وَ قَالَ (عليه السلام): يَا ابْنَ آدَمَ، الرِّزْقُ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ، فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ؛ فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ يَوْمِكَ، كَفَاكَ كُلُّ يَوْمٍ عَلَى مَا فِيهِ؛ فَإِنْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَيُؤْتِيكَ فِي كُلِّ غَدٍ جَدِيدٍ مَا قَسَمَ لَكَ، وَ إِنْ لَمْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ، فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِيمَا لَيْسَ لَكَ؛ وَ لَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ، وَ لَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ يُبْطِئَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ.قال الرضي: و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم من هذا الباب إلا أنه هاهنا أوضح و أشرح، فلذلك كررناه على القاعدة المقررة في أول الكتاب.
و فرمود (ع): روزى بر دو گونه است: يكى آنكه تو در طلبش هستى و يكى آنكه او در طلب توست و اگر تو به سوى او نروى او به سوى تو خواهد آمد. پس، اندوه سال خود را بر اندوه روز خود بار مكن كه هر روز، هر چه تو را روزى مقرر كرده اند، كفايت كند. اگر آن سال از عمر تو باشد، خداى تعالى در هر روز كه مى آيد، آنچه قسمت تو ساخته به تو عطا خواهد كرد. و اگر آن سال از عمر تو نباشد پس چرا بايد اندوه چيزى را بخورى كه از آن تو نيست.در آنچه روزى توست هيچ خواهنده اى بر تو پيشى نگيرد و هيچ غلبه كننده اى بر تو غالب نشود و آنچه براى تو مقدر شده، در رسيدن به تو، درنگ نكند.(سید رضى گويد: اين سخن پيش از اين در اين باب آمده است، ولى در اينجا واضحتر و مشروح تر بيان شده. از آن رو آن را دوباره آورديم، آنسان، كه در آغاز كتاب مقرر داشته بوديم.)
روزى دو نوع است: آن كه تو آن را مى طلبى، و آن كه تو را مى جويد، كه اگر دنبالش نروى به دنبالت مى آيد، بنا بر اين اندوه سال خود را بر اندوه روز خويش بار مكن، كه روزى هر روز تو را كفايت مى كند، اگر سال از عمر تو باشد خداوند متعال در هر روز جديد آنچه نصيب تو نموده به تو مى رساند، و اگر سال از عمرت نباشد پس چه اندوهى مى خورى بر چيزى كه از آن تو نيست.هيچ جوينده اى در آنچه رزق توست بر تو پيشى نگيرد، و زورمندى نسبت به آن بر تو غالب نشود، و آنچه براى تو مقدّر شده از رسيدن به تو تأخير نكند.(اين كلام پيش از اين در همين باب گذشت، ولى در اينجا روشن تر و مشروح تر است، به اين خاطر بر قاعده اى كه در ابتداى كتاب مقرر شده تكرار كرديم.)
اقسام روزى و پرهيز از حرص زدن (اقتصادى، اعتقادى):و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم روزى دو گونه است، روزيى كه تو آن را جويى، و روزيى كه تو را مى جويد، كه اگر به سراغش نروى به سوى تو آيد. پس اندوه سال خود را بر اندوه امروزت منه، كه بر طرف كردن اندوه هر روز از عمر تو را كافى است. اگر سال آينده در شمار عمر تو باشد همانا خداى بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد، و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آنچه كار است. كه هرگز جوينده اى در گرفتن سهم روزى تو بر تو پيشى نگيرد، و چيره شونده اى بر تو چيره نگردد، و آنچه براى تو مقدّر گشته بى كم و كاست به تو خواهد رسيد.(سید رضى مى گويد: اين سخن امام عليه السّلام در حكمت 267 آمده، امّا چون در اينجا همان مفاهيم آشكارتر و روشن تر بيان گرديد آن را بر أساس روشى كه در آغاز كتاب تذكّر داديم آورديم.)
[و فرمود:] روزى دو گونه است: روزيى كه آن را جويى، و روزيى كه تو را جويد و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پويد. پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خويش منه كه روزى هر روز تو را بس است. پس اگر آن سال در شمار عمر تو آيد، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرمايد و اگر آن سال در شمار عمر تو نيست، پس غم تو بر آنچه از آن تو نيست چيست و در آنچه روزى توست هيچ خواهنده بر تو پيشى نگيرد، و هيچ غالبى بر تو چيره نشود، و آنچه برايت مقدر شده تأخير نپذيرد.[اين گفتار پيش از اين در آنجا كه سخن از اين باب بود گذشت ليكن در اينجا روشن تر و گسترده تر است، بدين رو بر قاعده اى كه در آغاز كتاب نهاديم آن را از نو آورديم.]
امام عليه السّلام (در باره روزى) فرموده است:1- روزى دو گونه است: روزى كه تو آنرا مى طلبى و روزى كه آن ترا مى طلبد كه اگر تو به سويش نروى به سويت خواهد آمد،2- پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خويش بار مكن كه هر روزى ترا روزى در آن كافى است، پس اگر سال (كه غمّ روزى آنرا مى خورى) از عمر تو باشد خداوند تعالى در هر فردا كه نو شود زود بتو برساند روزى كه قسمت كرده است، و اگر سال از عمر تو نباشد چه كار دارى غمّ خورى براى چيزيكه برايت نيست،3- و هرگز به روزيت از تو جويايى پيشى نمى گيرد، و غلبه كننده اى بر آن بتو دست نخواهد يافت (تا آنرا از چنگ بربايد) و هرگز آنچه برايت مقدّر شده كندى نخواهد نمود (بموقع خود مى رسد.)سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» فرمايد: اين سخن (هر كس روزى مقدّرش خواهد رسيد) پيش از اين در اين باب گذشت (فرمايش دويست و پنجاه و نهم) ولى چون در اينجا واضح تر و مشروحتر بود دوباره آنرا بيان كرديم بنا بر قاعده و پايه اى كه در اوّل اين كتاب (صفحه بيستم) گذاشته شد.
امام(عليه السلام) فرمود: اى فرزند آدم! روزى دو گونه است يكى آن روزى كه تو به دنبالش مى روى و ديگرى آن روزى كه به دنبال تو مى آيد و اگر به دنبالش نروى باز هم به سراغ تو خواهد آمد بنابراين غم و اندوه تمام سال را بر همّ و غمّ امروزت اضافه مكن. غم هر روز براى آن روز كافى است. اگر در تمام سال زنده بمانى و جزء عمر تو باشد خداوند هر روز آنچه از روزى براى تو معين كرده است به تو مى دهد و اگر تمام آن سال جزء عمر تو نباشد چرا غم و اندوه چيزى را بخورى كه مربوط به تو نيست؟ (بدان) هيچ كس پيش از تو نمى تواند روزى تو را دريافت كند و يا آن را از دست تو بيرون ببرد و آنچه براى تو مقدر شده است بدون تأخير به تو مى رسد.مرحوم سيد رضى مى گويد: «مضمون اين سخن در همين باب گذشت ولى چون كلام امام(عليه السلام) در اين جا واضح تر و مشروح تر بود آن را براساس روشى كه در آغاز كتاب تذكر داده ايم تكرار كرديم».
روزى دو گونه است:همان گونه كه مرحوم سيد رضى در ذيل اين كلام نورانى آورده (بخشى از) اين كلام قبلا در كلمات قصار (حكمت 267) آمده است و همان گونه كه ديگران گفته اند (بخشى از آن) در نامه 31 كه وصاياى اميرمؤمنان على(عليه السلام) را به امام حسن(عليه السلام) منعكس مى كند ذكر شده است. بخش ديگرى نيز تنها در اين جا آمده است. به هر حال هدف اصلى امام(عليه السلام) اين است كه انسان ها را از حرص به دنيا بازدارد و به گونه اى نباشند كه تمام تلاش و كوشش آن ها براى به دست آوردن رزق و روزى باشد و از وظايف ديگر دور بمانند و لزوم تحصيل روزى را بهانه خود براى حرص به دنيا قرار دهند. مى فرمايد: «اى فرزند آدم! روزى دوگونه است يكى آن كه تو به دنبالش مى روى و ديگرى آن كه به دنبال تو مى آيد كه اگر به دنبالش نروى باز هم به سراغ تو خواهد آمد»; (يَابْنَ آدَمَ، الرِّزْقُ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ، فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ).به يقين همه روزى ها مقدر است ولى بعضى مشروط است به تلاش و كوشش و سعى و كار كه اگر اين شرط حاصل نشود فراهم نخواهد شد. مانند روزى هايى كه از طريق كشاورزى و دامدارى و صنايع و تجارت و امثال آن حاصل مى شود. قسم دوم روزى هايى است كه مشروط به اين شرط نيست بلكه ناخواسته به سراغ انسان مى آيد. مانند ارث غير منتظره اى كه به انسان مى رسد و يا سود كلانى كه بدون تلاش و كوشش از طريق ترقى قيمت ها و يا هداياى غير منتظره عايد انسان مى گردد.آنگاه امام(عليه السلام) چنين نتيجه مى گيرد: «بنابراين غم و اندوه تمام سال را بر همّ و غمّ امروزت اضافه مكن. غم هر روز براى آن روز كافى است»; (فَلاَ تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ يَوْمِكَ! كَفَاكَ كُلُّ يَوْم عَلَى مَا فِيهِ).درست است كه انسان بايد آينده نگر باشد و تنها به فكر امروز نباشد و به همين دليل در دنيايى كه ما زندگى مى كنيم دولت ها برنامه هاى پنج ساله و ده ساله و پنجاه ساله دارند. منظور امام(عليه السلام) اين است كه حريصان را از حرص زياد بازدارد تا به بهانه تأمين آينده، شب و روز در فكر دنيا نباشند.آنگاه امام(عليه السلام) به استدلال روشنى پرداخته، مى فرمايد: «اگر در تمام سال زنده بمانى و جزء عمر تو باشد خداوند هر روز آنچه از روزى براى تو معين كرده است به تو مى دهد و اگر تمام آن سال جزء عمر تو نباشد چرا غم و اندوه چيزى را بخورى كه مربوط به تو نيست؟»; (فَإِنْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ فَإِنَّ اللّهَ تَعَالَى سَيُؤْتِيكَ فِي كُلِّ غَد جَدِيد مَا قَسَمَ لَكَ; وَ إِنْ لَمْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِيَما لَيْسَ لَكَ).بسيارند كسانى كه براى به دست آوردن درآمدهاى هنگفت دست و پا مى زنند در حالى كه تنها بخش كوچكى را از آن مصرف كرده و بقيه را براى وارثان خود مى گذارند و در واقع تلاشگران خسته و بى مزدند. هدف امام(عليه السلام) اين است كه اين گروه از افراد را از تلاش هاى بى حد و حساب كه آرامش دنيا و نجات آخرت را بر باد مى دهد بازدارد. و به گفته شاعر:آن كه مكنت بيش از آن خواهد كه قسمت كرده اند *** گو طمع كم كن كه زحمت بيش باشد بيش رادر آخرين جمله به نكته ديگرى در همين باره اشاره كرده، مى فرمايد: «(بدان) هيچ كس پيش از تو نمى تواند روزى تو را دريافت كند و يا آن را از دست تو بيرون ببرد و آنچه براى تو مقدر شده است بدون تأخير به تو مى رسد»; (وَلَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ وَلَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ يُبْطِىءَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ).همان گونه كه در بالا اشاره كرديم هرگز هدف امام(عليه السلام) اين نيست كه افراد را از تلاش و كوشش براى حل مشكلات اقتصادى بازدارد چراكه آن حضرت و ساير معصومين(عليهم السلام) در كلمات ديگر خود به اين نوع تلاش سفارش كرده اند بلكه هدف اين است كه با بيان اين واقعيت ها كه روزى بر دوگونه است و خداوند آنچه مقدر باشد به انسان مى رساند، سدى در برابر حرص و طمع و دنياپرستى و افزون طلبى ايجاد كنند.مرحوم سيد رضى در ذيل اين كلام حكيمانه مى گويد: «مضمون اين سخن در همين باب (حكمت 267) گذشت ولى چون كلام امام(عليه السلام) در اين جا واضح تر و مشروح تر بود آن را بر اساس روشى كه در آغاز كتاب تذكر داده ايم تكرار كرديم»; (قال الرضيُّ: و قد مضى هذا الكلام فيما تقدّم من هذا الباب، إلا أنّه هاهنا أوْضَحُ و أشْرَحُ، فلذلِك كرّرناه على القاعدةِ المقرّرة في أوّل الكتاب).اين سخن سيد رضى اشاره به نكته اى است كه در مقدمه نهج البلاغه آورده و آن اين كه كلمات امام(عليه السلام) گاهى با روايات مختلف نقل شده است. سيد رضى آن را مطابق يكى از روايات نقل مى كند سپس به روايتى كه از طريق ديگر نقل شده و مشروح تر و گسترده تر است دست مى يابد و لذا آن را تكرار مى كند تا فايده بيشترى نصيب خوانندگان گردد. در اين زمينه توضيحات ديگرى در ذيل حكمت 267 و همچنين در ذيل نامه 31 كه مشتمل بر حكمت ها و اندرزهاى فراوان خطاب به امام حسن مجتبى(عليه السلام) مى باشد، آمده است.[1]*****پی نوشت:[1]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر مى گويد: از كسانى كه قبل از سيد رضى اين گفتار حكيمانه را نقل كرده اند، ابوطالب مكى در قوت القوت و ابن عبد ربه در عقد الفريد است كه آن را در ضمن وصيت امام(عليه السلام) به محمّد بن حنفية ذكر كرده است و همچنين صدوق در من لايحضره الفقيه و كراجكى در كنزالفوائد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 279)
امام (ع) فرمود: «الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ- وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ- فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ يَوْمِكَ- كَفَاكَ كُلُّ يَوْمٍ عَلَى مَا فِيهِ- فَإِنْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ- فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَيُؤْتِيكَ فِي كُلِّ غَدٍ جَدِيدٍ مَا قَسَمَ لَكَ- وَ إِنْ لَمْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ- فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِيمَا لَيْسَ لَكَ- وَ لَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ- وَ لَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ- وَ لَنْ يُبْطِئَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ»:سيد رضى مى گويد: اين سخن در باب مربوط به روزى مقدر قبلا گذشت، ولى چون در اينجا روشنتر و مشروح تر بود، طبق برنامه اى كه در آغاز كتاب مقرّر كرديم- دوباره آورديم.تفسير بيشتر جملات اين گفتار قبلا گذشت، هدف امام (ع) بر حذر داشتن از دلبستگى زياد به دنيا و توجّه دادن به چيزهايى از ياد خدا و اطاعت امر اوست كه باعث اميدوارى است، امام (ع) از افزودن غم سالانه بر غم يك روزه منع كرده تا مبادا غمهايى چند بر دل آدمى نشيند در حالى كه يك غم انسان را بس است، براى اثبات مطلب به دو قياس مضمر استدلال كرده است كه صغراى اوّلى جمله: «فان يكن السّنة...» و تقدير آن چنين است: سالى كه تو غم آن را مى خورى يا از سالهاى عمر تو هست و يا نيست، و كبراى مقدّر آن نيز اين طور است: و هر چه از اين دو فرض باشد، سزاوار غم خوردن نيست، اما بنا به فرض اوّل، چون خداوند در هر روزى ناگزير روزى آن روز را مى رساند، پس نبايد غم روزى را خورد، و امّا فرض دوّم، عاقلانه نيست كه انسان به چيزى دل ببندد كه مربوط به او نيست. و صغراى قياس دوّم، عبارت: «و لن يسبقك... قدّر لك» است، و تقدير آن چنين است: هيچ جوينده اى پيش از تو به روزى تو دست پيدا نمى كند، و كبراى مقدّر آن نيز مى شود: و هر چيزى كه چنان باشد، سزاوار نيست كه انسان در غم آن باشد.
الرابعة و الستون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(364) و قال عليه السّلام: [يا ابن آدم] الرّزق رزقان: رزق تطلبه و رزق يطلبك فإن لم تأته أتاك، فلا تحمل همّ سنتك على همّ يومك، كفاك كلّ يوم ما فيه، فإن تكن السّنة من عمرك فإنّ اللَّه تعالى [جدّه] سيؤتيك في كلّ غد جديد ما قسم لك، و إن لم تكن السّنة من عمرك فما تصنع بالهمّ لما ليس لك، و لن يسبقك إلى رزقك طالب و لن يغلبك عليه غالب، و لن يبطىء عنك ما قد قدّر لك. قال الرّضيّ: قد مضى هذا الكلام فيما تقدّم من هذا الباب إلّا أنه ههنا أوضح و أشرح فلذلك كرّرناه على القاعدة المقرّرة في أوّل الكتاب. (84534- 84431)
المعنى:يظهر من كلامه عليه السّلام هذا أنّ الرزق ينقسم إلى مكتسب و إلى مقدّر فللطلب و الكسب أثر في الرّزق، و معناه أنّ الرزق قد يكون مثبتا في لوح القضاء الالهي معلّقا على شرط كالطلب و الدّعاء، فان حصل شرطه وصل إلى صاحبه، و إن لم يحصل لم
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 470
يصل، و قد يكون مثبتا في لوح القدر غير مشروط بشرط فيصل إلى صاحبه على كلّ حال.و ظاهره بل صريحه أنّ القسم الثاني عامّ لكلّ فرد و لكنه مشروط بيومه فالرّزق المقدّر لكلّ فرد يصل إليه في كل يوم و لا يتقدّم على حينه، و غرضه التنفير عن الاهتمام بالدّنيا و مزيد الاشتغال بها عن العبادة و الذّكر و الاهتمام بادّخار الرزق فقال (فانّ اللَّه تعالى سيؤتيك في كلّ غد جديد ما قسّم لك).الترجمة:فرمود: اى آدميزاده روزى دو روزيست: يك روزى كه در جستجوى آني، و يك روزي كه خود در جستجوي تو است و اگر بدنبالش نروى بدنبالت آيد، نبايد اندوه يك سال را بر يك روز خود تحميل كني، هر روز كه برآيد تو را كفايت روزى نمايد، اگر اين سال آينده از عمر تو باشد براستي كه خداى تعالى در هر روز تازه اى آنچه برايت قسمت مقدّر شده بتو مى دهد، و اگر اين سال از عمر تو نباشد تو را چه كار كه اندوه آنچه را بتو مربوط نيست بخوري، هرگز هيچ جوينده اى بروزى تو پيشدستى نكند، و هرگز هيچ غالبى بر تو در آن غلبه نكند، و هرگز آنچه برايت مقدّر شده از تو كندي ندارد و تأخير نيفتد.سيد رضى رحمه اللَّه فرمايد: گذشت سخن در اين باره در آنچه پيش از اين باب گذشت، جز اين كه در اينجا واضح تر و روشنتر أدا شده و از اين جهت با طبق آنچه در آغاز كتاب دستور نهاديم بتكرار آن پرداختيم.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص133
يا بن آدم، الرزق رزقان: رزق تطلبه و رزق يطلبك، فان لم تاته اتاك، فلا تحمل همّ سنتك على همّ يومك، كفاك كل يوم على ما فيه، فان تكن السنة من عمرك فانّ الله تعالى سيؤتيك فى كل غد جديد ما قسم لك، و ان لم تكن السنة من عمرك، فما تصنع بالهمّ فيما ليس لك، و لم يسبقك الى رزقك طالب، و لن يغلبك عليه غالب، و لن يبطى ء عنك ما قد قدر لك. قال: و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم من هذا الباب، الا انه هاهنا اوضح و اشرح، فلذلك كررناه على القاعدة المقررة فى اوّل هذا الكتاب.«اى پسر آدمى، روزى دو گونه است: يكى آنكه تو در جستجوى آنى و روزى اى كه آن در جستجوى توست و اگر تو به سوى آن نروى، آن به سوى تو خواهد آمد، پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خويش منه كه روزى هر روز تو را بس است، اگر آن سال در شمار عمر تو باشد، خداى متعال در هر فردايى آنچه را كه روزى تو باشد به تو مى رساند و اگر آن سال از عمر تو نباشد با اندوهى كه از آن تو نيست چه مى كنى، و در آنچه كه روزى توست هيچ خواهنده اى پيشى نمى گيرد و هيچ چيره گرى بر آن چيره نخواهد شد، و آنچه براى تو مقدّر شده باشد، تأخير نخواهد پذيرفت.»سيد رضى گويد: سخن در اين زمينه در مطالب كتاب كه از اين دست بود گذشت، جز اينكه در اين جا آن سخن واضح تر و گسترده تر است و بدين سبب طبق قاعده اى كه در آغاز اين كتاب گفتيم، آن را تكرار كرديم.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص134
ابن ابى الحديد مى گويد: درباره معانى اين فصل پيش از اين سخن گفته شد، و روايت است كه گروهى پيش جنيد رفتند و از او براى جستجوى روزى اجازه خواستند. گفت: اگر مى دانيد روزى شما كجاست، آن را جستجو كنيد. گفتند: از پيشگاه خداوند متعال آن را مسألت مى كنيم، گفت: اگر مى دانيد كه خداوند شما را فراموش كرده است به يادش آوريد، گفتند: به خانه اى مى رويم و توكل مى كنيم و منتظر مى مانيم كه چه خواهد شد، گفت: توكل بر تجربه خود شك و ترديد است. گفتند: چاره چيست؟ گفت: چاره در ترك چاره است.
و روايت است كه مردى پيوسته بر در خانه عمر بود، آن چنان كه عمر از او دلتنگ شد و گفت: اى فلان آيا به سوى خداوند متعال هجرت كرده اى يا به خانه عمر؟ برو قرآن بياموز كه به زودى تو را از در خانه عمر بى نياز مى سازد. آن مرد برفت و مدتى غايب بود تا آنكه عمر سراغ او را گرفت. معلوم شد در گوشه اى سرگرم عبادت است. عمر پيش او آمد و گفت: مشتاق تو شدم، چه چيزى تو را از ما بازداشته است؟ گفت: قرآن خواندم و مرا از عمر و آل عمر بى نياز ساخت. عمر گفت: خدايت رحمت كناد چه در آن يافتى؟ گفت: اين آيه كه مى فرمايد: «روزى شما و آنچه وعده كرده مى شويد در آسمان است.» گفت روزى من در آسمان است و من آن را در زمين مى جويم. چه بد مردى كه منم. عمر گريست و گفت: راست گفتى. و پس از آن به ديدارش مى آمد و كنارش مى نشست.