موفقیت خانواده حسینی (2)

موفقیت خانواده حسینی (2)

۰۶ شهریور ۱۴۰۲ 0 فرهنگ و اجتماع

محبّت به فرزند

یکی از اصحاب می گوید: «نزد امام حسین علیه السلام نشسته بودم. با او سخن می گفتم که علی بن الحسین علیه السلام وارد شد. امام حسین علیه السلام او را صدا زد. چون آن کودک متوجه پدر شد و نزدیک آمد، امام او را در آغوش گرفت و به سینه اش چسبانید و میان دو چشمان فرزند زیبایش را بوسه زد و گفت: پدرم فدای تو باد، چه قدر زیبا و خوش بویی.» (1)

آفتاب و سایه

امام حسین علیه السلام با همسران و فرزندان خویش، در نهایت ادب و محبت و مهربانی و انس، معاشرت می کرد، چنان که «عقّاد» می نویسد: حسین علیه السلام از آن کسانی بود که به فرزندان خویش محکم ترین علایق را داشت و نیز نسبت به همسرانش بهترین عواطف را دارا بود. گفته شده است امام درباره ی همسر باوفایش، «رباب» و دخترش «سُکینه» چنین می گفت:
لَعَمْری إنَّنی لَأُحِبُّ داراً  تحلّ بِها السُکینة و الرُباب
أُحِبُّهُا وَ أبذُل جُلَّ مالی  وَ لَیتنی للأئمی عندی عِتابٌ

«به جان خودم سوگند، خانه ای را دوست می دارم که سکینه و رباب را میزبانی کند. من این دو را دوست می دارم و مالم را در راه آن ها می دهم و کسی نمی تواند، مرا بر این علاقه و دوستی ملامت کند». (2) همین دوستی و صمیمیت است که بنای خانواده را محکم و استوار می گرداند و از تزلزل و فروپاشی آن جلوگیری می کند. ثمره ی این وفاداری و انس امام با همسر را به وضوح در رفتار همسر آن حضرت بعد از شهادتش می بینیم. رباب بود که تا دم واپسین، از حسین علیه السلام جدا نشد. رباب بیش از یک سال پس از حسین علیه السلام زنده بود و در تمام این مدت، به سوگ امام نشست؛ زیر سقفی نرفت و از گرما و سرما پرهیز نکرد و در غمش جان داد. (3)

در غم من...

خاندان امام حسین علیه السلام الگوی حجاب و عفافند. اینان در عین مشارکت در حماسه ای عظیم و ادای رسالت حساس و خطیر اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و اُسوه ی همگان شدند. امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب و ام کلثوم و دختران و همسران خود چنین توصیه نمود: «اگر من کشته شوم، گریبان چاک نزنید، صورت نخراشید و سخنان ناروا و نکوهیده نگویید». سخن امام حسین علیه السلام در آن لحظه به همه ی زنان عالم است. این مسئله را خواهران امام هم در نظر داشتند و مراقب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله، همواره حفظ و رعایت شود. ام کلثوم به مأموران می گفت: «وقتی ما را وارد شهر دمشق می کنید، از دری وارد کنید که تماشاکننده ی کمتری داشته باشد و نیز از آنان خواست که سرهای شهدا را از میان کجاوه های اهل بیت علیهم السلام فاصله دهند تا نگاه مردم به آن ها باشد و حرم رسول اللَّه(ص) را تماشا نکنند. (4)

خواستگاری

معاویه از شام به حاکم مدینه، «مروان بن حکم» نامه نوشت که «ام کلثوم»، دختر «عبدالله بن جعفر» را برای یزید خواستگاری کند. مروان نیز این مأموریت را انجام داد ولی پدر و مادر ام کلثوم گفتند که باید درباره ی این امر با امام حسین علیه السلام، دایی دختر مشورت کنند.
مروان، مردم را در مسجد جمع کرد و سخنانی ایراد نمود و گفت: «معاویه به من دستور داده که این دختر را به ازدواج یزید درآورم و مهریه اش را به هر مقداری که پدر دختر تعیین کند، بپذیرم و در کنار این وصلت، قرض های عبدالله را هر چه باشد، پرداخت کنم و از این طریق، اختلاف بنی هاشم و بنی امیه به صلح و مودت تبدیل گردد.»
آن گاه اضافه کرد: «یزید مورد توجه و آرزوی صدها دختر خواهان ازدواج است! و من تعجب می کنم که او چرا مهریه تعیین می کند؟ در حالی که او نظیری ندارد! و باران رحمت به احترام او می بارد. ای حسین! از تو می خواهم که این درخواست را بپذیری...»
امام حسین علیه السلام از جا برخاست و خطبه ای در حمد و سپاس خدا و فضایل اهل بیت علیهم السلام ایراد نمود. آن گاه در پاسخ مروان گفت: «ای مروان! سخنان تو را شنیدم. چه حرف های نامربوط و ناروایی گفتی! اما حرف تو که تعداد مهریه به دل خواه عبدالله بن جعفر باشد، بدان که ما از «مهر السنه» تجاوز نمی کنیم که پیامبر برای زنان و دخترانش قرار داد. اما قرض های عبدالله ارتباطی به شما ندارد و هرگز دخترهای ما قرض های ما را نمی پردازند. و اما سخن تو در باره ی این که با این ازدواج، اختلاف دو قبیله برطرف می گردد. بدان که اختلاف ما و شما، اختلاف حق و باطل است که هرگز به تفاهم نمی رسند. و امّا تعریف و توصیه هایی که درباره ی یزید گفتی، انصاف به خرج ندادی. این تعریف ها درباره ی پیامبر و اولاد اوست نه یزید...
هان ای حاضران! شاهد باشید که من این دختر را به پسر عمویش «قاسم بن محمد بن جعفر» با مهر السنّه که چهارصد و درهم در حال کنونی است تزویج نمودم و باغ بزرگ خویش در مدینه را که سالانه بیش از هشت هزار دینار درآمد دارد، به آنان بخشیدم...» در این جا بود که مروان بن حکم، سخت ناراحت و خشمگین شد و مسجد را ترک کرد. (5)

همه گریستند

وقتی امام به منزلگاه «ثعلبیه» رسید، دو نفر از سمت کوفه به کاروان نزدیک شدند و خدمت امام حسین علیه السلام رسیدند و اخبار کوفه و شهادت حضرت مسلم علیه السلام را برای امام بازگو کردند. حضرت با شنیدن خبر شهادت غریبانه ی مسلم، نماینده و پسر عموی خویش، شروع به گریه کردند و سپس فرمودند: «اِنَّا لِلَّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجعُون، خدا رحمت کند مسلم و هانی را». امام حسین علیه السلام، دختر مسلم را که «حمیده» نام داشت و به همراه کاروان بود، صدا زد و روی زانو نشاند و از او دل جویی نمود و مورد مهر و محبت قرار داد. با این محبت، احساس تازه ای به دختر مسلم دست داد و گفت: «این گونه محبت نمودن، نشانه ی یتیمی من است که پدرم شهید شده است.» حضرت گریست و فرمود: «دخترم! اگر پدر بزرگوارت نیست، خواهرم زینب علیها السلام، مادر تو و دخترانم همه خواهرانت و پسرانم همه برادران تو هستند». همه ی افرادی که شاهد این یتیم نوازی امام بودند گریستند. (6)
احترام به برادر
امام حسین علیه السلام به برادرش امام مجتبی علیه السلام بسیار احترام می گذاشت و همواره همگام و همراه او بود و هیچ گاه میان آن دو شکافی رخ نداد. آن چه یکی انجام می داد، دیگری می پسندید و می پذیرفت. از امام باقر علیه السلام نقل شده که امام حسین علیه السلام به قدری، برادرش امام مجتبی علیه السلام را گرامی می داشت و بزرگ می شمرد که در حضور او هیچ وقت سخن نمی گفت. (7)

منبع: مجله پیام زن، دی ماه سال 1390، شماره 238، نویسنده: طه تهامی.
----

پی نوشت ها:

1. بحار الانوار، ج1، ص67.
2. پرتوی از عظمت حسین علیه السلام، ج 2، ص172.
3. پیشوای شهیدان، ج 1، ص 63.
4. موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ج 1، ص406.
5. سیمای امام حسین علیه السلام، ج 1، ص88.
6. قصه ی کربلا، ج1، ص356.
7. پیشوای شهیدان، ج3، ص76.

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث