مجموعه پیاده روی اربعین (1) (پوستر)

شاید با خود بگویی از خانه هم می توانم به حسین سلام بدهیم از خانه هم می توانم زیارت اربعین بخوانم چرا باید سختی چند روز پیاده روی را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم در کنار من است پس بشنو سخن زینب را که به یزید فرمود:«به خدا نمی توانی یاد و خاطره ما را محو نابود کنی» اگر من ا ز خانه ام سلام دهم و تو از خانه ات سلام دهی دیری نمی یابد که داستان کربلا از یادها می رود پیاده روی اربعین کاری زینبی است

به التماس می خواهند ابی از دستانش بگیر ی و بنوشی آنان آمده اند تا هرچه دارند تقدیم مولایشان کنند اگرچه دیرآمده اند زمان قافله این عاشقان را هزار و چهارصد سال دیرتر به صحرای کربلا راه داده است.حالا به اصرار می خواهند آبی از دستشان بگیر و بنوشی انگار هر جرعه ای از این آب که زایران مولا را سیراب می کند ابی بر آتش جانشان می نشاند سلام بر لبهای تشنه حسین

کودکی بیش نبود اما سیاه پوش آمده بود او قصه کربلا را در هیاهوی مسافران کربلا تماشا می کرد او داشت داستان عاشورا را در حماسه مردم یاد می گرفت اما از چشمانش پیدا بود که هرگز نمی تواند باور کند اسیری دختر سه ساله حسین علیه السلام را در حالیکه در آغوش گرم مادر بود باور نمی کرد کودکی در آغوش سر بریده پدر قرار بگیرد اما تو آیا می توانی باور کنی تازیانه و چهره های چنین معصوم را

امام صادق علیه السلام : هر کسی دوست دارد روز قیامت برسر سفره های نور بنشید پس خود ار در مزره زائارن امام حسنین (ع) قرار دهد.(کامل الزیارات ، ص135)

مزد این چای را در هیچ کجای عالم پیدا نمی کنی رنگ ارادت دارد و طعم شیرین عشق به سیدالشهدا علهی السلام چشمان با نحبت این میزبانان که ملتمسانه می خواهند با این چای خستگی از جسم و جن برگیری متوقفت می کند. انگار لبخند هر زایر خستگی را از آنان می گیرد که همه روزهاست پای آتش محبت حسین علیه السلام ایستاده اند و جای عشق دم می کنند. 

همه می آیند در این هروله عشق زن و مرد کوچک و بزرگ سن و سال ندارد این رسم را زا مولایمان حسین (ع) اموخته اند زنان با کودکان خود راه افتاده اند به دنبال قافله ای با طفل شیرخواره وگهواره های همراهی می کنند انبوه مردمی را که به سوی کربلا روانند