شرح زیارت اربعین: فراز سی و هشتم / وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْامام الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ

شرح زیارت اربعین: فراز سی و هشتم / وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْامام الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ

۲۶ مرداد ۱۴۰۲ 0 اهل بیت علیهم السلام

فراز سی و هشتم: «وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْامام الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ»:(شهادت می دهم که همانا تو امامی نیکوکار، با تقوی، پسندیده، پاکیزه، هدایت کننده، هدایت یافته ای).

در این فراز از زیارت، زائر امام حسین علیه السلام معرفتش را به امام علیه السلام اظهار کرده و امام خود را به عنوان امامی بر حقّ معرفی می نماید، چرا که مردم بر سه دسته تقسیم می شوند، دسته اول کسانی که امام و پیشوائی ندارند، خود به هر سویی که بخواهند، حرکت می کنند. دسته دوم کسانی که امام و پیشوائی دارند، امّا پیشوای فاسق و فاجر. دسته سوم کسانی که امام و رهبرشان صالح و عادل است. خداوند می فرماید، در قیامت هر گروهی با امام خود وارد محشر می شوند. زائر حسین علیه السلام شش ویژگی از ویژگی های امام صالح و معصوم را چنین بیان می کند.

اولّین ویژگی امام بر حقّ: بِر و نیکوکاری 

خداوند در قرآن ابرار (انسان­های نیکوکار) را چنین معرفی می کند:
{إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کاَنَ مِزَاجُهَا کَافُورًا * عَیْنًا یَشْرَبُ بِها عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونهَا تَفْجِیرًا * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یخَافُونَ یَوْمًا کاَنَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا * وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلیَ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنمَّا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا * إِنَّا نخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا * فَوَقَئهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَالِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّئهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُورًا * وَ جَزَئهُم بِمَا صَبرُواْ جَنَّهً وَ حَرِیرًا}(۱)
«به یقین ابرار و خوبان از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است، از چشمه ای که بندگان خاص خدا از آن می نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جاری می سازند! آنها به نذر خود وفا می کنند، و از روزی که شرّ و عذابش گسترده است می ترسند، و غذای خود را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می دهند! و می گویند: ما شما را بخاطر خدا اطعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم! ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و سخت است!بخاطر این عقیده و عمل خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه می دارد و آنها را می پذیرد در حالی که غرق شادی و سرورند! و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهای حریر بهشتی را به آنها پاداش می دهد!».
«ابرار» جمع «بِرّ» در اصل به معنی وسعت و گستردگی است، و به همین جهت صحراهای وسیع را «بِرّ» می گویند. و از آنجا که افراد نیکوکار اعمالشان نتایج گسترد ه ای در سطح جامعه دارد، این واژه به آنها اطلاق می شود. شیعه و سنی شأن نزول آیات فوق را امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و فضه خادمه آنها می دانند.
ابن عباس می گوید:
«حسن و حسین علیهما السلام بیمار شدند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با جمعی از یاران به عیادتشان آمدند، و به علی علیه السلام گفتند: ای ابو الحسن علیه السلام ! خوب بود، نذری برای شفای فرزندان خود می کردی، علی علیه السلام و فاطمه علیه السلام و فضه که خادمه آنها بود نذر کردند، که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند. طبق بعضی از روایات حسن و حسین علیه السلام نیز گفتند ما هم نذر می کنیم روزه بگیریم. چیزی نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالی که از نظر مواد غذایی دست خالی بودند، علی علیه السلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه یک سوم آن را آرد کرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وسلم » سلام بر شما ای خاندان محمّد صلی الله علیه و آله وسلم ! مستمندی از مستمندان مسلمین هستم، غذایی به من بدهید، خداوند به شما از غذاهای بهشتی مرحمت کند، آنها همگی مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند. روز دوّم را هم چنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتی که غذا را آماده کرده بودند، همان نان جو، یتیمی بر در خانه آمد، آن روز نیز ایثار کردند و غذای خود را به او دادند، بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند. در سومین روز اسیری به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد، باز سهم غذای خود را به او دادند، هنگامی که صبح شد علی علیه السلام دست حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را گرفته بود و خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمدند، هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آنها را مشاهده کرد، دید از شدت گرسنگی می لرزند! فرمود! این حالی را که در شما می بینم، برای من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حرکت کرد، هنگامی که وارد خانه فاطمه شد، مشاهده نمود فاطمه زهرا در محراب عبادت ایستاده است، در حالی که از شدت گرسنگی شکم او به پشت چسبیده، و چشمهایش به گودی نشسته، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ناراحت شد. در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت ای محمّد صلی الله علیه و آله وسلم ! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می گوید، سپس سوره انسان را بر او خواند،بعضی گفته اند که از آیه پنجم تا آیه بیست و دوم که مجموعاً هیجده آیه است، در این موقع نازل گشت»(۲).
 

چند نمونه از نیکوکاری امام حسین علیه السلام :

نمونه اول:

 روزی امام حسین علیه السلام از جائی عبور می کرد: «دید جوانی به سگی غذا می دهد، به او فرمود: به چه انگیزه این گونه به سگ مهربانی می کنی؟ او عرض کرد: من غمگین هستم، می خواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدل به خشنودی گردد، اندوه من از این رواست که من غلام یک نفر یهودی هستم و می خواهم از او جدا شوم. امام حسین علیه السلام با آن غلام نزد صاحب او که یهودی بود، آمدند، امام حسین علیه السلام دویست دینار به یهودی داد، تا غلام را خریداری کرده و آزاد سازد. یهودی گفت: این غلام را بخاطر قدم مبارک شما که به در خانه ما آمدی، به شما بخشیدم و این بوستان را نیز به غلام بخشیدم و آن پول مال خودتان باشد. امام حسین علیه السلام هماندم غلام را آزاد کرد و همه آن بوستان و پول را به او بخشید، وقتی که همسر یهودی، این بزرگواری را از امام حسین علیه السلام دید گفت: من مسلمان شدم و مهریه ام را به شوهرم بخشیدم، و به دنبال او شوهرش گفت: من نیز مسلمان شدم و این خانه ام را به همسرم بخشیدم»(۳).
 

نمونه دوم:

بر عهده گرفتن قرض درمانده، اسامه بن زید یکی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بود، بیمار و بستری شد: «وقتی که اسامه بن زید سخت بیمار شد و به بستر مرگ افتاد، حضرت امام حسین علیه السلام به محض اطلاع از این امر، به عیادت او شتافت و او را در بستر بیماری بسیار اندوهناک دید. حضرت علیه السلام به او فرمود: ادای قرض تو به عهده من. اسامه عرض کرد: می ترسم قبل از پرداخت دین و بدهکاری خود بمیرم. حضرت علیه السلام فرمود: یقین داشته باش که پیش از مرگ تو قرض و بدهکاریت را می پردازم. پس امام حسین علیه السلام به عهد خود وفا کرده و قبل از مرگ اسامه، تمام قرض او را پرداخت»(۴).
 
بسیاری از نیکی­های امام حسین علیه السلام بخاطر مخفی انجام گرفتنش، برای ما معلوم و روشن. وقتی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و بدنش عریان شد، حاضران در پشت شانه­ های او خراش های کهنه ای دیدند، از امام سجاد علیه السلام پرسیدند، این خراش ها از چیست؟ فرمودند:
«هَذَا مِمَّا کَانَ یَنْقُلُ الْجِرَابَ عَلَی ظَهْرِهِ إِلَی مَنَازِلَ الْأَرَامِلِ وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ»(۴)
(این خراش ها بر اثر حمل انبان های طعام است، که آن حضرت علیه السلام آنها را بر پشت شانه­ها می گرفت و به خانه های بیوه زنان، یتیمان و تهی دستان می برد).
 

دومین ویژگی امام برحقّ، :تقوی و پرهیزکار بودن

«تقوی» از ماده «وقی» است، که به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است، معنای «اتقاء»، احتفاظ است، ولی تا کنون دیده نشده که در ترجمه های فارسی، این کلمه را به صورت حفظ و نگهداری ترجمه کنند، در ترجمه های فارسی اگر کلمه به صورت اسمی استعمال شود، مثل خود کلمه «تقوی» و یا کلمه «متّقین» به پرهیزکاری ترجمه می شود. مثلاً در ترجمه {هُدیً لِلْمُتَّقینَ}(۵) گفته می شود، هدایت است، برای پرهیزکاران و اگر به صورت فعلی استعمال شود، خصوصاً اگر فعل امر باشد و متعلقش ذکر شود، به معنای خوف و ترس ترجمه می شود. مثلاً در ترجمه «اتَّقُوا اللَّهَ» و «اتَّقُوا النَّارَ» گفته می شود از خدا بترسید. البته کسی مدعی نشده که معنای تقوا، ترس یا پرهیز و اجتناب است، بلکه چون دیده شده، لازمه صیانت خود از چیزی، ترک و پرهیز از آن است و همچنین غالباً صیانت و حفظ نفس از اموری، ملازم است با ترس از آن امور، چنین تصور شده که این ماده مجازاً در بعضی موارد به معنای پرهیز و در بعضی موارد دیگر به معنای خوف و ترس استعمال شده است.
البته هیچ مانعی در کار نیست، که این کلمه مجازاً به معنای پرهیز و یا به معنای خوف استعمال شود، امّا از طرف دیگر موجب و دلیلی هم نیست، که تأیید کند، که از این کلمه یک معنای مجازی مثلاً ترس یا پرهیز قصد شده است، چه دلیلی هست که بگوییم معنای «اتَّقُوا اللَّهَ» این است، که از خدا بترسید، و معنای «اتَّقُوا النَّارَ» این است که از آتش بترسید، بلکه معنای این گونه جملات
این است، که خود را از گزند آتش حفظ کنید و یا خود را از کیفر الهی محفوظ بدارید. بنابراین ترجمه صحیح کلمه تقوی، «خود نگهداری» است، همان ضبط نفس است و متقّین یعنی خودنگهداران(۶).
راغب می گوید:
«الوِقَایَهُ: حِفظُ الشَی ءِ ممّا یُؤذِیه و یضرّه. و التَّقْوَی جعل النّفس فی وِقَایَهٍ مما یخاف، هذا تحقیقه، ثمّ یسمّی الخوف تاره تَقْوًی، و التَّقْوَی خوفاً حسب تسمیه مقتضی الشی ء بمقتضیه و المقتضی بمقتضاه، و صار التَّقْوَی فی تعارف الشّرع حفظ النّفس عمّا یؤثم، و ذلک بترک المحظور»(۷)
(«وقایه»: نگهداشتن چیزی است که زیان و ضرر می رساند. و «تقوی» یعنی نفس را در وقایه دادن از آنچه بیم می رود، تحقیق مطلب است امّا گاهی استعمال لفظ مسبب در مورد سبب استعمال لفظ سبب در مورد مسبّب یعنی خوف به جای تقوی و تقوی به جای خوف استعمال می گردد. تقوی در عرف شرع یعنی نگهداری نفس از آنچه انسان را به گناه می کشاند، به اینکه ممنوعات و محرمات را ترک کند).
خداوند در کتاب خود به حقیقت تقوی سفارش فرموده است:
{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ}(۸)
«ای کسانی که ایمان آورده اید! آن گونه که حقّ تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید!».
تقوی دارای درجاتی است، که امام علیه السلام از بالاترین درجات آن برخوردار است، امام صادق علیه السلام فرمودند:
«التَّقْوَی عَلَی ثَلَاثَهِ أَوْجُهٍ تَقْوَی بِاللَّهِ فِی اللَّهِ وَ هُوَ تَرْکُ الْحَلَالِ فَضْلًا عَنِ الشُّبْهَهِ وَ هُوَ تَقْوَی خَاصِّ الْخَاصِّ وَ تَقْوَی مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ تَرْکُ الشُّبُهَاتِ فَضْلًا عَنْ حَرَامٍ وَ هُوَ تَقْوَی الْخَاصِّ وَ تَقْوَی مِنْ خَوْفِ النَّارِ وَ الْعِقَابِ وَ هُوَ تَرْکُ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَی الْعَامِّ»(۹)
(تقوی بر سه قسم است، تقوی بخاطر خدا و در راه خدا و آن ترک حلال است چه رسد به اینکه انسان دست از شبهه بردارد و این را تقوای ویژگان یا خاص الخاص گویند(۱۰).دوم تقوی از خداوند و آن خودداری از شبهات می باشد چه رسد به دوری از حرام، این را تقوی خاص گویند، سوم تقوی از ترس دوزخ و عقاب که آن خودداری از حرام است و آن را تقوی عام و همگانی گویند).
قرآن می فرماید:
{إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ}(۱۱)
«گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست»
و طبق آیه فوق امام علیه السلام عزیزترین مردم نزد خداست و با توجّه به اینکه امام علیه السلام رهبر و پیشوای خلق خداست، باید با تقواترین مردم باشد، بنابراین رهبری اقتضا می کند که امام علیه السلام از تقوای خاص الخاص برخوردار باشد. و از کلمه «التَّقِیُّ» که در زیارت آمده است، به دست می آید که امام علیه السلام همیشه از این تقوای خاص الخاص بهره مند بودند. چرا که «تقی» بر وزن فَعِیل است و فعیل از اوزان صفت مشبه می باشد، و صفت مشبه دلالت بر ثبوت و دوام دارد. بنابراین لحظه ای امام علیه السلام از تقوای الهی جدا نبودند. در زیارت جامعه می خوانیم:
«السَّلَامُ عَلَی أَئِمَّهِ الْهُدَی وَ مَصَابِیحِ الدُّجَی وَ أَعْلَامِ التُّقَی»
(سلام بر شما ائمه صلی الله علیه و آله وسلم که هدایت گر خلق خدا و چراغ های شب­های تار و پرچمداران تقوی هستید).
یعنی مردم، تقوا داری را از شما می آموزند و اگر شما نبودید به تقوای الهی هرگز نمی رسیدند.
 

سومین ویژگی امام بر حقّ :«الرضی» پسندیده

«الرضی» یعنی پسندیده، مقامی بسیار بالا و پر ارزش است. «رضی» به آن کسی می گویند که تمام اعمال و حرکات و سکناتش خدائی باشد، و مطابق رضای حقّ باشد. تمامی انبیاء صلی الله علیه و آله وسلم به دنبال رضای حقّ بودند و برای رسیدن به آن تلاش می کردند. «در حالات حضرت موسی علیه السلام آمده است، که برای گرفتن احکام تورات مأمور شد با گروهی از بنی اسرائیل به کوه طور برود، تا حقایق تازه ای درباره خداشناسی و وحی در این سفر برای آنها آشکار گردد. ولی از آنجا که شوق مناجات با پروردگار و شنیدن آهنگ وحی در دل حضرت موسی علیه السلام شعله ور بود، آنچنان که سر از پا نمی شناخت، و همه چیز حتّی خوردن و آشامیدن و استراحت را در این راه فراموش کرده بود، با سرعت این راه را پیمود، و قبل از دیگران تنها به میعادگاه پروردگار رسید. در اینجا وحی بر او نازل شد: ای موسی علیه السلام ! چه چیز سبب شد که پیش از قومت به اینجا بیایی و در این راه عجله کنی؟ حضرت موسی علیه السلام بلافاصله عرض کرد: پروردگارا! آنها به دنبال من هستند و من برای رسیدن به میعادگاه و محضر وحی تو شتاب کردم تا از من خشنود شوی»(۱۲).
 
حضرت زکریا علیه السلام از خداوند فرزند تقاضا کرد ولی نگفت: خدایا به من دختر یا پسر ببخش و چنین و چنان باشد، بلکه عرضه داشت:
{وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا}(۱۳)
«و او را مورد رضایتت قرار ده!».
یعنی فرزندی می خواهم که مورد رضایت تو قرار گیرد، چرا که این امری بسیار مهمّ است. خداوند در کتاب خود می فرماید، بعضی انسان ها تمام هستی خود را می دهند، تا به این مقام نائل شوند:
{وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ}(۱۴)
« بعضی از مردم، جان خود را بخاطر خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است».
امام حسین علیه السلام از اول عمر شریفشان تا آخرین لحظه، قدمی بدون رضای خداوند بر نداشتند. قبل از اینکه عازم کربلا شوند. نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمدند و دو رکعت نماز گزاردند و چون از نماز فارغ شدند، در پیشگاه خداوند عرضه داشتند:
«اَللّهُمَّ! إِنَّ هذا قَبْرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّد وَ أَنَا ابْنُ بِنْتِ مُحَمَّد وَ قَدْ حَضَرَنِی مِنَ الاَمْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ، اَللّهُمَّ! وَ إِنِّی اُحِبُّ الْمَعْروُفَ وَ أَکْرَهُ الْمُنْکَرَ، وَ اَنَا أَسْأَلُکَ یا ذَالْجَلالِ وَ الاِکْرامِ بِحَقِّ هذَا الْقَبْرِ وَ مَنْ فیهِ مَا اخْتَرْتَ مِنْ أَمْری هذا ما هُوَ لَکَ رِضیً و لِرَسُولِکَ رِضیً»(۱۵)
(پروردگارا! این قبر پیامبر تو، محمّد صلی الله علیه و آله وسلم می باشد و من پسر دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم تو هستم. تو از اوضاع من کاملاً آگاهی. پروردگارا! من کار خوش را دوست دارم و امر زشت را زشت می دانم. ای خدای با شکوه و بزرگوار! تو را به حق این قبر و صاحب آن قسم می دهم، آنچه را که رضای تو و پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم تو در آن است، برای من مقدر نمائی).
در بهشت بالاترین مقام و عظیم ترین لذّت، خشنودی پروردگار است، که نصیب کسانی می شود که در دنیا رضای خدا را کسب کرده اند، این وعده ای است، که خداوند به مؤمنین داده است:
{وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ}(۱۶)
«خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغهایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و مسکن های پاکیزه ای در بهشت­های جاودان نصیب آنها ساخته و خشنودی و رضای خدا، از همه اینها برتر است و پیروزی بزرگ، همین است!».
امام حسین علیه السلام در آخرین لحظه عمرشان با وجود تمامی مصائب و داغ هایی که دیدند، در پیشگاه خداوند عرضه داشتند، «الهی رضاً بقضائک». لذا خداوند در حقّ امام حسین علیه السلام و پیروانش می فرماید:
{یَأَیَّتهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّهُ * ارْجِعِی إِلیَ رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً * فَادْخُلیِ فیِ عِبَادِی * وَ ادْخُلیِ جَنَّتیِ}(۱۷) « ای جان آرام گرفته(۱۸)به سوی پروردگار خویش بازگرد در حالی که تو از او خشنود و او از تو خشنود است. پس در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو»
 در زیارت جامعه می خوانیم:
«وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضَاتِهِ»
(شما بذل کردید، جان خود را در راه رضای خدا).
امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای کمیل از خداوند می خواهد:
«وَ تَجْعَلَنِی بِقِسْمِکَ رَاضِیاً قَانِعاً»
(و مرا به آنچه برایم قسمت کرده ای، راضی و قانعم ساز).
 

چهارمین ویژگی امام برحق: «زکّی»بودن

«زکی» از «زکات» است، هم به معنی رشد و نمو و هم به معنی پاکی آمده است. امام علیه السلام زکّی (پاکیزه) است، هم از نظر جسم و هم از نظر روحی، چرا که خداوند اراده کرده است، امام علیه السلام از هرگونه آلودگی مبّرا باشد، چنانچه در قرآن کریم می فرماید:
{إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً}(۱۹)
«خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت صلی الله علیه و آله وسلم دور کند و کاملًا شما را پاک سازد».
امام حسین علیه السلام به مروان بن حکم فرمود:
«وَ إِنّا أَهْلُ بَیْتِ الطَّهارَهِ الَّذینَ أَنْزَلَ اللّهُ عزّوجل عَلی نَبِیِّهِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله وسلم فقال: {إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً}»(۲۰)
(ما دودمان طهارتیم که خدای عزوّجل آیه تطهیر را بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نازل فرمود).
مقام و منزلت تزکیّه آن قدر مهّم است، که خداوند در سوره شمس بعد از یازده سوگند می فرماید:
{قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها}(۲۱)
«که هر کس نفس خود را پاک و تزکیّه کرده، رستگار شده و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است!».
با توجّه به اینکه «زکّی» بر وزن «فَعِیل» است و این وزن دلالت بر ثبوت چیزی یا کسی می کند، امام همیشه از این نعمت بزرگ برخوردار بودند. چون امام علیه السلام پاک و مطهّر است، از هرگونه شرک و ریا و رذائل اخلاقی، لذا می تواند دیگران را از آلودگی ها پاک کند، چنانچه در زیارت جامعه می خوانیم:
«وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَهً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَهً لَنَا»
(ولایتِ شما را مخصوص ما گردانید، بخاطر نیکوئی و پاکی خلقت ما و بخاطر پاکی جان ما و تزکیّه و تهذیب ما).
بنابراین امام حسین علیه السلام خود پاک است، که می تواند ما را از هرگونه آلودگی پاک کند.

پنجمین ویژگی امام بر حق:«هادی» و «هدایت کننده»

هدایت کردن، کار خداست، چنانچه می فرماید:
{وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذینَ آمَنُوا إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ}(۲۲)
«و محققاً خداوند کسانی را که ایمان آوردند، بسوی صراط مستقیم هدایت می کند».
و در جایی دیگر می فرماید:
{إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی}(۲۳)
«به یقین هدایت کردن بر ماست».
سپس خداوند این مأموریت را به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام و پیروانشان سپرده است:
{قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی}(۲۴)
«بگو: این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم».
و نیز می فرماید:
{وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا}(۲۵)
«و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، مردم را هدایت می کنند»
معلوم و روشن است است، که مصداق اتم و اکمل این دو آیه، ائمه اطهار علیه السلام می باشند، که با بصیرت کامل مردم را به سوی خدا دعوت می کردند و در این راه از هیچ کسی هراسی نداشتند.
امام حسین علیه السلام در طول عمر شریفشان لحظه ای در هدایت مردم توقف و کوتاهی نکردند، در تاریخ کربلا آمده است، که در روز عاشورا وقتی دشمنان، حضرت علیه السلام را از هر سو احاطه کردند، و در حلقه محاصره خود قرار دادند، امام علیه السلام از میان یاران خود بیرون آمد، تا به آنها رسید. آنگاه از آنان خواست سکوت کنند، امّا نپذیرفتند و هیاهو می کردند، تا این که امام علیه السلام به آنها فرمود:
«وَیْلَکُمْ مَا عَلَیْکُمْ أَنْ تُنْصِتُوا إِلَیَّ فَتَسْمَعُوا قَوْلِی وَ إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَی سَبِیلِ الرَّشَادِ فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَ مَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَ کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ وَیْلَکُمْ أَ لَا تُنْصِتُونَ أَ لَا تَسْمَعُونَ»(۲۶)
(وای بر شما! چه مانعی دارد که ساکت شوید و سخن مرا گوش کنید؟ جز این نیست که من شما را به راه هدایت دعوت می­کنم، کسی که از من اطاعت کند هدایت می شود و کسی که نافرمانی نماید هلاک و کافر خواهد شد. شما عموماً امر مرا اطاعت نمی کنید، گوش به سخن من نمی­دهید. زیرا شکم های شما از حرام پر شده و به قلب های شما مهر قساوت زده شده است: وای بر شما! آیا ساکت نمی شوید!؟ آیا نمی شنوید؟).
در زیارت جامعه می خوانیم:
«السَّلَامُ عَلَی الدُّعَاهِ إِلَی اللَّهِ وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَی مَرْضَاهِ اللَّهِ»
(سلام بر دعوت کنندگان به سوی خدا و راهنمایان مردم در راه رضای خدا).
حتّی برای دشمنان هادی و هدایت گر بودند، ولی متأسفانه به مقتضای آیه شریفه:
{وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ}(۲۷)
«و تو هرگز نمی توانی مردم کور دل را از ضلالت و گمراهی براه راست هدایت کنی. تنها کسانی را که به آیات ما ایمان می آورند و سر تسلیم فرود آورده اند می توانی هدایت کنی و آیات خدا را به گوش آنها برسانی».
و آیه شریفه: {صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ}(۲۸) «آنان (از شنیدن و گفتن و دیدن حقایق) کر و لال و نابینا هستند و (از راه خطا) باز نمی گردند»، کلام و هدایت امام حسین علیه السلام در آنها اثر نگذاشت. مقام هدایت مقامی است بسیار عظیم، انسان وقتی می تواند هادی باشد، که اول به مقام مَهدی (هدایت شده) رسیده باشد و امام علیه السلام از چنین مقامی برخوردار بودند و هدایتگری امام حسین علیه السلام هم زبانی و هم عملی بود.
امام حسین علیه السلام بعد از شهادت، هم هدایت گر است. در زمان جنگ ایران و عراق وقتی کاخ صدام را بمباران کردند، یک مغازه دار یهودی که در بغداد سکونت داشت، از شدت ترس مغازه طلا
فروشی خود را تعطیل کرد، ولی دو روز بعد که به مغازه آمد، خبری از طلا و جواهرات و پول هایش نبود. آن شخص یهودی می گوید: چند روزی من و همسرم و فرزندانم در ناراحتی و اندوه به سر می بردیم، یک شب از فرط ناراحتی گریه زیادی کردم، و با چشم های اشک آلود خوابیدم، در عالم رؤیا بخاطرم آمد که به زیارت مرقد مطهر امام حسین علیه السلام بروم و طلاآلات و نقره هایم را به دست خواهم آورد، پس از بیداری قضیه را با همسرم مطرح کردم، و عازم کربلا شدیم و به زیارت امام حسین علیه السلام رفتیم و بعد به نجف مشرف شدیم، در ضمن اقامت در آن شهر به سراغ یکی از دوستان قدیمی خود رفتم، ساعتی در مغازه او نشستم، خواستم از نزد او خارج شوم و خداحافظی کنم، که یک مرد و زن شیک پوشی وارد مغازه شدند و خواستند تا مقداری طلا از آنها خریداری شود، ولّی چون دوستم قصد خرید نداشت، من وارد معامله شدم، وقتی درب جعبه بزرگی را باز کردند، چشمم به طلاهای خودم افتاد، خواستم که پلیس را خبر کنم، آنها فرار کردند، بعد من و همسر و فرزندانم مسلمان شدیم(۲۹).
آری امام حسین علیه السلام بعد از شهادت هم هدایتگر است.

ششمین ویژگی امام برحق: «مَهدی» و «هدایت شده» 

امام حسین علیه السلام مَهدی است، خود هدایت شده است، چرا که انسانی که بخواهد هادی و هدایت کننده باشد، اول باید خود هدایت شده و راه تکامل را طی کرده و به قرب الهی نائل شده و در صراط مستقیم قرار گرفته باشد، انسانی که خود در صراط مستقیم قرار نگرفته چگونه می تواند، دیگران را در صراط مستقیم قرار دهد. اگر «هادی» بر «مهدی» مقدم شده است، بخاطر اهمیّت هدایت است. چرا که هدایت مردم، نزد خداوند بسیار مهم است، نه اینکه این تقدم بخاطر این باشد، که اول انسان باید «هادی» باشد، بعد «مهدی». خداوند در قرآن برای هدایت شدگان چندین علامت ذکر نموده که همه آنها در امام حسین علیه السلام وجود دارد:
 اعتقاد به مبدأ و معاد و صابر بودن در مصائب:
{الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ * أُوْلَئکَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ}(۳۰)
«آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می رسد، می گویند: «ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمی گردیم! اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان!».
 
داشتن ایمان خالص بدون هیچگونه ظلم:
{الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ}(۳۱)
«آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست و آنها هدایت یافتگانند!».
 
 آباد کننده مساجد و بر پا کننده نماز و پرداخت کننده زکات و عدم ترس جز از خداوند:
{إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَی الزَّکاهَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسی أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ}(۳۲)
«مساجد خدا را تنها کسی آباد می کند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد امید است چنین گروهی از هدایت یافتگان باشند».
 
عدم تبعیت از خواسته های مردم:
{قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدینَ}(۳۳)
«بگو: من از هوی و هوس های شما، پیروی نمی کنم اگر چنین کنم، گمراه شده ام و از هدایت یافتگان نخواهم بود!».
 
این مطلب را هم باید بدانیم که انسان از راه یافتگان حقیقی قرار نمی گیرد، جز با توفیقات و عنایات پروردگار عالم چنانچه خود فرموده است:
{مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدی}(۳۴)
«آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعی اوست».
امام حسین علیه السلام «مهدی» شد، چون خود خداوند و رسولش صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام و مادرشان فاطمه زهرا هادی و راهنمای او بودند. در زیارت جامعه می خوانیم: «وَ أَشْهَدُ أَنَّکُمُ الْأَئِمَّهُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ»
(شهادت می دهم که همانا شمائید، امامان ارشاد کننده و هدایت یافته).
 

پی نوشت ها:

۱. سوره انسان
۲تفسیر نمونه، ج25، ص343.
۳ . سیره چهارده معصوم صلی الله علیه و آله وسلم ، ص372.
۴ . مناقب، ج 4، ص66.
۵.بقره، 2.
۶. شرح خطبه متقین، ص47.
۷. مفردات القرآن، ص881.
۸ . آل عمران، 102.
۹. بحارالأنوار، ج67، ص295.
۱۰. به مقام فناء رسیدن یعنی خودی دیگر در کار نیست هر چه هست خداست، از هر چیزی که در رابطه با خدا نباشد، گر چه حرام یا شبه ناک است، اجتناب می کند.
۱۱.حجرات، 13.
۱۲. تفسیر نمونه، ج 13، ص268.
۱۳ . مریم، 6.
۱۴. بقره، 207.
۱۵. بحارالأنوار، ج44، ص328.
۱۶ توبه، 72.
۱۷ . فجر، 2630.
۱۸ . جانی که در سایه کمال تقوا به مرتبه ای رسیده که هواها و شیاطین توان انحرافش را ندارند.
۱۹ . احزاب، 33.
۲۰. کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص285.
۲۱ . شمس، 9و10.
۲۲. حج، 54.
۲۳ . لیل، 12.
۲۴. یوسف، 108.
۲۵. انبیاء، 73.
۲۶ . بحارالأنوار، ج45، ص8.
۲۷ . روم، 53.
۲۸ . بقره، 18.
۲۹. کرامّات الحسینیه، ج2، ص59.
۳۰ . بقره، 156 و 157.
۳۱. انعام، 82.
۳۲. توبه، 18.
۳۳ . انعام، 56.
۳۴. اعراف، 178.
۱ . انعام، 82.
۲. توبه، 18.
۳ . انعام، 56.
۴. اعراف، 178.
 
منبع: شرح زیارت اربعین: سیدمحمود شکیبااصفهانی/قم: عطر عترت،1396

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث