وَ قَالَ (عليه السلام): التُّقَى، رَئِيسُ الْأَخْلَاقِ.
و فرمود (ع): پرهيزگارى سر همه خلقهاست.
و آن حضرت فرمود: تقوا پيشواى اخلاق است.
ارزش پرهيزگارى (اخلاقى، معنوى):و درود خدا بر او، فرمود: تقوا در رأس همه ارزش هاى اخلاقى است.
[و فرمود:] پرهيزگارى سر خلقهاست.
امام عليه السّلام (در ستايش پرهيزكارى) فرموده است:پرهيزكارى پيشواى خوها است (هر خوى نيكى بآن بسته است و همه را در بر دارد).
امام(عليه السلام) فرمود: پرهيزكارى، رئيس صفات پسنديده است.
رئيس صفات پسنديده:امام(عليه السلام) در اين گفتار كوتاه و حكيمانه به نكته مهمى درباره رابطه تقوا با صفات برجسته و اخلاق انسانى بيان مى كند، مى فرمايد: «پرهيزكارى، رئيس صفات پسنديده است»; (التُّقَى[1] رَئِيسُ الاَْخْلاَقِ).براى پى بردن به عمق كلام امام(عليه السلام) لازم است نخست مفهوم تقوا را آن چنان كه هست بدانيم.تقوا در اصل از ماده «وقاية» به معناى نگهدارى يا خويشتن دارى گرفته شده و به گفته راغب در مفردات «وقاية» در اصل به معناى نگهدارى اشيا در برابر امورى است كه به آن ها زيان مى رساند و تقوا به معناى قراردادن روح و فكر در پوشش حفاظتى در برابر خطرها و گناهان است.بنابراين، تقوا آن حالت خداترسى و احساس مسئوليت درونى است كه بازدارنده انسان در برابر سرپيچى از فرمان خداست.عبدالله بن معتز (متوفاى قرن سوم) اين سخن را به شعر درآورده و گفته است:خَلِّ الذُّنوبَ صَغيرَها *** وكبيرَها فهو التُّقىواصنَعْ كَماش فَوقَ أر *** ضِ الشَّوكِ يَحذَرُ ما يَرىلاتَحقِرَنَّ صَغيرةً *** إنّ الجِبالَ مِن الحَصىهمه گناهان را از كوچك و بزرگ رها كن كه حقيقت تقوا همين است.و همچون كسى باش كه در يك زمين پرخار با نهايت احتياط گام برمى دارد و پيوسته مراقب اطراف خويش است.گناهان صغيره را كوچك مشمر كه كوه هاى بلند از سنگريزه ها تشكيل شده است.اما «اخلاق» جمع «خُلق» (بر وزن قفل) و «خُلُق» (بر وزن افق) به معناى قوا و سجايا و صفات درونى است كه با چشم دل ديده مى شود و آثارى در ظاهر دارد و گاه به همان آثار و اعمال و رفتارى كه از خلقيات درونى ناشى مى گردد اخلاق گفته مى شود و در واقع، اولى، اخلاق صفاتى است و دومى اخلاق رفتارى و اخلاق به دو بخش تقسيم مى شود: اخلاق فضيله كه سرچشمه كارهاى نيك مى شود و اخلاق رذيله كه منشأ كارهاى زشت است.در زمينه رابطه علم و اخلاق، رابطه اخلاق و عرفان و اين كه آيا اخلاق قابل تغيير است و نقش اخلاق در زندگى انسان ها، بحث است كه در اين مختصر نمى گنجد.[2]با توجه به اين دو تفسير (تفسير تقوا و تعريف اخلاق) روشن مى شود كه تقوا رئيس اخلاق است زيرا اين ملكه درونى، انسان را از بخل و حسد و كينه و عداوت و غيبت و ظلم و ستم و كبر و غرور و مانند آن بازمى دارد و به همين دليل امام(عليه السلام) آن را رئيس اخلاق شمرده است و نيز به همين دليل آن ها كه از تقواى الهى بى بهره اند آلوده انواع رذايل اخلاقى مى شوند.شايد به همين دليل است كه قرآن مجيد تقوا را تشبيه به لباس كرده است و مى فرمايد: (وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ).[3] همانگونه كه لباس، بدن انسان را از آسيب هاى فراوانى كه در هر لحظه ممكن است بر جسم انسان وارد شود حفظ مى كند تقوا نيز كه لباس معنوى و روحانى است انسان را از آسيب مفاسد اخلاقى حفظ مى نمايد.در خطبه 230 امام(عليه السلام) اين مطلب را به شكل ديگرى بيان كرده، مى فرمايد: «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَاد، وَ ذَخِيرَةُ مَعَاد، وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَة، وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَة. بِهَا ينْجَحُ الطَّالِبُ، وَ ينْجُو الْهَارِبُ، وَ تُنَالُ الرَّغائِبُ; به يقين تقوا و پرهيزكارى كليد درهاى راستى است و ذخيره روز قيامت و سبب آزادى از هرگونه گناهى است كه بر انسان چيره مى شود و موجب نجات انسان از هرگونه هلاكت است. به وسيله تقوا جويندگان به مقصود خود مى رسند و فرار كنندگان (از كيفر الهى) رهايى مى يابند و با تقوا به هر هدف و خواسته رفيع و بلندى مى توان رسيد». چنانچه «تقى» را جمع بدانيم، با توجه به اين كه «اخلاق» نيز جمع است و هر دو شاخه هاى مختلفى دارند ممكن است كلام امام(عليه السلام) اشاره به اين باشد كه هر شاخه اى از تقوا شاخه اى از اخلاق را سرپرستى مى كند. تقواى مالى جلوى بخل را مى گيرد، تقواى زبانى جلوى تهمت و غيبت را مى گيرد و به همين طريق.اين بحث را با حديثى از امام صادق(عليه السلام) پايان مى دهيم. فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ الاَْنْبِياءَ بِمَكَارِمِ الاَْخْلاَقِ فَمَنْ كَانَتْ فِيهِ فَلْيحْمَدِ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ وَمَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ فَلْيتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلْيسْأَلْهُ إِياهَا قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هُنَّ قَالَ هُنَّ الْوَرَعُ وَالْقَنَاعَةُ وَالصَّبْرُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحَياءُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَالْغَيرَةُ وَ الْبِرُّ وَ صِدْقُ الْحَدِيثِ وَأَدَاءُ الاَْمَانَةِ; خداوند متعال پيامبران را به فضايل اخلاقى آراست. كسى كه اين فضايل در او باشد خدا را بر آن سپاس گويد و كسى كه نداشته باشد به درگاه خداوند متعال تضرع كند و آن ها را از او بخواهد. راوى مى گويد: عرض كردم: فدايت شوم، اين مكارم اخلاق كه فرموديد چيست؟ فرمود: ورع، قناعت، صبر، شكر، حلم، حيا، سخاوت، شجاعت، غيرت، نيكوكارى، راستگويى و اداى امانت است».[4]آرى كسى كه اين اوصاف دوازده گانه را داشته باشد به يقين انسان كامل و برجسته و در خط انبيا و اولياست.[5]*****پی نوشت:[1]. «تقى» جمع «تقاة» به معناى تقواست و گاه به صورت مفرد و به معناى مصدرى همانند تقوا استعمال شده است.[2]. علاقه مندان مى توانند به كتاب ما، «اخلاق در قرآن» ج 1 مراجعه كنند.[3]. اعراف، آيه 26.[4]. كافى، ج 2، ص 56، ح 3.[5]. سند گفتار حكيمانه: در كتاب مصادر در ذيل اين گفتار حكيمانه نيز اشاره شده كه ميدانى آن را در مجمع الامثال نقل كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 291). اضافه مى كنيم كه زمخشرى آن را در ربيع الأبرار و ابن طلحه شافعى در مطالب السؤول از اميرمؤمنان(عليه السلام) آورده اند. (ربيع الابرار، ج 2، ص 238، ح 180; مطالب السؤول، ص 203)
امام (ع) فرمود: «التُّقَى رَئِيسُ الْأَخْلَاقِ»:پرهيزگارى در رأس همه خلقهاست. كلمه رئيس را براى تقوا استعاره آورده است از آن رو كه تقوا در جلب خوشنودى خدا و سعادت هميشگى از همه صفات بالاتر است و هيچ يك از اخلاق بتنهايى نمى تواند جلب رضاى خدا و سعادت دائمى را موجب شود.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 489
التسعون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(390) و قال عليه السّلام: التّقى رئيس الأخلاق. (85220- 85215)
المعنى:التقوى ملكة الاجتناب عن الرذائل و التحلّى بالفضائل، فتأمر النفس بترك البخل و لبس الجود، و ترك الفحشاء و التزام الورع، فتكون رئيسها.الترجمة:تقوى رئيس اخلاق است.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص206
التقى رئيس الاخلاق. «پرهيزگارى مهتر خلقهاست.»
يعنى مهتر و سر اخلاق دينى، و اين بدان سبب است كه اخلاق پسنديده همچون جود و بردبارى و شجاعت و عفت، در صورتى كه فرض كنيم تكاليف عقلى و شرعى هم وجود نداشته باشد، پسنديده است و تقوى نمى تواند مهتر آنها باشد و رياست و مهترى پرهيزگارى فقط با ثبوت تكاليف به ويژه تكاليف شرعى است، تقوى در شريعت عبارت از ترس و بيم از خداوند است و اگر تقوى فراهم آمد همه طاعات فراهم مى آيد و همه زشتيها از ميان مى رود و انسان معصوم مى شود كه عصمت برترين طبقه رشد آدمى است و برتر از همه صفاتى است كه آدم به آن ستوده مى شود از قبيل شجاعت و بخشندگى و ديگر صفات پسنديده. عصمت و تقوى چنان فضيلتى است كه آدمى با آن به بهشت و سراى پاداش جاودانه منتقل مى شود و اين خود بزرگترين مزيتى است كه بر همه طبقات ديگر اخلاق برترى دارد.