اهمیت و جایگاه شادی در تعالیم دینی

اهمیت و جایگاه شادی در تعالیم دینی

۰۴ دی ۱۳۹۶ 0 فرهنگ و اجتماع
اسلام، دین کامل و جامعی است. از همین رو به نیازها و رفتارهای انسان، از منظر بالایی نگریسته و برای رشد و تکامل او «بایدها» و «نبایدهایی» وضع کرده است. تردیدی در این نیست که این نیازها و قانونهای جهت دهنده آن، متنوع و گوناگون است؛ به طوری که ریاضت و راحتی، دشواری و آسانی و حزن و شادی هم آغوش هم اند. اگر به روزه و امساک فرمان داده شده، پس از یک ماه ریاضت روحی و جسمی، عید و شادمانی آن هم در نظر گرفته شده است. اگر سختی و تنگنایی وجود دارد، راحتی و گشایش هم قرار داده اند. اگر مجلس عزاداری و حزن ائمه معصومین است، به برپایی مجلس شادی و جشن میلاد آن بزرگواران نیز توصیه شده؛ یعنی مصداق همان حدیث که امیرمؤمنان علی فرمودند:
یَفْرَحُونَ بِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ‏ لِحُزْنِنَا.۱
«شیعیان ما، در شادی ما شادند و در اندوه ما، محزون»
این تنوع نیازها در رفتارهای علمی شرع مداران واقعی و روحانیان جامع نگر نیز به خوبی هویداست. آنان در حالی که مأنوس با ذکر خدا و غرق در دعا و مناجات اند یا در مصائب اهل بیت غمگین اند، ظاهری آراسته و زیبا دارند. لباسهای سپید و روشن و کفشهای زرد و سفید می پوشند. بوی خوش استعمال می کنند و به سلامت جسم و بهداشت اهمیت می دهند. از همه مهمتر، به عوامل معنوی شادی آفرین همچون زهد و بی توجهی به ظواهر دنیا، خدمت به خلق و پرهیز از گناه بسیار اهمیت می دهند. در روزگار ما، امام خمینی تجسّم واقعی چنین شادی های عقلایی بود. در این مجال تلاش خواهیم کرد که ابتدا، تعریفی از شادی به دست آوریم و سپس عوامل شادی آفرین را از نگاه «دین» بررسی کنیم.
 

انسان و «غم» و «شادی»

«شادی»، یکی از نیازهای اساسی انسان و لازمه زندگی اوست. اساساً خلقت هستی و انسان به گونه ای است که خودبه خود، شادی هایی را برای آدمی فراهم می آورد؛ بهار طرب انگیز، آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، صحنه طلوع خورشید، صبح دل انگیز، پرندگان زیبای غزل خوان، باران لطیف، رویش گیاهان، رنگهای متنوع طبیعی، ازدواج و زناشویی، محبّت و مهربانی و بسیاری دیگر از پدیده های جهان، برای انسان شادی آور و سرورآفرین است.
همچنان که «غم و اندوه» نیز جزو زندگی انسان و همزادِ اوست، در طبیعت و هستی، سنتهایی جاری است که هر یک می تواند اندوه ساز و ماتم انگیز باشد؛ مشاهده فصل خزان و برگریزان، یخ بستن رودخانه ها، فشردگی کوهها و تپّه ها، غروب خورشید، پژمرده شدن گلها، بیماری و مرگ، تنگدستی، ظلم و بیداد و حوادث دیگری از این قبیل، میتواند خیمه ماتم را در دل آدمی برپا کند.
آری، انسان با این دو واقعیت روبه رو است و سکّه زندگی اش دو رو دارد، گاهی «غم» و زمانی «شادی». آنان که به دنبال شادی همیشگی و مطلق هستند، در واقع به دنبال عَنقایی دست نایافتنی اند. اساساً رشد و کمال آدمی با جست وجوی شادی مطلق، میّسر نیست، غم هم برای ما ضروری است و فرآیند تکامل را تسریع می کند. سالکانی که در مسیر سلوک الهی گام نهاده اند، به نقش مهم «غم» در حیات معنوی انسان بهتر پی برده اند. چرا که در غمها، بیماریها، تب ها و مشکلات است که به خدا نزدیکتر می شوند، تا جایی که گاهی دستشان به سقف ملکوت می رسد و رمز و رازها و زیر و بم های هستی را می آموزند و صدای پرندگان را بهتر و زیباتر می شنوند و حجم جاذبه های گل و قطر نارنج، برایشان چند برابر می گردد و شعاع فانوس، نه تنها کم سو به نظر نمی آید، که فزونتر می شود:
دیده ام گاهی در تب، ماه می آید پایین
می رسد دست به سقف ملکوت
دیده ام سُهره بهتر می خواند
گاه، زخمی که به پا داشته ام
زیر و بمهای زمین را به من آموخته است
گاه در بستر بیماری من، حجم گل چند برابر شده است
و فزونتر شده است، قطر نارنج، شعاع فانوس۲
شکی نیست که این غمهای کمال آفرین را پروردگار هستی در زمان و موقعیت مناسب بر سر زندگی انسان سبز می کند و آدمی را با آنها به رویش می رساند. از همین روست که «حافظ» با درک ارمغان غم، عاشقانه سروده است که: «زیر شمشیر غماش رقص کنان باید رفت».
گاهی جرعه های غم که در کام سالک ریخته می شود، به مثابه داروی شفابخشی است که بیماریهای غرور، تکبر، سرمستی و غفلت را درمان می بخشد و چکشی است که قلب را صیقل می زند و چراغی است که شبستان دل را نورباران می کند. از رهگذر همین غمها است که عارف به سرور و نشاطی دست می یابد که با هیچ یک از شادی های دیگر قابل مقایسه نیست و حتی به مرحله ای می رسد که غم و شادی نزد او یکسان است.
غم و شادی بَرِ عارف چه تفاوت دارد

ساقیا باده بده شادی او کین غم از اوست

ولی با وجود این، از میان غم و شادی، همه در جست وجوی شادی اند و از غم می گریزند. هیچ انسان متعادلی گرد غم به خانه کسی نمی ریزد و تخم ناخوشی در سرزمین تندرستی نمی پاشد و تیغ بیداد بر پیکر جامعه نمی کشد. درست است آنان که ظرفیت وجودی بیشتری دارند از غم استقبال می کنند و با رفعت روحی خویش آن را به عامل کمال تبدیل می کنند، ولی هیچگاه برای خود و دیگری آرزوی ماتم نمی کنند و در تیغستان اندوه، خیمه نمی زنند. تفاوت رهیافتگان وادی سلوک با مردمان معمولی در این است که آنان فقط با غم کنار می آیند و در برابر آن، چهره درهم نمی کشند و تبسّم خویش را از هستی برنمی گیرند؛ غم آنان در واقع، اندوه فراق است و به خاطر بینشهای عمیقشان، با اندوه های معمولی متفاوت است. البته برای رسیدن به چنین مرتبتی «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید».
پس هر چند که غم لازمه زندگی بشر است، همه به دنبال شادی اند. غمها خود به خود می بارند و بسیاری از آنها هم از آسمان توزیع می شود، تا با ضربه آنها به رشد برسیم، اما شادی را باید ایجاد کنیم. هیچ انسانی مأمور به ایجاد غم برای خود و یا دیگری نیست، ولی برای شادی چرا. تلاش همه نیک اندیشان و پاک ضمیران آن است که خنده ای بر لبها بنشانند و دلهایی را شاد کنند و ابرهای اندوه را از کلبه های ماتم زده برانند.
 

اسلام و شادی

در دستورهای آسمانی اسلام، نکته های ارزشمندی در خصوص ایجاد شادی و نشاط آمده است. این شادیها، گاهی برای خود آدمی است و زمانی برای دیگران. آن همه ثواب که برای تبسّم به روی دیگران ذکر شده و سفارشهایی که برای پوشیدن لباسهای شاد و روشن، بوی خوش، نظافت و نظم و پاکیزگی، مسافرت و تفریح، حضور در طبیعت و نگریستن به سبزه و آب، مهربانی و محبت، زدودن کینه و حسد، شوخی و مزاح و خلاصه ادخال سرور در قلب مردم شده است، همه برای ایجاد فضای شادی و راندن غم و اندوه و در نتیجه تجدید قوا برای ادامه حرکت تکاملی است. سرگرمی ها و بازیهای گوناگونی هم که انسان بدانها می پردازد به منزله وسایلی برای رهایی و آزاد کردن عواطف فشرده و محبوس و فرار از ناملایمات زندگی است.
سرگرمی های لذتبخش و هدفدار در کلام امام رضا اینگونه توصیف شده است: 
«اجْعَلُوا لِأَنْفُسِکُمْ حَظّاً مِنَ‏ الدُّنْیَا بِإِعْطَائِهَا مَا تَشْتَهِی مِنَ الْحَلَالِ وَ مَا لَا یَثْلِمُ الْمُرُوَّهَ وَ مَا لَا سَرَفَ فِیهِ وَ اسْتَعِینُوا بِذَلِکَ عَلَى أُمُورِ الدِّینِ؛۳
از لذایذ دنیوی نصیبی برای کامیابی خویش قرار دهید و خواهشهای دل را از راههای مشروع برآورید. مراقبت کنید که در این کار به مردانگی و شرافت شما آسیب نرسد و دچار اسراف و تندروی نشوید. تفریح و سرگرمیهای لذتبخش شما را در اداره زندگی یاری می کند و با کمک آن بهتر به امور دنیای خویش موفق خواهید شد.»
در تقسیم بندی اوقات و نظم روزانهای که پیشوایان معصوم توصیه کرده اند، «مسرت» و «شادی» جایگاه ویژه ای دارد. چنان که باز حضرت رضا می فرماید: 
«وَ اجْتَهِدُوا أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ: سَاعَهً لِلَّهِ لِمُنَاجَاتِهِ‏ وَ سَاعَهً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَهً لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ الثِّقَاتِ وَ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَهً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ وَ بِهَذِهِ السَّاعَهِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ السَّاعَاتِ؛۴
کوشش کنید اوقات روز شما چهار ساعت باشد، ساعتی برای عبادت و خلوت با خدا، ساعتی برای تأمین معاش، ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف می سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و ساعتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از مسرّت و شادیِ ساعات تفریح، نیروی انجام وظایف وقتهای دیگر را تأمین کنید.»
نکته ی قابل تأمل در سخن فوق آن است که انسان با شادی و مسرّت، توان انجام کارهای دیگر خود را می یابد.
 

«شادی» چیست؟

روان انسان در مقابل عوامل بیرونی و درونی، واکنشهای مختلفی از قبیل شادی و خوشحالی، خشم، تنفّر ترس و اندوه از خود نشان می دهد که به آنها «هیجان» می گویند. این هیجانها بسته به عوامل پدیدآورنده و نیز دیدگاهها و اندیشه های انسان، گاه مثبت اند و گاه منفی. یکی از این جنبه های هیجان «شادی» است، که با واژه هایی چون سرور، نشاط، وجد، سرخوشی، مسرّت، خوشی و خوشحالی هم معناست.
از آنجا که این بعد برجسته ی هیجان، مربوط به روان انسان است، به دست دادن تعریف دقیقتر آن نیز در حوزه دانش روانشناسی است. اما با تأسف، در این علم نیز موضوع شادی چندان مورد توجه قرار نگرفته است، چنان که «هنری موری» می گوید: «یکی از غریب ترین نشانه های مشخص عصر ما – که کمتر قابل تفسیر است – غفلت روانشناسان از موضوع «شادی» است؛ یعنی همان حالت درونی که افلاطون و ارسطو و تقریباً تمامی متفکران برجسته گذشته آن را بهترین متاعی دانسته اند که از راه فعالیت، قابل حصول است.»۵
با وجود این، برخی تعریف های پراکنده از این هیجان شده است؛ مثلاً گفته اند «شادی»، احساس مثبتی است که از حس ارضاء و پیروزی به دست می آید.۶
«شادی»، عبارت است از مجموع لذتها، منهای دردها.۷
«شادی»، ترکیبی از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفی پایین است.۸
به طور خلاصه می توان گفت هر انسانی، مطابق جهان بینی و اندیشه های خود، اگر به چیزهای مورد علاقه اش برسد، در خود حالتی احساس می کند که «شادی» نام دارد.
 

ضرورت شادی 

«شادی» برای انسان یک ضرورت است که با آن زندگی معنا پیدا می کند و عواطف منفی مانند ناکامی و ناامیدی و ترس و نگرانی، بی اثر می شود. در پرتو «شادی» است که انسان می تواند خویش را بسازد و قله های سلوک را چالاکانه بپیماید و در اجتماع نقش سازنده خود را در زمینه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایفا کند. ارسطو گفته است: «شادی بهترین چیزهاست و آنقدر اهمیت دارد که سایر چیزها برای کسب آن هستند.»۹
اهمیت «شادی» تا به آن حد است که می تواند بیماریهای صعب العلاج جسمی را درمان کند. یک جرّاح معروف، طی مقاله ای نوشت: «شادی نه تنها جلوی بسیاری از بیماریهای ناشی از ناملایمات را – که در قرن حاضر زیاد شده است می گیرد – بلکه حتی قادر است جلوی رشد و نمو بیماری سرطان را – که در کمین است – نیز بگیرد.»۱۰
ضرورت «شادی» در برنامه ریزیهای اقتصادی و اجتماعی دولتها نیز خود را نشان می دهد. اگر دولتها به بالا بردن سطح شادی در جامعه توجه کنند، در اجرای برنامه های خود نیز موفق ترند.
برطرف کردن غم و اندوه و به وجودآوردن روحیه شادی برای خانواده و جامعه، از جنبه دیگری هم ضرورت می یابد و آن این که غم و شادی انسان فقط مربوط به خودش نیست، بلکه با شاد یا غمگین شدن یک نفر، تمامی جامعه تأثیر می پذیرد. یعنی غم یا شادی، فردی نیست و در یک جا باقی نمی ماند و به همه افراد سرایت می کند.
«روپرت شلدریک۱۱»؛ زیست شناسی مشهور، در کتاب «علم جدید حیات»، فلسفه جدیدی را پیش می کشد که ثابت می کند نحوه تفکر ما، نه تنها بر اوضاع و احوال خود ما که بر همه اذهان انسان در سراسر جهان تأثیر می گذارد. وی که برای اثبات نظریه اش از شواهد علمی و تجربه های بسیاری کمک گرفته، معتقد است حافظه و شعور انسان تنها در مغزش ذخیره نمی شود، بلکه چیزی به نام «شعور جمعی۱۲» نیز وجود دارد.
اساس فلسفه «روپرت شلدریک» بر این پایه استوار است که تمام موجوداتی که در یک رده و گونه خاص قرار دارند، توسط یک حوزه «مورفوژنتیکی» که بسیار شبیه یک حوزه مغناطیسی است احاطه شده اند و به نحوی با یکدیگر در ارتباط اند.
«کن کایز۱۳» در کتابی تحت عنوان «صد میمون۱۴» بر اساس این فلسفه، تجربه شگفت انگیز زیر را نقل می کند:
«در جزیره ای دورافتاده در ژاپن، تعدادی میمون از گونه خاصی را رها کردند و مقداری هم سیب زمینی در گوشه ای از ساحل قرار دادند و آن را با خاک آلودند. سپس منتظر شدند تا ببینند این جانوران چه واکنشی نشان خواهند داد. در ابتدا چون غذاهای دیگری در اختیار میمونها بود، هیچ یک توجهی به این سیب زمینی ها نشان ندادند. تا این که روزی یکی از آنها به سیبزمینی ها نزدیک شد و پس از آن که آن را با شیوه ای خاص شست، با روش مخصوص شروع به خوردن آن کرد. پس از مدتی، هنگامی که تعداد قابل ملاحظه ای از آنها(حدود ۱۰۰میمون) راه این کار را یاد گرفتند، مشاهده شد که در جزیرهای حدود ۳۰۰ مایل دورتر، میمونهایی که از همانگونه بودند، با این که هیچگونه تماس ظاهری با گروه اول نداشتند، به طرف سیب زمینی ها، که تا آن زمان به آنها بی اعتنا بودند رفتند و به همان شیوه مشغول تناول شدند.
به این ترتیب، اگر قرار باشد اعضای گونه خاصی از حیوانات با هم به طریقی در ارتباط باشند، مسلّماً انسانها هم به وسیله همین نیرو با هم در ارتباط اند. با این منطق، اگر گره بر ابروان آورید و افکار سیاه و مسموم به ذهن خود راه دهید، تنها خود را نیازرده اید، بلکه شخصی را در آن طرف دنیا نیز پریشان کرده اید.»۱۵
 

عوامل شادی آفرین

چه چیزهایی انسان را شاد می کند؟ عوامل شادی آفرین کدامند؟
برخی در پاسخ به این سؤال، می گویند که نباید عوامل شادی آفرین را مشخص کرد، چون «اگر به شادی بیاندیشی، در واقع شادی را از بین برده ای». معنای این سخن آن است که نباید مستقیماً در جست وجوی شادی بود و عواملی را مشخص کرد و دستورالعملهایی را صادر نمود، چون شادی باید خودبه خود و در ضمن فعالیّت روزمره زندگی و به طور طبیعی به دست آید.
حال آن که چنین نیست، چون اگر انسان برای هر کاری و ایجاد هر حالتی، آگاهی نسبی داشته باشد، مسلطتر و مؤثرتر می تواند کارها را انجام دهد. چطور ما برای آماده کردن یک ساختمان به همه عوامل می اندیشیم و راههای مختلف را در نظر می گیریم، اما به چگونگی کسب شادی فکر نکنیم. کسانی که به دنبال راههای کسب شادی اند، بیش از دیگران، فرصت دستیابی به آن را پیدا می کنند.
پاسخی هم که اکثر مردم می دهند این است که ثروت، شهرت و قدرت شادی آور است. تأکید عمده آنان بر این است که «پول و ثروت» بیش از عوامل دیگر، شادی افزاست.
اما به تجربه ثابت شده که ثروت به تنهایی شادی و خوشبختی نمی آورد. دکتر «دیوید مایزر» در کتاب خود به نام «در جست وجوی شادی، چه کسی شاد است و چرا؟» کلیه مقاله های تحقیقی ای را که در آمریکا، کانادا، کشورهای اروپای غربی و برخی دیگر از کشورها درباره «شادی» به چاپ رسیده است به طور جامع بررسی می کند. وی از این بررسی های خود نتیجه می گیرد که: «رابطه ای بین ثروت و شادی وجود ندارد و آرامش و شادی را نمی توان با پول خرید.»
وی همچنین نتیجه می گیرد که سن، جنسیت، موقعیت اجتماعی، محل زندگی، نژاد و سطح تحصیلات کمک مؤثری به شادی انسان نمی کند. او از افرادی که با آنان مصاحبه شده گفته های متعددی نقل می کند، نظیر «ترجیح می دهم تمام ثروت خانوادگی ام را با خانه ای پر از محبّت عوض کنم» یا «پول به هر اندازه که باشد، نمی تواند تأثر و غمی که از ناراحتی فرزندانم برایم به وجود آمده برطرف کند.»(۱۶)
 

ثروت و شادی

پژوهش در مورد اشخاصی که «یک شبه» ثروتمند شدهاند، گویای آن است که پول نمی تواند موجب شادی شود.
«فیلیپ بریکمن» و همکارانش از دانشگاه شمال غرب ایالات متحده، به بررسی تأثیر ثروت ناگهانی بر شادی پرداختند. آنها برندگان جایزه لاتاری ایالت «ایلینویز» را که تقریباً همگی شان حداقل صد هزار دلار برده بودند برگزیدند. آنها برخی از تغییرات زندگی خود مانند امنیت مالی و اوقات بسیار زیاد را مورد اشاره قرار دادند، با وجود این، تنها ۲۳ درصد از آنان تصور می کردند که کلاً سبک زندگیشان تغییر کرده است.
سپس از برندگان «لاتاری» در مورد سطح شادی آنها در سه مرحله مختلف از زندگی سؤال شد. پیش از بردن، پس از بردن، دو سال پس از آن. آنان پس از بردن جایزه بزرگ، در مقایسه با قبل از آن، احساس شادی بیشتر نکردند، تا دو سال بعد نیز انتظار شادی افزونتر نداشتند. علاوه بر این، پول بسیار زیاد نتوانسته بود آنها را شادتر کند.
 

سلامتی و شادی

برخی پس از پول، سلامتی را عامل مهم شادی می دانند، درست است که سلامتی جسم در شادی انسان مؤثر است، اما انسان استعدادها و توانایی هایی دارد که می تواند در حالت نقص عضو و معلولیت هم خود را شاد نگه دارد و شرایط سخت را برای خود آسان کند. اساساً انسان می تواند خود را با شرایط دشوار وفق دهد. یک ضرب المثل عربی می گوید: «اگر انسان را در دریا بیندازی، ماهی خواهد شد.»
به دست آوردن شادی در اینگونه حالتها بستگی به باطن و ضمیر انسان دارد. انسان اگر در باطن، شاد و سرخوش باشد، در ناگوارترین شرایط هم شادمانی خود را حفظ می کند، اما اگر در درون، غمگین و افسرده باشد، شادترین موقعیتها هم تغییری در روحیه اش به وجود نمی آورد.
«وین دایر» می نویسد: «چندی است که کتابهای خود را برای افراد با نفوذ سراسر جهان ارسال می کنم. همین هفته گذشته چهارهزار جلد از آخرین کتابم را امضا کردم و با هزینه خودم برای سیاستمداران، پزشکان و مسئولین آموزشی بسیاری از کشورها ارسال داشتم. یکی از افرادی که این کتاب را دریافت کرد، «کنکایز»؛ نویسنده کتابهای «راهی به سوی هوشیاری برتر»، «روابط انسان آگاه» و «صد میمون» بود. او آدمی بسیاری نیکسیرت و خوش قلب و پارسا است. پس از دریافت کتاب، نامه ای برایم ارسال داشت و ضمن تشکر، اظهار تمایل کرد که در فرصتی یکدیگر را ملاقات کنیم. سرانجام روزی به دیدنش رفتم. توصیف ظاهری این مرد، کار بسیار مشکلی است. او فلج کامل است، می گفت: در سال ۱۹۴۶ که در شهر «میامی» سکونت داشته، ناگهان سوزش شدیدی در پشت خود احساس می کند تا به حدی که گویی کسی روی ستون فقراتش بنزین ریخته و آن را به آتش کشیده است. از آن زمان به بعد فلج شده و روی صندلی چرخداری زندگی می کند؛ چندان که برای خوردن هر لقمه غذا نیازمند است شخصی ناحیه گردنش را ماساژ دهد؛ با وجود این، یک لحظه لبخند از لب برنمی دارد؛ لبخندی که از یک شادمانی خالص، واقعی، زیبا و متبرّک درونی حکایت می کند.
جالب توجه آن که او در حالی که فاقد نیمی از بدن است، در کتابهایش از سلامتی و بهداشت سخن می گوید.»۱۷
ریچارد شولز۱۸ و سوزان دکر۱۹ اقدام به بررسی اثرات درازمدت ناتوانی جسمانی نمودند. آنها به بررسی سطوح شادی افرادی که ۲۰ سال از ابتلای آنها به فلج دست و پا و فلج کامل می گذشت پرداختند و به این نتیجه رسیدند که: «این اشخاص در مقایسه با جمعیت کلی، عاطفه مثبت نسبتاً کمتری را گزارش داده اند، اما عاطفه منفی آنها زیاد نشده بود، در نتیجه سطح متوسط رفاه یا رضایت آنها از زندگی فقط کمی پایینتر از جمعیت کلی بود. در واقع، افراد دچار نقص عضو جسمانی، که از حمایت اجتماعی خوبی از سوی خانواده و دوستان برخوردار بودند، به همان اندازه افراد عادی شاد بودند.
افراد مبتلا به فلج دست و پا و فلج کامل، حتی از فلج بودن خود منافعی هم می برند، بسیاری از آنان می گفتند که مغز مهمتر از نیروی عضلانی است و سانحه باعث رشد شخصیتی آنان، افزایش صبر، تحمل و ارتقای خودآگاهیشان شده است.
میزان شادی و خشنودی نابینایان نیز مورد بررسی قرار گرفته است. به طورکلی بینایی مهمترین حس است، زیرا آن را تقریباً در مورد تمامی فعالیتهای کاری و در اوقات فراغتمان مورد استفاده قرار می دهیم. بدون بینایی، حتی فعالیتهای ساده ای چون قدم زدن در خیابان یا خواندن کتاب، سخت و دشوار می شود، اما با وجود موانع فراوانی که نابینایی به همراه دارد، معمولاً نابینایان به اندازه افراد بینا شادند.»۲۰
پس می توان نتیجه گرفت که: «اشخاص دچار نقص جسمانی، معمولاً ظرف چهار ماه نخست پس از نقص عضوشان نسبتاً غمگین اند، اما نکته جالب توجه این است که سطح شادی آنها نهایتاً به سطح تقریباً به هنجار بازمی گردد. زیرا شادی به اختلاف بین آنچه برای شما روی می دهد و آنچه انتظار وقوعش را دارید بستگی دارد. پس از ابتلا به نقص عضو جسمانی یک دوره سازگاری وجود دارد که در طی آن، انتظارات تدریجاً تغییر می کند، از آن پس، اشخاص دچار نقص جسمانی تقریباً به اندازه اشخاص سالم شادند.»۲۱
 

شخصیت و شادی

بعضی از روانشناسان، شخصیت و وراثت را عامل اساسی در شادی دانسته اند. آنان معتقدند شخصیت افراد بیش از عوامل دیگر در تعیین سطح شادیشان اهمیت دارد. برخی مردم به خاطر منش و شخصیت خود، رویدادهای زندگی را مثبت و خوش بینانه تفسیر می کنند، در حالی که عده ای دیگر در واکنشهای خود به رویدادها ذاتاً منفی و بدبینانه عمل می کنند. «اد دینر»؛ روانشناس آمریکایی می گوید: «اشخاص به این دلیل از لذتها خشنود می گردند که شاد هستند و نه برعکس.»
این روانشناسان، افراد انسانی را از لحاظ شخصیت به چهار دسته تقسیم کرده اند:
۱٫ برونگرای روان رنجور
۲٫ برونگرای باثبات
۳٫ درونگرای روان رنجور
۴٫ درونگرای باثبات.
با توصیف ویژگیهای این چهار نوع شخصیت به این نتیجه رسیده اند که فقط برونگراهای با ثبات، شادی را به خوبی احساس می کنند. از آنجا که شادی ترکیبی از عاطفه ی مثبت بالا و عاطفه منفی پایین است، افراد برونگرای باثبات (یا به قول جالینوس، دموی مزاجها) که دارای «ژن شادی» هستند، برونگرایی آنها موجب عاطفه ی مثبت بسیار زیادی می شود و ثبات یا روان رنجوری اندک، موجب مصون ماندن آنان از عاطفه منفی و فراز و نشیبهای بخت و اقبال می شود.
اما درونگراهای باثبات (بلغمی مزاجها) عاطفه منفی اندکی را تجربه می کنند. زیرا باثبات یا غیر روان رنجورند و در عین حال به خاطر درونگرا بودنشان، ندرتاً عاطفه مثبت خیلی زیادی را تجربه می کنند. بنابراین، درونگراهای باثبات به ندرت «شدیداً غمگین» یا «بسیار خوشحال» می شوند.
برونگراهای روان رنجور (صفراوی مزاجها) در یک دنیای هیجانی پرپیچ و خم زندگی می کنند. آنها دستخوش نوسانهای هیجانی می باشند، اما خلق آنها در سطح متوسط قرار دارد.
درونگراهای روان رنجور (سوداوی مزاجها) کسانی هستند که درونگراییشان آنها را از لذت باز می دارد و روانرنجوریشان آنها را مستعد اضطراب و عاطفه منفی می کند.
خلاصه اینکه افراد روان رنجور، چه برونگرا و چه درونگرا، طبیعتاً نگران هستند و بنابراین، صرفنظر از آن چه در زندگی آنها به وقوع می پیوندد، مستعد عاطفه منفی می باشند، در حالی که عده ای دیگر با بیشتر تحولات زندگیشان به آرامی و بدون هیچگونه ترسی مقابله می کنند.۲۲
درست است که شخصیت و وراثت در میزان شادی مؤثر است، اما نمی توان آن را تنها عامل دانست. در وجود آدمی مجموعه ای از عوالم از جمله محیط، تغذیه، وراثت و شخصیت مؤثرند و انسان به دلیل قوه انتخاب و اختیاری که دارد میتواند بر هر یک از این عوامل فایق آید و اگر بخواهد تغییر دهد.
پس «شادی»، منحصر به افراد دارای «ژن شادی» نیست، دیگران هم با هرگونه ژن شخصیتی که دارند، می توانند بر اندوه و ماتم چیره گردند و شادی را در آغوش بگیرند.

پی نوشتها

۱. تحف العقول، ص ۱۲۳٫
۲. سهراب سپهری، هشت کتاب، صدای پای آب.
۳. بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۲۱، روایت سوم.
۴. همان، ج ۷۵، ص ۳۲۱، روایت سوم.
۵. روبرت پلاچیک، هیجانها، حقایق، نظریهها و یک مدل جدید، ترجمه محمود رمضانزاده، ص ۱۸۷٫
۶. ر.ک: جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ترجمه یحیی سید محمدی، ص ۳۶۷٫
۷. ر.ک: دکتر مایکل آیزنک، روانشناسی شادی، ترجمه خشایار بیگی و مهرداد فیروزبخت، ص ۴۲ و ۱۷۲٫
۸. همان.
۹. دکتر مایکل آیزنک، همان، ص ۱۲٫
۱۰. دکتر ایرجپور باقر، روان درمانی برای همه، ص ۵۲۴٫
۱۱٫ Rupert scheldrake.
۱۲٫ collective consciousness.
۱۳٫ Ken keyes.
۱۴٫ ۱۰۰ monkeys.
۱۵. به نقل از: وین دایر، عظمت خود را دریابید، ترجمه محمدرضا آلیاسین، ص ۱۰٫
۱۶. دکتر مهدی بهادری نژاد، شادی و زندگی، ص ۲۶٫
۱۷. وین دایر، همان، ص ۴۶٫
۱۸٫ Ricjhard schuls.
۱۹٫ Susan deker.
۲۰. دکتر مایکل آیزنک، همان، ص ۱۵۸-۱۵۹٫
۲۱. همان، ص ۲۱۴٫
۲۲. ر.ک: دکتر مایکل آیزنک، همان، ص ۳۶-۵۳٫

منبع:اهمیت و جایگاه شادی در تعالیم دینی، ابوالفضل طریقه‌دار، ماهنامه پاسدار اسلام، شماره ۴۱۹-۴۲۰، دی و بهمن ۱۳۹۵

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث