رویداد های شب ولادت پیامبر

رویداد های شب ولادت پیامبر

۰۸ دی ۱۳۹۳ 0 اهل بیت علیهم السلام

معمولاً مقارن ظهور پیغمبران الهی و ولادت آنها حوادث مهم و شگفت انگیزی اتفاق می افتد که خبر از آمدن آن پیغمبر و تحوّل او در جهان و رفتار و عقاید مردم می دهد، و در حقیقت به مردم آژیر و آماده باش می دهد تا آنان را برای آمدن وی آماده سازد، که بدانها «ارهاصات» گویند.در شب ولادت رسول خدا (ص) نیز طبق روایات حوادث شگفت انگیز و عجیبی اتفاق افتاده که در تواریخ به اجمال و تفصیل نقل شده.

روایت آمنه :

و در سیرۀ حلبیه و تواریخ دیگر از آمنه روایت کرده اند که گوید: چون فرزندم به دنیا آمد نور خیره کننده ای آشکار شد که شرق و غرب را روشن کرد و من در آن روشنایی قصرهای شام و بُصری را دیدم.

و آمنه گفت: به خدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دست های خود را بر زمین گذارد و سر به سوی آسمان بلند کرد و بدان نگریست، و نوری از من تابید و در آن نور شنیدم گوینده ای می گفت: تو آقای مردم را زادی او را محمد نام بگذار.

عکس العمل عبدالمطلب در آن شب

آن گاه او را به نزد عبدالمطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته بود به عبدالمطلب گزارش دادند، عبدالمطلب او را در دامن گذارده گفت:

أَلحَمدُ للهِ الَّذِی اَعطَانِی هذَا الغُلام الطَیِّبُ الاَردَانِ قَد سَادَفِی المَهدِ عَلَی الغِلمَانِ

[ستایش خدایی را که به من عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبو را که در گهواره بر همۀ پسران آقاست.]

آن گاه او را به ارکان کعبه تعویذ کرد و دربارۀ او اشعاری سرود.

روایتی از امام صادق (علیه السلام):

شیخ صدوق (ره) در کتاب امالی حدیث جامعی از امام صادق (ع) روایت کرده است که، در این حدیث بیشتر اتفاقات آن شب ذکر شده است. متن آن حدیث شریف این گونه است که آن حضرت فرمود:

ابلیس به آسمان ها بالا می رفت و چون حضرت عیسی (ع) به دنیا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا می رفت، و هنگامی که رسول خدا (ص) به دنیا آمد از همۀ آسمان های هفتگانه ممنوع شد و شیاطین به وسیلۀ پرتاب شدن ستارگان ممنوع گردیدند!

اطلاع یافتن یهودیان

از آن جمله ابن هشام از حسان بن ثابت - شاعر معروف اسلام - نقل می کند که وی گفته: به خدا سوگند من پسری نورس در سنّ هفت یا هشت سالگی بودم و آنچه می شنیدم بخوبی درک می کردم که دیدم مردی از یهود بالای قلعه ای از قلعه های مدینه فریاد می زد: ای یهودیان!و چون یهودیان پای دیوار قلعه جمع شدند و از او پرسیدند: چه می گویی؟ گفت: بدانید آن ستاره ای که با طلوع آن احمد به دنیا خواهد آمد، دیشب طلوع کرد!

فرو ریختن دیوان کسری

و نیز نقل کرده اند که در آن شب ایوان کسری - که با سنگ و گچ ساخته شده بود و سال ها روی ساختمان آن زحمت کشیده بودند و هیچ کلنگی در آن کارگر نبود - شکافت و چهارده کنگرۀ آن فرو ریخت.

سایر اتفاقات رخ داده در آن شب

  • آتشکده های فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گردید.
  • و مؤبدان فارس در خواب دیدند شترانی سخت اسبان عربی را یدک می کشند و از دجله عبور کرده و در بلاد آنها پراکنده شدند، و طاق کسری از وسط شکافت و رود دجله در آن وارد شد.
  • و در آن شب نوری از سمت حجاز برآمد و همچنان به سمت مشرق رفت تا بدانجا رسید، فردای آن شب تخت هر پادشاهی سرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند که در آن روز سخن نمی کردند.
  • دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید، و هر کاهنی از تماس با همزاد شیطانی خود ممنوع گردید و میان آنها جدایی افتاد.
  • عمروبن امیه که از همۀ مردم آن زمان به علم کهانت و ستاره شناسی داناتر بود بدانها گفت: بنگرید اگر آن ستارگانی است که مردم به وسیلۀ آنها راهنمایی می شوند و تابستان و زمستان از روی آنها معلوم گردد پس بدانید که قیامت برپا شده و مقدمۀ نابودی هرچیز است و اگر غیر از آنهاست امر تازه ای اتفاق افتاده است و همۀ بتها در صبح آن شب به رو در افتاد و هیچ بتی در آن روز بر سرپا نبود، ایوان کسری در آن شب شکافت و چهارده کنگرۀ آن فرو ریخت، دریاچۀ ساوه خشک شد و وادی سماوه پر از آب شد.
آن شب بر شیطان چه گذشت

و ابلیس در آن شب شیطان و یاران خود را فریاد زد (و آنها را به یاری طلبید) و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند: ای سرور ما چه چیز تو را به هراس و وحشت افکنده؟ گفت: وای بر شما از سر شب تا به حال اوضاع آسمان و زمین را دگرگون می بینم و به طور قطع در روی زمین اتفاق تازه و بزرگی رخ داده که از زمان ولادت عیسی بن مریم تاکنون سابقه نداشته، اینک بگردید و ببینید این اتفاق چیست؟آنها پراکنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند: ما که تازه ای  ندیدیم.ابلیس گفت: این کار شخص من است آن گاه در دنیا به جستجو پرداخت تا به حرم - مکه - رسید، و مشاهده کرد فرشتگان اطراف آن را گرفته اند، خواست وارد حرم شود که فرشتگان بر او بانگ زده مانع ورود او شدند، به سمت غار حراء رفت و چون گنجشکی گردید و خواست درآید که جبرئیل به او نهیب زد:- برو ای دور شده از رحمت حق! ابلیس گفت: ای جبرئیل از تو سؤالی دارم؟ گفت: بگو، پرسید: از دیشب تاکنون چه تازه ای در زمین رخ داده؟پاسخ داد: محمد (ص) به دنیا آمده.شیطان پرسید: مرا در او بهره ای هست؟ گفت: نه.پرسید: در امّت او چطور؟گفت: آری. ابلیس که این سخن را شنید گفت: خوشنود و راضیم.


برگرفته از کتاب:

سید هاشم محلاتی،زندگانی حضرت محمد (ص)،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1384، ص 54-56.

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث