وَ قِيلَ لَهُ بِأَيِّ شَيْءٍ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ؟ فَقَالَ (علیه السلام): مَا لَقِيتُ رَجُلًا، إِلَّا أَعَانَنِي عَلَى نَفْسِهِ.[قال الرضي رحمه الله تعالى: يومئ بذلك إلى تمكن هيبته في القلوب].
از او پرسيدند كه چگونه بر اقران و هماوردان غلبه يافتى؟ فرمود: در كارزار با مردى روياروى نشدم، جز آنكه در دل او چيزى پديد مى آمد كه مرا بر ضد او يارى مى داد.[سید رضی گوید: اشارت است به ايجاد وحشت در دلها].
به آن حضرت گفته شد: چگونه بر هماوردانت غالب شدى؟ آن حضرت فرمود: احدى را نديدم جز اينكه مرا بر عليه خود كمك كرد.اشاره به جا گرفتن هيبت و عظمتش در دلها دارد.
قاطعيّت در مبارزات (سياسى، نظامى):و درود خدا بر او، (از امام پرسيدند، با كدام نيرو بر حريفان خود پيروز شدى؟ فرمود:) كسى را نديدم جز آن كه مرا در شكست خود يارى مى داد.(سید رضی گوید: امام به اين نكته اشاره كرد كه هيبت و ترس او در دل ها جاى مى گرفت).
[او را گفتند: چگونه بر هماوردان پيروز گشتى فرمود:] كسى را نديدم جز كه مرا بر خود يارى مى داد.[و اشارت بدين مى فرمايد كه بيم من در دل او مى افتاد.]
بامام عليه السّلام گفتند بچه چيز (در كارزارها) بر دليران برترى يافتى (آنان را زبون ساخته و يا كشتى)؟ آن حضرت (در باره هيبت و ترس مردم از خود) فرمود:به هيچ كس (در كارزار) بر نخوردم مگر او مرا بر زيان (كشتن) خود يارى و كمك مى نمود.(سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» فرمايد:) حضرت باين سخن اشاره مى فرمايد بجا گرفتن هيبت و ترس خود را در دلها (كه دليران دلباخته و شكست مى خوردند).
از امام عليه السلام سؤال شد: به چه وسيله در ميدان نبرد بر همتايان خود غالب آمدى؟ امام عليه السلام فرمود: من با هيچكس روبرو نشدم جز اينكه مرا بر ضد خود كمك كرد!شريف رضى مى گويد: امام عليه السلام به اين اشاره مى كند كه هيبتش در دلها جاى گرفته بود و مبارزان، مقهور هيبت او مى شدند (و از پاى درمى آمدند).
رمز پيروزى امام عليه السلام:مى دانيم امام عليه السلام در تمام نبردها با دشمنان خود پيروز شد و همين امر سبب گرديد كه «بعضى از آن حضرت سؤال كردند: چه چيزى سبب پيروزى شما بر همتايان خود شد؟»؛ (وَقِيلَ لَهُ عليه السلام بِأَيِّ شَيْءٍ غَلَبْتَ الاَْقْرَانَ).«اَقْران» جمع «قِرْن» (بر وزن فكر) به معناى همتا و همطراز است. امام عليه السلام در پاسخ، به يك نكته روانى مهم اشاره كرد و فرمود: «من با هيچكس روبرو نشدم مگر اينكه مرا بر ضد خود كمك كرد!»؛ (فَقال عليه السلام: مَا لَقِيتُ رَجُلاً إِلاَّ أَعَانَنِي عَلَى نَفْسِهِ).سيّد رضى؛ آن را چنين تفسير مى كند كه امام عليه السلام به اين اشاره دارد كه هيبتش آنچنان در دلها جاى گرفته بود كه مبارزان، مقهور هيبت او مى شدند (و از پاى درمى آمدند). (قَالَ الرَّضِىُ: يُومِىءُ بِذلِکَ إلى تَمَكُّنِ هَيْبَتِهِ فِي الْقُلُوبِ).بدون شك يكى از مهمترين عوامل پيروزى و شكست، مسئله قدرت روحيه و ضعف آن است. لشكرى كه خود را غالب و پيروز مى داند و داراى روحيه اى بالاست به يقين بر دشمن غلبه مى كند و هرگاه گرفتار ضعف و شكست روحى گردد غالبآ گرفتار شكست مى شود، هرچند ازنظر عِدّه و عُدّه بر دشمن فزونى داشته باشد. تمام عرب آوازه شجاعت على عليه السلام را شنيده بودند به خصوص بعد از جنگ خندق و شكست قوى ترين مرد عرب «عمرو بن عبدود» اين آوازه بلندتر شد وهمه جا را فرا گرفت. به همين دليل هنگامى كه قدم به ميان ميدان نبرد مى گذاشت كسانى كه در برابر آن حضرت قرار مى گرفتند از همان آغاز خود را مى باختند و همين خودباختگى ضربه اى بر قواى آنها وارد مى كرد به گونه اى كه از مقابله با مولا ناتوان مى شدند.در آيات قرآن نيز به كرار به اين نكته اشاره شده كه خدا گاهى مسلمانها را به وسيله رُعبى كه در دل دشمنانشان مى افتاد يارى و چيره مى كرد. خدا درمورد پيروزى لشكر اسلام در ميدان نبرد مى فرمايد: «(إِذْ يُوحِى رَبُّکَ إِلَى الْمَلاَئِكَةِ أَنِّى مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الاَْعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ)؛ و (به ياد آر) موقعى را كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد: من با شما هستم؛ كسانى را كه ايمان آورده اند، ثابت قدم داريد! به زودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مى افكنم؛ ضربه ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آريد! و همه انگشتانشان را قطع كنيد!».به اين ترتيب در جنگ بدر يكى از عوامل مهم پيروزى مسلمانان، رعب و وحشتى بود كه خدا از آنها در دل دشمن افكنده بود. درمورد يهود بنى قريظه كه به يارى مشركان در جنگ احزاب برخاسته بودند و پس از شكست احزاب، لشكر اسلام به سراغ آنها رفت، مى فرمايد: «(وَأَنْزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُمْ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِى قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقآ تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقآ)؛ و خدا گروهى از اهل كتاب (يهود) را كه از آنان (مشركان عرب) حمايت كردند از قلعه هاى محكمشان پايين كشيد و در دلهايشان رعب افكند؛ (و كارشان به جايى رسيد كه) گروهى را به قتل مى رسانديد و گروهى را اسير مى كرديد!». در اينجا نيز عامل رعب و وحشت به عنوان عامل تعيين كننده سرنوشت جنگ ذكر شده است.رسول اكرم صلي الله عليه وآله يكى از ويژگى هاى پنجگانه خود را اين مى شمارد: «وَنُصِرْتُ بِالرُّعْبِ؛ خدا به وسيله ترسى كه از هيبت من در دلهاى مخالفان مى افكند مرا بر آنها پيروز مى ساخت».درباره قيام حضرت مهدى عليه السلام نيز از امام باقر عليه السلام نقل شده است: «الْقائِمُ مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ؛ حضرت مهدى عليه السلام به وسيله رعب و وحشتى كه از هيبت او به دلهاى مخالفان مى افتد از سوى خدا يارى مى شود».مرحوم مفيد در كتاب ارشاد نقل كند: هنگامى كه احزاب شكست خوردند و فرار كردند پيامبرصلي الله عليه وآله تصميم بر مبارزه با بنى قريظه گرفت چون به حمايت از احزاب برخاسته بودند و على عليه السلام را با سى نفر از طايفه خزرج به سوى آنها فرستاد و فرمود: ببين آيا بنى قريظه وارد قلعه هاى خود شده اند يا نه. هنگامى كه امام عليه السلام نزديك ديوار بلند قلعه آنها رسيد شنيد آنها (به مسلمانان) ناسزا مى گويند. خدمت پيامبرصلي الله عليه وآله برگشت و ماجرا را گزارش داد. پيغمبر صلي الله عليه وآله فرمود : آنها را رها كن، خدا به زودى ما را بر آنها غالب مى كند. كسى كه تو را بر عمرو بن عبدود پيروز كرد تنهايت نخواهد گذاشت. بايِست تا لشكر اسلام گرد تو جمع شوند و بشارت باد بر تو به پيروزى از سوى خداوند. «فَإنَّ اللهَ تَعالى قَدْ نَصَرَني بِالرُّعْبِ مِنْ بَيْنِ يَدِي مَسيرَةَ شَهْرٍ؛ زيرا خداوند مرا از طريق رعب (در دل دشمنان) با فاصله يك ماه پيروز كرده است». (اشاره به اينكه هنگامى كه خبر حمله ما را بشنوند و ميان ما و آنها يك ماه راه باشد مرعوب شده و روحيه خود را از دست مى دهند). در ادامه حديث آمده است كه سرانجام لشكر اسلام از همين طريق پيروز شد.
از امام پرسيدند چگونه بر شجاعان برترى يافتى آن بزرگوار فرمود: «مَا لَقِيتُ رَجُلًا إِلَّا أَعَانَنِي عَلَى نَفْسِهِ»:سيد رضى مى فرمايد: امام (ع) با اين گفتار اشاره فرموده است بر اين كه هيبت آن بزرگوار در دلها مى افتاد.مقصود امام (ع) آن است كه هيبت آن بزرگوار و تصوّر شجاعان كه پيروزى او را بر همگنان و كشتن ايشان را نتيجه اى عادى مى دانستند، باعث عقب نشينى و ضعف مقاومت آنها مى شد، و اين چيزى بود كه او را عليه رقيبان يارى مى كرد.
السابعة بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(307) و قيل له عليه السّلام: بأيّ شيء غلبت الأقران؟ فقال عليه السّلام: ما لقيت رجلا [أحدا] إلّا أعانني على نفسه. قال الرّضيّ رحمه اللَّه: يؤمى بذلك إلى تمكّن هيبته في القلوب. (82563- 82539)
اللغة: (القرن) ج: أقران: كفؤك، من يقاومك، نظيرك في الشجاعة أو العلم أو غيرها -المنجد-.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 406
المعنى: قد ورد في بعض الروايات إعانة بعض الملائكة له في جهاده و دفاعه مع الكفّار و لعلّ الخوف الغالب على أقرانه أثر همس الملائكة في قلوبهم فيقع الرّوع عليهم و لا يقدرون على المقاومة معه عليه السّلام. الترجم ة: به آن حضرت گفته شد: با چه وسيله بر هم نبردان خود چيره شدى؟ در پاسخ فرمود: من با هيچ مردى و پيكار برنخوردم جز اين كه با دست خودش بمن كمك كرد تا او را از پاى در آوردم.شد سؤال از علي كه چون چيره بر دليران شدى و هم خيره؟ گفت: با هر يلي كه برخوردم كمك از وى بسود خود بردم
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص97
و قيل له عليه السّلام: باىّ شىء غلبت الاقران قال: ما لقيت احدا الّا اعاننى على نفسه. قال الرضى رحمة الله تعالى: يؤمىء بذلك الى تمكن هيبته فى القلوب. «به آن حضرت گفته شد: به چيزى بر هماوردان چيره شدى؟ فرمود: با هيچ كس روياروى نشدم مگر اينكه مرا بر كشتن خود يارى داد.»سيد رضى كه خداوند متعال او را رحمت فرمايد گفته است: يعنى بيم و هيبت او در دلها استوار بوده است.
ابن ابى الحديد مى گويد: حكيمان گفته اند، گمان مؤثر است زيرا اگر بيمارى گمان كند و در پندار او چنين باشد كه بيمارى او كشنده است، چه بسا كه با همان گمان و پندار بميرد. همچنين كسى كه مار او را بگزد و چنين خيال كند كه زهر مار او را مى كشد، از آن به سلامت نمى ماند... همين گونه به سبب شهرت على عليه السّلام در اين موضوع كه هر كس با او جنگ كند كشته مى شود، بر هماوردان اين گمان غالب مى شد و ناچار از مقاومت در قبال او عاجز مى ماندند.