شادی؛ ضرورت زندگی

شادی؛ ضرورت زندگی

۰۳ دی ۱۳۹۶ 0 فرهنگ و اجتماع
مقاله حاضر مقاله ای از ابوالفضل طریقه‌دار در ماهنامه پاسدار اسلام است. نویسنده در شماره قبلی این نشریه نیز مقاله ای با عنوان "اهمیت و جایگاه شادی در تعالیم دینی" داشته است که این مقاله به عنوان ادامه آن مقاله است خواننده گرامی می تواند برای مطالعه ان مقاله بر روی لینک زیر کلیک کند : اهمیت و جایگاه شادی در تعالیم دینی
 
 
در شماره قبل ضمن اشاره به تنوع نیازهای انسان و اهمیت «شادی» از منظر آموزه‌های دینی پرداختیم و اینک و در ادامه، به راهکارها و عوامل شادی‌آفرینی که می‌توانند بر سلامت روح و جسم انسان تاثیر مثبت داشته باشند، می‌پردازیم.
 

۱ ـ زیستن در زمان حال

 انسان‌های خیال‌پرداز دائماً در حسرت دیروز و نگران آینده و از امروز خود غافل‌اند. هر انسانی ـ حتی فقیرترین مردم ـ می‌تواند با تکیه بر استعدادها و امکانات موجود و مدد گرفتن از نیروی ایمان، در سخت‌ترین شرایط هم شاد باشد. بیشتر مردم به این دلیل شاد نیستند که در «زمان حال» زندگی نمی‌کنند و دائماً به «دیروز و فردا» می‌اندیشند.  زندگی همچون آب روان هر لحظه در گذر است. به قول حافظ:
«بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین
که این اشارت ز جهان گذران ما را بس»
زندگی یک تحوّل دائمی و یگانه حقیقت محقق و مسلّم همین «امروز» است. چرا زیبایی‌های امروز را با تصور مشکلات آینده‌ای که در هاله‌ای از تردید، ابهام و تغییرات دائمی و غیرقابل پیش‌بینی پوشیده شده است، زشت و بدنما کنیم؟.(۱)
«سعدیا دی رفت و فردا هم ‌چنان موجود نیست
در میان این و آن، فرصت شمار امروز را»
امام علی (ع) فرمودند:
«نگرانی روزی را که نیامده بر امروز میفزا»(۲) و «قلبت را از اندوه گذشته آکنده مساز که تو را از آمادگی برای آینده باز می‌دارد»(۳) و «نگرانی‌های سال را بر نگرانی امروزت اضافه مکن، برای امروز، مشکلات خودش کافی است.»(۴)
شاید سئوال شود که آیا انسان نباید آینده‌نگر باشد و برای زندگی فردای خود برنامه‌ریزی کند؟ بدیهی است که برای این کار باید به گذشته و آینده نظر داشت. درست است که انسان باید از گذشته درس و آینده را در نظر بگیرد، اما عبرت‌آموزی و تجربه‌اندوزی و برنامه‌ریزی با حسرت و غم و اندوه گذشته و تشویش و نگرانی برای آینده فرق دارد.
«استنباط بسیاری از مردم از برنامه‌ریزی و تعیین هدف درست نیست. پیگیری اهداف، کار پسندیده‌ای است، به شرط آنکه گرفتار آن نشویم و این حقیقت را درک کنیم که هر گامی که در جهت به دست آوردن اهداف برمی‌داریم، بهایی برابر با خود هدف دارد. از زمان حال باید چنان استفاده کنیم که گویی پیشاپیش به آمال خود دست یافته‌ایم.(۵)
 

۲ـ مبارزه با نگرانی

شادی در واقع نبود غم و اندوه است. اگر انسان بتواند نگرانی‌ها و اندوه‌ها را از خود دور کند، شاد است. البته بعضی از غم‌ها لازمه زندگی بشرند و با انسان زاده شده‌اند، اما بسیاری از آنها ناشی از نگرانی‌ها و ناامیدی‌ها هستند. این نگرانی‌ها خود منشأ مشکلات بسیار دیگری از جمله ناخوشی جسم و به وجود آمدن انواع بیماری‌ها می‌شوند.
«دیل کارنگی»، روان‌شناس آمریکایی می‌نویسد: «با آقای دکتر «گوبر» رئیس بیمارستان‌های راه‌آهن «سانتافیا» درباره تأثیرات نگرانی صحبت می‌کردیم، دکتر گفت:
«هفتاد درصد از بیمارانی که به پزشکان مراجعه می‌کنند، اگر خود را از ترس و نگرانی آزاد سازند می‌توانند شخصاً خود را معالجه کنند.»(۶)
در کتاب «اختلالات عصبی معده» آمده است:
«آنچه می‌خورید باعث زخم معده نمی‌شود، بلکه آنچه شما را می‌خورد (نگرانی) موجب پیدایش این زخم است.»(۷)
 

 ۳ـ پرهیز از گناه

لذت و خوشی همیشه در «انجام دادن» نیست، زمانی هم در «پرهیز کردن» است. گاهی اتفاق می‌افتد که با کارهایی که عادتاً  لذت‌بخش هستند، هیچ لذتی به انسان دست نمی‌دهند و حتی عذاب روانی و وجدانی هم می‌آورند، زیرا روح و وجدان، آماده لذت بردن نیستند. یک غذای لذیذ، رابطه جنسی و خانه بسیار زیبا، اگر حرام و نامشروع و غصبی باشند، برای انسان سالم و طبیعی تلخ و ناگوارند.
اساساً روح انسان به گونه‌ای است که گاهی از «پرهیز» و «ریاضت معقول» سرخوش می‌شود و به شادی و نشاطی می‌رسد که با هیچ‌یک از شادی‌های دیگر قابل مقایسه نیستند، به قول سعدی:
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس، لذت نخوانی
انسانی در زندگی واقعاً شاد است که از گناه پرهیز و حدود الهی را رعایت کند و اراده‌ای در جهت «پرهیز» در خود به وجود آورد. ارضای تمایلات به هرگونه و هر نحو شادی‌آور نیست، گاهی «پرهیز» از برآوردن آنها لذت‌بخش است.
 

۴ـ رضایت و تحمل

گاهی در زندگی مشکلاتی به وجود می‌آیند که حل آنها از توانِ آدمی بیرون است. این حوادث و مشکلات معمولاً مورد رضایت ما نیستند و با دید ظاهری مانع اهداف و امیال ما هستند. بیشتر ناخرسندی‌های ما در همین مواقع بروز می‌کنند، چون می‌خواهیم هر طور که شده بر مشکلات فوق طاقت خود فائق آییم و اسب آرزو را از میان آنها عبور دهیم، حال آنکه بهترین راه برای رفع این‌گونه رخدادها، کنار آمدن با آنهاست. درست است که انسان باید هدف و آرمان داشته باشد و برای تحقق آنها بکوشد و از موانع نترسد و به جنگ حادثه‌ها برود، اما باید دانست که گاهی راه مبارزه با یک حادثه، فقط کنار آمدن و تحمل آن است.
راضی بودن به رضای خدا و اعتقاد به قضا و قدر به انسان آرامش می‌بخشد و در سخت‌ترین حادثه‌ها مددکار آدمی می‌شود و حوادث چاره‌ناپذیر را قابل تحمل می‌کند.
امام صادق (ع) فرمودند: «نشاط و شادی در پرتو راضی بودن به رضای خدا و یقین به دست می‌آید و اندوه و غم، در شک و ناخشنودی به مقدرات الهی حاصل می‌شود.»(۸)
از امیرمؤمنان علی (ع) است که: «به رضای خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگی کنی.»(۹)
بودلی، خاور شناس و نویسنده سوییسی کتاب «محمد، پیامبر اسلام(ص) خصیصه راضی بودن به رضای خدا را عقیده برجسته‌ای در آرامش‌بخشی به مسلمانان و ایجاد روحیه سرور و شادی در آنان می‌داند.
آری، انسانی شاد است که حوادث چاره‌ناپذیر را تحمل می‌کند و در عین تلاش و فعالیت، به آنچه حضرت حق برای او می‌پسندد راضی است.
روزی حضرت موسی (ع) هنگام مناجات با خدا عرض کرد: «خدایا! محبوب‌ترین بنده‌ات را به من نشان بده.» خداوند به او وحی کرد: «ای موسی! به فلان روستا در کنار دریا برو. کسی را در آنجا خواهی یافت،.» موسی(ع) به آن روستا رفت و به جستجو پرداخت و او را یافت. مردی بود به‌شدت بیمار، ولی در همان حال خدا را شکر می‌کرد و تسبیح می‌گفت. موسی (ع) به جبرئیل گفت: «من تصور می‌کردم که آن مرد همواره به نماز و روزه اشتغال داشته باشد.» جبرئیل گفت: «این مرد در پیشگاه خدا محبوب‌تر و عابدتر از کسی است که همواره به نماز و روزه اشتغال دارد. اینک من فرمان می‌دهم که چشمانش کور گردد. ببین او در این هنگام چه می‌گوید.» جبرئیل اشاره به آن مرد کرد و چشم‌های او نابینا شد. در این هنگام موسی (ع) نه تنها بی‌تابی و اظهار ناراحتی‌ای از آن مرد ندید، بلکه متوجه شد که به خدا این‌گونه می‌گوید:
«پروردگارا! مرا آن‌گونه که خواستی با دادن دو چشم بهر‌ه‌مند ساختی و اینک به خواست خودت آنها را از من گرفتی. ای بسیار نیکوبخش و ای بسیار عطاکننده.»
موسی(ع) گفت: «شنیدم که به خدا عرض می‌کردی: «ای بسیار نیکوبخش و ای بسیار عطاکننده. خداوند چه نیکی و عطایی به تو رسانده است؟»
آن مرد گفت:
«نیکی و عطای بسیار خداوند به من این است که در این روستا هیچ کس جز من نیست که خدا را عبادت کند.»
موسی(ع) در حالی که شگفت‌زده شده بود، گفت:« به‌راستی که این مرد که تا این حد به رضای الهی راضی است، عابدترین فرد دنیا است.»(۱۰)
 

۵ـ مسافرت

زندگی در یک مکان خاص، یکسانی و یکنواختی می‌آورد و باعث گرفتگی روحی و از دست رفتن شادی می‌شود. برای رهایی از چنین وضعیتی، مسافرت بهترین راه است. حتی اگر جایی که به آن سفر می‌کنیم چندان خوش آب و هوا نباشد، باز برای انسان فرح‌انگیز است، چون نفسِ تغییر محیط و هوا و جابه‌جایی انسان و به وجود آمدن تنوع، نشاط‌آور است.
مسافرت غیر از نشاط روحی، سلامت جسمانی را نیز به همراه دارد و باعث درمان بیماری‌ها هم می‌شود. موضوع تغییر آب و هوا از زمان قدیم بسیار معمول بوده است و بیمارانی را که ناراحتی و بیماری لاعلاج داشتند، بدین روش درمان می‌کردند. امروز هم مسافرت جزو برنامه‌های قطعی مردم و یکی از مهم‌ترین عوامل تندرستی محسوب می‌شود. از نظر پزشکی زندگی، کار و خوراکِ یکنواخت برای انسان ضرر دارد و اعضای بدن زودتر فرسوده و ناتوان می‌گردند. پس تغییر زندگی و تنوع باید جزو برنامه زندگی قرار گیرد.
در مسافرت به گردش و راه‌پیمایی بپردازید و بدانید که راه رفتن ساده خود جزو بهترین ورزش‌ها محسوب می‌شود، زیرا خون بهتر جریان پیدا می‌کند، غدد ترشحات داخلی و کلیه اعضا بهتر وظایف خود را انجام می‌دهند، سموم بدن دفع و انسان خرم و شاداب می‌شود،  اعصاب‌ تسکین می‌یابد و خواب‌ بهتر می‌شود و دیگر نیازی به داروی خواب‌آور و مسکن نیست.
یک مسافرت مطلوب، از صدها قرص و شربت مسکّن و ویتامین و آمپول‌های مقوی موثرتر است.»(۱۱) رسول اکرم (ص) فرمودند: «مسافرت کنید تا سالم بمانید.» و نیز : «سزاوار نیست انسان عاقل به مسافرت برود مگر برای سه منظور. یا برای تجارت و تحصیل درآمد و اصلاح معاش، یا برای رسیدن به کمالات معنوی و تعالی روح و ذخیره معاد و یا برای تفریح و تفرّج و جلب لذت‌های مباح.»(۱۲)
 

۶ـ کار

در دین و شرع به «کار» بسیار توصیه شده است، زیرا انسان هم معاش خود و دیگران را تأمین می‌کند و هم استعدادهای او با کار به فعلیت می‌رسند و جوهره وی صیقل می‌خورد. جنبه دیگر توصیه به کار، مفرح بودن آن است. از امام علی (ع) نقل است که «بزرگ‌ترین تفریح کار است». وقتی کار تفریح باشد، فرح‌انگیز و شادی‌بخش هم هست. البته کار وقتی مفرح است که مورد علاقه انسان باشد. ماکسیم گورکی می‌گوید: «کار که رضایت‌بخش باشد، زندگی شاد می‌شود.»    .
سرگرم شدن به کار می‌تواند نگرانی‌ها و ناامیدی‌ها را از انسان دور و حتی بیماری‌های سخت را هم درمان کند. با دور شدن نگرانی و بیماری از حیطه زندگی، شادی به خانه باز می‌گردد. پس کار از این جهت هم شادی‌آفرین است
 

۷ـ ورزش

هرگاه جسم انسان با یک برنامه منظم و حرکات حساب شده ورزشی به حرکت افتد، فشار مشکلات و ناملایمات روحی از بین می‌رود و یا کمتر می‌شود و پس از آن  حالت نشاط و سرور به وجود می‌آید.
این نشاط و شادی عامل مهمی است که رفتارهای تحصیلی، شغلی، عبادی و خانوادگی انسان را هم تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و آنها را در طول روز و یا هفته، بهتر و آسان‌تر پیش می‌برد. کسانی که با ورزش و تلاش بیگانه‌اند به خمودی و کسالت گرفتار می‌آیند. کسالت به فرمایش امام صادق (ع) «کلید هر کار ناشایسته است» و «به دین و دنیای انسان لطمه وارد می‌سازد».(۱۳)
زندگی ماشینی امروز انسان‌ها را از تلاش‌های طبیعی بازداشته و ماشین را به جای انسان به فعالیت واداشته است. در چنین شرایطی اگر تلاش‌های ورزشی نباشند، شادی از صحنه جامعه رخت برمی‌بندد. در تمدن جدید، گرچه تلاش‌های عضلانی بیکباره از بین نرفته‌اند، ولی خیلی کمتر از پیش شده‌اند و در بسیاری از موارد ماشین جای زندگی عادی را گرفته است. با حذف تلاش‌های عضلانی در زندگی روزانه، بدون آنکه خود متوجه باشیم، سیستم‌های عصبی خود را از تمرین‌هایی که برای حفظ تعادل محیط داخلی لازمند، محروم ساخته‌ایم.
می‌دانیم که عضلات به  هنگام کار، اکسیژن و قند زیاد مصرف و حرارت ایجاد می‌کنند و مقداری اسیدلاکتیک در خون می‌ریزند و برای تطابق با این تغییرات، بدن بایستی قلب و دستگاه تنفسی و کبد و لوزالمعده و کلیه و غدد مترشحه و سیستم عصبی مرکزی و سمپاتیک را به کار اندازد. امروزه ما عضلات بدن خود را فقط در برخی لحظات و بعضی از روزها به فعالیت وامی‌داریم و در غیر این موارد، بدن ما در حال خمود باقی می‌ماند.
فقدان نظم داخلی، سبب ترک تلاش ارادی می‌گردد و به افراط در آسایش و راحت‌طلبی در زندگی منجر می‌شود و در نتیجه اعمال تطابقی به حال خمود در می‌آیند و تلاش‌های دائمی عروق و اندام‌ها و دستگاه عصبی که معرّف مبارزه علیه گرسنگی و خرابی و خستگی و تغییرات جوّ است، ضایع می‌مانند. تلاش، شرط اصلی پروش بافت‌ها و روان است.»(۱۴)
 

۸ـ تبسم و خنده

هر کسی به اندازه حضورش در اجتماع و برخورد با انسان‌های گوناگون و نیز به مقدار دقتش در برخوردها، به اهمیت تبسم در ایجاد شادی و نشاط پی برده است. گرمی تبسم و لبخند، یخ‌های اندوه و کینه و کدورت را آب می‌کند و روابط انسان‌ها را تعادل می‌بخشد.
علاوه بر این، خنده عامل مهمی در درمان بیماری‌هاست. «نورمن کازینز» در کتاب «تشریح یک بیماری» اشاره می‌کند که چگونه برای از سرگیری یک زندگی طبیعی و سالم با بیماری فلج مبارزه کرده است، وی معتقد است که «خنده» داروی اصلی او بوده است، وی می‌نویسد: «توجه جدی او به زندگی باعث بدتر شدن بیماری‌اش شده بود و نتیجه گرفته است که از طریق خنده می‌توان وضعیت معکوس را به وجود آورد. وقتی که می‌خندیم همه چیز به نفع جسم و ذهن ما پیش می‌رود، آندروفینی که در مغز تخلیه می‌شود به ما احساس «پرواز طبیعی» می‌دهد و بازدهی سیستم تنفسی، درست مانند زمانی می‌شود که به ورزش دو پرداخته‌ایم.
حتی وقتی که انسان عمیقاً غمگین و ناراحت است، باید در برخورد با دیگران خود را شاد نشان دهد و تبسم نماید. امام علی (ع) در توصیف عارفان می‌فرمایند: «زاهدان در دنیا اگرچه بخندند، قلب‌شان می‌گرید و اگرچه شاد باشند، اندوهشان شدید است.»(۱۵)
انسان متبسم، دیگران را هم به تبسم وامی‌دارد و گره‌های کدورت را از پیشانی‌ها می‌زداید، همچنان که آدم عبوس و غمگین دیگران را اندوهگین می‌کند.
در آداب سخنوری هم گفته‌اند: «اگر می‌خواهید سخنان شما در دلها بنشیند، سخنرانی را با یک شوخی و خنده شروع کنید، زیرا این کار سبب می‌شود که فوراً رابطه‌ای بین شما و شنوندگان برقرار شود.»(۱۶)
اما در خندیدن باید شخصیت خود را نیز در نظر داشت و وقار و متانت را از کف نداد. خنده آنگاه مؤثر و درمان‌بخش است که به‌موقع باشد و به شخصیت فرد و دیگران لطمه وارد نیاورد. کسانی که سعی می‌کنند از طریق تمسخر دیگران با عیب‌جویی و سخنان رکیک، مجلسی را به خنده آورند، در واقع بیماری‌های فراوانی را رواج می‌دهند. خنده‌های بی‌مورد و قهقهه‌های پی در پی آدمی را از توانائی‌های دیگر خود غافل می‌کند و پرده سیاهی روی عوامل شادی‌افزای دیگران می‌اندازد.(۱۷)
 

۹ـ مزاح و شوخی

طبیعت انسان، مزاح را می‌پسندد و با آن شاد می‌شود. علت فرح‌انگیز بودن آن هم این است که برای مدتی تصویرهای پیاپی غمناک را قطع می‌کند و عناصر شادی‌بخش را در لایه‌های روان آدمی فرو می‌برد. در روایات اسلامی دو نوع دستور درباره شوخی هست. یکی توصیه و دیگری نهی.
درباره توصیه به شوخی این روایات را می‌توان نقل کرد: پیامبر (ص) فرمودند: «من هم مانند شما بشری هستم که قهراً شوخی و مزاح می‌کنم.»(۱۸) نیز: «من شوخی می‌کنم، ولی در گفتارم جز حق و راست نمی‌گویم.»(۱۹)
حضرت علی (ع) فرمودند: «هرگاه یکی از اصحاب رسول خدا اندوهگین بود، رسول خدا با شوخی کردن او را شاد می‌کرد.»(۲۰) امام صادق (ع) فرمودند: «مؤمن، شوخ‌طبع و خوش‌مشرب است، ولی منافق، گرفته و خشم‌آلود.»(۲۱)
 
روایاتی در باره نهی از شوخی   
حضرت علی (ع) فرمودند: «مزاح را رها کن، زیرا بذر کینه‌توزی است».(۲۲) و نیز: «کسی که زیاد مزاح می‌کند، شکوه و وقارش کم می‌شود».(۲۳) یا «شوخی بسیار، آبرو را می‌برد و موجب کینه‌توزی و دشمنی می‌گردد.»(۲۴)
از این دو دسته روایات می‌توان نتیجه گرفت که مردم از شوخی‌هایی نهی شده‌اند که به وقار و متانت آنها آسیب می‌رساند و موجب کینه و کدورت می‌شود، وگرنه شوخی و مزاح معقول، امری طبیعی و ممدوح است که پیشوایان معصوم (ع) به آن توصیه کرده‌اند.
نمونه‌ای از شوخی‌های پیامبراکرم (ص)
روزی پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) خرما می‌خوردند. پیامبر(ص) از روی مزاح هسته خرماهایی را که می‌خوردند، جلوی حضرت علی(ع) می‌گذاشتند. وقتی از خوردن خرما فارغ شدند، همه هسته‌ها جلوی علی(ع) جمع شده بود. پیامبر(ص) به علی(ع) فرمودند: «یا علی! تو پرخور هستی.» علی(ع) هم به شوخی جواب دادند: «پرخور کسی است که خرما را با هسته‌اش می‌خورد.»(۲۵)
 

۱۰ـ بوی خوش

در روابط انسان‌ها با یکدیگر، بوی خوش عامل فرح‌انگیز مهمی است. متقابلاً بوی بد، ناامید کننده و باعث افسردگی است. انسان با استشمام بوی خوش، گویی با بهشت و آن سوی طبیعت پیوند می‌خورد. شاید به همین خاطر بنا به فرمایش امام صادق (ع): «رسول خدا (ص) برای بوی خوش بیشتر از خوراک، خرج می‌کرد.»(۲۶)
 

۱۱ـ پوشیدن لباس‌های روشن

رنگ‌ها عکس‌العمل‌های گوناگونی را در انسان برمی‌انگیزند. رنگ‌های روشن غیر از مسئله بهداشت و توجه به گرما و سرما، برای انسان شادی‌آفرین هستند، از این‌رو شرع، به پوشیدن لباس‌های روشن ـ خصوصاً سفیدـ توجه زیادی کرده است، پیامبر فرموده‌اند: «جامه سفید بپوشید که آن نیکوترین رنگ‌هاست.»(۲۷) گفته‌اند که بیشترین لباس‌های پیامبر(ص) سفید بوده است.(۲۸)
 

۱۲ـ خودآرایی

آراستگیِ ظاهریِ انسان عامل مهمی در جذب افراد به کردارهای پسندیده اوست. فرد مؤمنی که می‌خواهد دیگران را با عملش به ارزش‌های الهی فرا بخواند و بر مردم تاثیر مثبت بگذارد، باید در حد امکان ظاهر آراسته داشته باشد. روان‌شناسان اجتماعی این امر را عامل مؤثری در کارآیی پیام‌دهی می‌دانند. امام صادق(ع) فرموده‌اند: «خداوند متعال زیبایی و خودآرایی را دوست و ناداری و گدامنشی را مبغوض می‌دارد.» (۲۹)
 

پی‌نوشت‌ها
۱ـ دیل کارنگی، آیین زندگی، به نقل از: محمد جعفر امامی، بهترین راه غلبه بر نگرانی‌ها و ناامیدی‌ها، ص.۸۳
۲ـ «لَا تَحْمِلْ هَمَ‏ یَوْمِکَ‏ الَّذِی‏ لَمْ یَأْتِکَ عَلَى یَوْمِکَ الَّذِی قَدْ أَتَاکَ.»
۳ـ «لَا تُشْعِرْ قَلْبَکَ‏ الْهَمَ‏ عَلَى مَا فَاتَ فَیَشْغَلَکَ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ لِمَا هُوَ آتٍ»
۴ـ «فَلَا تَحْمِلْ‏ هَمَ‏ سَنَتِکَ‏ عَلَى هَمِّ یَوْمِکَ وَ کَفَاکَ کُلَّ یَوْمٍ مَا هُو»
۵ـ وین دایر، عظمت خود را دریابید، ترجمه محمدرضا آل یاسین، ص ۶۴
۶ـ دیل کارنگی، آیین زندگی، به نقل از: محمد جعفر امامی، همان، ص ۳۴
۷ـ همان، ص ۳۵
۸ـ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۹۵
۹ـ همان
۱۰ـ دیل کارنگی، همان، صص ۳۲۹-۳۳۳
۱۱ـ شیخ عباس قمی، سفینه‌البحار، ج ۱، ص ۵۲۴-۵۲۵
۱۲ـ مجله تندرست، شماره ۶، سال ۲۲
۱۳ـ بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۲۶۷
۱۴ـ کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۲۳
۱۵ـ دکتر الکسیس کار، راه و رسم زندگی، ص ۳۶
۱۶ـ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۱۳
۱۷ـ دکتر مایکل آیزانک، روان‌شناسی شادی، ص ۲۳
۱۸ـ امام علی (ع) در توصیف عارفان می‌فرماید: «وَ إِنْ‏ ضَحِکَ‏ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ؛ اگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمی‌شود.» (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۳)
۱۹ـ حسام‌الدین هندی، کنزالعمال، ج ۳، ص ۶۴۸
۲۰ـ محمدمهدی نراقی، جامع‌السعادات، ج ۲، ص ۳۰۱
۲۱ـ سنن النبی، ص ۶۰
۲۲ـ نهج‌البلاغه، حکمت ۴۵۰
۲۳ـ غررالحکم
۲۴ـ همان
۲۵ـ زهرالربیع، ص ۷
۲۶ـ وسائل‌الشیعه، ج ۱، ص ۴۴۳
۲۷ـ وسائل‌الشیعه، ج ۳، ص ۳۵۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۱۸۵
۲۸ـ محدث قمی، منتهی الآمال، ص ۱۵ و ۵۸
۲۹ـ بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۱۴۱، روایت ۵
 
منبع: شادی، ضرورت زیستن ، ابوالفضل طریقه‌دار، ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 421-422، اسفند95 و فروردین96
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث