یاران عاشورایی در کلام رهبری (1) (+پوستر)
۱۲ شهریور ۱۳۹۷ 0 صوتی و تصویریلبیک یا حسین (ع): زهیر و حنفی
مقام معظم رهبری (دام ظله): زهير و سعيد بن عبدالله حنفي ظهر شد و وقت نماز فرا رسيد. هنوز زهير و شماري اصحاب دراطراف امام بودند. امام نماز را به جماعت ـ در شكل نماز خوف ـ اقامه كرد. بهاين ترتيب كه امام دو ركعت نماز ظهر را آغاز كرد در حالي كه زهير و سعيد بنعبدالله حنفي جلوي امام ايستادند. گروه دوم نماز را تمام كرده، آنگاه گروه اول ركعت دوم را به امام اقتدا كردند. در وقتي كه سعيد جلوي امام ايستاده بود، هدف تير دشمن قرار گرفت. بعد از پايان نماز هم، هرچه امام به اين سوي و آنسوي ميرفت، سعيد ميان امام و دشمن قرار ميگرفت. به همين دليل، چندانتير به وي اصابت كرد كه روي زمين افتاد. در اين وقت از خداوند خواست تا سلام او را به رسولش برساند و به او بگويد كه من از اين رنجي كه ميبرم،هدفم نصرت ذرّيه اوست. وي در حالي به شهادت رسيد كه سيزده تير بربدنش اصابت كرده بود. در واقع سعيد بن عبدالله بعد از نماز ظهر كه باز درگيري آغاز شده و شدّت گرفت، در شرايطي كه حفاظت از امام حسين ـ عليهالسلام ـ را بر عهده داشت به شهادت رسيد.
لبیک یا حسین (ع): قاسم بن حسن
مقام معظم رهبری (دام ظله): قاسم بن الحسن عليه السلام نوجواني بود که با اصرار از امام حسين عليه السلام اجازه خواست که به ميدان جنگ برود. ابتدا امام عليه السلام راضي نشدند که او عازم ميدان شود، ولي هنگامي که با اصرار بيش از حد او مواجه شدند اذن جهاد در راه خدا را به او دادند. او نيز پس از رشادت هاي بسيار در ميدان نبرد به شهادت رسيد. نقل مي کنند وقتي قاسم بن الحسن عليه السلام عازم ميدان شد اين اشعار را مي خواند: «اگر مرا نمي شناسيد پس بدانيد من فرزند امام حسن عليه السلام و نوه رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم هستم و اين حسين عليه السلام است که اکنون در محاصره شماست. خداوند شما را سيراب نسازد». وقتي قاسم به زمين افتاد عموي خود را صدا زد و امام حسين عليه السلام فورا خود را به او رساندند. وقتي سر او را به دامن گرفتند فرمودند: «از رحمت خدا دور باشند قومي که تو را کشتند!» به خدا سوگند بر عمويت بسيار سنگين است که صدايش کني و او پاسخ تو را ندهد يا اگر پاسخ داد فايده اي براي تو نداشته باشد».
لبیک یا حسین (ع): حضرت علی اکبر (ع)
مقام معظم رهبری (دام ظله): حضرت علي اکبر (ع) در بين سال هاي 33 تا 35 هجري از مادري بزرگوار به نام ليلا دختر ابي مرّه در شهر مدينه چشم به جهان گشود. وي در مکتب انسان ساز پدر و در دامـن خـانــدان پـاک امـامــت شيــوه هـاي صحيح دفاع از مکتب و اطاعت از امامت و حمـايت از اهـداف و آرمان هـاي مقـدس آن را آموخت و لحظه اي در اين امر فروگذاري نکرد و تا آخرين نفس از امــام زمــانش دفاع کرد. او در روز عاشورا اولين نفر از بني هاشم بود که در ميدان نبرد حـاضــر شــد و پس از مبــارزه جـانـانـه جـام شهادت را سر کشيد. وقتي امام حسين عليه السلام او را به ميدان فـرستـادنـد فـرمـودند: «خداوندا، شاهد باش جواني را به جنگ با ايـن مـردم ستـم کـار فرستادم که شبيه ترين مـردم از نظر خُلق و خَلق به پيامبـر تو بود. هـرگـاه مشـتـاق ديدار پيامبـرت مي شـديم به چهره او مينگريستيم» حضرت علي اکبر(ع) در موقع جنگ با يزيديان اين شعــر را زمـزمــه ميکرد: «مـن علـي بن حسينم. به خدا سوگند کـه ما به پيـامبـر (ص) سزاوارترينيـم. به خـدا سوگند نابه کـاري چون يزيـد بـر مـا حکـومـت نخواهد کرد. با شمشير با شما مي جنگــم و از پدرم حمايت مي کنم».
لبیک یا حسین (ع): مسلم بن عقیل
مقام معظم رهبری (دام ظله): امام حسين عليه السلام در پاسخ کوفيان در دعوت از آن حضرت نامه اي نوشت و به مسلم داد. وي نامه را گرفت و به کوفه آمد. اهل کوفه از نامه امام عليه السلام و آمدن مسلم شاد شدند و او را در خانه مختاربن ابن عبيدهِ ثقفي جاي دادند. مردم به ديدن مسلم مي آمدند و هنگامي که وارد ميشدند، مسلم نامه امام را مي خواند و آن ها اشک شوق ميريختند و با او بيعت مي کردند. اما با سر کار آمدن عبيد اللّه بن زياد و زنداني شدن هاني، کار بر مسلم دشوار شد. تا آنجا که وقتي براي خواندن نماز جماعت ايستـاد، نمازگـزاران، از ترس جان خود، آهسته گريختنـد. هنگـامي که نماز پايان يافت، مسلم پشت سـر خـود هيـچ کس را نديد.هيچ کس!! وقتي مسلم را دستگير کردند، «انّالِلّه و انّااليه راجعون» ميگفت و اشــک مــي ريخــت. شخصي پرسيد: از مرگ ترسيدهاي؟ گفت: خير، مــن بــراي خـــودم ناراحت نيستم، بلکه براي امام حسين عليه السلام و اهل بيت او اندوهگينم. چون براي او نوشتم کوفه آماده حضــور شمـــاسـت و کوفيان بر عهد و پيمان خود استوارند
لبیک یا حسین (ع): وهب بن وهب
مقام معظم رهبری (دام ظله): وهب بن وهب قبلاً مسيحي بود. به دست امام حسين عليه السلام به دين اسلام گرويد و به همراه مادر و همسرش در کربلا حاضر شد. نقل مي کنند در روز عاشورا که حدود هفده روز از ازدواج او و همسرش مي گذشت همسر او گفت: حالا که مصمم شده اي که از فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم در مقابل دشمنانش دفاع کني، يقينا اگر در اين راه شهيد شوي وارد بهشت خواهي شد. بايد در حضور امام عليه السلام با من عهد کني که روز قيامت مرا فراموش نکني. آن گاه هر دو به حضور امام حسين عليه السلام مي آيند و همسر وهب خواسته خود را مطرح مي کند، به گونه اي که آن حضرت به شدت متأثر مي شوند و گريه مي کنند. وقتي که وهب به ميدان مي رود و با شجاعت به جنگ مي پردازد و عده اي از دشمنان امام حسين عليه السلام را به قتل مي رساند، به سوي مادر و همسر بر مي گردد و به مادرش مي گويد: آيا اکنون از من راضي هستي؟ مادر به او مي گويد: اگر تا زنده اي با دشمنان امام حسين به مبارزه نپردازي، از تو راضي نمي شوم.
لبیک یا حسین (ع): مسلم بن عوسجه
مقام معظم رهبری (دام ظله): مسلم بن عوسجه مسلم بن عوسجه شخصيت معروف كوفه و پيرمردي انقلابي بود. اولاً صحابي بود، (به كساني صحابي ميگويند كه توفيق رسيدن خدمت پيغمبر را داشتند). دوماً عابد بود. سوم اينكه رزمنده بود، نه فقط ريش سفيد مقدس، بلكه در فتوحات اسلامي سهم داشت. چهارم اينكه از دعوت كنندگان امام حسين بود، منتها با وفا بود. پنجم اينكه سخنرانيهاي خوبي ميكرد و اهل تبليغ بود. بعد از شهادت حضرت مسلم بن عقيل، زن و بچهاش را برداشت و از كوفه فرار كرد. شب عاشورا وقتي امام حسين فرمود كه هر كس ميخواهد برود. مسلم بن عوسجه بلند شد و گفت: حسين را شب عاشورا تنها بگذاريم؟ عذر ما چيست؟ به خدا قسم تو را رها نميكنيم تا اين كه نيزهمان درسينهي دشمنان بشكند. به خدا قسم رهايت نميكنم، مگر اين كه دشمنانت را با شمشير بكشم. و اگر سلاح نداشته باشم، با سنگ آنها را ميكشم. همين كه مسلم بن عوسجه شهيد شد، امام حسين پياده بالاي سرش آمد، پياده آمدن امام حسين احترام است. بعد اين آيه را خواند «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»(احزاب/23)
لبیک یا حسین (ع): حبیب بن مظاهر
مقام معظم رهبری (دام ظله): حبیب بن مظاهر از صحابی بود، یعنی از یارانی که پیغمبر را درک کرده بود.امیرالمومنین و امام حسن را درک کرده بود و در اکثر جنگها در کنار حضرت علی (ع) حضور داشت، از نظر اجتماعی هم سرشناس و محبوب بود. حبیب به خاطر اهمیت و سخنرانی های مهمی که داشت زیر نظر بود مخفیانه از کوفه فرار کرد و نزدیک عاشورا خودش را به کربلا رساند در کربلا به امام حسین گفت:«اقا من قبیله ای دارم اجازه می دهید از کربلا بروم و در قبیله سخنرانی کنم و یک گروهی را همراه خود بیاورم؟ امام فرمود: برو رفت ویک جمعیت قبیله اش را راه انداخت تا به کربلا بیاورد ولی جاسوس های حکومت فهمیدند و یک لشکر برای جنگ با آنان فرستادند، عده ای کشته و عده ای زخمی شدند و عده ای هم به کربلا آمدند، ولی انهایی هم که به کربلا نیامدند برای دفن بدن های مقدس اهل بیت می امدند ان قبیله ی بنی اسد اقوام حبیب بن مظاهر هستند
لبیک یا حسین (ع): عبدالله بن مسلم بن عقیل
مقام معظم رهبری (دام ظله): روز عاشورا پس از شهادت همه اصحاب امام حسین علیه السلام جوانان بنی هاشم اماده نبرد دشمن شدند. اولین کسی که پیش امام علیه السلام امد عبدالله بن مسلم بن عقیل بود. البته برخی اولین شهید از بنی هاشم را حضرت علی اکبر دانسته اند . وقتی از امام حسین اجازه خواست آن حضرت فرمودند:«هنوز از شهادت پدرت مسلم زمان زیادی نمی گذرد اگر تو به جنگ بروی مادرت ناراحت می شود. بهتر است دست مادرت را بگیری و از این جا بروی» عبدالله گفت: «پدر و مادرم به فدایت ای حسین جان من هرگز !زندگی دنیای بی ارزش زودگذر را به حیات جاویدان ترجیح می دهم از شما خواهش می کنم که این جان ناقابل مرا قبول کنی که در راه خدا قربانی کنم سرانجام پس از اجازه اباعبدالله علیه السلام به میدان رفت ابن شهر آشوب می گوید:«عبدالله وارد میدان جنگ شد و به آن گروه حمله ور شد سرود حماسی اش این بود« امروز مسلم را ملاقات خواهم کرد، هم او که پدرم است و همراه او شجاعانی را که بدین پیامبر ایمان آورده ا ند.»
مجموعه پوستر یاران عاشورایی