یاران عاشورایی در کلام رهبری (2) (+پوستر)
۱۴ شهریور ۱۳۹۷ 0 صوتی و تصویریلبیک یا حسین (ع):فرزندان حضرت زينب (س)
مقام معظم رهبری (دام ظله): پس ازشهـادت خاندان عقيل حضرت زينب(س) دو فــرزنــدش عـون و مــحــمّـــد را بـــراي جانفشـاني به محضـر حضرت ابا عبـداللّه (ع) فــرسـتــاد. ايــن دو بـزرگــوار فــرزنــدان عــبــداللّه بن جـعفــر بـودنـد. دو بـرادر بـه ميدان آمده و هر يک جــداگــانـه وفــاداري خــويـش را تـا پــاي شـهــادت بــه امـــام زمانشان ابراز داشتند. ابتدا محمّـد در حـالي کـه اينـگــونه رجــز ميخـواند وارد ميـدان شد: به خدا شکايت مي کنم از دشمنان قومي که از کـوردلـي بـه هلاکـت افتـادند. نشــانه هـاي قــرآني کـه محکـم و مبيّن بود، عوض کردند و کـفـر و طغيــان را آشکـار کردند. جمعـي از سپـاه کوفه به دست او کشتـه شــدنــد و سرانجام عامر بن نهشل تميمي، جناب محمّد را به شهادت رساند. بعد از شهادت محمّد، عـون بن عبـداللّه بـن جعفـر وارد ميدان شد و اين گونه رجز خواند: اگـر مـرا نمي شناسيـد، من پسر جعفـر هستم که از روي صدق شهيد شد و در بهشت نوراني با بالهـاي سبــز پرواز ميکنـد، اين شـرافـت براي مـن در مـحـشـر کافـي است. نوشتـه اند تا بيست تن را به درک واصــل کرد، آنگــاه به دست عبداللّه بن قطنه طائي به شهادت رسيد.
لبیک یا حسین (ع):َسلَم بن عَمرو
مقام معظم رهبری (دام ظله):اَسلَم بن عَمـرو غلامي بـود که امــام حسيــن عليـه السّـلام او را پس از خـــريــداري آزاد کردنــد. او هميـشه در خـدمـت امــام عليـه السّـلام بود. حتي پسر او به عنوان کاتب امام حسيـن عليه السّلام در کنـار آن حضـرت به سـر مي برد. اسلم از همان ابتدا به همـراه امـام حسيــن عليـه السّـلام از مدينه خارج شــد و لحظـه اي از امــام زمــانش جـدا نشـد. وقـتــي در روز عاشــورا اجـازه گرفت که با دشمنان اهل بيت عليه السّلام بجنگد اين شعر را زمزمه مي کرد: «اميـري حسيـن و نَعْمَ الاَميــر، سُــرور الفُـؤاد البَشيـر النَذير». « پيشـوا و رهبــر مـن حسيـن است و حقا که چه رهـبر خـوبي است. او مايه سـرور دل ها و بشير و نذير است». وقـتـي پس از جـهــاد دليـرانه بـر زمين افتـاد امام حسين عليه السّلام او را در آغـوش گرفتند و صــورت خـود را بر صورت او نهادند. اسلم بن عمرو با ديدن اين صحنـه لبخنـدي زد و گفت: «چه کسي مثل مـن از ايـن افـتـخـــار برخوردار است که پسر رسول خـدا صلي اللّه و عـلـيــه و آلـه وسـلّـم صــورت بر صـورتـش بگذارد»؟ اين را گفـت و جان به جان آفرين تسليـم کرد و به شهـادت رسيد.
لبیک یا حسین (ع):عمرو بن جناده
مقام معظم رهبری (دام ظله):پس از آن که جنادة بن حارث به شهادت رسيد، همسر وي از پسرش عمرو خواست که او نيز چون پدرش از خاندان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم دفاع کند. عمرو در پي درخواست مادر به حضور امام حسين عليه السلام آمد و از آن حضرت اجازه خواست تا به ميدان برود. امام عليه السلام اجازه ندادند و فرمودند: «شهادت پدرت براي مادر تو بسيار سخت است. اگر براي تو مشکلي پيش آيد يقينا مادرت بيش از حد ناراحت مي شود». عمرو گفت: «يا اباعبداللّه، مادرم مرا به حضورتان فرستادند تا اجازه جنگ از شما بگيرم». نقل کرده اند وقتي اين جوان به شهادت رسيد دشمن سر او را از تن جدا کرده به سوي مادرش که ناظر جنگ فرزند بود انداخت. آن مادر فداکار سر او را از زمين برداشت و خون از چهره او پاک کرد و گفت: «اي نور ديده ام، اي آرامش دلم، آفرين بر تو که به وظيفه ات خوب عمل کردي» و سپس آن سر را به طرف لشکر دشمن انداخت و گفت: «ما وقتي چيزي در راه خدا تقديم کرديم آن را هرگز پس نمي گيريم».
لبیک یا حسین (ع):حضرت اباالفضل العباس (ع)
مقام معظم رهبری (دام ظله):در زيارات و كلماتى كه از ائمه عليهم السّلام راجع به ابا الفضل العبّاس رسيده است، روى دو جمله تأكيد شده است: يكى بصيرت، يكى وفا. بصيرت ابا الفضل العبّاس كجاست؟ همه ى ياران حسينى، صاحبان بصيرت بودند؛ اما او بصيرت را بيشتر نشان داد. در روز تاسوعا، مثل امروز عصرى، وقتىكه فرصتى پيدا شد كه او خود را از اين بلا نجات دهد؛ يعنى آمدند به او پيشنهاد تسليم و امان نامه كردند و گفتند ما تو را امان مى دهيم؛ چنان برخورد جوانمردانه اى كرد كه دشمن را پشيمان نمود. گفت: من از حسين جدا شوم؟! واى بر شما! اف بر شما و امان نامه ى شما! نمونه ى ديگرِ بصيرت او اين بود كه به سه نفر از برادرانش هم كه با او بودند، دستور داد كه قبل از او به ميدان بروند و مجاهدت كنند؛ تا اينكه به شهادت رسيدند. ميدانيد كه آنها چهار برادر از يك مادر بودند: ابا الفضل العبّاس برادر بزرگتر جعفر، عبد الله و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود براى حسين بن على قربانى كند؛ به فكر مادر داغدارش هم نباشد كه بگويد يكى از برادران برود تا اينكه مادرم دلخوش باشد؛ به فكر سرپرستى فرزندان صغير خودش هم نباشد كه در مدينه هستند؛ اين همان بصيرت است.
لبیک یا حسین (ع):حضرت عبدالله بن الحسن (ع)
مقام معظم رهبری (دام ظله):عبدالله بن الحسن (ع) يکي از نوجوانان نابالغي بود که در کربلا حضور داشت. اصحاب امام و سپس اهلبيت آن حضرت به ميدان رفتند و به شهادت رسيدند؛ و سرانجام امام (ع) تنها در ميان دشمن باقي ماند و فرياد برآورد: «هل من ناصر ينصرني؟». شمر به همراه پياده نظام لشکر، به امام هجوم آوردند. عبدالله تاب نياورد و ناگهان از خيمه بيرون آمد. امام حسين (ع) به حضرت زينب (س) فرمود: «اي خواهرم! او را نگهدار» حضرت زينب (س) به دنبالش آمد تا او را بگيرد. اما عبدالله به عمهاش گفت: «سوگند به خدا، از عمويم جدا نميشوم» سپس دست خود را از دست عمه رها کرد، به سوي ميدان دويد و خود را به امام رساند. ناگهان «ابجر بن کعب» شمشير خود را به قصد ضربه زدن به امام فرود آورد.عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشير به امام اصابت نکند. دستش از بدن جدا شد. عبدالله از شدت درد نالهاي برآورد و پدرش را صدا کرد:«وا ابتاه» امام او را به سينه چسباند و فرمود: «اي فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسيده صبر کن و آن را به حساب خير بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.» در اين هنگام «حرملة بن کاهل» گلوي نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمويش به شهادت رساند.
لبیک یا حسین (ع):حضرت زينب کبري (س)
مقام معظم رهبری (دام ظله):اگر زينب كبرى (سلام الله عليها) و امام سجّاد (صلوات الله عليه) در طول آن روزهاى اسارت- چه در همان عصر عاشورا در كربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و كوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زيارت كربلا و بعد عزيمت به مدينه و سپس در طول سالهاى متمادى كه اين بزرگواران زنده ماندند- مجاهدات و تبيين و افشاگرى نكرده بودند و حقيقت فلسفه ى عاشورا و هدف حسين بن على و ظلم دشمن را بيان نمى كردند، واقعه ى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمى ماند… آنچه اين ياد را زنده كرد، تلاش بازماندگان حسين بن على (عليه السّلام) بود. به همان اندازه كه مجاهدت حسين بن على (عليه السّلام) و يارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نيز مجاهدت زينب (عليها السّلام) و مجاهدت امام سجّاد (عليه السّلام) و بقيه ى بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنه ى نظامى نبود؛ بلكه تبليغى و فرهنگى بود. ما به اين نكته ها بايد توجه كنيم. درسى كه اربعين به ما مى دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطرهى شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت.
لبیک یا حسین (ع):حربن یزید ریاحی
مقام معظم رهبری (دام ظله):حر بن يزيدرياحي فرمانده سپاه کوفه بود و ماموريت داشت جلوي حرکت کاروان امام (ع) را بگيرد. در حالي که سپاه کوفه به شدت تشنه بودند امام(ع) دستور داد آن ها را سيراب کنند، اسبهايشان را هم آب دادند. هنگام نماز حر به امام (ع) اقتدا کرد، پس از نماز بين امام(ع) و حرّ گفتگو درباره مردم کوفه و بازگشت امام(ع) به مکه يا مدينه آغاز شد. ولي حرّ اصرار کرد که من مأمورم شما را به کوفه ببرم. امام(ع) در برابر حرّ فرمودند مادر به عزايت بنشيند، چه ميخواهي؟ حرّ به حضرت گفت به خدا سوگند اگر غير تو از عرب اين کلمه را به من ميگفت، من او را رها نميکردم. گذشت تا روز عاشورا، با اين که عمر سعد به حر ترفيع داده بود، ولي حال توبه و نورانيّت عجيبي به او دست داد و با کمال خضوع به سوي خيمه امام(ع) حرکت کرد. نزديک خيمه پياده شد، دو دستش را روي سر گذاشت، چون به امام(ع) نزديک شد، خودش را روي خاک انداخت و مرتب مي گفت: خدايا من توبه کردم، من دل بندگان تو را به هراس انداختم. امام (ع) فرمودند: سرت را بلند کن. عرضه داشت: من همان کسي هستم که تو را از بازگشت به مدينه منع کردم، واقعاً براي من جاي توبه وجود دارد؟ امام (ع) فرمود: بله جاي توبه وجود دارد، سرت را از روي خاک بردار، خدا توبهي تو را پذيرفت. سپس اجازه گرفت، به ميدان رفت، بعد از جنگ سختي که با مردم کوفه کرد شهيد شد.
لبیک یا حسین (ع):حنظلة بن اسعد شبامى
مقام معظم رهبری (دام ظله ):حنظلة بن اسعد شبامى از بزرگان شيعه و مردى فصيح و شجاع و قارى قرآن بود. حنظله بعد ار ورود امام حسين عليه السلام به كربلا به اردوى آن حضرت ملحق شد و امام او را به عنوان رسول نزد عمر بن سعد مىفرستاد و چون روز عاشورا فرا رسيد نزد امام آمد و از آن حضرت براى جهاد اذن گرفت و در جلوى امام ايستاد و شروع به سخن گفتن با لشكر كوفه كرد و گفت: اى مردم! من بر عاقبت كار شما بيمناكم همانند روز احزاب و سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود، اى مردم! من از رسوائى شما در روز قيامت مىترسم، آن روزى كه هيچ نگهدارنده اى جز خدا نيست و كسى كه گمراه شد راهى به سوى هدايت ندارد. اى مردم! حسين را نكشيد كه خداوند شما را به عذاب خود مبتلا سازد و كسى كه افترا مىبندد، زيان کار خواهد بود. امام حسين عليه السلام به او فرمود: هنگامى كه تو اين گروه را به حق دعوت كردى و آنان نپذيرفتند و تصميم به ريختن خون تو و يارانت گرفتند و دست خود را به خون برادران صالح تو آلوده كردند، اينها مستوجب عذاب شدند. حنظله بن اسعد به امام عليه السلام عرض كرد: راست گفتى، فدايت شوم، آيا اجازه مىدهى كه به ملاقات پروردگارم شتافته و به برادرانم ملحق شوم؟ آن حضرت اجازه داد و فرمود: برو به سوى چيزى كه بهتر از دنيا و آنچه در آن است،