داستانهای حجاب : پاسخ عالم مسلمان به زن مسیحی در مورد حجاب
۲۵ آذر ۱۳۹۴ 0 معارفيکى از علماء اسلام مى نويسد:
روزى يک زن مسيحى با شوهرش پيش من آمد و گفت : من از اسلام مسائلى را فهميده ام و از دستورات و قوانين آن که مترقى است در شگفت و حيرتم و به آن علاقه مندم ، ولى بخاطر يکى از دستورات آن ، من هنوز به اسلام گرايش پيدا نکرده ام ، و درباره آن با شوهرم و عدّه اى از مسلمانان بحث و گفتگو نموده ام که متأسفانه پاسخ قانع کننده اى نشنيده ام ، اگر شما بتوانيد مرا قانع کنيد من به دين اسلام مشرف شده و مسلمان خواهم شد.
من گفتم : آن دستور کدام است ؟!
زن مسيحى گفت : دستور حجاب است. چرا اسلام حجاب را براى زن لازم دانسته؟ و چرا به او اجازه نمى دهد که مثل مرد بدون حجاب از خانه بيرون بيايد؟ سپس بنا کرد به ايراد و انتقاد کردن ، که حجاب مانع رشد و ترقى زنان ، و سبب عقب ماندگى در جامعه است .
من پس از شنيدن ايرادها و انتقادهاى آن زن ، چنين پاسخ دادم : آيا شما تا بحال به بازار جواهر فروشى رفته ايد؟
گفت : آرى ، گفتم : چرا جواهر فروشان ، طلا و سایر جواهرات گرانبهاى خود را در ويترين شيشه اى قرار داده و درب آنرا قفل ميکنند؟
گفت : بخاطر اينکه دست دزدان و خيانتکاران و سارقان به آنها نرسد.
در اينجا آن عالم دينى رو کرد به زن مسيحى و اظهار داشت فلسفه حجاب نزد ما مسلمانها همين است که : زن گُلى خوشبو است ... زن گوهر و ياقوت گرانبهاست و چون جنس لطيف زن هم مانند طلا و جواهرات است ، و بايد از دست خيانتکاران و دزدان عِفت و ناموس محافظت کرد، و از چشم تبهکاران و اهل فساد حفظ نمود، زيرا زن همانند مرواريد است که در صندوقچه صدف بايد پنهان گردد تا طعمه آنان نشود و تنها ساتر و نگهدارنده زن حجاب است و حجاب براى زنان مانند محفظه اى بر جواهرات است و اگر زنان نيز در پوشش نباشند. هميشه در معرض خطرات و تجاوزات قرار مى گيرند و به خاطر نشان دادن زيبائى ها پيوسته مورد آزار و تعدى مفسدين مى شوند.
آرى دخترم ... دستور حجاب در اسلام به اين جهت است که زن از دست خيانتکاران در امان باشد. زيرا بدنش پوشيده و زينتهايش مستور است و مردم از او چيزى نمى بينند و در او طمع نمى کنند و از او دورى مى جويند و نظرشان را جلب نمى کند، بلکه از او حساب مى برند و حيا مى کنند، همه اينها به خاطر حجاب است . و شما مطمئن باش که اگر زن در پوشش حجاب نباشد، پيوسته در معرض آزار مفسدين است ، بنابر اين حجاب شرافت و بزرگوارى توست ، آرى دخترم اين گوشه اى از فلسفه حجاب بوده که تذکر دادم .
پس از شنيدن اين مطلب ، آن خانم مسيحى فکرى کرد... و سپس با چهره اى درخشان گفت : من تا بحال اين گونه نشنيده بودم ... شما بسيار جالب بيان کردى ، و اکنون اسلام را مي پذيرم .
دوشيزه مسيحى در همان جلسه ، شهادتين را بر زبان جارى کرد، و اسلام را پذيرفت .
خواننده محترم :
از اين گفتگوى مذهبى آشکار شد که اسلام مى خواهد شخصيت و پاکى زن را حفظ نمايد، و به دنبال آن از اجتماع حمايت کند، از اين رو حجاب را به عنوان شرط اساسى براى هدف مزبور لازم دانسته است . همچنين از اين گفتگو روشن مى شود که اغلب بانواني که بى حجاب هستند از فلفسه حکيمانه حجاب اطلاع ندارند و به آثار پرسودش توجه ندارند و از مفاسد بى حجابى غافلند، تنها بوسيله حجاب ، عفت و شخصيت زن حفاظت مى شود، و از خطرات ناشى از بى حجابى در امان مي مانند. (1)
منبع:
1- خواهرم حجاب سعادت است، ص 14