با زهر کينه کشتند امام عسکري را از نو خزان نمودند گلزار حيدري را
مردِ جوان دارد وصیت مینویسد میگرید و ذکر مصیبت مینویسد
امروز با تمام توان گریه می کنیم همراه با امام زمان گریه می کنیم
هرگز شبی ز شام غمت تیره تر نبود آن شب به غیر ناله نوایی دگر نبود
ای مسجد الحرام حرم سامرای تو بیت الولای دل حرم با صفای تو
حسن که اختر تابان رهبریست اولاد خاتم و آوازه عسگریست
چشم پدر به راه بود اي پسر بيا تا جان نرفته از تن او زودتر بيا
امروز عسکري ز جهان ديده بسته است قلب جهان و قطب زمان دلشکسته است
نميدانم چرا دل پرزغم شد گمانم عسکري مسموم سم شد