داستانهای مهدوی (2): آوای معرفت

داستانهای مهدوی (2): آوای معرفت

۰۳ خرداد ۱۳۹۵ 0

امام صادق علیه السلام، فرمود:

خدا ما را آفرید و نیکو آفرید. صورتگری کرد و نیکو صورت گری کرد.
ما را چشم بینا، و زبان گویای خود در میان بندگان قرار داد. ما همان دست رحمت و رأفت خداییم که بر سر بندگانش کشیده.
وجه الله، هستیم، همان که با آن به سوی خدا توجه می شود. همان دری که به سوی خدا باز می شود. همان خزانه دار علم خداوندی.
به برکت ماست که درخت ها بارور می شود. نهرها به خاطر ما جاری اند. دلیل بارش باران از آسمان و رویش گیاه از زمین مائیم.
با عبادت ماست که خدا عبادت می شود.و اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی شد...(مکیال المکارم، ج 1، ص 75، بحارالانوار، ج 1، ص 144)
 
 

داستان اول

دوتایی آمده بودند سوال را از خودش بپرسند. 
فرمود: سوالی پرسیده اید که دانستنش بر هر زن و مرد اهل ایمانی واجب است. ایمان کسی کامل نمی شود، الا با معرفت به حقیقت و نورانیت من.
بعد از آن است که فرد یکی از اهل ایمان می شود. یکی از همان هایی که خدا قلیشان را برای ایمان امتحان کرده، همان هایی که خدا سینه هایشان را برای اسلام گشوده، همان هایی که عارف آگاه شده اند.
اما کسی که در راه رسیدن به این معرفت کوتاهی کند! او در شک و تردید دست و پا خواهد زد. شناختن نورانیت من، شناختن خداست. حقیقت شناختن خدا هم شناختن نورانیت من است. این همان دین خالص است.
همان که خدا درباره اش فرموده:
« و بنده ها دستوری نداشتند جز اینکه كه خداوند را بپرستند، و دين خود را براي او خالص دارند، و نماز را به پا دارند و زكات را بپردازند ، و اين است همان دين پايدار»
سوال کننده ها ابوذر و سلمان بودند. و پاسخ را امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود...(بحار الانوار، ج 26، ص 1)
 
 

داستان دوم:

می خواست از فضیلت امام بشنود، آمد به محضر امیر کلام، امیرمومنان؛ شنید:
امام کلمه خدا و حجت اوست
شرق تا غرب عالم را می بیند و هیچ چیز از ملک و ملکوت بر او پوشیده نیست.
خورشیدی است فروزنده که نه دست ها به آن می رسد.
 نه چشم ها تاب دیدن عظمتش را دارند.
دریایی است که پایان ندارد و شرافتی است توصیف ناشدنی
ظاهرش امری است دست نیافتنی و باطنش رازی است فراتر از فهم.
امام یگانه روزگار است که نه همانندی دارد و نه جایگزینی.
کیست که بتواند ما را بشاسد و مقام ما را درک کند.
از گفته های من (در این وادی) عقل ها حیرانند و فهم ها سرگردان. 
در میدان توصیف امام، بزرگان کوچک اند و عالمان قاصر. 
شاعران سکوت پیشه می کنند.
خطیبان گنگ می شوند و سخنوران عاجز، و زمین و آسمان کوچکی می کنند.
مقام آل محمد فراتر است از این که به توصیف آید و احدی با انها قیاس شود.
آنها ستارگانی علوی هستند که از خورشید عصمت فاطمه نور می گیرند،
و در آسمان عظمت محمدی می تابند.
اسراری الهی اند که در کالبد بشری به امانت سپرده شده اند.(بحارالانوار، ج 2، ص 169)
 
 

داستان سوم:

نامه را گذاشت روبروی امام هادی و گفت:
می آمدم پیش شما ، یکی از دشمنانتان این نامه را داد، گفت اگر می توانی پاسخش را بده. 
امام لبخند زد و فرمود: پاسخ دادی ؟
گفت: نه ! 
فرمود:بخوان تا بگویم.
خواند: تاویل این آیه چیست؟ اگر آن چه درخت است بر روی زمين قلم شود و درياها به مدد آیند و مرکب شوند ، کلمات خدا پايان نپذيرد.
امام هادی علیه السلام فرمود: پاسخ را این گونه بنویس:
نامه ات به مارسید، از این سوال ها جز آزار و آزمایش هدفی نداشتی، پس خوب توجه کن و بدان دل بده که حجت بر تو تمام است :
مراد از کلمات خدا ما هستیم که نه علممان پایانی دارد.و نه فضائل بی انتهای ما درک می شود.(تحف العقول, ص 476)
 
 

داستان چهارم: 

آمده بود تفسیر نعمت ظاهر و نعمت باطن را بپرسد.

امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: 

نعمت ظاهر، همان امام ظاهر است و نعمت باطن، همان امام غایب.

پرسید: مگر امام غایب هم داریم؟

فرمود: آری!

امامی که از چشم های مردم غایب است.

ولی یادش از دل اهل ایمان غایب نمی شود.

او، دوازدهمین امام از اهل بیت است.(مکیال المکارم، ج1،ص363؛ بحارالانوار،ج26،ص140)

 

منبع: روایت هایی داستانی پیرامون وجود مقدس امام عصر سلام الله علیها با نگاهی به کتاب شریف مکیال المکارم

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث