توحيد در نهج البلاغه

توحيد در نهج البلاغه

۲۴ اسفند ۱۳۹۳ 0 اهل بیت علیهم السلام

1. دو ستون محكم دين

«وصيتى لكم: ان لا تشركوا بالله شيئا و محمد صلى الله عليه و آله فلا تضيعوا سنته. اقيموا هذين العمودين، و اوقدوا هذين المصباحين، و خلاكم ذمّ»!
وصيتم به شما اين است كه هيچ چيزى را شريك خدا قرار ندهيد و سنت محمد صلى الله عليه و آله را تباه نسازيد. اين دو ستون محكم دين (توحيد و محافظت بر سنت پيامبر) را برپا داريد و اين دو چراغ را روشن نگاه داريد تا در نتيجه ، توبيخ از شما دور باشد.(1)

2. بى همتايى در خلقت

«... لا شريك أعانه على ابتداع عجائب الأمور»
هيچ شريك و همتايى او را در آفرينش مخلوقات شگفت انگيز كمك و يارى نكرده است.(2)

3. وحدانيت خدا

«لم يولد سبحانه فيكون فى العزّ مشاركا و لم يلد فيكون موروثا هالکا»
خداوند زاييده نشده تا در بزرگوارى اش شريك داشته باشد و نزاييده است تا چون بميرد ارثى گذارد.(3)

4. نه زاده و نه زاييده شده !

«الله الذى لم يلد فيكون مولودا، و لم يولد فيصير محدودا. جلّ عن اتخاذ الابناء»
خداوند كسى را نزاده تا خود مولود باشد و از كسى زاده نشده تا محدود به حدودى باشد، بالاتر از آن است كه فرزندانى بپذيرد.(4)

5. طنين دلايل توحيد

«نعقت فى أسماعنا دلائله على وحدانيته»
دلايل او خدا بر يگانگى اش در گوش هاى ما طنين انداز است.(5)

6. ستم نابخشودنى

«فاما الظلم الذى لا يغفر فالشرك بالله ، قال الله تعالى: ان الله لا يغفر أن يشرك به»
ستمى كه بخشيده نخواهد شد، شرك به خداست و قول خداى تعالى است كه : (خداوند نمى بخشد آن كه به او شرك آورد.)(6)

7. آثار اخلاص

«ان الله تعالى ... شدّ بالاخلاص و التوحيد حقوق المسلمين فى معاقدها»
خداوند، با اخلاص و يكتا پرستى گره حقوق مسلمانان را محكم كرد.(7)

8. بى همتايش بدان!

«ما وحّده من كيّفه، و لا حقيقته اصاب من مثّله ، و لا اياه عَنى من شبّهه و لا صمده من اشار اليه و توهّمه»
بى همتايش ندانسته كسى كه براى او (خداوند) چگونگى و كيفيت بپندارد، و به حقيقت او نرسيده است كسى كه برايش همانند و همتايى بپندارد، و به او نپرداخته كسى كه او را به چيزى مانند كند، و قصد او نكرده كسى كه به او اشاره كند يا به خيالش آورده باشد.(8)

9. اساس دين

«اول الدين معرفته ، و كمال معرفته التصديق به ، و كمال التصديق به توحيده ، و كمال توحيده الاخلاص له ، و كمال الاخلاص له ، و كمال الاخلاص له نفى الصفات عنه»
اساس دين شناخت خدا، و كمال شناخت ، اعتراف به وجود اوست ، و كمال اعتراف ، درك يكتايى اوست ، و كمال توحيد خدا، پاك ساختن عمل براى اوست و كمال اخلاص در برابر او، اين است كه وى را از صفات ممكنات منزه دانى.(9)

10. بى همتايى خداوند

«... واحد لا بعدد، و دائم لا بأمد، و قائم لا بعمد. تتلقاه الاذهان لا بمشاعرة ، و تشهد له المرائى لا بمحاضرة»
(اوست خدايى كه ) يگانه است نه به شمارش ، و جاودان و به خود پايدار است ، برپاست نه با نگاهدارنده اى ، ذهن ما او را مى شناسند و به درك او نرسند. هر جا بر وجود او شهادت دهد، بدون آن كه در آن باشد.(10)

11. مرز نداشتن خدا

«لم تبلغه العقول بتحديد فيكون مشبّها، و لم تقع عليه الاوهام بتقدير فيكون ممثّلا»
خردها براى او حد و مرزى نتوانند نهاد، تا در نتيجه به چيزى مانند باشد و اوهام برايش اندازه اى تعيين نتوانند كرد، تا بتوان برايش مثالى فرض كرد.(11)

12. گواهى به وحدانيت حق

«اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، الاول لا شىء قبله ، و الاخر لا غاية له ، لا تقع الاوهام له على صفة ، و لا تعقد القلوب منه على كيفية»
گواهى مى دهم كه خدايى نيست جز خداى يگانه كه بى شريك و بى همتاست ، آغاز و اول است و قبل از او چيزى نيست ، نه پندارها براى او صفتى مى دانند و نه عقل ها اثبات چگونگى او را مى توانند.(12)

13. حقيقت توحيد

«التوحيد أن لا تتوهّمه ، والعدل أن لا تتّهمه»
حقيقت توحيد آن است كه خدا را در فهم و انديشه خود نياورى و عدل آن است كه او را (به هيچ بدى و ظلم) متهم نسازى.(13)

14. شناخت خدا

«لا تناله الاوهام فتقدّره ، و لا تتوهمه الفطن فتصوّره و لا تدركه الحواس ‍ فتحسّه و لا تلمسه الايدى فتمسّه»
و هم ها به او نمى رسد، تا اندازه گيرى اش كنند و انديشه هاى باريك بين او را در وهم نتوانند آورد، تا در نتيجه تصورش كنند و حواس به او نرسند، تا در نتيجه حسش كنند و به دست نمى آيد تا در نتيجه او را لمس كنند.(14)

15. اطاعت در عصيان خدا نشايد

«لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق»
اطاعت از مخلوق در عصيان و نافرمانى از خالق نشايد.(15)

16. ريا، شرك به خداوند

«اعلموا أن يسير الرياء شرك».
بدانيد، رياكارى هر چند هم كم باشد شرك به خداوند است.(16)

17. قبل از همه خدا

«الحمد لله الكائن قبل أن يكون كرسى او عرش ، أو سماء أو أرض ، أو جانّ أو انس ، لا يدرك بِوَهم ، و لا يقدر بفهم ، و لا يشغله سائل ، و لا ينقصه نائل، و لا ينظر بعين ، و لا يحد بأين ، و لا يوصف بالازواج ، و لا يخلق بعلاج ، و لا يدرك بالحواس و لا يقاس بالناس»
سپاس خدايى را كه بوده و هست ، پيش از آن كه كرسى يا عرش يا آسمان يا زمين يا پرى يا انسان پديد آمده باشد. نه خيال درك او را تواند و نه فهم اندازه او بداند. نه پرسش كننده اى او را از كار متوقف كند، و نه عطا خواهنده اى در خزانه اش كاستى پديد آورد. بدون ديده بيناست و نمى تواند گفت كه كجاست . با همتايى وصف نگردد و با تمرين نمى آفريند، حواس نتواند او را درك كند و او را با مردم نتوان سنجيد.(17)

18. جايگاه رفيع توحيد

«تبارك الله الذى لا يبلغه بُعد الهمم، و لا يناله حدس الفطن»
پاك و بلند مرتبه است خدايى كه همت هاى بلند و حدس و گمان هوشمندان به او دسترس ندارد.(18)

19. توحيد بلاوصف

«تتلقّاه الاذهان لا بمشاعرة ، و تشهد له المرائى لا بمحاضرة . لم تحط به الاوهام ، بل تجلّى لها بها»
ذهن ها او را دريابند؛ اما نه از راه حواس ظاهری، و ديدنى ها بر وجود او گواهى دهند؛ اما نه به جهت حضور حسی(بلكه از باب دلالت اثر بر مؤثر و فعل بر فاعل) و اوهام بر او احاطه نيافت؛ بلكه به واسطه اوهام و خردها بر آنها متجلى شد.(19)

20. خدايى نيست جز الله

«فقلت أنا: لا اله الا الله، انى اول مؤمن بك يا رسول الله»
من گفتم (لا اله الا الله) اى رسول خدا! من نخستين كسى هستم كه به تو ايمان مى آورم.(20)

21. اگر خدا را شريكى بود!

«الامام على عليه السلام فى وصيته لابنه الحسن عليه السلام: اعلم يا بنى! أنه لو كان لربك شريك لأتتكَ رسله و لرايتَ آثار ملكه و سلطانه ، و لعرفت افعاله و صفاته ، و لكنّه إله واحد كما وصف نفسه. لا يضادّه فى ملكه أحد، و لا يزول أبداً»
در سفارش خود به فرزند بزرگوارش امام حسن مى فرمايد: بدان تو اى فرزندم ! كه اگر پروردگارت را شريكى بود، بى گمان فرستادگان و رسولان او نيز نزد تو مى آمدند و نشانه هاى پادشاهى و اقتدار او را مى ديدى و افعال و صفاتش را مى شناختى ؛ اما خداوند همچنان كه خود در وصف خويش ‍ فرموده : (خدايى يگانه است و در ملكش رقيبى ندارد و هرگز زوال نمى پذيرد.)(21)
____________________________
پی نوشت:

1- نامه 23.
2- خطبه 91
3- خطبه 182.
4- خطبه 186.
5- خطبه 65.
6- خطبه 176.
7- خطبه 167.
8- خطبه 186.
9- خطبه 1.
10- خطبه 185.
11- خطبه 155.
12- خطبه 85.
13- حكمت 470.
14- خطبه 186.
15- حكمت 165.
16- خطبه 86.
17- خطبه 182.
18- خطبه 94.
19- نامه 31.
20- خطبه 185.
21- نامه 31.
 

منبع:
نهج البلاغه موضوعى، عباس عزيزى

 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث