وَ قَالَ (عليه السلام): كَفَاكَ أَدَباً لِنَفْسِكَ، اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِكَ.
و فرمود (ع): براى ادب كردن خود همين بس، كه از هر چه از ديگران ناپسند مى دارى، اجتناب كنى.
و آن حضرت فرمود: در آراستگى ات همين بس كه از آنچه براى ديگران نمى پسندى اجتناب كنى.
راه خود سازى (اخلاقى، تربيتى):و درود خدا بر او، فرمود: در تربيت خويش تو را بس كه از آنچه بر ديگران نمى پسندى دورى كنى.
[و فرمود:] در ادب نفست اين بس كه واگذارى، آنچه را از جز خود ناپسند شمارى.
امام عليه السّلام (در دورى از زشتيها) فرموده است:بس است ادب و آراستگى براى تو دورى نمودن از آنچه (زشتى) كه براى ديگرى بد ميدانى.
امام(عليه السلام) فرمود: براى اصلاح خويشتن همين بس كه از آنچه براى ديگران نمى پسندى اجتناب ورزى.
بهترين راه تأديب خويشتن:امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى راه خوب و مؤثرى به انسان ها براى تربيت خويش آموخته است. مى فرمايد: «براى اصلاح خويشتن همين بس كه از آنچه براى ديگران نمى پسندى اجتناب ورزى»; (كَفَاكَ أَدَباً لِنَفْسِكَ اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِكَ).بسيارى از افراد دوست دارند واقعاً خود را اصلاح كنند ولى اصلاح خويشتن و زدودن صفات رذيله از خود كار آسانى نيست زيرا در اين جا حجابى وجود دارد كه نمى گذارد انسان عيوب خود را ببيند و آن حجاب حب ذات است و اى بسا نقاط ضعف خود را براثر اين حجاب نقاط قوت پندارد و به جاى آن كه آن ها را از نفس خويشتن بزدايد سعى در تقويت آن كند. امام(عليه السلام) راه روشنى براى تهذيب نفس و تعليم و تربيت خويشتن به همه انسان ها آموخته و آن اين كه در اعمال و رفتار و صفات ديگران دقت كنند و ببينند چه چيزهايى را براى آن ها عيب و چه اعمالى را ناروا مى شمرند، همان ها را از خود دور سازند.چه تعبير زيبا و چه راه روشن و چه روش مؤثرى امام(عليه السلام) پيشنهاد مى فرمايد. انسان دربرابر ديگران خرده بين و خرده گير است و كمترين عيوب و اشكالات كار آن ها را مى بيند زيرا آن حجاب كه به آن اشاره كرديم درمورد ديگران وجود ندارد. بنابراين مى تواند آن ها را آينه اى براى ديدن صفات زشت و رفتار ناپسند خود قرار دهد و با اين آيينه خود را اصلاح كند و به صفات انسانى بيارايد و با اعمال و رفتار نيكو راه را براى رسيدن به قله هاى سعادت بگشايد. انزوا و گوشه گيرى و جدا شدن از مردم عيوب زيادى دارد. يكى از عيوبش همين است كه انسان را از اين آينه خوب براى اصلاح خود محروم مى سازد و به همين دليل گوشه گيران غالباً گرفتار توهم و خود بزرگ بينى و گاه ادعاهاى ناروا و بى اساس مى شوند. در حالى كه اگر در اجتماع گام بگذارند و صفات خود را در ديگران ببينند و آن را به نقد بكشند مى توانند از اين مركب شيطان پياده شوند.همان گونه كه به هنگام ذكر مصادر اشاره شد امام(عليه السلام) اين سخن را كرارا بيان فرموده است. در ذيل حكمت 365 با عبارت: «كَفَى أَدَباً لِنَفْسِكَ تَجَنُّبُكَ مَا كَرِهْتَهُ لِغَيرِكَ»، اشاره به اين مطلب فرموده بود و در حكمت 353 با تعبير ديگرى آن را بيان فرموده: «أَكْبَرُ الْعَيبِ أَنْ تَعِيبَ مَا فِيكَ مِثْلُهُ; بزرگ ترين عيب آن است كه چيزى ديگران را به عيب بگيرى كه در خود تو موجود است».اين تعبيرات متنوع و متعدد نشان مى دهد كه امام(عليه السلام) اهميت فراوانى براى اين مطلب قائل بوده و آن را به شكل هاى مختلف ارائه مى فرموده است. در وصيت امام(عليه السلام) به فرزندش امام مجتبى(عليه السلام) همين مطلب به صورت گسترده تر و تعبيرات متنوع تر آمده است. آن جا كه مى فرمايد: «فَأَحْبِبْ لِغَيرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا وَ لاَ تَظْلِمْ كَمَا لاَ تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يحْسَنَ إِلَيكَ وَاسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لاَ تَقُلْ مَا لاَ تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لاَ تَقُلْ مَا لاَ تُحِبُّ أَنْ يقَالَ لَكَ; پسرم! خويشتن را معيار و مقياس قضاوت ميان خود و ديگران قرار ده. براى ديگران چيزى را دوست دار كه براى خود دوست مى دارى و براى آن ها نپسند آنچه را براى خود نمى پسندى. به ديگران ستم نكن همان گونه كه دوست ندارى به تو ستم شود. به ديگران نيكى كن چنان كه دوست دارى به تو نيكى شود. آنچه را براى ديگران قبيح مى شمرى براى خودت نيز زشت شمار. و براى مردم راضى شو به آنچه براى خود از سوى آنان راضى مى شوى. آنچه را كه نمى دانى مگو، اگرچه آنچه مى دانى اندك باشد، و آنچه را دوست ندارى درباره تو بگويند، درباره ديگران مگو».[1]*****نكته:روح ادب و اسباب آن:«أدب» (بر وزن ابر) در اصل به معناى دعوت كردن به مهمانى است و لذا به مجلس مهمانى مَأْدُبَة و مَدعاة مى گويند. «أدَب» (بر وزن طلب) به معناى دعوت كردن ديگرى به نيكى ها و ترك زشتى هاست و تأديب نيز همين معنا را مى رساند. اين كار وظيفه تمام انبيا و اوليا و معلمان و پيشوايان و پدران و مادران است كه پيروان و شاگردان و فرزندان خود را به نيكى ها دعوت كنند و از بدى بازدارند. بلكه قبل از همه، ادب كردن كار خداست كه گاه از طريق فرستادن پيامبران و نازل كردن كتب آسمانى، انسان ها را ادب مى كند و گاه از طريق آزمون هاى تكوينى و مجازات هاى مادى و معنوى. اين واژه گاه معناى اسم مصدرى دارد و اشاره به حالتى است كه انسان در پرتو نيكى ها و ترك زشتى ها پيدا مى كند.در روايات اسلامى بحث هاى گسترده اى درباره ادب وارد شده است. اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «أفضَلُ الشَّرَفِ الأدَبُ; ادب بالاترين شرافت است».[2]در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «خَيرُ ما وَرَّث الآباءُ الأبناءَ الأدَبَ; بهترين چيزى كه پدران براى فرزندان به ارث مى گذارند ادب است».[3]در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «قَليلٌ الأدَبِ خَيرٌ مِن كثيرِ النَّسبِ; ادب اندك برتر است از بسيارى از نسب ها (و شرف هاى خانواده و فاميل)».[4] و تعبيرات فراوان و جالب ديگرى كه نقل همه آن ها به طول مى انجامد.نيز در دستورات اسلامى وارد شده كه در درجه اول انسان بايد خويشتن را تأديب كند. در حكمت 73 نيز اين گفتار حكيمانه آمده بود: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيهِ أَنْ يبْدَأَ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيرِهِ وَ لْيكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالاِْجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ; كسى كه خود را پيشواى مردم مى داند بايد قبل از تعليم ديگران، خويشتن را تعليم دهد و بايد ادب آموختن او از طريق اعمال خويش پيش از ادب آموختن به زبانش باشد و آن كس كه معلم خويشتن و تأديب كننده خود مى باشد به احترام سزاوارتر است از كسى كه به مردم تعليم مى دهد و آن ها را تأديب مى كند».در تفسير نمونه، ج 22، ذيل آيات 1 تا 5 سوره حجرات بحث هاى ديگرى در اين زمينه آمده است.[5]*****پی نوشت:[1]. نهج البلاغه، نامه 31.[2]. غررالحكم، ح 5075.[3]. غررالحكم، ح 9347.[4]. همان، ح 5115.[5]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در ذيل اين گفتار حكيمانه اشاره مى كند كه همين سخن در (ذيل) حكمت شماره 365 گذشت و در آن جا مداركى براى آن ذكر كرديم و اضافه مى كنيم كه مرحوم كلينى آن را در روضه كافى و مرحوم حرانى در تحف العقول ضمن خطبه معروف وسيله آورده اند. همان گونه كه حرانى در ضمن بعضى از وصاياى امام(عليه السلام) به فرزندش امام حسين(عليه السلام) آن را (با كمى تفاوت) ذكر كرده و از اين معلوم مى شود كه امام(عليه السلام) بارها اين گفتار حكيمانه را بيان فرموده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 291)
امام (ع) فرمود: «كَفَاكَ أَدَباً لِنَفْسِكَ اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِكَ»:همين قدر در ادب و آراستگى تو بس كه از آنچه براى ديگران بد مى دانى، دورى كنى.مقصود امام، از آنچه از ديگران بد مى داند، همان خصلتهاى پستى است كه از هر كسى، چه از ديگران، و چه از خود او، وقتى كه ناروا بودن آن قطعى باشد، ناپسند است، و به همين دليل وقتى كه آن را به او نسبت دهند، برخورد مى كند، جز اين كه پاره اى از خصلتهاى ناروا بر دارندگان آنها پوشيده است، در نتيجه زشتى آنها را براى خود، نمى فهمند و يا اين كه مى فهمند امّا انگيزه ديگرى از قبيل شهوت و يا خشم آن را بر آنان تحميل مى كند. و چون دورى جستن از صفات ناپسند، باعث آن است كه در هر چيزى در حدّ اعتدال انسان توقّف كند، ناگزير، دورى از آنها براى ادب و آراستگى دورى كننده اش كافى است.
الثانية و التسعون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(392) و قال عليه السّلام: كفاك أدبا لنفسك اجتناب ما تكرهه من غيرك. (85247- 85237)
المعنى:يرى الانسان عيوب غيره أوضح و أسهل من عيوب نفسه، لأنّه ينظر إلى
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 491
عيوب غيره و يشتغل عن عيوب نفسه، و لأنّه يحبّ ذاته حتّى يخفى عليه عيوبها فينبّه عليه السّلام إلى أنّ الغير مرآة لكشف العيوب و الرذائل، و ينبغي أن يتعلّم منها كشف عيوب النفس و فهمها و الاجتناب منها، و حكى أنه قيل للقمان: ممّن تعلّمت الأدب؟ فأجاب: ممن لا أدب له.الترجمة:فرمود: براى ادب آموزى خودت همين بس كه آنچه را از ديگران بد دارى فرو گزارى.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص207
كفاك ادبا لنفسك اجتناب ما تكرهه من غيرك. «در ادب نفس تو همين تو را بس كه از آنچه از غير خود خوش نمى دارى، خوددارى كنى.»
اين سخن و نظير آن را مكرر فرموده است و ما هم در اين مورد مكرر به نظم و نثر سخن گفته و شواهدى آورده ايم.