عدل از نظر قرآن کریم
۱۸ آذر ۱۳۹۳ 0بخشی از کتاب «عدل الهی» نوشته شهید مرتضی مطهری (ره)
در آیات قرآن کریم، عادل بودن و قیام به عدل بعنوان یک صفت مثبت برای خداوند ذکر شده است. یعنی در قرآن تنها به تنزیه خداوند از ظلم و ستم در آیات قرآن قناعت نشده است بلکه به طور مستقیم نیز صفت عدالت برای خداوند اثبات شده است، چنانکه می فرماید: «شهد الله انّه لا اله الّا هو و الملائکة و اولوا العلم قائماً بالقسط؛ خدا و فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند که معبودی جز خدای یکتا که به پادارنده عدل است، نیست» (آل عمران/ 18) بنابراین از نظر اسلام، عدل الهی، حقیقی است و عدالت از صفاتی است که قطعا باید خداوند را به آن موصوف نمود.
عدل اجتماعی در آیات قرآن
بیشترین آیات مربوط به عدل، درباره عدل جمعی و گروهی است اعم از خانوادگی، سیاسی، قضائی، اجتماعی. در حدود 16 آیه در این زمینه وجود دارد. در قرآن کریم، از توحید گرفته تا معاد، و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت، و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است.
عدل، هدف نبوت و مبنای معاد
عدل به مفهوم اجتماعی، هدف نبوت و رسالت پیامبران است و به مفهوم فلسفی مبنای معاد می باشد و آیات زیادی از قرآن کریم به این موضوع اشاره دارند. چنانکه قرآن درباره هدف نبوت و رسالت پیامبران می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ همانا فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه ایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به راستی و هدایت گرایند» (حدید/ 25).
و در موضوع معاد، محاسبه، رستاخیز و پاداش و کیفر اعمال می فرماید: «و نضع الموازین القسط لیوم القیامه فلا تظلم نفس شیئا و ان کان مثقال حبة من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین؛ ترازوهای عدالت را در روز قیامت می نهیم، به احدی ظلم نخواهد شد و اگر هم وزن دانه خردل باشد، آن را می آوریم؛ این بس که ما حسابگر هستیم» (انبیاء/ 47).
عدل اخلاقی در آیات قرآن
قرآن کریم، انسان اخلاقی را به عنوان صاحب عدل نام می برد. در چند جای قرآن که سخن از داوری و یا گواهی انسانهایی است که از نظر تربیتی و اخلاقی و روحی قابل اعتماد باشند، آنها را به همین عنوان که گفتیم نام می برد، مثل اینکه می فرماید: «یحکم به ذوا عدل منکم؛ دو نفر عادل از خودتان آن را تصدیق کنند» (مائده/ 95) یا می فرماید: «و اشهدوا ذوی عدل منکم؛ و دو تن عادل از خودتان را گواه بگیرید» (طلاق/ 2). پس از ترجمه آثار یونانی در جهان اسلام، این جمله افلاطون معروف شد که عدالت، مادر همه فضائل اخلاقی است ولی در حدود دو قرن پیش از آنکه سخن افلاطون در میان مسلمین شناخته بشود، مسلمین از زبان قرآن این سخن را شنیده بودند.
عدل تکوینی در آیات قرآن
قرآن کریم تصریح می کند که نظام هستی و آفرینش، بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابلیتها است. گذشته از آیات زیادی که صریحا ظلم را از ساحت کبریائی بشدت نفی می کند و گذشته از آیاتی که ابلاغ و بیان و اتمام حجت را از آن جهت از شئون پروردگار می شمارد که بود اینها نوعی عدل، و هلاک بشر با نبود آنها نوعی ظلم و ستم است، و گذشته از آیاتی که اساس خلقت را بر حق -که ملازم با عدل است- معرفی می نماید، گذشته از همه اینها در برخی از آیات، از مقام فاعلیت و تدبیر الهی بعنوان مقام قیام به عدل یاد می کند و یا عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش می داند: «و السماء رفعها و وضع المیزان؛ و آسمان را برافراشت و (در آن) میزان نهاد» (الرحمن/ 7).
در ذیل همین آیه است که رسول خدا (ص) فرمود: «بالعدل قامت السموات و الارض؛ آسمانها و زمین به عدل برپا است».
عدل تشریعی در آیات قرآن
برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی، موقوف به این است که اولا نظام تشریعی و قانونی، نظامی عادلانه باشد و ثانیا عملا به مرحله اجرا در آید.
رابطه عدل با دیگر اصول دین از نظر قرآنعدل تشریعی، یعنی اینکه در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین، همواره اصل عدل، رعایت شده و می شود، نیز صریحا مورد توجه قرآن قرار گرفته است. در قرآن کریم تصریح شده که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشد. بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی، موقوف به این است که اولا نظام تشریعی و قانونی، نظامی عادلانه باشد و ثانیا عملا به مرحله اجرا در آید. علاوه بر این اصل کلی که قرآن در مورد همه پیامبران بیان کرده است، در مورد نظام تشریعی اسلامی می گوید: «قل امر ربی بالقسط؛ بگو: پروردگارم به انصاف فرمان داده است» (اعراف/ 29) یا در مورد برخی دستورها می گوید: «ذلکم اقسط عندالله؛ که این در پیشگاه خداوند منصفانه تر است» (بقره/ 282).
قرآن کریم، امامت و رهبری را پیمان الهی و مقامی ضد ظلم و توأم با عدل می داند. قرآن آنجا که درباره شایستگی ابراهیم برای امامت و رهبری سخن می گوید، برداشتش چنین است: آنگاه که ابراهیم از همه کوره ها خالص در آمد به او ابلاغ شد که تو را به امامت و رهبری برگزیدیم. ابراهیم درخواست کرد و یا استفهام نمود که این موهبت الهی در نسل او ادامه یابد. به او پاسخ داده شد که: امامت و رهبری، پیمانی است الهی و ستمکاران را در آن نصیبی نیست: «لاینال عهدی الظالمین؛ عهد من به ستمکاران نمی رسد» (بقره/ 124).
عدل قرآن، آنجا که به توحید یا معاد مربوط می شود، به نگرش انسان به هستی و آفرینش، شکل خاص می دهد، و به عبارت دیگر، نوعی جهان بینی است، آنجا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط می شود، یک مقیاس و معیار قانون شناسی است، و به عبارت دیگر جای پایی است برای عقل که در ردیف کتاب (قرآن) و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و استنباط بشمار آید، آنجا که به امامت و رهبری مربوط می شود یک شایستگی است، آنجا که پای اخلاق به میان می آید، آرمانی انسانی است، و آنجا که به اجتماع کشیده می شود یک مسئولیت است.
چگونه ممکن بود مسأله ای که در قرآن تا این پایه بدان اهمیت داده شده که هم جهان بینی است، و هم معیار شناخت قانون، و هم ملاک شایستگی زعامت و رهبری، و هم آرمانی انسانی، و هم مسئولیتی اجتماعی، مسلمین با آن عنایت شدید و حساسیت فراوانی که در مورد قرآن داشتند نسبت به آن بی تفاوت بمانند. این است که ما معتقدیم دلیلی ندارد که در پی علتی دیگر برویم و فکر خود را خسته نماییم که چرا از آغاز نهضتهای فکری و عملی مسلمین، همه جا کلمه عدل به چشم می خورد؟