وسعت معنای امانت و اهميت امانتداری در اسلام

وسعت معنای امانت و اهميت امانتداری در اسلام

۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ 0 معارف
 
 
يكي از خصلت هاي بسيار مهم فردي و اجتماعي، امانت داري است. امانت داري به معناي حفظ و سالم نگه داشتن آن از خطر و آسيب است. واژه امانت در اصل از «أمن» و آرامش و اطمينان گرفته شده ؛ چنان كه امانت داري موجب امنيت، اعتماد و سلامتي جامعه از انحرافات و خطرها خواهد شد.
قيّومي صاحب لغت نامه «المصباح المنير» مي نويسد: 
«امانت در اصل از امن به معناي سكونت و آرامش قلب است و از نظر لفظ و معنا مانند واژه سلِمَ است: «اَمِنَ مِنَ الاسد، مثل سَلِمَ مِنهُ»، يعني از گزند شير ايمن شد، مرادف است با از گزند شير به سلامت ماند»،(1)
ضد امانت، خيانت است كه زشت ترين خصلت از نظر عقل و دين مي باشد.
گرچه در ميان مردم وقتي از امانت داري سخن به ميان مي آيد، غالب مردم به امانت در امور مالي توجّه مي كنند، ولي بر اساس معناي لغوي و آيات و روايات بسياري كه در اين راستا آمده، امانت داري معناي وسيع و شاخه هاي مختلفي دارد كه هر كدام در جاي خود مهم است.
به طور كلي در وهله اول، امانت را مي توان به دو شاخه: معنوي و مادي تقسيم كرد هر كدام از اين دو نيز داراي شاخه هاي متعدد و آثار متناسب با خود دارند.
امانت هاي معنوي مانند: اسلام، ايمان،قرآن، نماز، ولايت، مقام و...
امانت هاي مادي مانند: وديعه مالي، قرض الحسنه، بيت المال، سپرده هاي گوناگون، در نزد اشخاص حقيقي و حقوقي، بانك ها و...
حتي يك سوزن ته گرد و يك نخ هم در نزد افراد و يا مسؤولان دولتي، يك نوع امانت است. از امام صادق و امام باقر (عليهما السلام) نقل شده كه فرمودند: «امانت هاي خداوند، اوامر و نواهي او است و امانت هاي بندگان خدا، امانت هاي مالي است كه به همديگر مي سپارند.»(2)
كوتاه سخن آن كه در بررسي آيات و روايات چنين بر مي آيد كه بزرگ ترين امانت الهي همان تكليف و مسئوليت است كه خداوند در پرتو آزادي و اراده اي كه به انسان داده، در اختيارش نهاده است، بر همين اساس حضرت علي (ع) نقل مي كند كه پيامبر (ص) يك ساعت قبل از رحلتش خطاب به من فرمود: «يا اَباالحسن اَدّ الامانة اِلَي البرّ والفاجِرِ في ما قَلَّ و جَلَّ حَتّي في الخيط وَالمخيط؛ اي ابوالحسن! امانت را چه مربوط به شخص نيكوكار باشد يا بدكار، چه كم باشد، چه زياد، حتي امثال نخ و سوزن هم به صاحبش برگردان.»(3)
از اهمّيت امانت داري و رد كردن به موقع آن به صاحبش، همين بس كه امام سجّاد (ع) فرمود: «بر شما باد به دادن امانت به صاحبش، سوگند به آن كسي كه محمّد (ص) را به حق به پيامبري مبعوث كرد، اگر قاتل پدرم حسين (ع) همان شمشيري را كه با آن پدرم را شهيد كرد، به عنوان امانت به من مي سپرد، (و من آن را مي پذيرفتم) در امانت داري آن خيانت نمي كردم.»(4)
امام صادق(ع) نيز فرمود: «هر كسي كه او را مسئول امانتي كرده اند و او آن را به صاحبش برگرداند، هزار گره از گره هاي آتش دوزخ را از گردنش گشوده است، بنابراين به اداي امانت پيشي گيريد و آن را جدّي بگيريد، زيرا هر كسي كه حريم امانت را رعايت كند، شيطان صد نفر از شياطين گمراه گر را بر آدمي گمارد، تا او را وسوسه و گمراه كنند.»(5)
اين حديث بيان گر آن است كه امانت داري و رعايت حريم امانت به طور كامل، بسيار كار دشواري است و انسان در اين راستا بايد بسيار جدي و مراقب باشد تا در كمند شيطان قرار نگيرد. چنين كسي بايد با اراده نيرومند، در برابر القائات شيطان، استوار بوده و مقاومت كند.

امانت داري از نظر قرآن 

در آيات متعددي از قرآن سخن از لزوم امانت داري و نكوهش خيانت به امانت به ميان آمده است؛(6) از جمله در توصيف مؤمنان و نماز گزاران راستين مي فرمايد:«وَالَّذينَ هُم لاما ناتِهِم و عَهدِهِم راعُونَ؛ آنها امانت ها و عهد خود را رعايت مي كنند».(7) يعني آنهايي كه حريم امانت را رعايت نمي كنند، مؤمن راستين، و نمازگزار حقيقي نخواهند بود.
از جمله اعلام مي دارد كه اداي امانت از فرمان هاي الهي است كه بايد حتماً به انجام آن اقدام كرد، آن جا كه با تأكيد مي فرمايد:«اِنَّ اللّهَ يَأمُرُكُم اَن تُؤدُّوا الاماناتِ اِلي اَهلِها» داوندما فرمان مي دهد كه امانت ها را به صاحبانش پرداخت كنيد.
در مورد شأن نزول اين آيه چنين نقل شده: وقتي در سال هشتم هجرت، مكّه به دست سپاه اسلام به فرماندهي پيامبر اكرم (ص) فتح و آزاد شد، عثمان بن طلحه در آن وقت كليد دار كعبه از طرف مشركان بود، پيامبر(ص) او را احضار كرد و كليد را از او گرفت تا در كعبه را باز كند و درون خانه كعبه را از لوث وجود بت ها پاك نمايد، پس از انجام اين كار، عباس عموي پيامبر(ص) از پيامبر (ص) تقاضا كرد تا كليد داري كعبه را (كه منصب مهمي بود) ، به او واگذارد، ولي پيامبر (ص) بر خلاف اين تقاضا، پس از بستن در كعبه، كليد را به عثمان بن طلحه (با اين كه در آن وقت مشرك بود) داد، در حالي كه اين آيه را تلاوت مي كرد:«اِنَّ اللّهَ يَأمُرُكُم اَن تُؤَدُّوا الاَماناتِ اِلي اَهلِها»(9)
اين شيوه پيامبر (ص) كه بر اساس فرمان قرآن بود، حاكي از اهمّيت ويژه در امانت داري است، تا آن جا كه تقاضاي عمويش را رد كرد و امانت را به صاحبش كه مشرك بود بازگرداند.

اهمّيت امانت داري در روايات

شايد كمتر موضوعي در گفتار پيامبر (ص) و امامان (ع)، هم چون امانت داري مورد توجّه جدي قرار گرفته و با تعبيرات گوناگون به اوج ارزش آن تصريح شده باشد، ده ها؛ بلكه صدها سخن از پيشوايان معصوم (ع) در مورد رعايت امانت و هشدار درباره خيانت در آن به ما رسيده كه هر كدام به نحوي ما را به حفظ حرمت امانت داري فرا مي خواند. در اين جا به عنوان نمونه به چند حديث كه هم بيان گر اهمّيت امانت داري و هم بيان گر موضع گيري و روش و منش پيشوايان در اين راستا است اشاره مي كنيم: 
1ـ امام صادق (ع) فرمود: به ركوع و سجود طولاني افراد نگاه نكنيد (و تنها آن را نشانه دين داري ندانيد) چرا كه اين چيزي است كه به آن عادت كرده اند كه هرگاه آن را ترك كنند نگران مي شوند، ولي به راست گويي و امانت داري آنها بنگريد»(10) كه اگر امانت دار نيستند بدانيد كه دين ندارند.
2ـ نيز فرمود:«به بسياري نماز، روزه، حج و كارهاي نيك افراد و سرو صداي مناجات و راز و نياز شبانه آنها ننگريد، بلكه به راست گويي و امانت داري آنها بنگريد»(11) يعني با ميزان قرار دادن راست گويي و امانت داري، شخصيت ديني و معنوي انسان ها را بسنجيد، نه ظاهر آراسته آنها؛ چنان كه پيامبر (ص) نيز فرموده:«لَيسَ مِنّا مَن يُحَقِّرُ الاَمانَةَ؛(12) كسي كه حفظ امانت را كوچك بشمرد از ما نيست!»
3ـ پيامبر (ص) فرمود: كسي كه به امانت خيانت كند و آن را به صاحبش برنگرداند و با اين حال بميرد، بر دين اسلام نمرده است، لذا در حالي با خدا ملاقات مي كند كه خداوند نسبت به او خشمگين است.»(13)

نمونه هايي از سيره پيامبر(ص) و امامان (ع) در امانت داري

از بررسي سيره درخشان پيامبر (ص) و امامان (ع) به دست مي آيد كه آنها به مسئله امانت (معنوي و مادي) بسيار دقّت كرده و اهميت مي دادند؛ مثلاً:
1ـ پيامبر(ص) در حفظ امانت به قدري جدي و كوشا بود كه به «امين» لقب گرفت، به طوري كه قبل از بعثت وقتي مشركان او را مي ديدند مي گفتند: امين آمد. چنان كه در ماجراي نصب حجرالاسود در جاي خود، كه پنج سال قبل از بعثت رخ داد، همين مطلب آمده است كه گفتند: «هذا الامين قد رضينا به؛ ما به داوري اين امين در نصب حجرالاسود، راضي شديم.»(14)
در ماجراي هجرت پيامبر(ص) از مكه به مدينه آن حضرت در سخت ترين و خطرناك ترين شرايط، حضرت علي (ع) را به جاي خود نصب كردو شبانه از مكه خارج شد، اموري موجب شد كه پيامبر (ص) علي (ع) را جانشين خود كند و پس از چند روز، هجرت نمايد، در رأس اين امور، اداي امانت هايي بود كه بعضي از مشركان در نزد پيامبر (ص) داشتند، ابن هشام در سيره خود مي نويسد: «حضرت علي (ع) سه شبانه روز در مكه ماند تا امانت هاي مردم مكه را كه نزد پيامبر(ص) بود، به صاحبانش برساند تا پس از آن كه امانت ها را به صاحبانش رد كرد او نيز هجرت كند.»(15)
از حوادث جالب اين كه در ماجراي جنگ خيبر كه در سال هفتم هجرت رخ داد، آذوقه سپاه اسلام، تمام شد و از نظر غذا رساني به قدري در مضيقه قرار گرفتند كه براي برطرف نمودن گرسنگي، از گوشت حيواناتي مانند اسب، قاطر و...(كه گوشتشان مكروه است) مي خوردند، در اين شرايط چوپاني از يهوديان را ديدند كه گوسفندهاي آنها را از بيابان به سوي قلعه ها مي برد، خواستند آن گوسفندان را به غنيمت بگيرند، چوپان گفت: اين ها نزد من امانت است. پيامبر (ص) در برابر صدها سرباز گرسنه، با صراحت فرمود:«در آيين ما خيانت به امانت، يكي از بزرگ ترين جرم ها است، برتو لازم است كه همه گوسفندها را تا در قلعه ببري و به صاحبانش برساني.» آن چوپان اسلام را پذيرفت، گوسفندان را به صاحبانش سپرد و سپس به سپاه اسلام پيوست و با يهوديان جنگيد تا به شهادت رسيد.(16)
مسئله جالب ديگر درباره هشدار شديد پيامبر(ص) به كسي است كه اندكي در امانت بيت المال خيانت كرده بود، او يكي از اصحاب به نام "مِدعَم" غلام رفاعة بن زيد بود، هنگامي كه رسول خدا (ص) و همراهان از جنگ خيبر باز مي گشتند به سرزمين وادي القري رسيدند، در آن جا مدعَم مشغول پياده كردن وسايل سفر پيامبر(ص) از پشت شتر بود، ناگاه تيري از ناحيه دشمن به پيكر مَدعَم اصابت كرد و به شهادت رسيد، اصحاب دور جنازه مطهّر او جمع شدند و ضمن اظهار تأسف، خطاب به او گفتند:«بهشت بر تو گوارا باد.» پيامبر (ص) فرمود:«نه سوگند به كسي كه جان محمّد در دست اوست، اكنون زبانه هاي آتش از لباسي كه مِدعَم پوشيده شعله ور است، چرا كه او آن را از غنايم خيبر برداشته.»(و به امانت خيانت كرده است) حاضران از اين سخن پيامبر(ص) به سختي تحت تأثير قرار گرفتند، يكي از اصحاب به پيش آمد و عرض كرد:«اي رسول خدا! آيا من هم كه دو بند كفش ناچيز را از غنايم برداشته ام، مجازات مي شوم؟» پيامبر (ص) فرمود:«يقدّ لك مثلها في النّار؛ براي تو نيز همانند آن دو بند كفش در آتش دوزخ بريده مي شود.»(17)
2ـ امام صادق (ع) فرمود:«حضرت علي (ع) در پيشگاه رسول خدا (ص) به آن مقام بسيار ارجمند نرسيد مگر به خاطر دو خصلت: راست گويي و امانت داري.»(18)
امانت داري حضرت علي (ع) در همه امور، به ويژه حفظ بيت المال، بسيار دقيق و جدّي بود، به گونه اي كه عده اي از دوستانش به او پيشنهاد كردند براي پيشرفت كار حكومت (حداقل در آغاز كار) براي افراد صاحب نفوذ، در تقسيم بيت المال امتيازي قائل شود، آن حضرت با كمال صلابت و خشم اين پيشنهاد را رد كرد و فرمود:«آيا به من دستور مي دهيد كه براي پيروزي خود، از روي جور و ستم در حق كساني كه بر آنها حكومت مي كنم، استفاده كنم؟ سوگند به خدا تا زنده ام و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پي هم طلوع و غروب مي كنند، هرگز به چنين كاري دست نمي زنم، اگر اين اموال از خودم بود، به طور مساوي در ميان آنها تقسيم مي كردم (و عدالت را رعايت مي نمودم) تا چه رسد به اين كه اين اموال، اموال خدا (و متعلّق به بيت المال) است.»(19)
در حديث آمده: حضرت علي (ع) هنگام فرا رسيدن وقت نماز آن چنان دگرگون مي شد كه غير عادي به نظر مي رسيد، علّتش را مي پرسيدند، مي فرمود: «وقت نماز رسيده، وقت همان امانتي كه خدا بر آسمان و زمين عرضه داشت و از حمل آن ابا كردند و ترسان شدند.»(20)
3ـ بعداللّه بن سنان مي گويد: امام صادق (ع) را در مسجد النبي ديدم كه پس از نماز رو به قبله نشسته بود، پرسيدم: بعضي از سلاطين و طاغوتيان در نزد ما امانتي مي گذارند، خمس مال خود را نيز به شما نمي پردازند، آيا امانتشان را به آنها برگردانيم؟» در پاسخ سه بار فرمود:«وَ رَبِّ هذِه القِبلَةِ...؛ سوگند به پروردگار اين قبله، اگر ابن ملجم قاتل جدّم علي (ع) ـ كه من در جست جوي او (براي انتقام) هستم، و او خود را مخفي مي كند ـ امانتي به من بسپرد (و من بپذيرم) آن را حتماً به او خواهم داد.»(21)
در مورد انتقال صحيفه سجّاديه از يحيي بن زيد به پسر عموهايش محمد و ابراهيم (دو پسر عبداللّه بن حسن مثنّي) چنين روايت شده: متوكّل بن هارون مي گويد: صحيفه را با كمال حفظ امانت به مدينه بردم، نخست به محضر امام صادق (ع) رفتم و ماجراي وصيّت يحيي بن زيد و شهادت او را خبر دادم، سپس عرض كردم. يحيي صحيفه سجّاديه را به من داد تا به پسر عموهايش محمد و ابراهيم برسانم (گويا بين محمد و ابراهيم پسران عبداللّه بن حسن مثنّي با امام صادق (ع) بر سر مسئله قيام، يك نوع نقاهت و جدايي وجود داشت و متوكل مي خواست صحيفه به آنها نرسد) اينك صحيفه را نزد شما آورده ام، امام صادق (ع) در مورد شهادت يحيي به شدت گريه كرد و در حق او دعا نمود نگاهي به صحيفه كرد و فرمود: «سوگند به خدا! اين خط عمويم زيد! و املاي جدّم امام سجّاد (ع) است» آن گاه عرض كردم: «آيا اجازه مي دهيد اين صحيفه را به محمد و ابراهيم، پسران عبداللّه بن حسن، برسانم؟» آن حضرت نخست اين آيه را خواند: «انّ اللّه يأمروكم ان تؤدّوا الامانات الي اهلها؛ خداوند به شما فرمان مي دهد كه امانت ها را به صاحبانش باز گردانيد» آن گاه فرمود: آري صحيفه را به آنها بده (زيرا امانت است و طبق سخن خدا در قرآن، امانت را بايد به صاحبش داد) آن گاه متوكّل برخاست تا نزد محمد و ابراهيم برود، امام صادق (ع) فرمود:«همين جا باش و براي آن دو، پيام فرستاد كه نزد من بياييد، آنها آمدند، متوكّل در حضور امام صادق (ع) امانت (صحيفه) را به محمد و ابراهيم سپرد.»(22)
 

________________________________________

1- المصباح المنير، واژه امين. 
2- تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 496. 
3- بحارالانوار، چاپ اسلاميه، ج 77، ص 275 و 418. 
4- مشكاة الانوار طبرسي، ج 3 ،ص 142. 
5- همان. 
6- مانند آيات: سوره مؤمنون،آيه 8؛ سوره معارج، آيه 32؛ سوره نساء، آيه 58؛ سوره انفال، آيه 27؛ سوره بقره، آيه 283 و سوره احزاب، آيه 73. 
7- سوره نساء، آيه 58. 
9-تفسير مجمع البيان، ج 3، ص 63. 
10- اصول كافي، ج 2، آيه 105. 
11- بحارالانوار، ج 75، ص 114. 
12- همان، ص 172. 
12-همان، ص 171. 
14- كحل البصر محدث قمي، ص 125. 
15- سيره ابن هشام، ج 2، ص 138. 
16- همان، ج 3، ص 345؛ فروغ ابديت، ج 2، ص 247. 
17- سيره ابن هشام، ج 3،ص 353 و 354. 
18- اصول كافي، ج 2، ص 104. 
19- نهج البلاغه، خطبه 126. 
20- تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 313. 
21- مشكاة الانوار، ص 140؛ مجموعه ورّام، ج 1، ص 20. 
22- مقدمه صحيفه كامله سجّاديه (باتلخيص)
 
منبع :
محمد محمدی اشتهاردی 
 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث