داستانهای ائمه: امام عسکری (ع): فرزند بازوی پدر

داستانهای ائمه: امام عسکری (ع): فرزند بازوی پدر

۲۱ شهریور ۱۳۹۴ 0
 
عيسى بن صبيح مى‏گويد:
امام حسن عسكرى- عليه السّلام- در زندان بر ما وارد شد و من او را مى‏شناختم. به من گفت: تو 65 سال و يك ماه و دو روز، عمر دارى. و من كتاب دعايى داشتم كه تاريخ تولدم در پشت آن نوشته شده بود. به آن نگاه كردم كه همان گونه يافتم. بعد حضرت از من پرسيد: آيا صاحب فرزندى شده ‏اى؟
گفتم: نه.
حضرت، دعا كرد و فرمود: خدايا! به او فرزندى بده كه بازويش باشد. و چه خوب است كه كمك و يار و بازوى انسان، فرزندش باشد. و به اين شعر تمثل جست:
من كان ذا عضد يدرك ظلامته‏
انّ الذّليل الّذي ليست له عضد 
 هر كس كه ياورى داشته باشد، گرفتاری او را می فهمد
و ذليل كسى است كه ياور ندارد.
گفتم: آيا شما هم فرزندى داريد؟
فرمود: به خدا سوگند! من فرزندى خواهم داشت كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد. ولى اكنون وجود ندارد. و باز به شعر ديگر تمثّل كرد و چنين فرمود:
لعلّك يوما ان ترانى
كأنّما بنى حوالىّ الاسود اللوابد
 شايد تو، روزى مرا ببينى 
كه پسرم در كنار من چون شير ايستاده است.
فان تميما قبل ان يلد الحصى‏ اقام زمانا
و هو في النّاس واحد 
چون تميم، قبل از اينكه سنگ ريزه‏ هاى زيادى باشند،
در ميان مردم تنها بود

 منبع: جلوه ‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام (ترجمه الخرائج و الجرائج)،قطب الدين راوندى، قم:1378 ،صص363،364.
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث