ام ایمن کیست؟
۲۶ بهمن ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلامیکی از زنان نمونه و بسیار شایسته در صدر اسلام امایمن است. او دارای کمالات اخلاقی و نفسانی بسیار بالا است به شکلی که بهندرت مردان میتوانند صاحب چنین امتیازاتی باشند. زنی که بارها مورد مدح پیامبر «صلی الله علیه وآله» قرار گرفت. برتریهای اخلاقی متعدد داشت و پس از رسول خدا «صلی الله علیه وآله» هم از معدود کسانی بود که پای از خانه و خاندان اهلبیت نکشید و دوشادوش فاطمه زهرا «علیها السلام» حرکت کرد.
امایمن مستقیماً به خلفای جور اعتراض کرد و با کمال شجاعت به عنوان زنی بهشتی شهادت بر مالکیت فدک برای حضرت زهرا «علیها السلام» داد و در دادخواهی حضرت زهرا«علیها السلام» در برابر خلیفه وقت شرکت مستقیم داشت. در کتاب چشمه در بستر در مورد شخصیت امایمن چنین آمده است:
امایمن این پرستار [1] مهربان [2] و هشیار [3] محمد «صلی الله علیه وآله» یتیم، این آزاده سابق در اسلام مهاجر [4] ، این امین، [5] وارث دو شهید، [6] مجاهد. [7]
این محدثه [8] بهشتی [9] مدافع رسول نبی «صلی الله علیه وآله»، این همدم باوفای زهرا«علیها السلام» دخت نبی و مدافع همیشه فاطمه علیها السلام» زوج وصی.
او اگرچه شیفته [10] و محبّ رسول «صلی الله علیه وآله» بود و رسول «صلی الله علیه وآله» او را مادر خود [11] و بقیه اهلبیت میخواند و به دیدارش میرفت [12] و همیشه بزرگش میداشت.
امایمن اگرچه آزاده بود، اما بهخاطر آن همه سفارشهایی که رسول «صلی الله علیه وآله» در حق زهرا«علیها السلام» داشت، خود به خدمت زهرا«علیها السلام» [13] درآمد تا به کمالی رسد. او انصاف و ایثار و شهادت را در این خانه تجربه کرد. و در نهایت، عشق و ولاء را از زهرا «علیها السلام» آموخت و از جام ولای او نوشید و هر چه یافت از همین یافت. [14]
آنگاه که علی «علیه السلام» را برای بیعت به مسجد کشاندند آنکه در مسجد در برابر همه فریاد اعتراض سر داد و بیپروا خلفا را اهل نفاق خواند، [15] امایمن بود.
چه آنگاه که فدک را غصب کردند، آنکه در برابر استبداد خلفا ایستاد و مردانه علیه آنان شهادت داد، امایمن بود. [16]
چه آنگاه که همه زهرا «علیها السلام» را تنها گذارده بودند، آنکه همدم باوفای زهرا «علیها السلام» بود و تا واپسین دم بر بالینش بود، امایمن بود. [17]
چه آنگاه که هیچکس را بیاذن زهرا «علیها السلام» اجازه حضور در تشییع نبود، آنکه با خواست زهرا «علیها السلام» حضور داشت امایمن بود. [18]
و چه آنگاه که زهرا «علیها السلام» از دنیا چشم بر بست، آنکه از فراق او و هم برای اعتراض به خلفا و رساندن پیام مظلومیت علی «علیه السلام» و زهرا «علیها السلام» از مدینه هجرت کرد، امایمن بود. [19] و خیلی زود به معشوق پیوست و از تنهائی درآمد، سلام و رضوان خدا بر او باد.
[1] در طبقات ابنسعد آمده: ام أیمن و اسمها برکة مولاة رسولاللّه «صلی الله علیه وآله» و حاضنتهُ کان رسولاللّه ورثها من ابیه و خسمة اجمال او ارک و قطعة غنم فأعتق رسولالله امایمن حین تزوج خدیجة. [امایمن اسمش برکه و آزاد شده رسولالله «صلی الله علیه وآله» است. او پرستار و عهدهدار رسول «صلی الله علیه وآله» بود. در کودکی و آنگاه که پدر رسولالله «صلی الله علیه وآله» از دنیا رفت به همراه پنج شتر قوزک پهن و قطعهای از گوسفند به رسولخدا «صلی الله علیه وآله» به ارث رسید و آن حضرت در هنگام ازدواج با خدیجه «علیها السلام» او را آزاد کرد.] (طبقات/ ج 8/ ص 223)
و ابناثیر جزری در أسدالغابه گوید: ام ایمن مولاة رسولالله «صلی الله علیه وآله» و حاضنته و هی حبشیه و اسلمت قدیماً اول الاسلام و هاجرت الی الحبشة ثم الی المدینه و بایعت النبی. [ام ایمن آزاد شده رسول خدا«صلی الله علیه وآله» و پرستار و نگهدار او بود، اهل حبشه و از اولین گروندگان به رسول «صلی الله علیه وآله» بود، او دو هجرت کرد یکی از مکه به حبشه و دیگری از مکه به مدینه، او با پیامبر خدا بیعت کرد.]
واقدی همچون ابنسعد میگوید: امایمن کنیز عبداللهبن عبدالمطلب بود و به ارث به رسول «صلی الله علیه وآله» رسید و به قولی کنیز آمنه مادر رسول خدا «صلی الله علیه وآله» بود و رسول «صلی الله علیه وآله» هم او را آزاد کرد. و آنگاه که آمنه به رحمت خدا رفت سرپرستی و پرستاری رسول «صلی الله علیه وآله» با امایمن بود، از این رو رسول خدا «صلی الله علیه وآله» میفرمود: امایمن امی بعد امی.
[2] ابنسعد در طبقات میگوید: کانت امایمن تلطف النبی «صلی الله علیه وآله» و تقوم علیه [امایمن با رسول خدا «صلی الله علیه وآله» بسیار با ملاطفت و مهربانی رفتار میکرد و همیشه به احترامش میایستاد.] (ج 8/ ص 224)
[3] قال عبدالمطلب لام ایمن و کانت تحضن رسول اللّه «صلی الله علیه وآله»: بارکة لاتفغلی عن ابنی فان اهل الکتاب یزعمون ان ابنی نبیّ هذه الامة (سفینةالبحار/ ج 2/ ص 736)[عبدالمطلب در ایامی که ام ایمن سرپرستی و حضانت رسول خدا را برعهده داشت به او گفت: ای امایمن مبادا از فرزند من غفلت کنی چرا که اهل کتاب معتقدند که این همان پیامبر این امت است. از اینرو امایمن بسیار مراقب و هشیار بود تا اهل کتاب و خصوصاً یهود، به پیامبر «صلی الله علیه وآله» آسیبی نرسانند.]
[4] در استیعاب آمده:... هاجرت الهجرتین الی ارض حبشه و الی المدینه... و البته یک هجرت دیگر هم داشت که آن از مدینه به مکه، پس از شهادت زهرا «علیها السلام» و اعتراض به خلفا بود.
[5] قطب راوندی میگوید: و روی ان النبی «صلی الله علیه وآله» کانت عنده و دائع بمکه فلما اراد ان یهاجر اودعها امایمن و امر علیاً «علیه السلام» بردها علی اصحابها (فقهالقرآن/ ج 2/ ص 61 - مستدرک الوسائل/ ج 2/ ص 504)
[6] او هم مادر شهید است و هم همسر شهید. ابنسعد در ادامه همان روایتی که در پاورقی شماره یک آورده شد میگوید:...فاعتق رسول اللّه امایمن حین تزوج خدیجه بنت خُویلد فتزوج عبیدبن زید من بین الحارث بنالخزرج، امایمن فولدت له ایمن صحب النبی و قتل حنین شهیداً. [وقتی امایمن به ارث به رسول خدا «صلی الله علیه وآله» رسید رسول او را در هنگام ازدواج با خدیجه «علیها السلام» آزاد کرد و به عقد عبید خزرجی درآورد و از او فرزندی به دنیا آمد به نام ایمن که از اصحاب رسول «صلی الله علیه وآله» بوده و در جنگ حنین به شهادت رسید.] (طبقات/ ج8/ ص223)و صاحب اعیان شیعه میگوید او عنان اسب رسول خدا «صلی الله علیه وآله» را در دست داشت و تا لحظه شهادت آن را رها نکرد. (ج 2/ ص 227)
و نیز صاحب طبقات نقل میکند: خدیجه «علیها السلام» عبدی داشت بهنام زیدبن حارثه که او را به رسول «صلی الله علیه وآله» بخشید. رسول هم او را آزاد کرد و پس از نبوتش امایمن را به عقد او درآورد و از او فرزندی به نام اسامة متولد شد. و البته سخن درباره اسامة زیاد است و مورخین در مورد او به اختلاف سخن گفتهاند و اگرچه صاحب اعیان الشیعه از کارهای ناصواب او دفاع میکند و بالاخره او را در عداد اهل ولا به حساب میآورد، اما با همه اینها جای تأمل دارد. (ریاحین الشریعة/ ج 2/ ص 237)و قال علی القاری فی شرح شفاللقاضی عیاض: امایمن الحبشیه مولاة رسول الله «صلی الله علیه وآله» و حاضنته و مرضعته ورثها من ابیه ثم اعتقها لما تزوج خدیجه و تزوجها عبیدبن زید من بنیالحارث فولدت له ایمن و به کنیت ثم تزوجها بعد النبوة زیدبن حارثه فولدت اسامة بن زید. (نقل از اعیان الشیعه/ ج 3/ ص 555)
و عن ربیع الشیعه و اعلام الوری:...اعتقها رسولالله و زوجها عبیدالخزرجی بمکه فولدت له ایمن فمات زوجها فزوجها النبی من زید فولدت له اسامة اسود یشبهها فاسامة و ایمن اخوان لام.
[7] از معدود زنانی که نامش زینتبخش تاریخ جنگهای اسلام شده امایمن است. او در جبهه جنگ به مداوای مجروحان و آب دادن به مجاهدان میپرداخت. (الاصابد/ج 4/ص 433)صاحب طبقات(ج 8/ ص 225)از قول واقدی مینویسد: و قد حضرت امایمن احداً و کانت تسقی الماء و تداوی الجرحی و شهدت خیبر مع رسول اللّه صلی الله علیه وآله» [امایمن در احد حاضر بود و به لشگریان آب میداد و مجروحان را مداوا میکرد و همچنین در خیبر طر با رسول «صلی الله علیه وآله» بود.]
و نیز واقدی مینویسد: آنگاه که شایعه شهادت پیامبر «صلی الله علیه وآله» توسط مشرکین منتشر شد، مردم جبهه را رها کردند و برخی به مدینه بازگشتند. نخستین کسی که این خبر را به مدینه آورد، سعدبن عثمان و سپس مروان بود. آن دو وقتی به خانههای خود رفتند همسران آنان پرسیدند: آیا از رکاب رسول خدا «صلی الله علیه وآله» فرار کردهاید؟ اوس بن قیظی به همراه تنی چند از بنی حارثه نیز از جبهه احد فرار کرده خود را به شقره رسانیدند. امایمن با دیدن آنان خاک به چهرهشان پاشید و برای برخی از آنان دوک آورد و گفت: شمشیرت را بده، نخ بریس! آنگاه به همراه بعضی از زنان عازم جبهه احد شد. (المقاضی/ ج 1/ ص 277)
[8] او خود از پیامبر «صلی الله علیه وآله» روایتی را نقل میکند و تعدادی از صحابه نیز از قول او از پیامبر حدیث کردهاند، از جمله انس بن مالک و جیش بن عبداللّه الضعانی و ابوزید المدنی (اعلام النساء/ ص 252)و در معجم رجال الحدیث (ج 22/ ص 174)درباره امایمن مینویسد: عدها البرقی ممن روی عن رسولاللّه من النساء [برقی، او را از جمله کسانیکه از رسول خدا «صلی الله علیه وآله» روایت میکنند، شمرده است.] از جمله روایت مفصلی است که امایمن برای زینب «علیها السلام» نقل میکند. (ریاحین الشریعه/ ج 3/ ص 64 - بحار/ ج 45/ ص 180)
[9] در طبقات (ج 8/ ص 224)ونیز الاصابة (ج 4/ ص 416)نقل شده که پیامبر «صلی الله علیه وآله» فرمود: من سره ان یتزوج امرأة من اهل الجنة فیتزوج امایمن فتزوجها زیدبن حارثه فولدت له اسامةبن زید. [هر که میخواهد خوشحال شود به تزویج زنی از اهل بهشت با امایمن ازدواج کند. زیدبن حارثه چون این بشنید او را تزویج کرد و اسامه از او متولد شد.]
خود او هم در جریان فدک آنگاه که بهعنوان شاهد صدیقه کبری علیها السلام» حاضر شد، قبل از شهادت دادن از عمر و ابوبکر همین اهل بهشت بودن خود را اقرار گرفت و آن دو هم اقرار کردند که از رسولخدا«صلی الله علیه وآله» این کلام را شنیدهاند. روی الجوهری فی کتاب السقیفه بسنده ان فاطمه انت ابابکر فقالت: رسولاللّه صلی الله علیه وآله» اعطانی فدک فقال لها هل لک علی هذا بینه فجائت بعلی فشهد لهاثم جاءت امایمن فقالت: الستماتشهدان - ابابکر و عمر - انی من اهل الجنة؟ قالابلی فقالت: فاما اشهد ان رسولاللّه «صلی الله علیه وآله» اعطاها فدک فقال ابوبکر: فرجل آخر و امرأة اخری تستحقی بهاالقضیة. (نقل از اعیان الشیعه) و در نقلی دیگر آمده که عمر گفت: شهادت امایمن ارزشی ندارد چرا که او زنی عجمیه است!! و نکته اینجاست که نگفت او دروغ میگوید، چون هیچ کس غیر از سخن راست از او نشنیده بود. این بود که عمر مجبور شد بگوید او عجمی است، پس شهادتش ارزشی ندارد!!
و زهرا«علیها السلام» هم پس از رد شدن شهادت امایمن از جانب ابوبکر و عمر، خطاب به آندو فرمود: ألم تسمعا طر من ابی رسول اللّه «صلی الله علیه وآله» یقول: اسماء بنت عمیس و ام ایمن من اهل الجنة؟ قالا: بلی [مگر شما از پدرم رسولخدا«صلی الله علیه وآله» نشنیدهاید که فرمود: اسماء و ام ایمن از اهل بهشتند؟] و آن دو گفتند آری شنیدهایم. (العلوم/ ج11/ ص 298)از امام باقر «علیه السلام» روایت شده که حضرت فرمود: فانی اشهد انها من اهل الجنة..
[10] امایمن شبی تا به صبح میگریست. همسایگان به رسول «صلی الله علیه وآله» خبر دادند و حضرت او را خواست و از او علت را جویا شد، گفت: خواب بدی دیدم و از گفتن خواب عذر میآورد، تا رسول «صلی الله علیه وآله» به او مژده داد که تعبیر خوابت نه آنگونه است که پنداشتی، پس آنگاه خواب خود را بازگو کرد و گفت: در خواب دیدم که پارهای از اعضای شما در خانه من افتاده. رسول «صلی الله علیه وآله» فرمود: چه خواب نیکویی! آسوده باش ای امایمن، همانا از فاطمه «علیها السلام» پسری به نام حسین متولد میشود که حضانت و پرستاری او با تو خواهد بود و این بود که تا حسین «علیه السلام» متولد شد، امایمن قنداقه او را نزد رسول «صلی الله علیه وآله» آورد. حضرت فرمود: مرحبا به حامل و محمول. و آنگاه افزود: این تأویل همان خواب توست (امالی صدوق/ مجلس 19 به نقل از امام صادق «علیه السلام» - اعیان الشیعه/ ج3/ ص 500)
و نیز آنگاه که رسول خدا «صلی الله علیه وآله» از دنیا رفت بسیار میگریست، وقتی علت را از او پرسیدند، گفت: چرا نگریم با اینکه با رفتن رسول اللّه «صلی الله علیه وآله»، وحی از ما قطع شد. و لما قبض النبی «صلی الله علیه وآله» بکت امایمن فقیل لها ما یبکیک؟ قالت: ابکی علی خبرالسماء (طبقات/ ج 8/ ص 226)و باز در همانجا آمده: ان ام ایمن بکت حین ماتالنبی «صلی الله علیه وآله» فقیل لها اتبکین؟ فقالت: ای واللّه لقد علمت ان رسولاللّه «صلی الله علیه وآله» سیموت و لکنی انما ابکی علی الوحی اذا انقطع عنا من السماء. این جواب علاوه بر این که علاقه او را به رسول «صلی الله علیه وآله» میرساند، نشان دهنده فضل و فهم بالای او هم هست.
[11] کان رسول الله «صلی الله علیه وآله» یقول لامایمن: یا أمَة و کان اذا نظر الیها قال: هذه بقیة اهل بیتی. (طبقات/ ج 8/ ص223)[رسول خدا «صلی الله علیه وآله» همیشه امایمن را بعنوان مادر صدا میکرد و هر گاه به او نظر میکرد و او را میدید میفرمود: این بقیه اهلبیت من است.]
[12] لما توفیت آمنة امالنبی «صلی الله علیه وآله» قال امأیمن امّی بعد امّی و کان یکرمها و یزورها (اعیان الشیعه/ ج 3/ ص 555)[آنگاه که آمنه وفات کرد رسول خدا «صلی الله علیه وآله» امایمن را مادر خود میخواند و همیشه اکرامش میکرد و به دیدارش میرفت.]
[13] از جمله میتوان به سه مورد زیر اشاره کرد:
الف - شیخ طوسی در امالی روایت میکند که رسول خدا «صلی الله علیه وآله» شصتوسه درهم صداق فاطمه «علیها السلام» را سه قسمت نمودند. قسمتی را به امایمن داد برای تهیه اثاث منزل و قسمتی را به اسماء بنت عمیس برای عطر و قسمتی را به ام سلمه برای طعام. (بحار/ ج 43/ ص 131)
ب - از عقد علی و زهرا علیهما السلام مدتی میگذشت. اما علی «علیه السلام» از شدت حیاء نمیتوانست از رسول «صلی الله علیه وآله» بخواهد که زهرا «علیها السلام» را به منزل خود ببرد، تا این که امایمن واسطه شد و این سکوت را شکست و با تلاش خود، هرچه زودتر زهرا «علیها السلام» را به خانه علی «علیه السلام» فرستاد. (بحار/ ج 3/ ص 131)
ج - امایمن تا آنجا که میتوانست از بچههای زهرا «علیها السلام» پرستاری میکرد.
[14] در طبقات والاصابة (ج 4/ ص 415)و بحار (ج 43/ ص 28)و دیگر کتب فریقین نقل شده که چون زهرا«علیها السلام» از دنیا رفت، امایمن نتوانست جای خالی او را تحمل کند. لذا از مدینه به جانب مکه بیرون آمد در حالی که (به روایت ابنسعد) روزه بود. در آن هوای گرم عطش به او فشار آورد. به حدی که بیم هلاکتش میرفت. به روایت ابن شهرآشوب آنگاه که بر جان خود بترسید چشمها را به آسمان دوخت و عرضه داشت: ای خدا مرا تشنه میخواهی با اینکه خادمه فاطمه «علیها السلام» هستم؟ در این هنگام دلو آبی از آسمان نازل شد. امایمن آن را گرفت و آشامید. و به روایت ابن سعد بعد از آن دیگر هرگز تشنه نشد، با اینکه در روزهای گرم روزه میگرفت، و این کرامت، علو مقام او را در نزد خدای سبحان میرساند، هنیئاً لها و رزقنا اللّه منها. و باز در فضیلت او همین بس که در خصائص فاطمیّه نام سیزده زن آمده که در زمان ظهور امام زمان «علیه السلام» برمیگردند و در خدمت آن حضرت و مجروحان لشگرش خواهند بود. و از جلمه ایشان امایمن است. (نقل از ریاحین الشریعه/ ج 2/ ص 331).
[15] لمّا ذهبوا بامیرالمؤمنین «علیه السلام» الی ابیبکر للبیعة اقبلت امأیمن حاضنة رسول اللّه «صلی الله علیه وآله» فقالت یا ابابکر مااسرع ما ابدیتم حسدکم و نفاقکم فامربها عمر فاخرجت من المسجد و قال ما لنا و للنساء (سفینةالبحار/ ج2/ ص736)[هنگامی که امیرالمؤمنین «علیه السلام» را برای بیعت با ابوبکر بردند، ام ایمن، پرستار رسول اللّه به مسجد طررفت و به ابوبکر گفت: چه زود حسد و نفاق خود را آشکار کردید! عمر رو به او کرد و گفت: ما را با زنان کاری نیست و دستور داد او را از مسجد بیرون کردند.].
[16] فلما مات رسول اللّه «صلی الله علیه وآله» ادّعت فاطمه «علیها السلام» انه کان ینحلها فدکاً، فقال ابوبکر: انت اعز الناس علی فقراً و احبهم الی غناًلکنی لااعرف صحة قولک: فلا یجوز ان احکم لک، فشهدت لها امایمن و امیرالمؤمنین فطلب منها ابوبکر الشاهد یجوز قبول شهادته فی الشرع... (ابن حجر و بلاذری و ابن ابیالحدید و ابنتیمیه و فخررازی و... همه همین گونه نقل کردهاند با این تفاوت که به جای جمله امیرالمومنین در کلام فخررازی، مولی لرسول الله ذکر شده) [هنگامی که رسول خدا «صلی الله علیه وآله» از دنیا رفت فاطمه «علیها السلام» ادعا کرد که پیغمبر فدک را به او بخشیده، ابوبکر به او گفت: ای فاطمه «علیها السلام» تو چه در فقر و چه در ثروت، در هر حال نزد من عزیز و محبوب هستی! اما من به درستی گفتار تو تردید دارم و نمیتوانم به نفع تو حکم کنم. و سپس امایمن و یکی از نزدیکان رسول خدا «صلی الله علیه وآله» به نفع فاطمه «علیها السلام» گواهی دادند، ولی ابوبکر شهادت آن دو را نپذیرفت و گفت باید شهودی بیاوری که شهادتشان پذیرفته باشد!] (الصواعق المحرقه/ ص 21 - شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید/ ج 16/ ص214 - فتوح البلادان بلاذری/ ص 46 - الشافی/ ص 408 - احتجاج طبرسی/ ص 58 - کتاب سلیمبن قیس - بحار/ ج 28/ ص 302 و بسیاری مدارک دیگر).
[17] لما نعی الی فاطمه «علیها السلام» نفسها ارسلت الی ام ایمن و کانت اوثق نسائها عندها وفی نفسها فقالت: یا امایمن ان نفسی نعیت الی فادعی لی علیاً فدعته لها (بحار/ ج 43/ ص 204)[آنگاه که فاطمه «علیها السلام» در واپسین لحظات عمر خود بود، امایمن را که مورد وثوق بیشتر و نزدیکترین زنان نزد او بود، خواست و به او گفت: علی «علیه السلام» را نزد من بخوان و او هم اجابت کرد.] و نیز در بحار (ج 43/ ص 181)نقل شده که زهرا «علیها السلام» در بستر بیماری، امایمن و اسماء بنت عمیس و علی «علیه السلام» راخواست و در حضور آنها وصیت خود را به علی «علیه السلام» گفت. از این اخبار جلالت قدر امایمن دانسته میشود..
[18] از امام صادق «علیه السلام» نقل شده که حضرت زهرا«علیها السلام» در لحظات آخر زندگی خود خطاب به علی «علیه السلام» گفت: طر اذا توفّیت لاتعلم احداً الاام سلمه و امایمن و فضّه و من الرجال، ابنی و العباس و سلمان و عماراً و المقداد و اباذر و حذیفه و لاتدفنی الا لیلا و لاتعلم قبری احداً. [علیجان وقتی وفات کردم هیچ کس را خبر نکن، مگر امسلمه و امایمن و فضّه را و از مردان دو فرزندم حسن و حسینعلیهم السلام و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفه را. مرا دفن مکن مگر در شب و قبر مرا به هیچکس اطلاع مده تا مخفی بماند.] (دلائل الامامة/ طبری/ ص 44 - بحار/ ج 78/ ص 210 - بیتالاحزان/ ص 176)
[19] خرجت امایمن الی مکه لما توفیت فاطمه «علیها السلام» و قالت: لااری المدینة بعدها (بحار/ ج 42/ ص 46)[وقتی که زهرا «علیها السلام» از دنیا رفت، امایمن از مدینه به مکه هجرت کرد و گفت: نمیتوانم مدینه را از زهرا «علیها السلام» خالی ببینم.] و چگونه در مدینه طاقت بیاورد، در حالی که آنگونه با زهرا «علیها السلام» رفتار کردند و علی «علیه السلام» وصیّ پیامبر«صلی الله علیه وآله» و همسر زهرا «علیها السلام» را خانهنشین کردند. از اینها گذشته با اختناقی که از جانب خلفا حاکم شده بود، امکان هیچگونه تحرک سیاسی نبود. از این رو امایمن بهتر دید از مدینه خارج شود و در مکه پایگاه تبلیغاتی و امالقرای اسلام جای گیرد و بدین وسیله پیام مظلومیت علی «علیه السلام» و زهرا «علیها السلام» را بهگوش همگان برساند، شاید گوشی شنوا و همتی بیدار، یافت شود...
او آنقدر در فراق یار و مظلومیت او سوخت که بیش از چند صباحی دوام نیاورد
در وفات امایمن اختلاف شده. واقدی و ابن حیان و حاکم و ابن حجر میگویند: او پس از مرگ عمر و در ابتدای خلافت عثمان درگذشت. اما بخاری میگوید: توفیت امایمن بعد النبی «صلی الله علیه وآله» بخمسة اشهر امایمن پس از رسول خدا«صلی الله علیه وآله» پنج ماه بیشتر زنده نبود. (اعلام النساء المؤمنات/ ص 252 - اعیان الشیعه/ ج 3/ ص 555)
منبع:فرهنگ فاطميه الفباي شخصيتي حضرت زهرا عليهاالسلام , مهدي نيليپور.