معانی عبادت

معانی عبادت

۲۱ دی ۱۳۹۳ 0

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ تنها تو را مى‏ پرستيم و تنها از تو يارى مى ‏جوييم

برای عبادت چهار معنا می توان بر شمرد:

1 – عبادت در لغت

 پس از جستجوی در فرهنگ های لغت عرب به این نتیجه می رسیم که کلمه «عبد» بر معنایی آمیخته از «اطاعت » و «فروتنی » دلالت می کند. همچنین دانسته می شود منظور از کلمه «عبادة » عملی است که فرمانبری از معبودی را در پی دارد.
با توجه به معنایی که گفته شد، هر اطاعتی عبادت نیست. آن اطاعتی عبادت است که برای قرد دیگری باشد. شخصی که برای برآوردن خواسته خود دست به کار می زند، نمی گویند عبادت کرده است.

 

2 – عبادت در قرآن

مفهوم کلمه «عبد» و مشتقات آن در فرهنگ قرآن و در گستره مفاهیم اسلامی به گونه ای است که همه افعال آدمی را در بر می گیرد. همه انسانها به گونه ای در مسیر این مفهوم عام سیر می کنند. عبادت جز پیروی همراه با فروتنی  معنایی ندارد و اگر چنین است - که هست - همه آدمیان، از مؤمن ترین مردم گرفته تا کافرترین آنها، عابدند. آنچه بین عبادات فرق می اندازد، «معبود» است، عده ای انسان را عبادت می کنند، دسته ای هوای نفس خود را، گروهی شیطان را و جمعی بتها را. در این میان کسانی هم هستند که فقط خدای یکتا را می پرستند. (ایاک نعبد) تنها تو را می پرستیم .
آنجا که سخن از عبادت اسلامی به میان می آید، همین معنای عام  و فراگیر به ذهن می آید .
الف) در آیه 64 آل عمران می خوانیم :
«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله »; بگو ای اهل کتاب به سخنی روی آورید که میان ما و شما یکسان است، جز خدا را نپرستیم.
چنانکه پیداست این آیه، به جای دعوت به اسلام، به عبادت خداوند دعوت می کند.
یا آیه 11 سوره زمر :
«قل انی امرت ان اعبدالله مخلصا له الدین »; بگو من مامور شده ام خدا را بپرستم و برای او در دین اخلاص ورزم.
در این گونه آیات، دعوت به عبادت خداوند عبارت است از قبول و پای بندی به همه مفاهیم شریعت اسلام.
ب) «و یوم نحشرهم جمیعا ثم نقول للذین اشرکوا مکانکم انتم و شرکاؤکم فزیلنا بینهم و قال شرکاؤهم ما کنتم ایانا تعبدون. فکفی بالله شهیدا بیننا و بینکم ان کنا عن عبادتکم لغافلین » ;روزی که همگان را گرد آوریم، به مشرکان می گوییم: شما و معبودهایتان در جایتان بمانید. آنگاه آنها را از یکدیگر جدا خواهیم کرد. معبودهای آنها خواهند گفت: «شما ما را عبادت نمی کردید» همین بس که خدا گواه باشد که ما از عبادت شما بی خبر بودیم.
در این دو آیه (آیات 28 و29) سوره یونس) می خوانیم که معبود بعضی از انسانها هوای نفس آنهاست. آنها به خیال خود از بزرگان قوم خود اطاعت می کردند ; ولی بی خبر بودند که کارشان عبادت خود و هوای نفسشان است.
ج) صادق آل محمد(ع) در تفسیر آیه 31 سوره توبه: «اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله »;  آنان احبار و راهبان را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند. فرمود: به خدا سوگند، احبار و راهبان مردم را به عبادت خویش نخواندند، چون می دانستند که مردم به خواسته شان تن نمی دهند; آنها حلال را حرام و حرام را حلال کردند و این گونه مردم، بی آنکه بدانند مطیع آنها شدند.
در سخن دیگری از امام(ع) آمده است: «هر که سخن شخصی را بپذیرد و خدا را معصیت کند، آن شخص را عبادت کرده ».
د) در آیه 44 سوره مریم می خوانیم: «یا ابت لا تعبد الشیطان. ان الشیطان کان للرحمن عصیا»; ای پدر، شیطان را پرستش نکن، زیرا شیطان به خدای رحمان نافرمانی کرد. در حقیقت، بت پرستی «آزر» عبادت شیطان بود; زیرا شیطان است که نفس آدمی را به معصیت وسوسه می کند و انسان، با ارتکاب آن، شیطان را معبود خود قرار می دهد.
ه) در آیه 43 سوره فرقان می خوانیم: «ارایت من اتخذ الهه هواه افانت تکون علیه وکیلا»;آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را به عنوان معبود برگزیده است؟ آیا می توانی حافظ و نگهبان او باشی؟
قرآن، از هوای نفس، با عنوان «اله » و «معبود» سخن گفته است.
با تدبر در آیاتی که گذشت و مانند آن درمی یابیم که عبادت در اصطلاح دینی و اسلامی، معنایی عام دارد و همه کارهای انسان را، گرچه پیروی از شیطان و هوای نفس باشد، شامل می شود. پس همه کارها بدین معنا عبادتند. اما عبادتی که اسلام می گوید چیزی نیست جز قراردادن کارها و خواهشها در مسیری که امرها و نهی های خداوند نشان می دهد.
این ندای دین اسلام را، مسلمانان لبیک می گویند و همه خداوند را عبادت می کنند; عبادتی که در همه عرصه های زندگی شان حضور دارد; در شیوه حکومت، در مسایل مربوط به مردم، در توزیع و تولید و در واجباتی مانند: نماز و روزه و جهاد و ... همه این امور گونه های متفاوتی از عبادت خداوند است. عباداتی که به خواست و اراده خداوند تحقق می پذیرند.

 

3 – عبادت در فقه اسلامی

 تدریس مسایل شرعی و تالیف کتابهای فقهی، فقیهان را بر آن داشت که به تقسیم احکام اقدام کنند . این کار از دو جهت سودمند بود; از آن جهت که هم تشخیص احکام از یکدیگر را آسان می کرد و هم تالیف این گونه کتابها را تا حدی روشمند می ساخت. آنها این نکته را دریافته بودند که تعدادی از احکام، برای همیشه، بر جبین خود شرط «اسلام » را دارند; یعنی آن که می خواهد این احکام را به اجرا درآورد باید قصد تقرب کند، آگاه باشد که اینها دستورهای خداوند تبارک و تعالی است، انجام دادنشان سر به فرمان او سپردن است و در غیر این صورت اعمالی لغو و بیهوده خواهد بود; اعمالی که یا باید آنها را دوباره، با قصد تقرب، به جای آورد یا، اگر وقتشان گذشته، قضا کرد. در مقابل واجباتی هم وجود دارد که قید «اسلام » را ندارد و صرف انجام دادن آنها، بدون قصد تقرب، خواسته خداوند است. که اگر چه به دستور خدا انجام می شوند ولی قصد قربت در آنها لازم نیست .

 

4 – عبادت در عرف  

اعمالی چون روزه، حج، دعا، تسبیح و مانند آن داخل در معنای عرفی عبادت است. این معنای عبادت از دیگر معانی آن محدودتر است. معنای عرفی عبادت، به همان اندازه که به معنای فقهی عبادت نزدیک است، از معنای عام و فراگیر قرآنی آن دور است; با در نظر گرفتن معنای فقهی واجباتی مانند زکات و خمس عبادت است، چون قصد تقرب در آنها شرط است; ولی معنای عرفی این امور را در بر نمی گیرد.
معصومان: گاه عبادت را در معنای عرفی آن استعمال کرده اند. زیرا مصداق روشن کلمه عبادت در بین مردم معنای عرفی است.

 

عبادت در سوره حمد :

عبادت حق خداست

از جمله حقوقی که خداوند متعال بر انسان ها دارد حق عبادت است با این تفسیر و توضیح که خداوند هر آنچه را که انسان ها می خواستند در اختیار آنان گذاشته در پی این بخشش نعمت ، به حکم عقل تشکر و فدر دانی از کسی که نعمت را در اختیار انسان گذاشته کاری لازم است و ظهور این قدر دانی درعبادت  است . در نتیجه ایاک نعبد نه تنها جنبه خبر دادن از یک عمل ار سوی انسان است که بر انسان لازم نیز هست .

 

حق خداوند بر مردم چيست

براى خداوند بر افراد بشر سه گونه حق مى توان شمرد:

اول: حق عظمت ذاتى:

زيرا هر انسان صاحب شعورى براى بزرگتر از خود حق احترام و بزرگداشت قائل است و هر چه اين بزرگى به جنبه هاى معنوى و ذاتى نزديك شود اين زير بناى فكرى استوارتر و پا برجاتر مى گردد و پيداست كه عظمتى كه از هر جهت شايسته ى احترام و بزرگداشت است عظمت خداوند مى باشد كه هم معنوى و هم ذاتى و مرز ناپذير است، برخلاف بزرگي هاى موجودات كه تنها فیزیکی و ظاهری است.
بنابراين علو و عظمت ذاتى و نامتناهى خالق، در پیش عبادت و اطاعت را خواهد داشت .  

دوم: حق نعمت تكوينى:

چون هستى موجودات جهان و همه ى لوازم و متعلقات آن از ناحيه ى آفريدگار منان است و آدمى علاوه بر هستى كه باو اعطا مى شود به ساير موجودات جهان از زمين و آسمان و خورشيد و ماه و ستارگان و جماد و نبات و حيوان نيازمند است و اين نياز او تنها از فضل خداى بى نياز برطرف مى گردد، پس خداى جهان حق وجود و حيات بر انسان دارد و اداى اين حق بر وى واجب است.

سوم: حق نعمت تشريعى:

و آن عبارت از هدايت بشر به صراط مستقيم دين است. يعنى برنامه هائى كه از ناحيه ى حقتعالى به وسيله ى پيامبران او براى سعادت دنيا و آخرت بشر مقرر شده است كه آخرين و كاملترين آنها برنامه ى اسلام است، كه وسيله ى حضرت محمد "ص" خاتم پيابمران به جوامع بشرى ابلاغ شده است و اين يكى از بزرگترين نعمت هاى الهى است كه در سايه ى اجراى اين برنامه، زندگى اين سرا توام با مسرت و خوشى و صلح و صفا و صميميت و خلوص و يكرنگى و آسايش و آرامش است و زندگى آن سرا هم مقرون به ناز و نعمت و خوشى و لذت و خرسندى و رضامندى خداوندى است. و پيداست كه بشر بر وضع چنين قوانينى كه جوابگوى نيازمندي هاى بشر تا دامنه ى قيامت باشد قادر نيست و تجربه نشان داده است كه قوانين بشرى با تمام دقت ها و بررسي هائى كه مى شود جز مدت محدودى نمى تواند برقرار باشد و خداوند اين نعمت هدايت را در اختيار همه ى انسان ها قرار داده و اگر فردى يا جامعه اى از آن نخواهد برخوردار شود يا سود جويانى نگذارند از آن بهره برارى كنند، گناه و نقص از قانون نيست.
و بواسطه ى اهميت اين نعمت هدايت است كه خداوند بخشش آن را بر بشر منت گزارده است. در سوره ى حجرات مى فرمايد 'يمنون عليك ان اسلموا قل لا تمنوا على اسلامكم بل الله يمن عليكم ان هديكم للايمان' [ آيه ى 17. ]
"بر تو اى پيامبر منت مى گزارند كه اسلام آورده اند بگو اسلام آوردنتان را بر من منت نگزاريد بلكه خدا بر شما منت دارد كه شما را به سوى ايمان راهنمائى كرد".
با اين توضيح مسلم است كه اين نعمت هدايت نيز حق بزرگى براى خداوند بر عهده ى آدميان است.
 

آیا مى توان حق خداوند را ادا نمود ؟

ادا كردن حق احسان هر احسان كننده و حق نعمت هر ولى نعمتى اين است كه انسان درباره ى او احسانى همانند احسان او يا انعامى نظير انعام او انجام دهد، مثلا اگر كسى حاجتى از شما برآورد شما هم بايد حاجت او را برآوريد و اگر كمكى به شما بكند شما هم بايد به وى كمك كنيد و اگر نعمتى به شما بخشد شما هم او را از نعمت برخوردار كنيد. و البته اين امر در مورد انسان ها ممكن است تحقق پذير باشد چون عموما به يكديگر نيازمندند ولى هر گاه ولى نعمت و احسان كننده به انسان كسى باشد كه هيچگونه نيازى در او نباش چگونه ممكن است حق نعمت و احسان او را ادا نمود؟ اینجاست که تنها عبادت کردن می تواند دا آدمی را ارام کند که شاید بتوان با عبادت ذره ای و ذره ای از نعمت های الهی را پاسخگو بود . ( ایاک نعبد )

 

چرا بشر نمى تواند حق خدا را ادا كند ؟

با توضيحى كه درباره ى اداء حق داده شد، اين مسئله روشن گرديد كه انسان به دو جهت نمى تواند حق خدا را آنگونه که شایسته است ادا كند، اول اينكه آفريدگار جهان و ولى نعمت انسان ذاتا غنی است  و كامل از همه ى جهات است و نياز و كمبودى در او نيست تا بشر در مقابل نعمت هاى او رفع نياز و كمبود او را بكند و ديگر اينكه انسان از آوردن همانند نعمت هاى خدا ناتوان است و در ناتوانى او همين مقدار بس است كه نعمت هائى را كه خدا بوى داده بر حفظ و بقاى آن قادر نيست تا چه رسد كه بتواند نعمتى بوجود آورد !
درباره ى حضرت داود روايت شده كه 'اوحى الله الى داود اشكرنى حق شكرى قال الهى كيف اشكرك حق شكرك و شكرى اياك نعمه منك فقال الان شكرتنى' [ بحار الانوار علامه مجلسى مجلد 5 صفحه ى 342. ]
"خداوند به داود وحى نمود كه آن طورى كه سزاوار سپاسگزارى من است مرا سپاسگزار، داود گفت خدا چگونه تو را آنطورى كه سزاوار تو است سپاسگزارم و حال آنكه سپاسگزارى من هم نعمتى از جانب تو است؟ خدا فرمود اينك شكر مرا به جا آوردى".
يعنى اقرار به ناتوانى از شكر من، شكرى است كه سزاوار من است. و از امام صادق "ع" روايت شده كه فرمود در مطالبى كه به موسى "ع" وحى شد اين بود كه خداى عزوجل به موسى فرمود 'يا موسى اشكرنى حق شكرى فقال يا رب و كيف اشكرك حق شكرك و ليس من شكر اشكرك به الا و انت انعمت به على؟ قال يا موسى الان شكرتنى حين علمت ان ذالك منى' ( كتاب كافى مجلد دوم كتاب الايمان و الكفر باب الشكر صفحه ى 98 چاپ جديد)
"اى موسى مرا آن طور كه شايسته ى شكرگزارى من است شكرگزار، موسى گفت چگونه آنطور كه شايسته شكرگزارى تو است تو را شكرگزارم و حال آنكه هر شكرى كه بآن تو را شكرگزارى كنم نعمتى است كه تو بمن عنايت فرموده اى؟ خطاب شد اى موسى اينك شكر مرا بجا آوردى كه دانستى توفيق شكر هم از ناحيه ى من است".

پس وظيفه ى ما كه خود را پيروان اين خاندان مى دانيم اين است كه در مقابل فرمان هاى خداوند تسليم باشيم و از تقصيرات و كوتاهي هاى خود در مقام بندگى استغفار و توبه نمائيم و به ناتوانى خود در مقام شكرگزارى اعتراف كنيم.  و در مقام عبادت تنها او را عبادت نمائیم .

نویسنده:محمدرضا حیدریان

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث