سخنان امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا: در پاسخ ابن عباس

سخنان امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا: در پاسخ ابن عباس

۱۷ مرداد ۱۴۰۲ 0 اهل بیت علیهم السلام
يَا ابْن العَمِّ اَِنَّى وَاللّه لاَعْلَمُ اَنَكَ ناصِحٌ مُشْفِقٌ وَقَدْ اَزْمَعْتُ عَلَى الْمَسير ... وَاللّه لايَدَعُونى حَتّى يَسْتَخْرِجُوا هذِهِ الْعَلَقَةَ مِنْ جَوفى فَاِذا فَعَلُوا سَلَّطَاللّهُ عَلَيْهِمْ مَنْ يُذِلّهمْ حَتّى يَكُونُوا اَذَلَّ مِن فِرامِ الْمَرْاءَة (1)

ترجمه و توضيح لغات:

مُشْفِق : مهربان
اَزْمَعْتُ (زَمَعَ وَزَمَّعَ) مصمّم گرديد.
لايَدعَونى (از ودَعَ) ترك نمود
عَلَقة تكه خون
فِرام كهنه اى كه زنان به هنگام عادت از آن استفاده مى كنند.

ترجمه و توضيح:

پيشنهادهايى به امام در جهت مخالفت حركت امام (ع)

آنگاه كه حسين بن على عليهما السلام حركت خويش را به سوى عراق اعلان نمود، عده اى با اين حركت اظهار مخالفت كرده ، به آن حضرت پيشنهاد نمودند كه از تعقيب اين راه خوددارى ورزد. دليل همه اين خيرخواهان و دورانديشان در اين پيشنهاد، روح پيمان شكنى و بيوفايى حاكم بر مردم كوفه بود و همه به يك صدا معتقد بودند كه كوفيان خوش استقبال و بد بدرقه هستند و همه اين افراد چنين پيش بينى مى نمودند كه اين سفر به كشته شدن امام و به اسارت خاندان وى منجر خواهد گرديد.
ولى واقعيت اين است كه گرچه پيش بينى آنان صحيح بود ولى آنها تنها يك بُعد قضيه را مى ديدند و مساءله را فقط از يك جهت بررسى مى نمودند و بايد حتى المقدور از كشته شدن امام كه به عقيده آنها و به عقيده هر مسلمانى مساوى با شكست اسلام و مسلمانان بود جلوگيرى به عمل بيايد.
و اما مورد نظر امام بُعد ديگر اين قضيه بود و آن بُعد، مضمون ده ها آيه قرآنى است كه در آنها خطاب به مسلمانان اكيدا فرمان جنگ و قتال صادر گرديده است .
آرى امام عليه السلام اين آيه را مى خواند كه :
(( (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَهُو كُرْهٌ لَكُمْ )(3))) و نيز اين آيه را،(( (فَقاتِلُوا اَوْلياءَالشَّيطانِ )(2).))
آنگاه اوضاع را در نظر مى داشت و شرايط را بررسى مى كرد و چنين نتيجه مى گرفت : كه حالا بايد با اوليا و ياران شيطان جنگيد و امروز در روى زمين چه كسى مى تواند براى شيطان يار و ياور و جانشينى بهتر از يزيد باشد و حكم قتال و جنگ با وى بيش از هر مسلمان ديگر به من كه امام امت و پاسدار اسلام هستم متوجه است . و لذا در خطابه اش نيز با صراحت كامل به يارانش گفت : هريك از شما كه حاضر است در راه ما يعنى در راه اعتلاى كلمه حق از خون خويش بگذرد و مهياى شهادت و لقاى خداست آماده حركت باشد و گروهى از آنان كه تا اين مرحله آمادگى داشتند و دنيا در نظرشان حقير بود و زندگى را به هيچ مى انگاشتند به نداى او لبيك گفته و به قافله وى پيوستند.
ولى مانند هر حركت بنيادى و اساسى بعضى ديگر از مسلمانان و حتى چند تن از مسلمانان سرشناس نه تنها خود را به كنار كشيدند و به نداى امام جواب مثبت ندادند و از اين فيض بزرگ و از نيل به اين سعادت بى نظير ابدى محروم گرديدند بلكه چون از حقيقت ماءموريت امام عليه السلام و واقعيت حركت او بى اطلاع بودند، اصلاً با چنين حركتى مخالفت مى ورزيدند. در شهر مكه و در طول راه تا كربلا از روى خيرخواهى و صلاح انديشى و گاهى حتى با توسل به زور تلاش نمودند كه مانع اين حركت عظيم گردند. در ميان اين افراد از اقوام و عشيره امام گرفته تا افراد معمولى و حتى مخالفان آن حضرت نيز به چشم مى خورد كه مخالفت دوستان و علاقه مندان در اثر دلسوزى و علاقه به اسلام و حفظ جان امام و مخالفت دشمنان براى خدمت به يزيد و جلوگيرى از به وقوع پيوستن هر حركتى بر ضد او بود. در صورت پذيرش پيشنهادهاى افراد خيرخواه از سوى امام خواست گروه مخالف نيز تاءمين مى گرديد و در نتيجه پيشنهاد خيرخواهان بالمآل به سود مخالفين و موافق هدف آنان بود.
به هر صورت اين پيشنهادها از مدينه شروع گرديده و در مكه آنگاه كه تصميم امام براى همه معلوم شد و در طول راه تا كربلا و در برخوردهاى امام عليه السلام با افراد گوناگون فراوان بوده است و چند نمونه از اين پيشنهادها و پاسخ امام كه در مدينه به عمل آمده است در صفحات گذشته نقل گرديد و در اين بخش نيز براى اين كه از موضوع كتاب خارج نگرديم ، تنها آن قسمت از اين پيشنهادها را نقل خواهيم كرد كه در پاسخ آنها از سوى امام عليه السلام سخنى صريح در كتب تاريخ نقل شده باشد.
اينك اين سخنان در مقابل چند پيشنهاد:

پيشنهاد عبداللّه بن عباس به امام (ع)

يكى از افرادى كه پس از اعلان حركت از سوى حسين بن على عليهما السلام به خدمت آن حضرت رسيد و پيشنهاد خوددارى از اين سفر را بر وى نمود عبداللّه بن عباس بود او گفتارش را با اين جمله آغاز كرد:
((يَابْنَ عَمّ اِنَّى اَتَصَبِّرُ وَما اَصْبِرُ ...؛)) پسر عمو! من در مفارقت تو هرچه تظاهر به صبر مى كنم ولى نمى توانم واقعا صبر و تحمل نمايم ؛ زيرا ترس آن را دارم كه تو در اين سفرى كه در پيش گرفته اى كشته شوى و فرزندانت به اسارت دشمن درآيند چون مردم عراق مردمانى پيمان شكن هستند و نبايد به آنان اطمينان نمود)).
ابن عباس سپس چنين گفت : چون تو سيد و سرور حجاز و مورد احترام مردم مكه و مدينه هستى به عقيده من بهتر است در همين مكه اقامت گزينى و اگر مردم عراق همان گونه كه اظهار مى دارند واقعا خواستار تو هستند و مخالف حكومت يزيد، بهتر است اول استاندار يزيد و دشمن خويش را از شهر خود برانند سپس تو به سوى آنان حركت كنى .
ابن عباس ادامه داد: و اگر در خارج شدن از مكه اصرار دارى بهتر است به سوى يمن حركت كنى ؛ زيرا گذشته از اين كه در آن منطقه پدرت شيعيان زيادى دارد، نقطه اى است وسيع و داراى دژهاى محكم و كوه هاى مرتفع و دوردست و مى توانى دور از قدرت حكومت به فعاليت خود ادامه دهى و به وسيله نامه ها و پيكها مردم را به سوى خويش دعوت كنى و اميدوارم از اين رهگذر، بدون ناراحتى به هدف خويش نايل گردى .

پاسخ امام به عبداللّه بن عباس

امام عليه السلام در پاسخ وى فرمود:
((يَا ابْنَ الْعَمِّ اِنِّى واللّه لاَعْلَمُ اَنَّكَ ناصِحٌ مُشْفِقٌ وَقَدْ اَزْمَعْتُ عَلَى الْمَسيِر ...؛)) پسر عمو! به خدا سوگند مى دانم كه اين پيشنهاد تو از راه خيرخواهى و شفقت و مهربانى است ولى من تصميم گرفته ام كه به سوى عراق حركت كنم )).
ابن عباس با شنيدن اين پاسخ دريافت كه امام تصميم قطعى گرفته و درباره خود آن حضرت هر پيشنهادى بى اثر است و لذا در اين باره مساءله را تعقيب ننمود و چنين گفت : حالا كه تصميم به اين سفر گرفته اى زنان و اطفال را به همراه خود نبر؛ زيرا مى ترسم تو را در برابر چشم آنان به قتل برسانند.
امام در پاسخ اين پيشنهاد ابن عباس هم ، چنين فرمود:
((وَاللّه لايَدَعُونى حَتّى يَسْتَخْرِجُوا هذِهِ الْعَلَقَةَ مِنْ جَوْفى فَاِذا فَعَلُوا ذلِكَ سَلّطَاللّهُ عَلَيْهِمْ مَنْ يُذِلَهُمْ حَتّى يَكُونُوا اَذَلَّ مِنْ فِرامِ الْمَرْاءَة )) ((به خدا سوگند! اينها دست از من برنمى دارند(4) مگر اينكه خون مرا بريزند و چون به اين جنايت بزرگ دست يازيدند خداوند كسى را بر آنان مسلط مى كند كه آنهارا آنچنان به ذلت و زبونى بكشاند كه پست تر و ذليل تر از كهنه پاره زنان گردند))(5).

نتیجه

((قاطعيت در رهبرى )): از اين گفتار، ايمان حضرت حسين عليه السلام نسبت به هدفش و قاطعيت وى در رهبرى و حركت به سوى هدف روشن مى گردد، با اينكه به درايت و خيرخواهى عموزاده اش ابن عباس معتقد مى باشد و او تمام محذورات و مشكلات را به درستى گوشزد مى كند در پاسخ وى مى گويد من با همه اين مشكلات ، اين راه را در پيش خواهم گرفت . و آنگاه كه ابن عباس وى را از بردن زنان و اطفال برحذر مى دارد باز هم از همان موضع قاطع و شكست ناپذير سخن مى گويد و اين است مفهوم امامت و پيشوايى كه در مقابل وظيفه اى كه در پيش دارد همه محاسبات را درهم مى ريزد.
اين بود يكى از پيشنهادهاى مخالف نظر امام عليه السلام كه توسط عبداللّه بن عباس درحضور خود آن حضرت مطرح گرديده است و دراين مسير پيشنهادهاى مخالف ديگرى نيز به وسيله افراد ديگر مطرح شده است كه در فصول آينده ملاحظه خواهيد فرمود.

پی نوشت ها

1- انساب الاشراف ، ج 3، ص 162. طبرى ، ج 7، ص 275. كامل ابن اثير، ج 4، ص 39.
2- جنگ در راه اسلام براى شما مسلمانان به صورت يك حكم قطعى و مسلم ، واجب شده است گرچه براى شما خوش آيند نيست (سوره بقره ، آيه 216)
3- با دوستان شيطان بجنگيد (سوره نساء، آيه 76)
4- كلمه ((لا يدعونى )) در سخن امام مشتق از ((ودع )) به معنا ترك است نه از دعى و دعوت .
5- ابن كثير در كامل پس ازنقل اين سخن امام (ع ) ((فرام )) را چنين معنا مى كند:((فِرامُ الْمرئةِ، خِرْقَةٌ تَجْعَلُهَا الْمَرْئَةُ فى قُبُلِها اِذا حاضَتْ؛ كهنه پاره اى است كه زنان به هنگام عادت از آن استفاده مى كنند)).

منبع: کتاب سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا کربلا: محمدصادق فهیمی

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث