وَ قَالَ (عليه السلام) لِبَعْضِ مُخَاطِبِيهِ وَ قَدْ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ يُسْتَصْغَرُ مِثْلُهُ عَنْ قَوْلِ مِثْلِهَا: لَقَدْ طِرْتَ شَكِيراً وَ هَدَرْتَ سَقْباً.قال الرضي: و الشكير هاهنا أول ما ينبت من ريش الطائر قبل أن يقوى و يستحصف، و السقب الصغير من الإبل و لا يهدر إلا بعد أن يستفحل.
به يكى از مخاطبان خود كه سخنى بر زبان آورد، كه چون اويى از گفتن چنان سخنى حقيرتر مى نمود، فرمود: هنوز پر بر نياورده پريدى، و در كرّگى بانگ كردى.سید رضى گويد: در اين عبارت «شكير» نخستين پرهاى پرنده است، پيش از آنكه قوت گيرد و محكم شود. و «سقب» كره شتر است زيرا شتر تا بزرگ نشود، بانگ نكند.
و آن حضرت به كسى كه در محضرش به سخن برخاست و سخنى گفت كه از مثل او زيبنده نبود، فرمود: پيش از بال در آوردن پريدى، و به خردسالى بانگ زدى.«شكير» در اينجا اولين بالهايى است كه بر پرنده مى رويد پيش از آنكه قوى و محكم شود. و «سقب» بچه شتر است، كه تا بزرگ نشده فرياد نمى زند.
ضرورت موقعيّت شناسى (اخلاقى، تربيتى):و درود خدا بر او، (شخصى در حضور امام سخنى بزرگتر از شأن خود گفت، فرمود:) پر در نياورده پرواز كردى، و در خردسالى آواز بزرگان سر دادى.(سید رضى گويد: شكير، نخستين پرهايى است كه بر بال پرنده مى رويد و نرم و لطيف است و سقب، شتر خردسال است زيرا شتر بانگ در نياورد تا بالغ شود.)
[و به يكى از كسانى كه بدو سخنى گفته بود و از مقدار وى بزرگتر مى نمود فرمود:] پر نياورده پريدى و در خردسالى بانگ در كشيدى.[و شكير، نخست پرهاست كه بر پرنده رويد، پيش از آنكه نيرومند و استوار شود، و سقب شتر خردسال است و شتر بانگ بر نياورد مگر آن گاه كه فحل گردد.]
امام عليه السّلام به يكى از كسانيكه با آن حضرت سخن مى گفت در حاليكه سخنى بر زبان راند كه مانند او را از گفتن چنان سخن كوچك مى پنداشتند (در باره سخن بيجا) فرمود:پرواز كردى پيش از پر در آوردن، و بانگ زدى هنگام بچه بودن (خلاصه ترا نمى رسيد كه چنين سخنى در محضر ما بگوئى، يا سزاوار نبود كه چون تويى اين سخن را بگويد.)(سيّد رضىّ «رحمه اللّه» فرمايد:) شكير در اينجا: اوّل پرى است كه در مرغ مى رويد پيش از آنكه قوّت يافته محكم گردد، و سقب: بچه شترى است كه بانگ نمى زند مگر پس از آنكه بزرگ شود.
امام(عليه السلام) به شخصى كه در حضورش سخنى بالاتر از شأن خود گفت، فرمود: پيش از پردرآوردن پرواز كردى و هنوز بالغ نشده بانگ برآوردى.مرحوم سيد رضى مى گويد: «منظور از «شكير» در اين جا نخستين پرهايى است كه بر بال پرنده مى رويد پيش از آن كه قوى و محكم شود و «سقب» به شتر نابالغ گفته مى شود و شتر معمولاً پيش از رسيدن به بلوغ، فرياد مخصوص را سر نمى دهد».
فراتر از حد تو سخن مگو:از مقدمه اين كلام استفاده مى شود كه شخصى در حضور امام(عليه السلام) سخنى بيش از حد و مقدار خود گفت (و به تعبير رايج ميان مردم: بزرگ تر از دهانش حرف زد) امام(عليه السلام) براى اين كه او را بر سر جايش بنشاند و او ديگر زياد از حد خود سخن نگويد با تعبير بسيار زيبا و ذكر دو مثال جالب اشتباه او را به او گوشزد كرد و فرمود: «پيش از پر درآوردن پرواز كردى و هنوز بالغ نشده بانگى كه درخور بالغان است سردادى»; (لِبَعْضِ مُخَاطِبِيهِ وَ قَدْ تَكَلَّمَ بِكَلِمَة يُسْتَصْغَرُ مِثْلُهُ عَنْ قَوْلِ مِثْلِهَا: لَقَدْ طِرْتَ شَكِيراً، وَ هَدَرْتَ سَقْباً).مرحوم سيد رضى در شرح كلام امام(عليه السلام) چنين مى گويد: «منظور از «شكير» در اين جا نخستين پرهايى است كه بر بال پرنده مى رويد پيش از آن كه قوى و محكم شود و «سقب» به شتر نابالغ گفته مى شود و شتر معمولاً پيش از رسيدن به بلوغ فرياد مخصوص را سر نمى دهد»; (قال الرّضيّ: والشّكيرُ هاهنا: أوّل ما يَنبُت من ريشِ الطائرِ قبل أن يَقوى ويستَحْصِفَ. والسّقبُ: الصّغيرُ مِنَ الإبلِ، ولا يَهدِرُ إلاّ بعد أن يستَفحِل).امام(عليه السلام) دو تشبيه درباره عمل شخصى كه در محضرش بيش از حد خود سخن گفته بود بيان فرمود. نخست او را تشبيه به پرندگانى كرد كه هنوز بال و پر آن ها قوى نشده سعى مى كنند مانند بزرگسالان پرواز كنند; برمى خيزند و بر زمين مى خورند. تشبيه ديگر اين كه شتربچه آن صداى مخصوص شتران را كه عرب آن را «هدير» مى گويد سر نمى دهد. امام(عليه السلام) مى فرمايد: به شتر بچه اى مى مانى كه مانند شتران بزرگسال هدير سر مى دهى. فصاحت و بلاغتى كه در اين كلام كوتاه و پرمعنا به كار رفته بر هيچ كس پوشيده نيست و اين نشان مى دهد كه امام(عليه السلام) چنان بر سخن گفتن مسلط بود كه با دو جمله كوتاه مطلب مهمى را به زيباترين وجه بيان مى كند.يكى از آداب مجلس اين است كه هركس در جاى خود بنشيند و هركس به اندازه قدر و مقام خود سخن بگويد. حافظ نيز با توجه به اين رسم و آداب چنين گفته است:افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن *** مقدمش يارب مبارك باد بر سرو و سمنخوش به جاى خويشتن بود اين نشست خسروى *** تا نشيند هر كسى اكنون به جاى خويشتنبنابراين كسانى كه بلندپروازى مى كنند و بيش از حد خود سخن مى گويند كارشان نوعى بى ادبى محسوب مى شود و همگان بر آن ها خرده مى گيرند. ازاين رو در غررالحكم از امام(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «رَحِمَ الله امرِأً عرَف قدرَهُ ولم يَتَعدَّ طَورَهُ; خداوند رحمت كند كسى را كه قدر خود را بشناسد و از حد خود تجاوز نكند».[1]تاريخ نشان مى دهد افرادى كه بلندپروازى كردند و از حد خود تجاوز نمودند و سخنان نامناسبى گفتند گرفتار مشكلات مهمى شدند و شايد گاه جان خود را بر سر سخنان خود دادند.بنابراين، گفتار امام(عليه السلام) خطاب به شخص معينى نيست بلكه همه انسان ها مخاطب آن حضرت اند كه حد و مقام خود را بشناسند و در گفتار و عمل و ادعا از آن تجاوز نكنند تا آبروى آن ها در ميان خاص و عام نرود. در عربى و فارسى نيز ضرب المثل هايى مشابه اين سخن ديده مى شود هرچند هرگز آن فصاحت و بلاغت را ندارد. مثلاً عرب ها به كسى كه بيش از حد خود سخن بگويد يا عملى انجام دهد مى گويند: «زببت و انت حِصرِم; هنوز غوره هستى مويز شدى». در فارسى گفته مى شود: سخن بزرگتر از دهانت مى گويى، يا گفته مى شود: هنوز غوره نشده مويز شدى.اشتباه نشود، ممكن است افراد كوچكى داراى استعدادهاى مهم و فوق العاده باشند و سخن هاى مهمى بگويند. اين گونه افراد نه تنها نبايد تحقير شوند بلكه بايد مورد تشويق قرار گيرند. سخن امام(عليه السلام) ناظر به كسانى است كه ادعايى بيش از حد خود دارند و بيش از آنچه زيبنده آن هاست حرف مى زنند.مرحوم حاج شيخ محمّدعلى انصارى، برادر واعظ معروف حاج شيخ مرتضى انصارى كه شاعر باذوقى بود و تمام نهج البلاغه را به شعر درآورده و با شرح و ترجمه آميخته كه در چندين جلد منتشر شده است در ترجمه اين كلام امام(عليه السلام) چنين مى گويد:تو پيش از پر درآوردن پريدى *** نگشته فحل، فريادى كشيدىتويى كوچك نشايد در محافل *** بزرگان را شوى قرن و مماثلفراتر از گليم خويش پا را *** مكش، در جاى خود راحت بياسا [2]*****پی نوشت:[1]. غررالحكم، ح 4666.[2]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر منبع ديگرى براى اين كلام حكيمانه نقل نمى كند جز چيزى كه از غررالحكم نقل كرده و معتقد است عبارت غرر غلط مى باشد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 286). اضافه مى كنيم كه زمخشرى در ربيع الابرار آن را به همين صورت نقل كرده است. (ربيع الابرار،ج3،ص61)
امام (ع) به يكى از مخاطبانش -كه سخنى فراتر از حدّ خود گفته بود- فرمود: «لَقَدْ طِرْتَ شَكِيراً وَ هَدَرْتَ سَقْباً»:كلمه «شكير» و كلمه «سقب» را به جهت كم ارزشى او به خاطر سخنى كه در محضر امام گفته بود، و صفت پرواز كردن و بانگ برآوردن را به خاطر گفتن چنين سخنى كه بيجا بوده و او شايستگى گفتنش را نداشته است -براى آن شخص استعاره آورده است- همان طورى كه پرواز در شأن جوجه پر در نياورده، و بانگ بر آوردن در خور كودك نمى باشد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 484
الثانية و الثمانون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(382) و قال عليه السّلام لبعض مخاطبيه -و قد تكلّم بكلمة يستصغر مثله عن قول مثلها-: لقد طرت شكيرا، و هدرت سقبا.قال الرّضي: و الشكير هنا أوّل ما ينبت من ريش الطائر قبل أن يقوى و يستحصف، و السقب الصغير من الابل و لا يهدر إلّا بعد أن يستفحل. (85077- 85030)
اللغة:(الشكير) ج: شكر، ما ينبت في اصول الشجر الكبار، صغار النبت و الريش و الشعر بين كباره، شكير الابل صغارها (السقب) ج: أسقب و سقاب و سقوب و سقبان ولد الناقة ساعة يولد.المعنى:تشبيه بليغ [لقد طرت شكيرا ...] قد تكلّم هذا المخاطب بحضرته ما لا يليق به من إظهار الرأي، فنبّهه عليه السّلام بهذا التعبير البليغ على ترفّعه فوق قدره.الترجمة:تو چون جوجه نو در آمد بپرواز آمدى، و چون نوزاد يك روزه شتر بانگ برداشتي.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص173
و قال عليه السّلام لبعض مخاطبيه و قد تكلّم بكلمة يستصغر مثله عن قول مثلها: لقد طرت شكيرا، و هدرت سقبا. قال: الشكير هاهنا اوّل ما ينبت من ريش الطائر قبل ان يقوى و يستحصف. و السقب: الصغير من الابل، و لا يهدر الا بعد ان يستفحل. «و آن حضرت به يكى از مخاطبهاى خود كه سخنى گفته بود كه از گفتن چنان سخنى كوچك تر شمرده مى شد فرمود: همانا با پرهاى نخستين پريدى و در خردسالى بانگ بركشيدى».سيد رضى گويد: شكير در اين سخن به معنى نخستين پرهايى است كه در پرنده پيش از آنكه نيرومند و استوار شود، مى رويد. و سقب شتر خردسال است و شتر تا فحل نشود بانگ برنمى آورد.»
ابن ابى الحديد مى گويد: نظير اين سخن اعراب است كه غوره نشده مويز شده است.