وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ الْإِيمَانَ، فَقَالَ (علیه السلام) إِذَا كَانَ الْغَدُ فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ، فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ؛ فَإِنَّ الْكَلَامَ كَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا [يَثْقَفُهَا] هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا.[و قد ذكرنا ما أجابه به فيما تقدم من هذا الباب و هو قوله الإيمان على أربع شعب].
يَنْقُفُها: آن را مى ربايد، «نقّاف»: دزدى
شارِدَة: اسب و گاو فرارى و رميدهيَنقُفُ: مى گيرد و شكار ميكند
مردى از او خواست كه ايمان را به او بشناساند، فرمود: فردا نزد من آى تا با تو بگويم و مردم هم بشنوند، تا اگر تو سخن مرا فراموش كنى، ديگران به خاطر بسپارند. زيرا سخن چون شكار رمنده است. يكى آن را مى گيرد، ديگرى از دستش مى دهد.سید رضی گوید: و پيش از اين پاسخ آن حضرت را آورده ايم. آنجا كه مى گويد ايمان بر چهار شعبه است.
مردى از حضرت خواست كه ايمان را به او بشناساند. آن حضرت فرمود: فردا بيا تا در برابر مردم بگويم، تا اگر گفته ام را از ياد بردى ديگرى حفظ كند، چه اينكه سخن مانند شكار رمنده است، يكى آن را مى ربايد، و ديگرى از دست مى دهد.پاسخ امام را در گذشته از همين حكمت ها در سايه گفتار حضرت: ايمان را چهار شعبه است نقل كرديم.
روش صحيح پاسخ دادن (علمى):(شخصى از امام پرسيد كه ايمان را تعريف كن) درود خدا بر او، فرمود: فردا نزد من بيا تا در جمع مردم پاسخ گويم، كه اگر تو گفتارم را فراموش كنى ديگرى آن را در خاطرش سپارد، زيرا گفتار چونان شكار رمنده است، يكى آن را به دست آورد، و ديگرى آن را از دست مى دهد.(سید رضی گوید: پاسخ امام در حكمت 31 آمد كه آن را نقل كرديم كه ايمان را بر چهار شعبه تقسيم كرد).
[و فرمود:] و مردى از او خواست تا ايمان را به وى بشناساند، فرمود:] چون فردا شود نزد من بيا، تا در جمع مردمان تو را پاسخ گويم، تا اگر گفته مرا فراموش كردى ديگرى آن را به خاطر سپارد كه گفتار چون شكار رمنده است يكى را به دست شود و يكى را از دست برود.[و پاسخ امام را از اين پيش آورديم و آن سخن اوست كه ايمان بر چهار شعبه است.]
مردى از امام عليه السّلام خواست كه باو بشناساند (معنى) ايمان چيست، پس آن حضرت (در باره رمندگى سخن) فرمود:چون فردا شود نزد من بيا تا جائيكه همه بشنوند بتو خبر دهم كه اگر گفتار مرا فراموش نمودى ديگرى آنرا حفظ كرده از بر نمايد، زيرا سخن مانند شكار رمنده است شخصى (با حافظه) آنرا مى ربايد و ديگرى (بر اثر خنگى) آنرا از دست مى دهد.(سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» فرمايد:) ما آنچه را كه حضرت در پاسخ آن مرد فرمود در گذشته از اين باب (فرمايش سى ام) بيان كرده ايم و آن فرمايش آن بزرگوار است باينكه الإيمان على أربع شعب (دعائم) يعنى ايمان وابسته بر چهار شاخه (ستون) است.
كسى از آن حضرت تقاضا كرد كه ايمان را برايش توصيف كند؛ امام عليه السلام فرمود: فردا نزد من بيا تا در حضور جمع، تو را از آن آگاه سازم كه اگر گفته ام را فراموش كنى ديگرى آن را براى تو حفظ كند، زيرا سخن همچون شترِ فرارى است كه بعضى ممكن است آن را پيدا كنند و بعضى آن را نيابند.مرحوم سيّد رضى به دنبال اين گفتار حكيمانه مى افزايد: آنچه را امام عليه السلام (فرداى آن روز) در پاسخ اين سؤال كننده بيان فرمود، همان است كه ما در همين باب كلمات قصار به عنوان «الاْيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ» (حكمت 31) آورديم. (پيش از اين به عنوان «عَلى أرْبَعِ دَعائِم» آورده شده است).
براى آموزش صحيح شتاب مكن!در آغاز اين كلام امام عليه السلام آمده است: «مردى از محضرش خواست ايمان را براى او شرح دهد»؛ (وَسَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ الاِْيمَانَ).گفته اند: اين مرد، عمار ياسر بود كه هم در صحنه جهاد مى درخشيد و هم در معارف اسلامى. هنگامى كه خود را در كنار آن چشمه جوشان معرفت ديد، درخواست كرد كه مهمترين مسئله را كه همان ايمان است با تمام ويژگى هايش براى او شرح دهد. امام عليه السلام به او فرمود: «(شتاب مكن) فردا نزد من بيا تا در حضور جمع، تو را از آن آگاه سازم كه اگر گفته ام را فراموش كنى ديگرى آن را براى تو حفظ كند، زيرا سخن همچون شترِ فرارى است كه بعضى ممكن است آن را پيدا كنند و بعضى آن را نيابند»؛ (إِذَا كَانَ الْغَدُ فَأْتِني حَتَّى أُخْبِرَکَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ، فَإِنْ نَسِيْتَ مَقَالَتي حَفِظَهَا عَلَيْکَ غَيْرُکَ فَإِنَّ الْكَلاَمَ كَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هذَا وَيُخْطِئُهَا هذَا).همانگونه كه در ذيل ترجمه آن، پيش از اين ذكر كرديم، شرح جامعى كه امام عليه السلام درباره ايمان داد همان است كه در حكمت 31 آمده و توضيح آن گذشت. به هر حال مقصود امام عليه السلام در گفتار حكيمانه بالا اين است كه مطالب اساسى و مهم مانند شرح ويژگى هاى ايمان بايد در حضور جمع بيان شود تا هيچيك از نكته هاى آن ضايع نگردد و به طور كامل براى غير حاضران و حتى براى نسلهاى آينده باقى بماند. اضافه بر اين، هنگامى كه سخنى در حضور جمع گفته شود به يقين در ميان آنها افراد فاضل و برجسته كم نيستند؛ آنها مى توانند در فهم مفاهيم آن به ديگران كمك كنند.«شارِدَة» از ماده «شُرُود» (بر وزن سرود) به معناى حيوان يا انسان فرارى است و چون در اينجا به صورت مؤنث آمده و غالبآ ضرب المثلهاى عرب به شتر است، مى تواند اشاره به ناقه گريزپا باشد. بعضى «شرود» را به معناى فرار توأم با اضطراب تفسير كرده اند و به هر حال اين واژه به صورت كنايه درمورد سخنها و مسائل ديگر به كار مى رود. «يَنْقُفُها» از ماده «نَقْف» (بر وزن وقف) در اصل به معناى شكافتن و سوراخ كردن و در گفتار بالا به اين معناست كه بعضى مى توانند كلام را بشكافند و معانى اصلى آن را استخراج كنند و بعضى قادر بر آن نيستند. ولى در بسيارى از نسخه هاى نهج البلاغه يا كتب ديگر كه اين گفتار حكيمانه در آنها نقل شده «يَثقَفُها» به جاى «يَنْقُفُها» آمده است كه از ماده «ثِقافَة» به معناى يافتن و فهميدن است و در اينجا همان معناى فهم و درك را دربر دارد ونتيجه اش همان مى شود كه در بالا آمد؛ يعنى اگر كلام در برابر جمع ايراد شود وبعضى نتوانند به حقيقت معناى آن برسند، گروه ديگرى كه داراى فهم و شعور بيشترى هستند آن را درك كرده و براى ديگران تبيين مى كنند. اين نسخه صحيح تر به نظر مى رسد.در هر صورت، كلام هنگامى كه در جمع ايراد شود هم الفاظ آن به طور كامل حفظ مى شود و هم مفاهيم آن روشن مى گردد. اين سخن امام عليه السلام مى تواند اشاره و تأكيدى بر حفظ احاديث و نقل كامل وكتابت آنها براى كسانى كه در مجلس امام عليه السلام حضور نداشتند و يا نسلهاى آينده باشد. درست برخلاف رفتارى كه با احاديث پيامبر صلي الله عليه وآله در قرن اول به واسطه كج انديشىِ بعضى از حاكمان انجام شد كه نقل احاديث آن حضرت را ممنوع ساختند و بسيارى از گوهرهاى گرانبهاى احاديث، برپايه اين ندانمكارى ويا اعمال اغراض سوء از ميان رفت و هنوز نيز مسلمانان از اين نظر احساس خسارت بزرگى مى كنند. هرچند گروهى در گوشه و كنار، به، رغم آن تحريم غلط يا مغرضانه، بخش قابل توجهى از سخنان پيغمبر صلي الله عليه وآله را حفظ كرده، به دست شاگردان خود سپردند كه در قرن هاى بعد ظهور و بروز كرد.همانگونه كه در ترجمه اين سخن آمد، سيّد رضى؛ پس از ذكر اين كلام حكيمانه مى گويد: آنچه را امام عليه السلام (فرداى آن روز) در پاسخ اين سؤال كننده بيان فرمود، همان است كه ما در همين باب كلمات قصار به عنوان «الإيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ» (حكمت 31) آورديم. (پيش از اين به عنوان «عَلى أرْبَعِ دَعائِمٍ» آورده شده است)؛ (وَقَدْ ذَكَرنا ما أجابَهُ بِهِ فيما تَقَدَّمَ مِنْ هذَا الْبابِ وَهُوَ قَوْلُهُ: «الإِيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ»).*****نكته:كتابت حديث:مى دانيم احاديث اسلامى اعم از احاديثى كه از پيامبر اكرم صلي اله عليه وآله نقل شده يا از امامان معصوم، نقش بسيار مهمى در فهم معارف اسلام دارد. به همين دليل معصومان تأكيد داشتند احاديث آنان به صورت كامل حفظ و براى نسلهاى آينده به يادگار گذاشته شود. از جمله در حديثى از مفضل بن عمر مى خوانيم كه مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: «اكْتُبْ وَبُثَّ عِلْمَکَ فِي إِخْوَانِکَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ كُتُبَکَ بَنِيکَ فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لايَأْنَسُونَ فِيهِ إِلاَّ بِكُتُبِهِمْ؛ (اين احاديث را) بنويس ومعلومات خود را در ميان برادرانت منتشر كن و اگر از دنيا رفتى كتابهايت را به يادگار به فرزندانت بسپار، زيرا زمان سختى بر مردم مىآيد كه تنها به كتابهايشان انس مى گيرند».نيز از احاديث استفاده مى شود كه معصومان اصرار داشتند كلمات آنها بدون كم و زياد حفظ شود و به ديگران برسد؛ در حديثى از «ابوبصير» مى خوانيم كه مى گويد: از امام صادق عليه السلام تفسير اين آيه شريفه را پرسيدم: (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ يَسْمَعُ الْحَدِيثَ فَيُحَدِّثُ بِهِ كَمَا سَمِعَهُ لايَزِيدُ فِيهِ وَلا يَنْقُصُ مِنْهُ؛ منظور از اين آيه كسانى هستند كه احاديث را مى شنوند و عينآ بدون كم و زياد آن را براى ديگران بازگو مى كنند». به همين دليل اصرار داشتند كه حتى الامكان احاديث آنها درجمعى مطرح شود كه اگربعضى نتوانند حديث رابه خوبى حفظ كنند، برخى ديگر از عهده آن برآيند. اصحاب نيز اصرار داشتند حتى الامكان احاديث معصومان را در همان جلسه بيان حديث مكتوب كنند تا از كم و زياد محفوظ بماند.در حديثى مى خوانيم كه «زراره»، محدث و فقيه مشهور از امام صادق عليه السلام سؤالى درباره وقت ظهر و عصر كرد و به دنبال آن آمده است: «وَفَتَحَ أَلْوَاحَهُ لِيَكْتُبَ» (بلافاصله كاغذ و قلم آماده كرد تا سخن امام عليه السلام را بنويسد) ولى امام عليه السلام پاسخى به او نداد. او الواح خود را جمع كرد و گفت: بر ماست كه سؤال كنيم وشما آگاهتريد كه چه وظيفه اى داريد. و در پايان حديث آمده است كه امام عليه السلام پس از مدّتى پاسخ را براى او فرستاد (و از وى دلجويى كرد). در حالات ياران اهل بيت مى خوانيم كه بعضى از آنها كه دهها كتاب از احاديث آن بزرگواران را پر كرده بودند آنها را به راويان بعد مى سپردند.
مردى از امام (ع) پرسيد ايمان چيست آن بزرگوار فرمود: إِذَا كَانَ الْغَدُ فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ- فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ- فَإِنَّ الْكَلَامَ كَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا»:ما قبلا پاسخ امام را به اين سؤال در همين باب ذيل عبارت «الايمان على اربع شعب» نقل كرديم. وجه تشبيه سخن به شتر يا صيد گريزپا، همان جمله: «ينقفها...» (يعنى آن را در گمراهى مى يابد) مى باشد، و بقيه عبارت واضح است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 351
الخامسة و الخمسون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(255) و سأله رجل أن يعرّفه الإيمان فقال عليه السّلام: إذا كان الغد [غد] فأتني حتّى أخبرك على أسماع النّاس فإن نسيت مقالتي حفظها عليك غيرك، فإنّ الكلام كالشّاردة يثقفها هذا و يخطئها هذا. و ذكرنا ما أجابه به فيما تقدّم من هذا الباب و هو قوله: الأيمان على أربع شعب «1». (81138- 81090).______________________________ (1) لا يخفى أن اللفظ فيما سبق هناك ص 47 ح 30: على أربع دعائم- المصحح
اللغة: (شرد) البعير يشرد شرودا: نفر (ثقفته) ثقفا مثال بلعته بلعا أي صادفته- صحاح ال اعراب: إذا كان غد فأتنى، فتكون «كان» هاهنا تامّة أي إذا حدث و وجد.المعنى:دعوته عليه السّلام إيّاه إلى مجتمع النّاس باعتبارين:1- حفظ نصّ الحديث بتواتر المستمعين و أمنه من الخلل بالنّسيان من سامع واحد.2- فهم معنى الحديث، فان شرح الايمان غامض و دقيق و هو بحر عميق لا يسع غوره فهم العوام، و يصعب تبحره على الخواص كما سمعته في حديث وصف الإيمان.في ابن ميثم فأراد عليه السّلام بيانه عند فضلاء أصحابه ليفهموه و يقرّروه للنّاس و هذا الوجه ألصق بما ذكره عليه السّلام من العلّة في قوله: إنّ الكلام كالشاردة، فانّ مصادفة بعض و خطأ بعض يناسب فهم معنى الحديث و حفظ فحواه، لا حفظ نصّه و متنه فانّ كافّة السامعين فيه سواه.الترجمة:مردي از حضرتش خواست كه ايمان را براى او تعريف كند فرمود: چو فردا شود نزد من بيا تا در گوشزد همه مردم بتو خبر بدهم تا اگر گفتارم را فراموش كردي ديگران برايت بياد داشته باشند، زيرا سخن چون شتر گريزانست: اينش برخورد كند، و آنش بدست نياورد.سيد رضي گويد: ما پاسخ آن حضرت را در ضمن حكم گذشته اين باب ياد كرديم و آن همان گفتار او بود كه: «ايمان چهار شعبه دارد».
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص66
و قال عليه السّلام حين سأله رجل ان يعرّفه ما الايمان، فقال: اذا كان غد فأتنى حتى اخبرك على اسماع الناس، فان نسيت مقالتى حفظها عليك غيرك، فانّ الكلام كالشاردة يثقفها هذا و يخطئها هذا. قال: و قد ذكرنا ما اجابه به عليه السّلام فيما تقدم من هذا الباب، و هو قوله: «الايمان على اربع شعب.» «مردى از آن حضرت خواست تا ايمان را به وى بشناساند، فرمود: فردا پيش من بيا تا در حضور مردم تو را خبر دهم، كه اگر گفته مرا فراموش كردى، ديگرى آن را به خاطر بسپرد، كه گفتار چون شتر رمنده است يكى را به دست شود و ديگرى را از دست برود.سيد رضى گويد: ما پيش از اين پاسخ آن حضرت را آورده ايم كه فرموده است ايمان به چهار شعبه است.»