وَ عَزَّى قَوْماً عَنْ مَيِّتٍ مَاتَ لَهُمْ، فَقَالَ (عليه السلام): إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ لَكُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَيْكُمُ انْتَهَى؛ وَ قَدْ كَانَ صَاحِبُكُمْ هَذَا يُسَافِرُ، فَعُدُّوهُ فِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ؛ فَإِنْ قَدِمَ عَلَيْكُمْ، وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَيْهِ.
هَذَا الَامْر: اين امر، منظور مرگ است.
در تعزيت جماعتى كه يكى از آنها مرده بود، فرمود: اين كار به شما آغاز نشده و به شما هم پايان نيابد. اين يار شما وقتى كه زنده بود، سفر مى كرد، چنان پنداريد كه اكنون هم به سفر رفته است. اگر نزد شما برگشت كه برگشته و گرنه، شما به نزد او خواهيد رفت.
به قومى كه يكى از آنان مرده بود اين گونه تسليت گفت: اين مرگ نه به شما شروع شد، و نه به شما پايان مى گيرد. رفيق شما سفر مى كرد، انگار كنيد به بعضى از سفرهايش رفته، اگر به شما برگشت كه خوب، و گر نه شما به سوى او مى رويد.
روش تسليت گفتن (اخلاق اجتماعى):و درود خدا بر او، (مردمى را در مرگ يكى از خويشاوندانشان چنين تسليت گفت) مردن از شما آغاز نشده، و به شما نيز پايان نخواهد يافت. اين دوست شما به سفر مى رفت، اكنون پنداريد كه به يكى از سفرها رفته، اگر او باز نگردد، شما به سوى او خواهيد رفت.
[و مردمى را در مرگ يكى از آنان تعزيت گفت و فرمود:] اين كار نه با شما آغاز گرديد، و نه بر شما به پايان خواهد رسيد. اين رفيق شما به سفر مى رفت كنون او را در يكى از سفرهايش بشماريد، اگر نزد شما بازگشت چه خوب و گرنه شما روى بدو مى آريد.
امام عليه السّلام گروهى را از كسيكه از آنها مرده بود تسليت داده امر به شكيبايى نمود و (در باره مرگ) فرمود:اين مرگ او نه بشما آغاز يافت و نه انجام (تا ناگوار باشد بلكه همه در آن يكسانند) و اين يار شما (در زندگى) سفر ميكرد (از شما دور مى شد) پس انگاريد كه به يكى از سفرهاى خود رفته است كه بسوى شما باز آيد و اگر باز نيامد (و نخواهد هم آمد) شما نزد او مى رويد (پس افسردگى بر دورى از او بيجا است).
امام عليه السلام به گروهى از بازماندگان كسى كه از دنيا رفته بود اينگونه تسليت گفت: اين امر (مرگ) نه آغازش از شما بوده و نه به شما پايان خواهد يافت. اين دوست شما سابقا هم گاهى مسافرت مى رفت اكنون نيز تصور كنيد به سفرى رفته است. اگر او از سفر بازگردد چه بهتر و اگر بازنگردد شما به سوى او خواهيد رفت (ويكديگر را ملاقات خواهيد نمود)!
تسليتى پرمعنا:امام عليه السلام به سبب لطف و محبتى كه به همه داشت از جزئيات زندگى افراد نيز غافل نمى شد و سعى داشت مشكلات مردم را از هر قبيل حل كند؛ از جمله هنگامى كه از مرگ يكى از مسلمانان باخبر شد به بازماندگانش چنين تسليت گفت: «اين امر (مرگ) نه آغازش از شما بوده و نه به شما پايان خواهد يافت. اين دوست شما سابقآ هم گاهى مسافرت مى رفت، اكنون نيز تصور كنيد كه به سفرى رفته است. اگر او از سفر بازگردد چه بهتر و اگر بازنگردد شما به سوى او خواهيد رفت (و يكديگر را ملاقات خواهيد نمود)»؛ (وعَزَّى قَوْماً عَنْ مَيِّتٍ ماتَ لَهُمْ فقال عليه السلام: إِنَّ هذا الاَْمْرَ لَيْسَ لَكُمْ بَدَأَ، وَلاَ إِلَيْكُمُ آنْتَهَى، وَقَدْ كَانَ صَاحِبُكُمْ هذَا يُسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ، فَإِنْ قَدِمَ عَلَيْكُمْ وَإِلاَّ قَدِمْتُمْ عَلَيْهِ).اين سخن را هر مصيبت زده اى بشنود آرامش مى يابد، زيرا به اين نكته توجه پيدا مى كند كه نه عزيز از دست رفته آنها نخستين كسى بوده كه مرگ، دامانش را گرفته و نه آخرين كس است. نيز امام عليه السلام به اين نكته توجه مى دهد كه مرگ به معناى فنا و نيستى نيست كه شما اينقدر براى آن ناراحت شويد؛ سفرى است كه همه در پيش دارند، سفرى است به جهانى برتر و والاتر كه اگر مردم داراى اعمال صالح باشند در آن سفر در بهشت برين هنگامى كه بر كرسى ها تكيه كرده اند يكديگر را ملاقات مى كنند و با هم سخن مى گويند. اين تصوير از مرگ، مردن را براى همگان آسان مى سازد و مايه تسليت خاطر كسانى است كه عزيزانشان از دست رفته اند.*****نكته:از اندوه مصيبت زدگان بكاهيد:بى شك زندگى در دنيا خالى از مصائب نيست به خصوص اگر انسان عمر طولانى پيدا كند كه در اين حال گرفتار مصيبت هاى عزيزان و دوستان و بستگان مى شود و گاه شدت مصيبت آن چنان زياد است كه انسان را از پاى درمى آورد و يا خداى نكرده او را به ناسپاسى وامى دارد و براى اينكه انسان گرفتار اينگونه حالات نشود اسلام دستورات دقيق و حساب شده اى داده است. نخست به خود افراد دستور مى دهد كه خودشان تسليت گوى خود باشند. مثلاً با گفتن: «(إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ)؛ ما همه از خدا هستيم و به سوى او بازمى گرديم» به خود آرامش مى بخشد، چراكه به هنگام گفتن اين سخن توجه پيدا مى كند كه قانون مرگ، قانونى عمومى است و همه در اين قافله در حركتند؛ بعضى در پيشاپيش قافله و برخى در پس آن. توجه به اين حقيقت بار مصيبت را سبك مى كند.در حديثى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مى خوانيم: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ يصَابُ بِمُصِيبَةٍ وَإِنْ قَدُمَ عَهْدُهَا فَأَحْدَثَ لَهَا اسْتِرْجَاعاً إِلاَّ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُ مَنْزِلَةً وَأَعْطَاهُ مِثْلَ مَا أَعْطَاهُ يوْمَ أُصِيبَ بِهَا؛ هيچ مسلمانى گرفتار مصيبتى نمى شود هر چند تازه باشد و او در برابر آن جمله (إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ) بگويد، مگر اينكه خداوند منزلت والايى براى او قرار مى دهد و به اندازه آنچه از دست او رفته به او پاداش مى بخشد». ام سلمه، همسر پيامبر گرامى اسلام صلي الله عليه و آله مى گويد: اين حقيقت در زندگى من تجلى كرد. هنگامى كه ابوسلمه (همسر من كه مرد بسيار شريفى بود) از دنيا رفت من جمله (إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ) را (مطابق دستور پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) گفتم سپس پيش خود فكر كردم مگر كسى مثل ابوسلمه پيدا مى شود كه خدا به من بدهد؟ اما چيزى نگذشت كه خداوند افتخار همسرى پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را به من داد.از سوى ديگر به برادران دينى و نزديكان و بستگان دستور مى دهد كه با سخنان محبّت آميز و ابراز همدردى، فشار مصيبت را از مصيبت زده كم كنند؛ در حديثى كه مرحوم نورى آن را در مستدرك الوسائل آورده است مى خوانيم: فرزندى از معاذ بن جبل از دنيا رفت. او بسيار ناراحت شد. اين مطلب به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله رسيد. حضرت نامه پرمعنايى براى او نوشت به اين مضمون: «بسم الله الرحمن الرحيم، از محمد رسول خدا به سوى معاذ بن جبل. سلام بر تو. حمد مى كنم خدايى را كه معبودى جز او نيست. اما بعد. خداوند متعال اجر و پاداش عظيم و صبر به تو عنايت كند و به ما و تو شكر را روزى فرمايد. (بدان) جان ما وخانواده ما و اموال و اولاد ما از مواهب گواراى الهى است و عاريتهايى است كه به نزد ما سپرده شده است. انسان مدت معينى از آن بهره مى گيرد و (خداوند) در وقت معينى آن را مى گيرد سپس بر ما واجب كرده شكر آن را به هنگامى كه مى دهد وصبر را هنگامى كه مبتلا مى سازد و مى گيرد ترك نكنيم. پسرت از مواهب گواراى الهى و عاريت هايى بود كه خدا به تو داده بود. مدتى با او مسرور بودى سپس او را در برابر پاداش فراوان از تو گرفت. پاداش او همان درود ورحمت وهدايت الهى است اگر صبر و شكيبايى را پيشه كنى. مبادا دو مصيبت الهى را براى خود بپذيرى (مصيبت از دست دادن فرزند و مصيبت از بين رفتن پاداش الهى). درنتيجه اجر تو از بين برود و از آنچه از دست داده اى پشيمان شوى. اگر پاداش مصيبت خود را ببينى، مى بينى كه اين مصيبت در برابر ثوابى كه خدا به تو داده كم و كوچك است. وعده الهى را قطعى بدان و بر مصيبتى كه بر تو وارد شده تأسف مخور، والسّلام».
امام (ع) به قومى كه كسى از آنها مرده بود، تسليت گفته و امر به صبر نموده و فرمود: «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ بِكُمْ بَدَأَ- وَ لَا إِلَيْكُمُ انْتَهَى- وَ قَدْ كَانَ صَاحِبُكُمْ هَذَا يُسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ- فَإِنْ قَدِمَ عَلَيْكُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَيْهِ»:«عدّوه» يعنى: چنين فرض كنيد. اين نوع تسليت، با عبارتى فصيح، و معناى بسيار براى قانع ساختن و آرامش مفيد است.
الثالثة و الاربعون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(343) و عزى عليه السّلام قوما عن ميّت مات لهم فقال: إنّ هذا الأمر ليس بكم بدأ، و لا إليكم انتهى، و قد كان صاحبكم هذا يسافر فعدّوه في بعض أسفاره، فإن قدم عليكم و إلّا قدمتم عليه. (83480- 83445)
المعنى:نبّه عليه السّلام في هذه التعزية الفصيحة المقنعة ببقاء الانسان بعد موته على ما عليه في حياته، فالموت مسافرة من هذا العالم المرئي إلى عالم غير مرئي، و أحبّاء الميّت يلحقون به و يأنسون معه كما يأنسون بمسافر يرجع إليهم من سفره.الترجمة:از يك خانواده اي كسي مرده بود و آن حضرت ببازماندگانش چنين تسليت داد فرمود:
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 440
اين فاجعه مرگ خويشان از شما آغاز نشده و هميشه بوده و بشما هم پايان نپذيرد و خواهد بود، اين رفيق شما خود تا زنده بود مسافرت ميكرد، اكنون او را در شمار مسافران بدانيد، اگر بنزد شما برگشت چه بهتر، و گرنه شما نزد او خواهيد شتافت.ز قومى مرد شخصي و علي گفت نبايد از غم مرگش برآشفت شما آغاز اين مردن نبوديد نه در پايان آن منزل نموديد سفر ميكرد يار باوفاتان بگوئيدش سفر رفته است اوهان اگر نايد كه تا بيند شما را شما خواهيد رفت و ديد او را
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص117
و عزّى قومأ عن ميت مات لهم فقال عليه السّلام: ان هذا الامر ليس لكم بداء، و لا اليكم انتهى، و قد كان صاحبكم هذا يسافر. فقالوا: نعم، قال: فعدّوه فى بعض سفراته، فان قدم عليكم و الا قدمتم عليه. «گروهى را درباره مرده اى كه از ايشان مرده بود تسليت داد و چنين فرمود: همانا كه اين كار نه براى شما آغاز شده است و نه به شما پايان خواهد يافت، آيا اين دوست شما مسافرت مى كرد گفتند: آرى. فرمود: اينك او را در يكى از سفرهايش تصور كنيد، اگر او پيش شما باز آمد چه خوب و گرنه شما پيش او خواهيد رفت.»
ابراهيم بن مهدى در مرثيه اى كه براى پسرش سروده است به همين موضوع اشاره كرده و گفته است: «گر چه تو بر من پيشى گرفته اى ولى من به خوبى مى دانم كه اگر چه از تو واپس ماندم ولى به پيوستن به تو نزديكم.»