شرح زیارت اربعین: فراز سی و ششم / أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ

شرح زیارت اربعین: فراز سی و ششم / أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ

۲۶ مرداد ۱۴۰۲ 0 اهل بیت علیهم السلام

فراز سی و ششم: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَهِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا»:(شهادت می دهم که همانا تو نوری در صُلب افراد بسیار بلند مرتبه و در رحم­های بسیار پاکیزه بودی و دوران جاهلیّت با آلودگی هایش تو را آلوده نساخت و از لباس های چرکین و آلوده اش به تو نپوشاند).

«اصلاب» جمع «صُلب» به معنی پشت و ستون فقرات است، و «شامخه» از ماده «شمخ» به معنی بسیار بلند است، و «ارحام» جمع «رحم» است یعنی همان جائی که نطفه در آن منعقد می شود و شروع به رشد می نماید، «رحم» در لغت به معنی بچه دان و خویشاوندی و قوم و خویش آمده است. خداوند در کتاب خود می فرماید:
{فَلْیَنظُرِ الْانسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ * یخَرُجُ مِن بَینِ الصُّلْبِ وَ الترَّائبِ}(۱)
(انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است! از یک آب جهنده آفریده شده است، آبی که از میان پشت و سینه ها خارج می شود!).
در این فراز از زیارت زائر امام حسین علیه السلام اعلام و اقرار می کند، که امام علیه السلام اولاً نوری بود از سوی خدا، به این معنا که حقیقت امام علیه السلام چیز دیگری است. ثانیاً ظرف وجودی این نورهم ظرف خاصی است، چرا که می فرماید: این نور در صلب ها و پشت های مردان بلند مرتبه و رحم های پاک قرار گرفته است. ثالثاً جاهلیّت با تمام آلودگیهایش نتوانست در او کوچکترین اثری بگذارد، نه اثری در نطفه و روح و جسم و نه اثری در هدف مقدس آن حضرت علیه السلام .
طبق کلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم اولّین مخلوق خداوند متعالی، انوار مقدس چهارده معصوم علیهم السلام بود، که خداوند آنها را در صلب انبیاء نهاد:
«مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّی وَ لَا أَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنِّی قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ صلی الله علیه و آله وسلم یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَی مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَنِی عَلَی جَمِیعِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِی لَکَ یَا عَلِیُّ وَ لِلْأَئِمَّهِ مِنْ بَعْدِکَ فَإِنَّ الْمَلَائِکَهَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا یَا عَلِیُّ {الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا}(۱) بِوَلَایَتِنَا یَا عَلِیُّ لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّهَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَی التَّوْحِیدِ وَ مَعْرِفَهِ رَبِّنَا عزّوجل وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَقْدِیسِهِ وَ تَهْلِیلِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عزّوجل أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِیدِهِ وَ تَمْجِیدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَهَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اسْتَعْظَمُوا أُمُورَنَا فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَهُ لِتَسْبِیحِنَا وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِیدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهَهٍ یَجِبُ أَنْ نُعْبَدَ مَعَهُ أَوْ دُونَهُ فَقَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَمَّا شَاهَدُوا کِبَرَ مَحَلِّنَا کَبَّرْنَا اللَّهَ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ أَنَّ اللَّهَ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُنَالَ وَ أَنَّهُ عَظِیمُ الْمَحَلِّ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا جَعَلَ اللَّهُ لَنَا مِنَ الْعِزَّهِ وَ الْقُوَّهِ قُلْنَا لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ أَنْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْنَا وَ أَوْجَبَهُ لَنَا مِنْ فَرْضِ الطَّاعَهِ قُلْنَا الْحَمْدُ لِلَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ مَا یَحِقُّ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَیْنَا مِنَ الْحَمْدِ عَلَی نِعَمِهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَبِنَا اهْتَدَوْا إِلَی مَعْرِفَهِ تَوْحِیدِ اللَّهِ تَعَالَی وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَحْمِیدِهِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ آدَمَ وَ أَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَهَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِیماً لَنَا وَ إِکْرَامّا وَ کَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عزّوجل عُبُودِیَّهً وَ لِآدَمَ إِکْرَامّا وَ طَاعَهً لِکَوْنِنَا فِی صُلْبِهِ فَکَیْفَ لَا نَکُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ قَدْ سَجَدُوا لِآدَمَ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»(۳)
(خداوند خلقی که بهتر از من باشد و نزد او گرامی تر از من باشد نیافریده است، علی علیه السلام گوید به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم تو بهتری یا جبرئیل علیه السلام ؟ فرمود: ای علی علیه السلام ! خدای تعالی انبیاء مرسلین را بر ملائکه مقرّبین برتری داد و مرا بر جمیع انبیاء و رسولان فضیلت بخشید و پس از من ای علی علیه السلام ! برتری از آن تو و امامان پس از توست و فرشتگان خادمین ما و دوستداران ما هستند. ای علی علیه السلام ! کسانی که عرش را حمل می کنند و کسانی که اطراف آنند به واسطه ولایت ما حمد پروردگارشان را به جا می آورند و برای مؤمنان استغفار می کنند. ای علی علیه السلام ! اگر ما نبودیم خداوند آدم و حوّا و جنّت و نار و آسمان و زمین را نمی آفرید و چگونه افضل از ملائکه نباشیم در حالی که در توحید و معرفت پروردگارمان و تسبیح و تقدیس و تهلیل او بر آنها سبقت گرفته ایم، زیرا ارواح ما نخستین مخلوقات خدای تعالی است و او ما را به توحید و تمجید خود گویا ساخت، سپس ملائکه را آفرید و چون ارواح ما را در حالی که نور واحدی بود مشاهده نمودند، امور ما را بزرگ شمردند، ما تسبیح او را گفتیم تا ملائکه بدانند که ما خلقی هستیم آفریده شده و او از صفات ما منزّه است، بعد از آن ملائکه نیز تسبیح او را گفتند و او را از صفات ما تنزیه کردند، و چون بزرگی شأن ما را مشاهده کردند تهلیل گفتیم تا ملائکه بدانند که هیچ معبودی جز اللَّه نیست و بدانند که ما بندگانی هستیم و نه خدایانی که با او و یا در کنار او پرستیده شویم و گفتند: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و چون بزرگی منزلت ما را مشاهده کردند خدا را تکبیر گفتیم تا ملائکه بدانند که خدا بزرگتر از آن است که بدو رسند و منزلت او عظیم است و چون عزّت و قوّتی را که خداوند برای ما قرار داده است مشاهده کردند، گفتیم: «لا حول و لا قوّه إلّا باللَّه العلیّ العظیم» تا ملائکه بدانند که هیچ قدرت و قوّتی جز به واسطه خدا نیست و ملائکه گفتند: «لا حول و لا قوه الّا باللَّه»، و چون مشاهده کردند آن نعمتی را که خدا بر ما ارزانی داشته و طاعت ما را واجب شمرده است گفتیم: «الحمد للَّه» تا ملائکه بدانند خداوند به واسطه نعماتی که بر ما ارزانی داشته است حقوقی دارد و ملائکه گفتند: «الحمد للَّه» پس به واسطه ما به معرفت خدای تعالی و تسبیح و تهلیل و تحمید او رهنمون شدند. سپس خدای تعالی آدم علیه السلام را آفرید و ما را در صلب او نهاد و به ملائکه فرمان داد که بخاطر تعظیم و اکرام ما به او سجده کنند، سجده آنها برای خدای تعالی عبودیّت و بندگی و برای آدم اکرام و طاعت بود، زیرا ما در صلب او بودیم، پس چگونه ما افضل از ملائکه نباشیم در حالی که همه آنها به آدم سجده کردند).
در زیارت جامعه می خوانیم:
«خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِین»
(خداوند وجود نورانی شما را خلق کرد، پس شما را به دور عرش خود جمع کرد و به دورش حلقه زدید).
در حدیث دیگری که از ابوذر نقل شده است، رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ نُسَبِّحُ اللَّهَ یَمْنَهَ الْعَرْشِ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَلَمَّا أَنْ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ جَعَلَ ذَلِکَ النُّورَ فِی صُلْبِهِ وَ لَقَدْ سَکَنَ الْجَنَّهَ وَ نَحْنُ فِی صُلْبِهِ وَ لَقَدْ هَمَّ بِالْخَطِیئَهِ وَ نَحْنُ فِی صُلْبِهِ وَ لَقَدْ رَکِبَ نُوحٌ السَّفِینَهَ وَ نَحْنُ فِی صُلْبِهِ وَ لَقَدْ قُذِفَ إِبْرَاهِیمُ فِی النَّارِ وَ نَحْنُ فِی صُلْبِهِ فَلَمْ یَزَلْ یَنْقُلُنَا اللَّهُ عزّوجل مِنْ أَصْلَابٍ طَاهِرَهٍ إِلَی أَرْحَامٍ طَاهِرَهٍ حَتَّی انْتَهَی بِنَا إِلَی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَسَمَنَا بِنِصْفَیْنِ فَجَعَلَنِی فِی صُلْبِ عَبْدِ اللَّهِ وَ جَعَلَ عَلِیّاً فِی صُلْبِ أَبِی طَالِبٍ»(۴)
(خلق شدم من و علی علیه السلام از یک نور و در طرف راست عرش الهی بودیم و تسبیح خدا می گفتیم دو هزار سال پیش از خلقت آدم ابو البشر علیه السلام و پس از آنکه خداوند آدم را خلق فرمود نور ما را در صلب او قرار داد، و او را در بهشت جای داد و ما در صلب او بودیم تا به حضرت نوح علیه السلام منتقل گردیدیم و حضرت نوح علیه السلام سوار بر کشتی شد و ما در صلب او بودیم تا به صلب حضرت ابراهیم علیه السلام انتقال یافتیم و حضرت ابراهیم علیه السلام را در آتش انداختند و ما در صلب او بودیم، و پیوسته خداوند نور ما را از أصلاب پاک به رحمهای پاک انتقال می داد تا رسید به حضرت عبد المطلب علیه السلام ، و سپس دو قسمت کرد، و نور مرا در صلب عبد اللَّه علیه السلام و نور علی علیه السلام را در صلب ابو طالب علیه السلام به ودیعه نهاد).
نور چهارده معصوم علیهم السلام همگی از سنخ نور خداست. چنانچه در حدیث معراج آمده است که خداوند به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خطاب فرمود:
«یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِهِ مِنْ سِنْخِ نُورٍ مِنْ نُورِی»(۵)
(ای محمّد صلی الله علیه و آله وسلم ! من تو و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندانش علیهم السلام را از اصل نور خود آفریدم).
وظیفه ما این است که به این انوار مقدّس ایمان و اعتقاد داشته باشیم، چنانچه امام باقر علیه السلام در رابطه با تفسیر آیه {فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ}(۶)«حال که چنین است، به خدا و رسول او صلی الله علیه و آله وسلم و نوری که نازل کرده ایم ایمان بیاورید و بدانید خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است!»، فرمودند:
«یَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْامام فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَهِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَحْجُبُ اللَّهُ عزّوجل نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَا یُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ یَتَوَلَّانَا حَتَّی یُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا یُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّی یُسَلِّمَ لَنَا وَ یَکُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا کَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِیدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَهِ الْأَکْبَرِ»(۷)
(ای ابا خالد، مقصود از نور، به خدا قسم نور ائمه از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله وسلم است، تا روز قیامت، به خدا قسم ایشانند نور خدا که فرو فرستاده و ایشانند به خدا قسم نور خدا در آسمان و زمین، به خدا قسم ای ابا خالد نور امام در دل مؤمنان از نور خورشید تابان در روز، روشن تر است، به خدا قسم آنها دل مؤمنان را نورانی کنند و خداوند عزّوجل نورشان را از هر که خواهد محجوب دارد تا دلشان تاریک گردد، به خدا قسم ای ابا خالد بنده ای ما را دوست ندارد و پیروی نکند تا خدا دلش را پاک کند و خدا دل بنده ای را پاک نکند تا تسلیم ما شود و با ما در سازش و صفا باشد و چون نسبت به ما در صلح و صفا باشد، خدا او را در سختی حساب سالم دارد و از فزع بزرگ روز قیامت آسوده اش کند).
 
وظیفه دیگر ما این است که از این انوار مقدّس تبعیّت و پیروی نمائیم تا ان شاء الله رستگار شویم، چنانچه در تفسیر آیه: {وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}(۸) «و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند» آمده است. امام صادق علیه السلام فرمودند: {النُّورُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ عَلِیٌّ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهُ علیه السلام }(۹) «نور در اینجا علی امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام هستند».
در طول تاریخ خیلی­ها خواستند این انوار مطهّر را خاموش کنند، امّا به حمد الهی نتوانستند، محمّد بن فضیل از حضرت ابوالحسن علیه السلام راجع به قول خدای تعالی {یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ}(۱۰) «آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را کامل می کند هر چند کافران خوش نداشته باشند!»، پرسیدم، حضرت علیه السلام فرمودند: «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا وَلَایَهَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَی {وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ}(۱۱)قَالَ یَقُولُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْامامهِ وَ الْامامهُ هِیَ النُّورُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عزّوجل {فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا}(۱۲)قَالَ النُّورُ هُوَ الْامام»(۱۳)
(مقصود این است که می خواهند ولایت امیر المؤمنین علیه السلام را با پف خود خاموش کنند، گفتم: قول خدای تعالی: و خدا تمام کننده نور خویش است، امام علیه السلام فرمود: خداوند می فرماید: خدا کامل کننده امامت است و امامت همان نور است، این گفته خدای عزّوجل است که: بگروید به خدا و رسولش و نوری که فرو فرستادیم، فرمود: نور همان امام است).
در زیارت مخصوصه امام حسین علیه السلام آمده است
«أَشْهَدُ أَنَّکَ طُهْرٌ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ مِنْ طُهْرٍ طَاهِرٍ مُطَهَّرٍ طَهُرْتَ وَ طَهُرَتْ بِکَ الْبِلَاد وَ أَرْضٌ أَنْتَ بِهَا وَ طَهُرَ حَرَمُکَ»
(شهادت می دهم که تویی پاک و پاکیزه پاک شده از نسل پاک و پاکیزه پاک شده، پاک شدی و شهرها بوسیله تو پاک شد و پاک گشته زمینی که تو در آن قرار گرفتی و پاک و پاکیزه گشت حَرمت).این اراده خداست، که امام حسین علیه السلام از هر نظر پاک باشد و در ارحام مطهّره قرار گیرد، چنانچه در کتاب خود فرموده است: {إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً}(۱۴)«و خدا و رسولش را اطاعت کنید خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت صلی الله علیه و آله وسلم دور کند و کاملًا شما را پاک سازد».
لازمه دوری اهل بیت علیهم السلام از هر پلیدی و آلودگی این است، که این انوار پاک در وجود انسان های پاک همچون پیامبرانی مانند، آدم و نوح و ابراهیم علیهم السلام و ... قرار گیرد تا از هر گزندی سالم بماند.
 
امّا «لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا»، برای فهم این فراز از زیارت باید از آلودگی های زمان جاهلیّت آگاه شد، تا عبارت فوق بهتر و کاملتر روشن شود. جاهلیّت عرب و جاهلیّت های مشابه آن در اقوام دیگر، نشان دهنده مجموعه ای از عقاید باطل و خرافات و آداب و رسوم غلط و گاه زشت و شرم آور و کارهای بیهوده و برخوردهای قساوتمندانه بود، بت هایی را از سنگ و چوب می تراشیدند و پرستش می کردند و در مشکلات خود به آن پناه می بردند. این موجودات بی شعور را شفیعان درگاه خدا و حاکم بر مقدرات و خیر و شر خود می پنداشتند.
تنها دختران خود را با دست خویش (به عنوان دفاع از ناموس یا به عنوان این که دختر ننگی است، در خانواده) زنده به گور نمی کردند، بلکه گاه پسران خود را نیز با دست خود به قتل می رساندند، گاه به عنوان قربانی برای بت ها و گاه بخاطر فقر و تنگدستی شدید! و نه تنها از این جنایت عظیم و بی مانند، نگران نبودند بلکه به آن افتخار می کردند و از نقاط مثبت خانواده خود می شمردند. مراسم نماز و نیایش آنها کف زدن و سوت کشیدن ممتدّ، کنار خانه کعبه بود، و حتی زنانشان به صورت برهنه مادر زاد اطراف خانه خدا احیاناً طواف می کردند و آن را عبادت می شمردند. جنگ و خونریزی و غارتگری مایه مباهاتشان بود و زن در میان آنان متاع بی ارزشی محسوب می شد، که از ساده ترین حقوق انسانی محروم بود و حتّی گاه بر روی آن قمار می زدند.
فرشتگان را دختران خدا می دانستند، در حالی که همان گونه که در بالا اشاره شد، تولد دختر را ننگ خانواده می پنداشتند، خداوند می فرماید:
{وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ}(۱۵)
«آنها در پندار خود، برای خداوند دختران قرار می دهند، ولی برای خودشان، آنچه را میل دارند قائل می شوند».
{أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَهَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ}(۱۶)
«آیا ما فرشتگان را مؤنث آفریدیم و آنها ناظر بودند؟!».
آنها احکام خرافی عجیبی داشتند، از جمله می گفتند: جنین هایی که در شکم حیوانات ماست، سهم مردان است و بر همسران حرام است، امّا اگر مرده متولد شود، همگی در آن شریکند. هنگامی که از همسر خود ناراحت می شدند و می خواستند او را مورد غضب شدید قرار دهند، ظِهار می کردند، یعنی کافی بود، به او بگویند: «أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی» (تو نسبت به من همچون مادرم هستی)، این سخن به عقیده آنها سبب می شد، که آن زن به منزله مادر باشد و تحریم گردد، بی آن که حکم طلاق را داشته باشد، و به این ترتیب زن را در یک حال بلا تکلیفی مطلق قرار می دادند. از ویژگی های دردناک عصر جاهلیّت مسئله جنگ و خونریزی وسیع و گسترده و کینه توزی هائی بود که پدران برای فرزندان به ارث می گذاشتند(۱۷).
نقل می کنند، یکی از آنها از پیامبر اکرم علیه السلام توصیف بهشت و نعمت های بهشتی را شنید، پرسید: آیا در آنجا جنگ و خونریزی وجود دارد، و هنگامی که جواب منفی شنید، گفت: «اِذَن لَا خَیْرَ فِیهَا» (بنابراین فایده ای ندارد). در بعضی تواریخ آمده است که در میان اعراب جاهلی، یک هزار و هفتصد جنگ رخ داد، که بعضی از آنها یکصد سال یا بیشتر ادامه داشت، و نسل های متعددی آمدند، و رفتند و آتش جنگ همچنان زبانه می کشید و چه بسا این جنگ های طولانی به بهانه های واهی و بی ارزش رخ می داد. عرب جاهلی متعقد بود که خون را جز خون نمی شوید، بلکه گاهی بابت یک موضوع کوچکی چندین برابر انتقام می گرفتند. زندگی آنها آمیخته به شراب بود تا آنجا که لفظ تجارت، در عرف آنها در معنای شراب فروشی، تفسیر می شد. شجاعت را به معنای آدم کشی و غیرت و عفت را به معنای پنهان کردن نوزادان دختر در زیر خاک تفسیر می کردند، آنها به سه چیز عشق می ورزیدند: زن، شراب و جنگ. یکی از شعرای آنها می گوید:
«إِذا مُتُّ فادْفِنِّی إِلی جَنْبِ کَرْمهٍ تُرَوِّی عِظامی فی التُّرابِ عُرُوقُها»
(هنگامی که مُردم مرا در کنار درخت انگوری دفن کنید، تا ریشه های آن استخوان مرا از شرابش سیراب کند)
«و لا تَدْفِنَنِّی فی الفَلاهِ، فإِنَّنی أَخافُ، إِذا ما متُّ، أَن لا أَذوقها»
(و مرا هرگز در بیابان دفن نکنید، از این می ترسم که بعد از مردن آن را نچشم)(۱۸).
 
آنها معتقد بودند که باید دوستان و هم پیمانان خود را یاری کنند، خواه حق بگویند یا باطل. قمار در میان آنها، چنان گسترش یافته بود، که گاه زنان خود را در قمار می باختند. زنان آلوده، در میان آنها به قدری زیاد و آشکار افراد را به سوی خود دعوت می کردند، که گروهی از آنها بر در خانه خود، پرچمی نصب می کردند تا مردان هوسباز را به سوی خود بکشانند. اینها را ذوات الاعلام(۱۹)می نامیدند. از این گونه مفاسد در میان آنها بسیار بود که ذکر همه آنها به طول می انجامد(۲۰).
آری اعمال زشت جاهلیّت چنین بود که حضرت علیه السلام از همه آنها مُبری و پاک بودند و نجاسات و آلودگی های آن زمان به اندازه سر سوزنی نه در جسم و نه در روح شریفشان، اثر نگذاشت. «مدلهمات» از ماده «دَلْهَمْ» به معنی شدّت سیاهی شب است و در اینجا کنایه از شدت آلودگی ها و ظلمت های زمان جاهلیّت است یعنی جاهلیّت با تمام قدرت و ظلمتش نتوانست لباسش را برتن حضرت علیه السلام بپوشاند.
 

پی نوشت ها:

۱. طارق، 57.
۲ . انفال، 7.
۳. کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص255.
۴. بحارالأنوار، ج15، ص11.
۵ . همان، ج27، ص200.
۶. تغابن، 8.
۷ . الکافی، ج1، ص194.
۸ . اعراف، 157.
۹ . همان.
۱۰. صف، 8.
۱۱ . صف، 8.
۱۲. تغابن، 8.
۱۳ . الکافی، ج1، ص196.
۱۴. احزاب، 33.
۱۵. نحل، 57.
۱۶.صافات، 150.
۱۷ . پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام ، ج1، ص292.
۱۸ . لسان العرب، ج8، ص257.
۱۹ . زنان صاحب پرچم.
۲۰ . پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام ، ج2، ص112.
منبع: شرح زیارت اربعین: سیدمحمود شکیبااصفهانی/قم: عطر عترت،1396
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث