وَ قَالَ (عليه السلام): مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِي أَخْلَاقِهِمْ، أَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِمْ.
غَوائِل: جمع «غائلة»، عداوتها، شرارتها.
و فرمود (ع): موافقت با مردم در خلق و خويشان، سبب ايمنى است از آسيبشان.
و آن حضرت فرمود: هماهنگى با اخلاق مردم سپر ايمنى است در برابر كينه هايشان.
ضرورت هماهنگى با مردم (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: هماهنگى در اخلاق و رسوم مردم، ايمن ماندن از دشمنى و كينه هاى آنان است.
[و فرمود:] آميزگارى با مردمان ايمنى است از گزند آنان.
امام عليه السّلام (در باره همرنگ جماعت بودن) فرموده است:نزديك شدن بمردم در اخلاقشان (مانند آنان در امر زندگانى رفتار نمودن موجب) ايمنى است از كينه هاشان (چون كسيكه با مردم همرنگ باشد در امورى كه بر خلاف دين و مذهب نيست او را دوست داشته و كينه اش را در دل نمى گيرند).
امام عليه السلام فرمود: هماهنگى (معقول) با مردم در اخلاقشان سبب ايمنى از كينه توزى و دشمنى آن هاست.
هماهنگى معقول با مردم:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به يك نكته لطيف اجتماعى مى كند مى فرمايد: «هماهنگى با مردم در اخلاقشان سبب در امان بودن از كينه توزى و دشمنى آن هاست»; (مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِي أَخْلاَقِهِمْ أَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِمْ).شك نيست كه هر قوم و جمعيت بلكه هر انسانى صفات و اخلاق ويژه خود را دارد و به كسانى علاقه مند است كه در صفات و اخلاق با او هماهنگ باشند، به آداب و رسومش احترام بگذارند و مطابق خواسته هاى او عمل كنند. هماهنگى با مردم در اين امور ـ البته در مواردى كه برخلاف شرع و عقل نيست ـ سبب مى شود كه آن ها انسان را از خود بدانند و با او رابطه دوستى برقرار كنند و همين امر سبب امنيت از كينه توزى و دشمنى آن ها مى شود. البته همان گونه كه اشاره شد منظور، هم رنگ جماعت شدن در زشتى و بدى ها و آداب و رسوم غلط و كارهاى خلاف شرع و عقل نيست چراكه نه شرع به ما چنين اجازه اى را مى دهد و نه عقل و خرد. در روايات اسلامى عنوان ديگرى مطرح است كه با آنچه در اين كلام شريف آمده قريب المضمون مى باشد و آن مسأله مدارا با مردم است. در احاديث فراوانى به مدارا كردن با مردم توصيه و بر آن تأكيد شده است ازجمله اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «دارِ النّاسَ تأمَنْ غوائِلَهُم و تَسْلَمْ مِن مَكايِدِهم; با مردم مدارا كن تا از دشمنى آن ها و كيد و مكرشان در امان باشى».[1]مرحوم كلينى در كتاب شريف كافى در جلد دوم بابى تحت عنوان «باب المداراة» مطرح كرده كه در ذيل آن روايات متعددى آورده است ازجمله در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند: «ثَلاَثٌ مَنْ لَمْ يكُنَّ فِيهِ لَمْ يتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ يحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِى اللَّهِ وَ خُلُقٌ يدَارِى بِهِ النَّاسَ وَ حِلْمٌ يرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ; سه چيز است كه در هركس نباشد هيچ كارى از كارهاى او سامان نمى پذيرد: ورع و تقوايى كه او را از معصيت خدا بازدارد و اخلاقى كه او را به مدارا كردن با مردم وادارد و حلم و بردبارى اى كه جهل جاهلان را با آن از خود دور سازد».[2]در حديث ديگرى از آن حضرت اين مسأله با تأكيد بيشترى عنوان شده است، مى فرمايد: «أَمَرَنِى رَبِّى بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِى بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ; پروردگارم مرا به مدارا كردن با مردم دستور داده همان گونه كه دستور به فرائض و واجبات داده است».[3]و در حديث سومى باز هم تأكيد بيشترى در اين زمينه شده، مى فرمايد: «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الاِْيمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَيشِ; مدارا كردن با مردم نصف ايمان است و رفاقت با آن ها نصف زندگى است».[4]كلام امام(عليه السلام) درباره هماهنگى با اخلاق مردم و احاديث متعددى كه در بالا از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در مورد مدارا كردن با خلق خدا و رفاقت با آن ها نقل كرديم نشانه روشنى از روح اجتماعى تعليمات اسلام است كه تا چه اندازه مسائل مختلف اخلاقى و روانى را براى هم زيستى مسالمت آميز با مردم مورد توجه قرار داده است.اين سخن را با حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) پايان مى دهيم: «إِنَّ قَوْماً مِنَ النَّاسِ قَلَّتْ مُدَارَاتُهُمْ لِلنَّاسِ فَأُنِفُوا (فَنُفُوا) مِنْ قُرَيش وَ ايمُ اللَّهِ مَا كَانَ بِأَحْسَابِهِمْ بَأْسٌ وَ إِنَّ قَوْماً مِنْ غَيرِ قُرَيش حَسُنَت مُدَارَاتُهُمْ فَأُلْحِقُوا بِالْبَيتِ الرَّفِيعِ; گروهى از مردم مدارا كردنشان نسبت به ديگران كم و ضعيف بود و لذا از قبيله قريش نفى و طرد شدند و به خدا سوگند ازنظر حسب و نسب مشكلى نداشتند (مشكلشان عدم مدارا بود) و گروهى از غير قريش مدارا كردنشان خوب بود و ملحق به اين بيت رفيع شدند».[5]بار ديگر تأكيد مى كنيم كه منظور از هماهنگى و مدارا با مردم اين نيست كه هم رنگ آن ها در خلاف كارى ها و معاصى و آلودگى شويم. به يقين كسى كه پايبند به موازين شرع باشد چنين فكرى به خود راه نمى دهد بلكه منظور هماهنگى و مدارا در امور مباح و چيزهايى است كه مورد علاقه آن ها و مشروع مى باشد.[6]*****پی نوشت:[1]. غررالحكم، ح 10179.[2]. كافى، ج 2، ص 116، ح 1.[3]. همان، ص 117، ح 4.[4]. همان، ح 5.[5]. كافى، ج 2، ص 117، ح 6.[6]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر آمده است كه قبل از مرحوم سيد رضى، جاحظ در المائة المختارة اين كلام حكمت آميز را آورده و بعد از سيد رضى آمدى در غررالحكم آن را با تفاوت مختصرى ذكر كرده و همچنين ابن القاسم در رياض الاخبار با بعضى اضافات آن را آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 296)
امام (ع) فرمود: «مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِي أَخْلَاقِهِمْ أَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِمْ»:نزديك شدن به اخلاق مردم باعث ايمنى از كينه آنهاست. توضيح آن كه دورى گرفتن از خلق و خوى مردم، باعث نفرت، دشمنى و كينه توزى آنها مى گردد، بنا بر اين بازگشت به نزديكى و همسويى در اخلاق آنها باعث ايمنى از دشمنى و كينه آنها خواهد بود.
الحادية و الثمانون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(381) و قال عليه السّلام: مقاربة النّاس في أخلاقهم أمن من غوائلهم (85029- 85020)
اللغة:(الغوائل): جمع غائلة و هي الحقد.المعنى:المباعدة في الأخلاق توجب النفور و الوحشة و تورث العداوة و الحقد، فالمقاربة في الأخلاق توجب الانس و الالفة، و تصير سببا للوداد و المحبّة، و إذا تباعد الناس عن أحد يضمرون له الحقد و يكيدون له المكائد، و النّاس إلى أشباههم أميل، و كلّ
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 484
جنس يميل إلى جنسه، و لعلّه إشارة إلى ما ناله العمران من النفوذ و المطاعيّة بين المسلمين في الصّدر الأول، و لم يكيدوا لهما كيدا و لا نالوا منهما باعتبار مقاربة أخلاقهما للعرب الجاهلين و موافقتهما أميالهم، و الجدّ في تحقيق آمالهم.الترجمة:فرمود: هم آهنگي با أخلاق و عادات مردم مايه آسايش از كينه توزي آنها است.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص173
و قال عليه السّلام: «مقاربة الناس فى اخلاقهم امن من غوائلهم.» «و آن حضرت فرمود: موافقت و نزديكى با مردم در خويهاى ايشان، ايمنى از گزندهاى آنان است.»