وَ سُئِلَ (عليه السلام) أَيُّهُمَا أَفْضَلُ، الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ؟ فَقَالَ (عليه السلام): الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا.
از آن حضرت پرسيدند كه كدام يك از اين دو برترند: عدالت يا بخشندگى؟ فرمود:عدالت، هر چيز را به جاى خود مى نهد و بخشندگى آن را از جاى خود بيرون مى نهد. عدل، نگاهدارنده همگان است و بخشندگى، تنها كسى را در بر مى گيرد كه بخشش نصيب او شده. پس، عدالت از بخشندگى شريفتر و برتر است.
از حضرت سؤال شد: كدام برتر است عدل يا جود؟ آن حضرت فرمود:عدل امور را در جاى خود قرار مى دهد، و جود آنها را از جايگاه خود بيرون مى برد. عدل حافظ عموم است، و جود سود بخش به عده اى خاص. پس عدالت شريفتر و برتر است.
شناخت عدل و بخشش (اجتماعى، اقتصادى):(از امام پرسيدند عدل يا بخشش، كدام يك برتر است، فرمود:) عدالت: هر چيزى را در جاى خود مى نهد، در حالى كه بخشش آن را از جاى خود خارج مى سازد. عدالت تدبير عمومى مردم است، در حالى كه بخشش گروه خاصّى را شامل است، پس عدالت شريف تر و برتر است.
[و از او پرسيدند عدل يا بخشش كدام بهتر است؟ فرمود:]عدالت كارها را بدانجا مى نهد كه بايد و بخشش آن را از جايش برون نمايد. عدالت تدبير كننده اى است به سود همگان، و بخشش به سود خاصگان. پس عدل شريفتر و با فضيلت تر است.
از امام عليه السّلام پرسيدند كدام يك از دادگرى يا بخشش برتر است؟ آن حضرت عليه السّلام (در برترى عدل از جود) فرمود:دادگرى چيزها را بجاى خود مى نهد، و بخشش آنها را از جاى خود بيرون مى نمايد (زيرا جواد زياده بر استحقاق مى بخشد) و عدل نگاه دارنده همگان است و جود فقط بكسى بهره مى دهد كه باو بخشش شده پس عدل شريفتر و برتر مى باشد.
از امام عليه السلام سؤال شد كه كدام يك از اين دو برترند: «عدالت» يا جود و بخشش؟امام عليه السلام در جواب فرمود: عدل، هرچيزى را در جاى خود قرار مى دهد ولى سخاوت و بخشش آن را از مسيرش فراتر مى برد. (اضافه بر اين) عدالت، قانونى است همگانى ولى جود و بخشش جنبه خصوصى دارد بنابراين، عدل، شريف تر و برتر است.
عدالت برتر است يا جود و بخشش؟ اين گفتار حكيمانه و بسيار پرمعنا در پاسخ به سؤالى كه از امام(عليه السلام) پرسيده شد مطرح گرديد. سؤال كردند: «از اين دو كدام برترند: عدالت يا جود؟»; (وَسُئِلَ(عليه السلام) أَيُّهُمَا أَفْضَلُ الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ).شايد اين سؤال به دنبال گفتگويى بوده كه در ميان بعضى از اصحاب آن حضرت واقع شده است. بعضى جود را مهمتر مى دانستند و بعضى عدل را; قضاوت و داورى را خدمت امام(عليه السلام) آوردند و امام(عليه السلام) جواب بسيار جامع و حساب شده اى داد، فرمود: «عدل، هرچيزى را در جاى خود قرار مى دهد ولى جود و بخشش آن را از مسيرش فراتر مى برد، (اضافه بر اين) عدالت، قانونى است همگانى ولى جود و بخشش جنبه خصوصى دارد بنابراين، عدل، شريف تر و برتر است»; (فَقال(عليه السلام): العَدْلُ يَضَعُ الاُْمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَالْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا، و الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَالْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ، فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَأَفْضَلُهُمَا).در واقع امام(عليه السلام) به دو نكته اساسى اشاره فرموده است: نخست اين كه نتيجه عدالت اين است كه هر كسى در جامعه به حق خويش برسد و هرچيز در جاى خود باشد. اصولاً بعضى عدالت را چنين معنا كرده اند: «وضع الشىء فى موضعه; هرچيز را در جاى خود قرار دادن». روشن است كه در اين صورت تمام افراد اجتماع به تلاش و كوشش برمى خيزند تا بتوانند حق عادلانه خود را بگيرند در نتيجه جامعه در سايه عدالت، شكوفا و فعال و مترقى مى شود. اما جود و بخشش چنين نيست زيرا چيزى اضافه بر استحقاق افراد است كه البته در جاى خود بسيار خوب و شايسته است ولى اى بسا همين صفت خوب و شايسته سبب شود كه عده اى به تنبلى روى آورند و تلاش و كوشش را كم كنند و به انتظار جود و بخشش سخاوتمندان بنشينند.سپس امام(عليه السلام) به نكته مهم ديگرى اشاره مى كند، مى فرمايد: عدالت امرى است فراگير كه تمام جامعه انسانى مى توانند از آن بهره مند گردند و در سايه آن به زندگى آبرومندى ادامه دهند در حالى كه جود و بخشش فراگير نيست و هميشه موضعى و محدود است و روشن است چيزى كه آثار مثبت آن همه افراد جامعه را فرامى گيرد از چيزى كه جنبه محدود دارد بهتر و اشرف و افضل است.مرحوم علامه آيت الله مطهرى دراين باره سخنى دارد كه عيناً در ذيل مى آوريم: جود و ايثار را نمى توان مبناى اصلى زندگى عمومى قرار داد و بر اساس آن ها مقررات و قانون، وضع و آن را اجرا كرد. اگر جود و احسان و ايثار تحت قانون و مقررات لازم الاجراء درآيد ديگر جود و احسان و ايثار نام ندارد، به اصطلاح از وجودش عدمش لازم مى آيد. جود و ايثار وقتى جود و ايثار است كه هيچ قانون و مقررات حتمى و لازم الاجراء نداشته باشد و آدمى صرفاً به خاطر كرم و بزرگوارى و گذشت و نوع دوستى و بلكه حيات دوستى جود كند. بنابراين، عدل از جود افضل است... به علاوه همين جودها و احسان ها و ايثارهايى كه در مواقعى خوب و مفيد است و ازنظر جودكننده فضيلتى بسيار عالى است، ازنظر گيرنده فضيلت نيست، حساب او را هم بايد كرد، حساب اجتماع را هم بايد كرد; اگر رعايت موازنه اجتماعى نشود و حساب نكرده صورت بگيرد، همين فضيلت اخلاقى موجب بدبختى عمومى و خرابى اجتماع مى گردد. صدقات زياد و اوقاف زياد و حساب نكرده، نذورات زياد و حساب نكرده در هرجا كه وارد شده مانند سيل، جامعه را خراب كرده، روحيه ها را تنبل و كلاّش و فاسد الاخلاق بار آورده، لطمه ها و خساراتى وارد آورده است.[1]قرآن مجيد نيز در آيه 90 سوره نحل اشاره پرمعنايى به اين موضوع دارد، مى فرمايد: «(إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِى الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ); خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى دهد، و از فحشا و منكر و ستم نهى مى كند; خداوند به شما اندرز مى دهد، شايد متذكّر شويد!». نخست به اصل عدالت به عنوان يك اصل فراگير اشاره مى كند و مسأله احسان را در درجه بعد قرار مى دهد، و از تعبير به (إِيتَاءِ ذِى الْقُرْبَى) فراگير نبودن آن روشن مى شود.البته نمى توان انكار كرد كه در بعضى از مواقع مشكلاتى در جامعه پيدا مى شود كه اصل عدالت با تمام اهميتى كه در اداره جامعه بشرى بلكه در نظم تمام جهان آفرينش دارد به تنهايى كارساز نيست بلكه نياز به احسان و ايثار و جود دارد. مانند موارد بحرانى كه بيت المال جوابگوى نيازهاى مستمندان و دردمندان و آسيب ديدگان نيست و بايد افراد متمكن دست سخاوت را از آستين فتوت بيرون آورند و مشكلات را حل كنند. البته جود و بخشش و احسان و انفاق به طور اصولى جزء واجبات نيست بلكه از مسائل مهم اخلاقى محسوب مى شود ولى ممكن است جامعه در شرايطى قرار گيرد كه جان عده اى با خطر جدى مواجه شود در اين زمان آن جود و احسان اخلاقى تبديل به يك واجب شرعى و انسانى مى شود و حتى حكومت اسلامى مى تواند مردم را به انجام آن مجبور سازد.اين نكته نيز قابل توجه است كه ممكن است جود و احسان در موارد خاص از عدالت برتر باشد همان گونه كه قرآن درمورد قصاص مى گويد: (فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَىْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَان).[2]در اين آيه به روشنى، عفو و احسان، برتر از اجراى عدالت به وسيله قصاص شمرده شده است و درمورد بعضى از اختلافات خانوادگى و مهريه مى فرمايد: (وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى).[3] نيز مى فرمايد: (وَجَزَاؤُا سَيِّئَة سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ).[4]در تمام اين آيات عفو و احسان، برتر از عدالت شمرده شده ولى اين ها در محدوده هاى خاصى صورت مى گيرد در حالى كه عدالت محدوده اى ندارد و تمام امور فردى و اجتماعى جامعه انسانى را دربر مى گيرد.اين بحث را با روايتى از امام صادق(عليه السلام) درباره اهميت عدل پايان مى دهيم. «الْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ وَأَلْينُ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَطْيبُ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ; عدل شيرين تر از عسل، نرم تر از كره و خوشبوتر از مشك است»[5]. [6]*****پی نوشت:[1]. مجموعه آثار، عدالت ازنظر على(عليه السلام)، ج 25، ص 225.[2]. بقره، آيه 178.[3]. بقره، آيه 237 .[4]. شورى، آيه 40 .[5]. كافى، ج 2، ص 147، ح 15.[6]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر ذيل اين كلام حكيمانه منبع ديگرى را نقل نمى كند ولى ابن حمدون (متوفاى 562 قمرى) در كتاب خود به نام التذكرة الحمدونية اين گفتار حكيمانه را با تفاوت قابل ملاحظه اى كه در ادامه مشاهده مى كنيد آورده است: و سئل أيّهما أفضَل: العَدلُ أمِ الجُود؟ فقال: العَدلُ سائِسٌ عامّ، و الجودُ عارِضٌ خاصٌّ، فالعَدلُ أشرَفُهما و أفضَلُهما. (التذكرة الحمدونية، ج 1، ص 254، ح 631). و فتال نيشابورى (متوفاى 508) در كتاب روضة الواعظين عين اين كلام را با اضافاتى بعد از آن ذكر كرده است و هر دو نفر ظاهراً اين كلام را از منبعى غير از نهج البلاغه گرفته اند. (روضة الواعظين، ج 2، ص 466)
از امام (ع) پرسيدند: از عدالت و بخشندگى كدام يك بهتر است فرمود:«الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا- وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ- فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»:عدالت چيزها را در جاى خود مى نهد، و بخشندگى آنها را از جاى خود بيرون مى سازد، و عدالت نگهبان همه است ليكن بخشندگى تنها به كسى كه به او بخشش شده بهره مى رساند پس عدالت برتر و بالاتر است.امام (ع) به فضيلت عدالت وسيله دو قياس مضمرى اشاره فرموده است كه مقدمه صغراى اوّل: «العدل... جهتها» است، مقصود آن است كه در آغاز بخشندگى از صاحبش مى خواهد تا آنچه را كه مالك است از جاى خود و از محل نيازش كه بنا به خواست عدالت آنجا سزاوارتر است، خارج سازد. و صغراى قياس دوّم نيز عبارت «و العدل... خاصّ» است.كلمه «سايس» را به اعتبار اين كه نظام عالم به عدالت بستگى دارد، استعاره براى عدالت آورده است، در صورتى كه بخشندگى تنها به كسى از مردم كه مورد بخشش قرار مى گيرد، عارض مى شود، و كبراى مقدّر هر دو قياس چنين است: ميان دو امرى كه چنين باشند، عدالت برتر و بهترين آنها است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 512
الخامسة عشرة بعد أربعمائة من حكمه عليه السّلام:(415) و سئل منه عليه السّلام أيّما أفضل العدل أو الجود؟ فقال عليه السّلام: العدل يضع الأمور مواضعها، و الجود يخرجها من جهتها، و العدل سائس عامّ، و الجود عارض خاصّ، فالعدل أشرفهما و أفضلهما. (86131- 86101)
المعنى:العدل هو الاستقامة في جميع شئون الحياة و التساوي في الحقوق و المبادلات فرجل عادل يعمل بوظيفته في جميع اموره و منها الكسب لمعاشه و رفع حاجته بيده، و جامعة عادلة تعطى كلّ ذى حق حقها، فلا يوجد فيها أحد يكفّ نفسه عن العمل لحياته و يعيش من كدّ يد غيره، و لا يوجد فيها عمل بلا اجرة عادلة و لا احتكار للثروة و استثمار للأيادي الضعيفة فلا مورد في الجامعة العادلة التي تضع كلّ شيء في موضعها للجود، فانّه بذل بلا عوض لمن يسئل أو لا يسئل، فانّ المعطي إن أعطى ما احتاج إليه في نفسه و عياله فقد أخرج المال في غير جهته، و إن أعطى من فاضل معاشه فقد أخرجه من جهة ادّخاره و جمعه، فانّ جمع المال من الحلال يحاسب عليه و من الحرام موجب للعقاب، و الاخذ إن أخذه لحاجته فقد قصّر في تحصيل معاشه أو لم يساعده الاجتماع عليه لعدم عدالته، و إن أخذه مزيدا على الحاجة فقد ابتلى بالحرص و الطمع فالجود إخراج للامور عن جهتها العادلة مضافا إلى أنّه يدعو إلى الكسل و الافتقار إلى الجواد.و العدل إذا عمّ و تمّ يسوس النّاس جميعا في جميع الشئون الحيويّة، فلا يبقى ذو حاجة للانفاق عليه، و الجود بذل خاص لأفراد خاصّة و عارض مفارق من الاجتماع فقد يكون و قد لا يكون، فلا يصحّ الاعتماد عليه في إدارة الامور.الترجمة:از آن حضرت پرسش شد كه عدالت بهتر است يا جود و سخاوت؟ در پاسخ فرمود: عدالت هر چيزى را در جاى خود قرار مى دهد و نظم اقتصادى و اجتماعى كامل فراهم ميكند، ولى جود و بخشش كارها را از مجاري طبيعى خود بيرون مى برد و نظم را برهم مى زند، عدالت سياست عموم و تدبير زندگانى براى همه است، ولى جود عارضه مخصوصى است كه شامل حال بعضى مى شود پس عدالت أشرف و أفضل است.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص224
و سئل عليه السّلام: ايّما افضل العدل او الجود فقال: العدل يضع الامور مواضعها، و الجود يخرجها من جهتها، و العدل سائس عام، و الجود عارض خاص، فالعدل اشرفهما و افضلهما. «و او را پرسيدند: عدل يا بخشش كدام بهتر است؟ فرمود: عدل كارها را به موضع خود قرار مى دهد و بخشش آنها را از جهت خود بيرون مى برد، عدل تدبيركننده اى همگانى است و بخشش روآورنده خاصى است، بنابراين از اين دو عدل شريف تر و برتر است.»
اين سخنى شريف و گرانقدر است و على عليه السّلام عدل را به دو سبب برترى داده است، نخست آنكه عدل كارها را به موضع خود قرار مى دهد، و در اصطلاح فلسفى هم عدالت همين و عبارت است از ميانگين و حد فاصل افراط و تفريط. و بخشش كار را از موضع خود بيرون مى برد و البته منظور از بخشش در اين سخن همان سخاوت عرفى است كه بخشيدن چيزهاى به دست آمده به ديگران است نه جود و سخاوت حقيقى، زيرا جود حقيقى نظير جود حق تعالى كارها را از جهت خود بيرون نمى برد.دوم آنكه عدل تدبير كننده اى همگانى در همه امور دينى و دنيايى است و نظام عالم و قوام وجود وابسته به آن است ولى جود كار خاصى است كه نفع همگانى او هرگز چون نفع همگانى عدل نيست.