مجموعه داستان هایی از توسل به امام زمان (عج): داستان فولاد سرد
۰۷ اسفند ۱۴۰۳ 0بلند کردن رکورد جهانی که شوخی نبود...
چشم های آرش قفل شده بودند روی پارچه سبز رنگی که دور مچش بسته بود احساس ضعف در زانوهایش آنها را می لرزاند آقا ولی الله مربی تیم کنارش ایستاد و دستی بر شانه اش زد و گفت: خداقوت پهلوان؛ ت وزحمت خودت را کشیدی بعد بطری نوشیدنی که در دستش بود را جلوی آرش گرفت و ادامه داد: ...
چشم های آرش قفل شده بودند روی پارچه سبز رنگی که دور مچش بسته بود احساس ضعف در زانوهایش آنها را می لرزاند آقا ولی الله مربی تیم کنارش ایستاد و دستی بر شانه اش زد و گفت: خداقوت پهلوان؛ ت وزحمت خودت را کشیدی بعد بطری نوشیدنی که در دستش بود را جلوی آرش گرفت و ادامه داد: ...