمى شمارد، گوش براى چيست؟ اهداف آن را نيز ذكر مى كند و همچنين زبان و دست و پا و حتى ابروها و مژه ها، براى هركدام اهداف مهمى ذكر مى كند اما اگر از او سؤال كنيم: اين مجموعه كه جزء جزئش با هدف است براى چيست؟ در پاسخ آن فرو مى ماند و جوابى ندارد. اما فيلسوف الهى شفاف ترين جواب را كه در بالا اشاره شده و انبياى الهى و دليل عقل، پشتيبان آن هستند بيان مى كند. انسان به سرمايه دار عظيمى مى ماند كه بايد با اين سرمايه هاى الهى، گوهرهاى گران بهايى به دست آورد كه ارزش آن را داشته باشد نه اين كه سرمايه وجود خويش و شايستگى ها و لياقتش را به هدر دهد و با دست خالى چشم از جهان ببندد و راهى راه زيان كاران شود.آنگاه در دومين نكته اشاره به كسانى مى كند كه آخرت را به سبب بدنگرى، به دنيا فروخته اند، مى فرمايد: «(هرگز) دنياى دلپسند او جاى آخرتى را كه با بدنگرى، زشت در نظرش جلوه كرده است نخواهد گرفت»; (وَ مَا دُنْيَاهُ الَّتي تَحَسَّنَتْ لَهُ بِخَلَف مِنَ الاْخِرَةِ الَّتِي قَبَّحَهَا سُوءُ النَّظَرِ عِنْدَهُ).هواى نفس، بلاى بزرگى است، گاهى ديدگاه انسان را چنان دگرگون مى سازد كه زشت را زيبا و زيبا را زشت مى بيند همانگونه كه قرآن مجيد درباره گروهى از اقوام منحرف پيشين مى فرمايد: «(وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ); شيطان اعمال آن ها را در نظرشان زينت داده است».[1] و در جاى ديگر مى فرمايد: «(زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا); زندگى دنيا در نظر كافران زينت داده شده است».[2]طبيعى است، هنگامى كه زندگى دنيا در نظر انسان خوشايند و زيبا باشد، آخرت در نظرش زشت و ناپسند است، از آن مى گريزد و به سوى دنيا باشتاب مى رود و اين است سرنوشت تمام كسانى كه وسوسه هاى شيطان و هوى و هوس هاى نفس، ديد و فكر آن ها را دگرگون ساخته است.در سومين نكته اشاره به سرنوشت اين گونه فريب خوردگان كرده، مى فرمايد: «آن فريب خورده اى كه با برترين همت (و بالاترين كوشش) بر دنيا ظفر يافته همچون كسى نيست كه به كمترين سهم خود از آخرت دست يافته است»; (وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الدُّنْيَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ كَالآخَرِ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ).چه شوم است سرنوشت كسانى كه بالاترين همت و تلاش خود را براى دست يافتن به متاع ناپايدار و زودگذر دنيا به كار مى گيرند و چه زيباست سرنوشت كسانى كه با تلاش و كوشش و همت خود سهمى از سعادت اخروى پيدا كرده اند، هر چند اين سهم كوچك باشد.در حديثى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار از امام صادق(عليه السلام) آورده است مى خوانيم كه ابوبصير خدمت حضرت رسيد، عرض كرد: فدايت شوم مرا تشويق (به بهشت) كن. امام(عليه السلام) فرمود: بوى بهشت از فاصله هزار سال به مشام مى رسد و كمترين منزلى كه بهشتيان دارند منزلى است كه اگر همه جن و انس را بخواهد به آن دعوت كند مى تواند از آن ها پذيرايى نمايد بى آن كه چيزى از نعمت هاى او كاسته شود و كمترين مقام اهل بهشت مقام كسى است كه داخل بهشت مى شود و سه باغ در برابر او نمايان مى گردد و هنگامى كه در پايين ترين آن ها وارد مى شود همسران و خادمان و نهرها و ميوه هاى فراوانى مى بيند و شكر و حمد خدا را به جا مى آورد. به او گفته مى شود: سر بلند كن و باغ دوم را ببين كه در آن نعمت هايى است كه در باغ اول نيست. عرضه مى دارد: خداوندا! اين باغ را نيز نصيب من كن. مى فرمايد: شايد اگر آن را به تو بدهم باز غير آن را بخواهى. عرضه مى دارد: همين را مى خواهم، همين را مى خواهم. (و به همين ترتيب باغ ديگرى را با نعمت هاى بسيار فراوان مشاهده مى كند و شكر و سپاس خدا را بسيار به جا مى آورد)[3]. [4]*****پی نوشت:[1]. عنكبوت، آيه 38.[2]. بقره، آيه 212.[3]. بحارالانوار، ج 8، ص 120، ح 11.[4]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر مى گويد: بخش آغازين اين كلام نورانى در كتاب دُستور معالم الحكم (نوشته قاضى قضاعى متوفاى 454) با تغييراتى آمده كه به روشنى نشان مى دهد از منبع ديگرى اخذ كرده است. زمخشرى نيز در ربيع الابرار آن را آورده است. سپس تصريح مى كند كه اين كلام حكيمانه در نسخه ابن ابى الحديد آمده و در نسخ ديگر وجود ندارد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 270.) در غررالحكم بخش آخرين اين كلام نورانى با تفاوت چشمگيرى ذكر شده كه نشانه تعدد منابع است. (غررالحكم، ح 2502)
نقل كرده اند كه كمتر اتّفاق مى افتاد كه امام (ع) روى منبر بنشيند، مگر اين كه پيش از خطبه خواندن مى فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ- فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَيَلْهُوَ- وَ لَا تُرِكَ سُدًى فَيَلْغُوَ- وَ مَا دُنْيَاهُ الَّتِي تَحَسَّنَتْ لَهُ بِخَلَفٍ- مِنَ الْآخِرَةِ الَّتِي قَبَّحَهَا سُوءُ النَّظَرِ عِنْدَهُ- وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الدُّنْيَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ- كَالْآخَرِ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الْآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ»:چون پرهيزگارى و توشه گرفتن از دنيا براى سفر الى اللّه هدف از خلقت انسان است ناگزير امام (ع) در آغاز تمام خطبه هايش آن را مى آورده و به اين هدف آفرينش توجّه مى داده است و هم اين كه هدف نهايى انسان آخرت است و دنيا نيست، هر چند كه به جاى هدف نهايى، دنيا خود را جلوه گر سازد، و هر چند كه آخرت را در نظر وى بد جلوه دهد و مانع شناخت آن گردد، علاوه بر آن كه هيچ مناسبتى نيست ميان آن كسى كه در بالاترين حدّ تلاش خود به دنيا رسيده و ميان آن كسى كه به كمترين بهره از آخرت دست يافته است، به جهت شرافت بهره اخروى، تا چه رسد به آن كسى كه به بالاترين مقام اخروى رسيده باشد امام (ع) طالب دنيايى را كه مدّعى است به دنيا دست يافته، از فريب خوردن و مغرور شدن بر حذر داشته است. و مطالب ديگر واضح است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 455
الخامسة و الخمسون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(355) و روى أنّه عليه السّلام قلّما اعتدل به المنبر إلّا قال أمام الخطبة: أيّها النّاس، اتّقوا اللَّه فما خلق امرؤ عبثا فيلهو و لا ترك سدى فيلغو، و ما دنياه الّتي تحسّنت له بخلف من الاخرة الّتي قبّحها سوء النّظر عنده، و ما المغرور الّذي ظفر من الدّنيا بأعلى همّته كالاخر الّذي ظفر من الاخرة بأدنى سهمته. (83937- 83882)
اللغة:(السدى): المهمل، (السهمة): النصيب.الاعراب:عبثا و سدى مفعولا له لما قبلهما من الفعل.المعنى:اللّهو صفة للقلب و هو صرفه عن الخالق بالتوجّه إلى مظاهر فتانة في الخلق و اللّغو صفة للعمل باعتبار أنّه غير مفيد للدّنيا و لا للاخرة، فيقول عليه السّلام: لم يخلق المرء عبثا بلا غاية عالية لوجوده لا تحصل إلّا بذكر اللَّه و طاعته كما قال تعالى: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ» (15- المؤمنون).و لو خلق عبثا يصحّ له اللّهو و الانصراف عن ذكر اللَّه، و لم يترك سدى يختار لنفسه ما يشاء من عمل، بل أرسل إليه الرّسل و أنزل الكتب الإلهيّة و القرآن الشريف دستورا لأعماله و أقواله فلا يجوز له التعدّي عنه و العمل بما لا يفيد له فانّ الدّنيا على أحسن ألوانها الّذي يرضى به الانسان لنفسه لا تصير عوضا عن الاخرة الّتي يقبحها سوء نظره إليها، و من ظفر بالدّنيا بأعلى همّته- و إن لا يظفر بها أحد كما يريد- لا تساوى أدنى سهم من الاخرة.قال الشارح المعتزلي: و في قوله عليه السّلام (الّتي قبّحها سوء النّظر) تصريح بمذهب أصحابنا أهل العدل رحمهم اللَّه، و هو أنّ الانسان هو الّذي أضلّ نفسه لسوء نظره و لو كان اللَّه هو الّذي أضلّه لما قال: قبّحها سوء النظر عنده.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 456
الترجمة:روايت شده است كه كمتر مى شد آن حضرت بر منبر خود مستقر گردد جز اين كه پيش از خطبه مى فرمود:أيا مردم، از خدا بپرهيزيد كه هيچ كس بيهوده آفريده نشده تا ببازي گرايد و سرخود رها نشده تا كار بى ثمر كند، دنياى دلپسند او جاى آخرتش را پر نكند كه بدان بد مى نگرد، آن فريفته اي كه باندازه والاترين همتش بدنيا دست يافته در خوشبختى مانند كسى نيست كه بكمترين سهم سعادت آخرت رسيده.چون علي بر منبرش جا مى گرفت پيش از خطبه سخن ز اينجا گرفت ايها النّاس از خدا پرهيز باد هيچكس بيهوده در خلقت نياد تا كه عمرى را بلهو اندر شود بر خداى خويش نا باور شود هيچكس سر خود نباشد در جهان تا كشد بر لغو و بر باطل عنان نيست دنياى خوشايندى عوض از سراى ديگر اى صاحب غرض آنكه پيروز است در دنياي خود تا فراز همّت والاى خود نيست چون مرد خدا كو را نصيب كمترين سهمى است از دار الحبيب
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص126
و روى انّه عليه السّلام قلّما اعتدل به المنبر الا قال امام الخطبة: ايها الناس، اتقوا الله فما خلق امرؤ عبثا فيلهو، و لا ترك سدى فيلغو، و ما دنياه التى تحسنت له بخلف من الآخرة التى قبّحها سوء النظر عنده، و ما المغرور الذى ظفر من الدنيا باعلى همته كالآخر الذى ظفر من الآخرة بأدنى سهمته.«و روايت شده است كه آن حضرت كمتر به منبر مى نشست كه پيش از خطبه خود چنين نفرمايد: اى مردم از خدا بترسيد كه خداوند هيچ كس را عبث نيافريده است كه به بازى پردازد و آدمى وانهاده نشده است كه خود را به كار بيهوده سرگرم سازد و مبادا دنيايى كه خود را در ديده او آراسته است، جايگزين آخرتى شود كه خود آن را زشت انگاشته است، و شيفته اى كه از دنيا به برترين مقصود خود برسد، چون كسى نيست كه از آخرت به كمترين بهره رسيده باشد.»