فواید گرسنگی (ماه رمضان)
۱۱ بهمن ۱۳۹۴ 0 ادعیه و زیاراتگرسنگى فوايد بي شمارى در جهت تكميل نفس و شناخت خداوند براى سالك دارد. روايات زيادى در فضايل گرسنگى وارد شده است كه بد نيست در اينجا اشاره اى به آنها و سپس به فلسفه و حكمت گرسنگى داشته باشيم.
از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است: «با تشنگى و گرسنگى با نفسهايتان مبارزه كنيد همانا پاداش اين كار همانند پاداش مبارزه در راه خداست. و عملى دوست داشتنى تر از گرسنگى و تشنگى در نزد خدا نيست. و همچنين فرمودند: برترين شما روز قيامت در نزد خدا كسى است كه گرسنگى بيشترى كشيده باشد و در خداوند متعال تفكر بيشترى نموده باشد.» و به اسامه فرمودند: «اگر مى توانى در حال گرسنگى و تشنگى ملك الموت را ملاقات كن تا به بالاترين مقامها و جاها رسيده و با پيامبران هم منزل شوى و ملائكه از ديدن روحت شادمان شوند و خداوند بر تو درود فرستد.» نيز فرمودند: گرسنگى بكشيد و بر بدنهايتان سخت بگيرد شايد دلهايتان خداوند متعال را ببيند. در حديث معراج خداوند پرسيد: اى احمد آيا آثار روزه را مى دانى؟ پاسخ داد: خير. خداوند فرمودند: نتيجه روزه كم خورى و كم گويى است. و آن حكمت را به ارمغان مى آورد و حكمت معرفت را در پى دارد و معرفت يقين را. و وقتى كه بنده اى به يقين رسيد باكى ندارد كه چگونه روزگار را سپرى كند. در سختى يا آسانى و اين مقام خوشنودهاست. و هر كس طبق خوشنودى من رفتار كند، سه خصلت را به او مى دهم: شكرى كه نادانى همراه آن نباشد، يادى كه فراموشى نداشته باشد و دوستيى كه دوستى من را بر دوستى آفريدگانم ترجيح ندهد. هنگامى كه او من را دوست داشت، من هم او را دوست خواهم داشت، دوستى او را در دل بندگانم انداخته و چشم قلب او را به عظمت جلالم مى گشايم و علم آفريدگانم را از او پنهان نمى دارم، در تاريكى شب و روشنايى روز با او مناجات مى كنم تا آنجا كه سخن گفتن و همنشينى او با بندگانم قطع شود و كلام خود و فرشتگانم را به گوش او مى رسانم و اسرارى را كه از بندگانم پنهان كرده ام براى او آشكار مى كنم...، عقل او را غرق در شناخت خود كرده و درك او را بالا مى برم، مرگ را بر او آسان مى كنم تا وارد بهشت شود و وقتى كه ملك الموت او را ملاقات كند، به او مى گويد: آفرين بر تو و خوشا به حالت خوشا بحالت خداوند مشتاق تو است... خداوند مى گويد: اين بهشت من است، در آن بخرام و خوش باش و در همسايگيم ساكن شو. روح انسان مى گويد: خدايا خود را به من شناساندى و با اين شناخت از جميع آفريدگانت بى نياز شدم. قسم به عزت و جلالت اگر خوشنودى تو در اين است كه قطعه قطعه شده يا هفتاد بار به بدترين شكل كشته شوم خوشنودى تو براى من دوست داشتنى تر است... آنگاه خداى متعال مى فرمايد: به عزت و جلالم سوگند، هيچگاه مانعى بين خود و تو قرار نمى دهم، تا هر وقت خواسته باشى بر من وارد شوى، كه با دوستان خود چنين كنم».
در اين روايت به فلسفه و فضيلت گرسنگى اشاره شده است. براى توضيح بيشتر مى توان به سخنان علماى اخلاق كه بر گرفته از روايات مى باشد، مراجعه نمود. آنان براى گرسنگى فوايد زيادى گفته اند از قبيل:
[الف -] صفاى قلب: زيرا سيرى باعث ازدياد بخار در مغز شده و مغز حالتى شبيه مستى پيدا مى كند و نمى تواند خوب فكر كند، سرعت انتقال او كم شده و قلب كور مى شود. بر خلاف گرسنگى كه باعث رقت و صفاى قلب مى شود. و قلب را آماده تفكرى كه باعث شناخت مى شود، مى كند. و نورى آشكار پيدا مى كند. از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است: «كسى كه شكم خود را گرسنه نگه دارد انديشه اش تربيت مى شود.» و قبلا نيز ثمرات شناخت و معرفت را شنيدى.
[ب -] تواضع و از بين رفتن سرمستى و ناسپاسى كه منشأ سركشى است، وقتى نفس خوار شد، در مقابل پروردگارش خاضع شده و از سركشى دست برمى دارد.
[ج -] شكستن شدت شهوات و نيروهايى است كه باعث انجام گناهان كبيره شده و سبب هلاكت انسان مى شوند. چون بيشتر گناهان كبيره از شهوت سخن گفتن و شهوت جنسى بوجود مى آيد و كم كردن اين دو شهوت باعث مصون ماندن از خطرها مى شود.
[د -] آمادگى براى انجام تمام عبادتها از چند جهت است، كه كمترين آنها كم احتياجى به تخلّى و بدست آوردن غذا و كمتر بيمار شدن به بيماريهاى گوناگون است - زيرا معده خانه بيمارى و پرهيز سر هر دارويى است. و نيز مانع بوجود آمدن مشكلاتى كه از غذا خوردن بوجود آمده و انسان را محتاج مال و مقام دنيا مى كند مى گردد، مال و مقامى كه عده بسيارى را هلاك كرده است.
[ه -] توانايى براى دادن مال، ميهمانى دادن، هديه دادن، احسان و نيكى، رفتن به حج و زيارت و بالاخره انجام تمام عبادتهاى مالى است.
انسان نمى تواند اين فايده ها را بروشنى درك كند مخصوصا فايده اول را. تفكر در عمل مانند نتيجه است و غير آن مانند مقدمات است چون فكر حركت است و غير فكر مقدمه و آمادگى براى حركت.
بهمين جهت درباره تفكر روايت شده است: «يك ساعت تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت است».
با اين مقدمات مى توانيم به نتايج بزرگى برسيم كه بعضى از آنها عبارتند از:
[الف -] مى فهميم كه چرا خداوند براى ميهمانش گرسنگى را انتخاب كرده است. نعمتى بالاتر و بهتر از نعمت شناخت، نزديكى و ديدار خداوند نيست و گرسنگى از راه هاى نزديك رسيدن به آن است.
پس مى بينى كه روزه تكليف نيست بلكه خداوند بوسيله آن تو را بزرگ داشته و بخاطر واجب نمودن آن بر ما منت دارد. و بهمين جهت شكر آن واجب است. و ارزش دعوت خداوند به روزه را در كتابش، در آيه روزه، مى فهمى و اگر بدانى كه اين خطاب، دعوت تو به سراى پيوستن به خداست، از آن لذت برده، و مى فهمى كه علت واجب كردن آن كم خوردن و ضعيف كردن نيروهاست. بهمين جهت حيفت مى آيد كه حتى در شب نيز غذا بخورى. و ممكن است علتهاى ديگر تشريع روزه را نيز درك كنى.
[ب -] وقتى ارزش كارى را كه از تو خواسته شده، فهميدى، براى رسيدن به نتيجه خوب، در جهت انجام درست و اخلاص در آن، تلاش مى كنى.
[ج -] هنگامى كه هدف از واجب شدن روزه را دانستى، مىفهمى كه چه چيزى باعث صفا و روشنى يا تيرگى آن مى شود، و معنى اين حديث را مى فهمى كه «روزه فقط خوددارى از خوردنى و آشاميدنى نيست، و هنگامى كه روزه گرفتى، گوش، چشم و زبانت نيز بايد روزه بگيرد.» حتى در بعضى روايات پوست و مو نيز گفته شده.
[د -] مى فهمى كه شايسته نيست نيت و هدف روزه، فقط مجازات نشدن يا بدست آوردن پاداش و بهشت و ناز و نعمت باشد، گرچه با روزه اين دو نيز بدست مى آيد بلكه سزاوار است هدف و نيت روزه نزديكى انسان به خداوند و همسايگى و خوشنودى او باشد. و حتى از اين حد هم بالاتر آمده و خود اين عمل را بخاطر اين كه انسان را از صفات حيوانى خارج و به صفات روحانى نزديك مى گرداند، نزديك شدن به خدا بداند، نه وسيله اى براى نزديك شدن به او.
بعد از درك اين مطالب با كمى تأمل مى توانى بفهمى كه هر كار يا حال يا سخنى كه تو را از مقامهاى بلند حضور در درگاه خدا دور سازد، مخالف مراد مولايت از مشرّف نمودن تو به اين دعوت و ميهمانى است. و راضى نمى شوى در خانه ميهمانى اين پادشاه بزرگ - كه تو را با اين نزديكى و مشرّف نمودن نزديك گردانده است و عالم به نهانى هاى تو و آنچه در قلبت مى گذرد، مى باشد - و در حالى كه به تو توجه دارد، از او غافل باشى. و راضى نمى شوى كه از او روى بگردانى در حالى كه به تو روى كرده است. عقل انسان اين را از كارهاى بسيار زشت مى داند كه حتى دوست حاضر نيست با دوستش چنين عملى انجام دهد، ولى خداوند بخاطر مداراى با بندگان مانند اين غفلتها را حرام نكرده است، و بر بندگان آسان گرفته و تكليف آنان را كمتر از توانائيشان قرار داده است.
بندگان خوب از اين هم بالاتر رفته و با آقاى خود در مورد واجب و حرام آنگونه عمل مى كنند كه شايسته حق آقايى و بندگى است، و كسى را كه در اين مورد كوتاهى كند، پست و حقير مى دانند.
و خلاصه اين كه در روزه خود به سفارشات امام صادق عليه السّلام عمل مى كنند: «يكى از آنها اين است كه موقعى كه روزه مى گيرى خود را نزديك به آخرت ببين، و با خضوع و خشوع و شكستگى و خوارى باش، و مانند بنده اى كه از مولاى خود ترسان است، بوده، دلت از عيوب، و باطنت از حيلهها و مكرها پاك باشد، و به خدا از هر چه غير اوست بيزارى جوى و در روزه خود تنها خدا را سرپرست خود بدان و آنگونه كه شايسته است از خداوندى كه بر همه غالب است بترس، و در روزهايى كه روزه مى گيرى روح و بدنت را به خداى متعال بده، و قلب خود را براى محبت و ياد او و بدنت را براى عمل به دستورات او و چيزهايى كه از تو خواسته، فارغ كن.» حضرت عليه السّلام سفارشات ديگرى نيز نمودند مثل حفظ اعضاى بدن از كارهايى كه خداوند ممنوع كرده و مخالف خواسته اوست، بخصوص زبان، حتى از مجادله و سوگند راست. سپس در آخر روايت فرمود: «اگر به تمام آنچه گفتم عمل كردى، به تمام آنچه شايسته روزه دار است، عمل كرده اى، و هر اندازه از چيزهايى كه گفتم كم كنى، همان مقدار فضيلت و ثواب روزه ات كمتر مى شود».
اين سفارشها را در مورد وظايف روزه دار ببين، و درباره اثرات آن تأمل نما. كسى كه خود را نزديك به آخرت ببيند، قلب او از دنيا خارج شده و براى او چيزى جز تهيه توشه براى آخرت مهم نخواهد بود.
همينطور اگر قلب او شكسته و خاضع و خوار باشد ميلى به غير خدا نداشته و مايه دلخوشى او كسى جز خدا نيست. و كسى كه روح و بدن خود را در راه خدا بدهد و از هر چيزى جز خدا بيزار شود، روح، دل، بدن و تمام وجود او غرق در ياد، محبت و عبادت خدا شده و روزه او روزه مقرّبين مى گردد. خداوند بحق دوستانش چنين روزهاى را نصيب ما بفرمايد، گرچه يك روز در عمرمان باشد.