وقایع روز نوزدهم ربیع الاول
۱۲ آبان ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماعجنگ داوود عليهالسلام با جالوت
بنى اسرائيل در اثر اختلاف و ظلم و گناه شوكت و قدرتشان را از دست دادند و دشمنان بر آنها چيره شدند .حتى جالوت يكى از پادشاهان و دشمنان بنى اسرائيل آنها را به دادن جزيه مجبور كرد و ايشان زبون و خوار بودند.خداوند اشموئيل يا شموئيل پيامبر را مبعوث كرد و توانست تا اندازه اى به وضع بنى اسرائيل سر و سامانى دهد و قسمت عمده آنها را از بت پرستى نجات دهد و بنى اسرائيل براى جنگ با دشمنان و بازگرفتن سرزمينهاى از دست رفته از آن پيامبر خواستند براى آنها پادشاهى تعيين كند تا با دشمنان بجنگند . از طرف خداوند متعال طالوت معين شد و او با هشتاد يا هفتاد هزار نفر لشكر حركت كردند. دو لشكر به هم رسيدند در ميان لشكر طالوت سه برادر بودند كه پدر پيرى داشتند به نام ايشا و برادر كوچكى به نام داود . خلاصه داود فَلاخَن خود را كه معمولا هنگام چرانيدن گوسفندان همراه داشت تا جانوران را بدان دور كند با خود برداشت .همين كه وارد ميدان شد از سربازان شنيد كه از دلاورى جالوت سخن مى گفتند . داود گفت : چرا مرعوب سطوت جالوت شده ايد ؟ به خدا اگر من او را ديدار كنم به قتلش مى رسانم . سربازان سخن داود را به گوش طالوت رساندند طالوت او را خواست و از نيروى او سوال كرد .بالاخره روز ديگر دو لشكر برابر هم قرار گرفتند .داود گفت : جالوت را به من نشان دهيد . سنگى در فلاخن گذارد و پيشانى او را هدف قرار داد و سنگ را به سمت او پرتاب كرد وسر جالوت را بشكافت . سنگ دوم و سوم را به دنبال آن رها كرد جالوت را سرنگون ساخت و لشكريانش در هم شكست و اين سبب شد كه نام داود بر سر زبانها بيافتد و تدريجا عظمت و شوكت پيدا كرده و بنى اسرائيل وي را به سلطنت و فرمانروائى انتخاب كنند و خداوند متعال نيز او را به نبوّت برگزيد.