خاتمه منظومه دل مادر از ملک الشعرای بهار

خاتمه منظومه دل مادر از ملک الشعرای بهار

۰۸ فروردین ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع

 

 

 

ای پسر مادر خود را مازار

بیش از او هیچ کرا دوست مدار

تو چه دانی که چها در دل اوست

او ترا تا به کجا دارد دوست

نیست از «‌عشق‌» فزون‌تر مهری

آن که‌بسته است به موی و چهری

عشق از وصل بکاهد باری

کم شود از غمی و آزاری

لیکن آن مهر که مادر دارد

سایه کی از سر ما بردارد؟

مهر مادر چو بود بنیادی

نشود کم ز عزا یا شادی

کور وکرکردی و بیمار و پریش

پیر و فرتوت و فقیر و درویش

مام را با تو همان مهر بجاست

نیست ‌این ‌مهر، که این ‌مهر خداست

گر نبودی دل مادر به جهان

آدمیت شدی از چشم نهان

معنی عشق درآب و گل اوست

عشق اگر شکل پذیرد دل اوست

هست فردوس برین چهرهٔ مام

چهرهٔ مام بهشتی است تمام

واب کوثرکه روان افزاید

زان دو پستان مبارک زاید

شاخ طوبیست قد و بالایش

خیز و سر نِه به مبارک پایش

از توگر مادر تو نیست رضا

دان که راضی نبود از تو خدا

وای اگر خندهٔ گستاخ کنی‌!

آخ اگر بر رخ او آخ کنی‌!

بسته مادر دل دروای‌ به تو

گر کنی وای برو، وای به تو!

دل او جوی گرت عقل و ذکاست

کان کلید همه خوشبختی‌هاست

منبع: سایت گنجور(آثار سخنسرایان پارسی‌گو)

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث