وَ قَالَ (عليه السلام): الْمَنِيَّةُ وَ لَا الدَّنِيَّةُ، وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ؛ وَ مَنْ لَمْ يُعْطَ قَاعِداً، لَمْ يُعْطَ قَائِماً؛ وَ الدَّهْرُ يَوْمَانِ، يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ، فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلَا تَبْطَرْ، وَ إِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ.
الْمَنِيَّة: مرگ.الدَّنِيَّة: خوارى، پستى، ذلت.التَّقَلّل: به اندك اكتفاء كردن.التَوَسُّل: دست به دامن مردم شدن.قاعِداً: نشسته، كنايه از سهولت و آسانى است.قائِماً: ايستاده، كنايه از تلاش و كوشش بى رويه است.
و فرمود (ع): مرگ، آرى. خوارى و پستى، نه. به اندك ساختن و دست به سوى اين و آن دراز نكردن. آن كس كه اگر بنشيند، چيزى به دستش نيايد، اگر هم بايستد چيزى ندهندش.روزگار، دو روز است، روزى كه به زيان توست و روزى كه به سود تو است. روزى كه به سود توست، سرمست مشو و روزى كه به زيان توست، شكيبايى ورز.
و آن حضرت فرمود: مردن نه پستى و خوارى، و رضا به اندك نه دست توسل به ديگران. آن را كه بدون كوشش نصيبى ندهند با كوشش هم سهمى نمى دهند.روزگار دو روز است: روزى به سود تو، و روزى به زيان تو. هرگاه روزى به سود تو بود گردنكشى مكن، و هرگاه روزى به زيان تو بود شكيبا باش.
راه خوب زيستن (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: مرگ بهتر از تن به ذلّت دادن و به اندك ساختن بهتر از دست نياز به سوى مردم داشتن است. اگر به انسان نشسته در جاى خويش چيزى ندهند با حركت و تلاش نيز نخواهند داد.روزگار دو روز است، روزى به سود تو، و روزى به زيان تو است، پس آنگاه كه به سود تو است به خوشگذرانى و سركشى روى نياور، و آنگاه كه به زيان تو است شكيبا باش.
[و فرمود:] مردن و خوارى نبردن، و به اندك ساختن و به اين و آن نپرداختن، و آن را كه نصيب به آسانى به دست نيايد با كوشش با آن برنيايد.و روزگار دو روز است روزى از تو و روزى به زيان تو، در روزى كه از توست سركشى بنه و در روزى كه به زيان توست تن به شكيبايى ده.
امام عليه السّلام (در باره زير بار زور و پستى نرفتن) فرموده است:1- مرگ (براى جوانمرد) برگزيده و نيك است نه پستى و خوارى،2- و به اندك راضى شدن خوب است نه نزديك رفتن و چاپلوسى كردن (از توانگران)3- و هر كه باو نشسته داده نشود (بى سعى و كوشش چيزى بدست نياورد) ايستاده هم داده نشود (با تلاش بسيار هم چيزى بدست نخواهد آورد، پس بايد در طلب و خواستن افراط ننمود و مرتكب فعل حرام نشد كه مقدّر خواهد رسيد)4- و روزگار دو روز است: روزى براى خوشى و كامرانى تو، و روزى براى سختى و ناكاميت، پس روزى كه براى خوشى تو بود در خوشى خود سركشى مكن (ناسپاس مباش) و روزى كه براى سختى تو بود شكيبا باش (بيتابى مكن و خود را پست مساز).
امام عليه السلام فرمود: مرگ آرى اما تن دادن به پستى هرگز و قناعت به مقدار كم آرى ولى دست نياز بهسوى ديگران دراز كردن، نه. آن كس كه با تلاش معتدل و صحيح چيزى را به دست نياورد با تلاش نادرست و بى رويه چيزى بهدست نخواهد آورد.دنيا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زيان تو. در آن روز كه به سود توست مست ومغرور مباش و آن روز كه به زيان توست صابر و شكيبا باش.
مرگ آرى ولى تن دادن به ذلّت هرگز! امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به چهار نكته مهم اشاره مى كند. نخست مى فرمايد: «مرگ آرى اما تن دادن به پستى هرگز»; (الْمَنِيَّةُ وَ لاَ الدَّنِيَّةُ!).«منية» به معناى مرگ و «دنية» به معناى پستى است. يعنى انسان با شخصيت اگر بر سر دو راهى قرار بگيرد كه يك راه به سوى مرگ و شهادت مى رود و راه ديگر به سوى ذلت و پستى، هرگز دومى را بر اولى ترجيح نمى دهد; با قامتى رسا به سوى خدا مى رود و با قامتى شكسته و پست، زيردست افراد دون همت و پست قرار نمى گيرد. نمونه اين معنا در زندگى بسيارى از اولياء الله و به خصوص معصومين(عليهم السلام) و به ويژه سرور شهيدان كربلا ديده مى شود كه وقتى آن حضرت را بين تسليم شدن و زنده ماندن و سر بر فرمان يزيد نهادن و يا تن به شمشير و نيزه ها سپردن مخير ساختند، فرمود: «أَلاَ وَ إِنَّ الدَّعِى ابْنَ الدَّعِى قَدْ تَرَكَنِى بَينَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَهَيهَاتَ لَهُ ذَلِكَ هَيهَاتَ مِنِّى الذِّلَّةُ أَبَى اللَّهُ ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ جُدُودٌ طَهُرَتْ وَ حُجُورٌ طَابَتْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَام; آگاه باشيد اين مرد ناپاك ناپاك زاده مرا در ميان شمشير و ذلت رها ساخته هيهات كه بتواند چنين كارى را انجام دهد و هيهات كه من تن به ذلت بدهم. خداوند از اين كار ابا دارد و همچنين پيامبرش و مؤمنان و نياكان پاك و دامن هاى پاكيزه (اين ها به ما اجازه نمى دهد) كه اطاعت لئيمان را بر ميدان شهادت كريمان مقدم داريم».[1]ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود در ذيل خطبه 51 جمله زيبايى دارد كه گرچه در شرح آن خطبه آورديم اما تكرار آن در اين جا مناسب به نظر مى رسد. درباره امام حسين(عليه السلام) مى گويد: «سَيِّد أهلِ الإباء الّذى عَلَّم النّاسَ الحَمِيَّةَ والمَوت تحتَ ظِلال السُّيوفِ اختياراً له على الدَّنِيَّةِ أبو عبدِ اللّهِ الحُسَين بن علىّ بن أبى طالب عليهما السّلام عُرِض عليه الأمانُ و أصحابِه فَأنِفَ مِن الذُّلّ; بزرگ و پيشواى ستم ناپذيران جهان كه درس غيرت و برگزيدن مرگ در سايه شمشيرها را در برابر ذلّت و خوارى، به مردم جهان داد، حسين بن على بود، دشمن به او و يارانش امان داد ولى آن ها تن به ذلّت ندادند».[2]سپس امام(عليه السلام) در جمله دوم مى فرمايد: «قناعت به مقدار كم آرى ولى دست نياز به سوى ديگران دراز كردن نه»; (وَالتَّقَلُّلُ وَ لاَ التَّوَسُّلُ).«تقلل» به معناى اكتفا به مقدار قليل است. و «توسل» به معناى دست به دامن ديگران زدن مى باشد.روشن است كه اگر انسان در زندگى قانع باشد هرگز نياز ندارد كه سر در پيش هركس خم كند، تملق بگويد، تعريف و تمجيد بى جا كند و عزت و كرامت خود را پايمال سازد.ولى اگر قناعت به كنار رفت و انسان زندگى پرزرق و برق را براى خود انتخاب نمود، اداره كردن چنين زندگى اى غالباً با عزت و سربلندى ميسر نيست; يا بايد آلوده به انواع گناهان شود و از طرق مشروع و نامشروع كسب درآمد كند و يا سر در پيش اين و آن خم كند و به تعبير امام(عليه السلام) متوسل به اين و آن شود و اين شيوه آزادگان و رادمردان نيست.و به گفته شاعر عرب:أُقسِمُ بِاللّهِ لَمَصُّ النَّوى *** وَشُربُ ماءِ القُلُبِ المالِحَهأحسَنُ بالإنسانِ مِن ذُلِّه *** وَمِن سُؤالِ الأوْجُهِ الكالِحَهفَاستَغْنِ باللّهِ تَكُن ذا غِنىً *** مُغتَبِطاً بالصّفَقَةِ الرّابِحَهفَالزُّهدُ عِزٌّ والتُّقى سُؤْدَدٌ *** وَذِلَّةُ النّفسِ لَها فاضِحَهسوگند به خداوند كه مكيدن هسته ها (ى خرما براى سد جوع) و نوشيدن آب چاه هاى شور.براى انسان بهتر است از تن دادن به ذلت و درخواست از افراد ترش روى.بنابراين غناى الهى پيشه كن تا غنى و سربلند باشى و مردم با اين تجارت پرسود به تو غبطه خورند.زهد و قناعت عزت است و تقوا بزرگى و ذلت نفس، رسوايى است.[3]و شاعر فارسى زبان نيز مى گويد:آخر ز بهر دو نان *** تا كى دوى چو دونانو آخر ز بهر سه نان *** تا كى خورى سنانشو شاعر شيرين زبان ديگرى مى گويد:چو حافظ در قناعت كوش *** و از دنياى دون بگذركه يك جو منت دو نان *** دو صد من زر نمى ارزداهميت قناعت تا آن اندازه است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «خِيارُ امّتى القانِعُ وشِرارُ امّتى الطامِع; نيكان امت من قناعت كاران اند و بَدان آن طمع كاران».[4] و در حديث ديگرى كه مرحوم كلينى در كافى از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است مى خوانيم: «مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ; چقدر براى مؤمن زشت است كه علاقه به چيزى پيدا كند كه باعث ذلت او گردد».[5]در سومين نكته حكمت آميز مى فرمايد: «آن كس كه با تلاش معتدل و صحيح چيزى را به دست نياورد با تلاش ناصحيح چيزى به دست نخواهد آورد»; (مَنْ لَمْ يُعْطَ قَاعِداً لَمْ يُعْطَ قَائِماً).منظور امام(عليه السلام) اين است كه انسان بايد براى به دست آوردن روزى، از راه هاى صحيح و معقول وارد شود; حرص و طمع را كنار بگذارد و گمان نكند هميشه تلاش بيشتر سبب درآمد بيشتر است زيرا اگر چيزى براى انسان مقدر نشده باشد هرقدر هم تلاش و كوشش كند به آن نخواهد رسيد.بعضى از شارحان، اين جمله را چنين معنا كرده اند: اگر چيزى را به انسان با مدارا ندهند، با زور نخواهند داد. ولى ظاهر همان است كه در تفسير بالا گفتيم.و شبيه آن، تفسير ديگرى است كه در كلام ابن ابى الحديد آمده است و مى گويد: اگر چيزى را بدون كوشش به انسان ندهند با كوشش به او نخواهند داد.البته اين سخن اگر ناظر به رزق مقسوم باشد قابل قبول است اما روزى هايى كه مشروط به تلاش است نمى تواند در اين تفسير بگنجد.آنگاه امام(عليه السلام) در آخرين جمله دورنمايى از زندگانى دنيا را نشان مى دهد كه همه حوادث را در دل خود دارد و دستور جامعى براى برخورد با اين حوادث بيان مى كند، مى فرمايد: «دنيا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زيان تو. در آن روز كه به سود توست مست و مغرور مباش و آن روز كه به زيان توست صابر و شكيبا باش»; (الدَّهْرُ يَوْمَانِ: يَوْمٌ لَكَ، وَيَوْمٌ عَلَيْكَ; فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلاَ تَبْطَرْ، وَإِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ!).«تبطر» از ماده «بطر» (بر وزن ضرر) به معناى غرور و مستى حاصل از فزونى نعمت است. واقعيت چنين است كه دنيا هميشه به كام انسان نيست همانگونه كه همواره به زيان او نمى باشد; مخلوطى است از شيرينى ها و تلخى ها، كاميابى ها و ناكامى ها و پيروزى ها و شكست ها كه بايد با هر يك از اين دو بخش برخورد مناسبى داشت.آن روز كه دنيا به كام انسان است و شاهد پيروزى را در آغوش گرفته و شهد زندگى خوب و مرفه را چشيده بايد مراقب باشد كه اين پيروزى او را به غرور و مستى نكشاند بلكه شكرگزار بخشنده اين نعمت ها باشد و حق آن ها را ادا كند تا خدا نعمتش را بر او افزون سازد.و آن روز كه دنيا چهره عبوس خود را نشان مى دهد و كام انسان را با حوادث ناگوار تلخ مى كند و مشكلات و مصائب يكى پس از ديگرى فرامى رسد در آن روز نبايد دست و پاى خود را گم كند و زبان به شكايت بگشايد و جزع و فزع نمايد بلكه بايد صبر پيشه كند تا از يك سو اجر صابران را داشته باشد (وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ)[6] و از سوى ديگر با صبر و شكيبايى مى تواند اعصابى آرام داشته باشد و براى برون رفت از مشكلات راه چاره اى بينديشد زيرا انسانى كه به هنگام بروز مشكلات بى تابى مى كند راه چاره را نيز گم خواهد كرد.به علاوه بسيار مى شود كه كاميابى و ناكامى، هر دو براى آزمايش انسان هاست و اگر حق آن ها را درست ادا نكند در آزمايش الهى مردود شده است و به همين دليل در روايت تحف العقول بعد از اين دو جمله آمده است: «فَبكلَيَهْمِا سَتُخْتَبَر; با هر دو به زودى آزمايش مى شوى».[7]امام(عليه السلام) در نامه 72 همين دوگانگى حوادث روزگار را با تعبير حكيمانه ديگرى بيان فرموده است; خطاب به ابن عباس مى فرمايد: «وَ اعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ يوْمَانِ يوْمٌ لَكَ وَ يوْمٌ عَلَيكَ وَ أَنَّ الدُّنْيا دَارُ دُوَل فَمَا كَانَ مِنْهَا لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ وَمَا كَانَ مِنْهَا عَلَيكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ; بدان كه دنيا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زيان تو. اين دنيا سرايى است متغير (كه هر روز به دست گروهى مى افتد) آنچه از مواهب دنيا قسمت توست به سوى تو مى آيد هر چند ضعيف باشى و آنچه به زيان توست گريبانت را خواهد گرفت (هر چند قوى باشى) و نمى توانى با قدرتت آن را از خود دور سازى».به يقين اين گونه توجه به حوادث روزگار آرامش فوق العاده اى به انسان مى دهد و از تلخى ناكامى ها مى كاهد و از مستى و غرور كاميابى ها جلوگيرى مى كند.[8]*****پی نوشت:[1]. بحارالانوار، ج 45، ص 83، ح 10.[2]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3، ص 249.[3]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 19، ص 362.[4]. كنزالعمال، ح 7095 (طبق نقل ميزان الحكمة، ماده قناعت).[5]. كافى، ج 2، ص 320، ح 1.[6]. بقره، آيه 155.[7]. تحف العقول، ص 207.[8]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر آمده است كه مرحوم حرانى اين گفتار حكيمانه را در كتاب تحف العقول (قبل از مرحوم سيد رضى) با تفاوت مختصر و جابه جايى بعضى از جمله ها نقل كرده است و اين گفتار حكيمانه در كتاب كافى نيز در خطبه معروف وسيله با تفاوت هايى آمده است. و از كسانى كه بعد از سيد رضى آن را نقل كرده ميدانى در مجمع الامثال مى باشد كه بخشى از آن را ذكر كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 284)
امام (ع) فرمود: (چهار مطلب) «الْمَنِيَّةُ وَ لَا الدَّنِيَّةُ وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ وَ مَنْ لَمْ يُعْطَ قَاعِداً لَمْ يُعْطَ قَائِماً وَ الدَّهْرُ يَوْمَانِ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ- فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلَا تَبْطَرْ- وَ إِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ»:شرح (چهار مطلب):1- مرگ سهل تر است از ننگ. «المنيّة» مبتدا است، و «لا الدّنيّة» قرينه براى خبر مبتداست، گويا فرموده باشد: «المنيّة أسهل من الدّنيه»، يعنى [تحمّل] مرگ آسانتر از ننگ است، و احتمال دارد كه تقدير چنين باشد: «يحتمل المنية و لا يحتمل الدّنية»، (مرگ قابل تحمل است، امّا ننگ قابل تحمل نيست)، دنيّة يعنى پستى و ننگ نسبت به كارى كه به خاطر به دست آوردن مال و منال دنيا مرتكب مى شوند، كه بسيارى از بزرگواران مرگ را بر آن ترجيح مى دهند.2- قناعت به اندكى از زندگى و به آن بسنده كردن بهتر است از چاپلوسى و نزديكى به اهل دنيا به خاطر به دست آوردن مال بيشتر.3- هر كه را نشسته ندهند، ايستاده هم ندهند، نشسته كنايه از طلب بدون تلاش، و ايستاده كنايه از طلب با تلاش و كوشش است. يعنى هر كس را بدون تلاش و كوشش روزى ندهند، تلاش و كوشش او هم بى فايده است، و اين حكم -چنان كه معمول سخن سخنگويان است- در اكثر موارد و صد در صد نيست بلكه بدين وسيله امام (ع) انسان را به كسب معاش از راه درست وادار كرده است.4- روزگار دو روز است: روزى به سود تو و روزى به زيان تو است، روزى كه به سود تو است، ناسپاسى مكن، و روزى كه به زيان توست شكيبا باش. پس در روزى كه زمان تنگنا و گرفتارى است، شكيبايى براى آمادگى پذيرش رحمت الهى لازم است، چنان كه خداوند فرموده است: «بَشِّرِ الصَّابِرِينَ».
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 482
الثمانون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(380) و قال عليه السّلام: المنيّة و لا الدّنيّة، و التّقلل و لا التّوسّل و من لم يعط قاعدا لم يعط قائما، و الدّهر يومان: يوم لك، و يوم عليك، فإذا كان لك فلا تبطر، و إذا كان عليك فاصبر. (84920- 84883)
اللغة:(المنيّة): الموت (الدنيّة): فعيلة من الدنائة و هي الخسّة و العار.الاعراب:قال ابن ميثم: المنيّة مبتدأ دلّ على خبره بقوله: و لا الدنيّة أي أسهل من الدّنيّة.أقول: فيه ضعف لأنّه لا يستقيم حينئذ عطف و لا الدنيّة عليها، لأنه يصير الجملة بعد ذكر المبتدأ المقدّر هكذا المنيّة أسهل من الدنيّة و لا الدنيّة و لا يخفى سماجته، و الأولى أن يقال: إنّ المنيّة اسم لكان التامّة المقدّرة بقرينة المقام أي كانت المنيّة و لا الدنيّة، و هكذا الكلام في قوله: التقلل و لا التوسّل.المعنى:حكمته الاولى جملة تنبأ عن الشرف و الحميّة الرجوليّة، فالانسان الشريف و الرّجل الحمىّ يختار الموت بالعزّة على الحياة في الذلّة و الاسر كما أفاده الامام عليه السّلام الشهيد في خطبته الشهيرة يوم عاشورا فقال: «ألا إنّ الدّعي ابن الدّعي قد ركز بين اثنتين
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 483
بين السلّة و الذلّة و هيهات أخذ الدّنيّة أبى اللَّه ذلك و رسوله و جدود طابت و حجور طهرت و انوف حميّة و نفوس أبيّة و لا تؤثر مصارع اللئام على مصارع الكرام» و الحكمة الثانية تنبأ عن النبل و الكرامة و مناعة النفس فالرّجل النبيل يختار القناعة و الاكتفاء بالميسور عن التّوسل بالمزيد هنا وهنا.ثمّ أشار إلى أنّ مزيد الطلب لا يزيد في الرزق المقدّر فمن لم يعط و هو قاعد في بيته يكتفى بأجمل الطلب لا يعطى بالقيام و الكدّ وراء الرّزق و مزيده.ثمّ أشار إلى حفظ الاعتدال في كلّ حال و قال: إذا أقبل عليك الدّنيا و نلت بالمال و الجاه فلا تبطر و لا تسرف في المعيشة، و إذا ضاق عليك الزّمان و بليت بالفقر و البؤس فاصبر حتّى يأتيك الفرج.الترجمة:فرمود: مرگ باشد و زبونى نباشد، كم باشد و دست نياز دراز نشود، اگر بهر كس كه آرام دارد ندادند اگر هم بجنبد و برپا شود و يورش برد ندهند، روزگار براي تو دو روز است: روزي كه بسود تو است، و روزى كه بزيان و كم بود تو است در روزى كه سودمند و توانگرى، خوشگذراني را از حد مگزران، و چون گرفتار روز كمبود و بينوائى شدى بردبار باش.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص147
المنية و لا الدنية، و التقلّل و لا التوسّل. من لم يعط قاعدا، لم يعط قائما. الدهر يومان: يوم لك، و يوم عليك، فاذا كان لك فلا تبطر، و اذا كان عليك فاصبر.«مردن و زبونى نبردن و به اندك بسنده كردن و متوسل نشدن. آن را كه نشسته ندهند ايستاده هم نمى دهند. روزگار دو روز است روزى به سود تو و روزى به زيان تو، روزى كه به سود توست سرمست مشو و روزى كه به زيان توست، شكيبا باش.»
ابن ابى الحديد در شرح اين سخنان كه هر يك در يك صفحه است شواهدى از اشعار عرب آورده است. كه براى نمونه به ترجمه چند بيتى قناعت مى شود: به خدا سوگند مى خورم كه مكيدن دانه هاى خرما و آشاميدن آبهاى شور چاهها براى آدمى از خوارى و سؤال كردن از چهره هاى دژم بهتر است...
قلم سرنوشت به آنچه خواهد بود، رفته است، بنابراين حركت و سكون يكسان است، ديوانگى است كه براى روزى كوشش كنى و حال آنكه جنين در پرده خود روزى داده مى شود.