وقایع روز سیزدهم رجب
۲۰ آبان ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع
۱- ميلاد مسعود سيد اوصياء امير المؤمنين على بن ابيطالب (ع)
روزى عباس بن عبدالمطّلب با يزيد بن قعثب باگروهى از بنى هاشم در برابر خانه كعبه نشسته بودند . ناگاه فاطمه بنت اسد كه به حضرت على عليهالسلام ۹ ماه آبستن بود و درد زائيدن گرفته وارد مسجدالحرام شد و در برابر خانه خدا ايستاد و به سوى آسمان نگاه كرد و عرض نمود: خداوندا من به تو ايمان آورده ام و به هر پيامبر و رسولى كه فرستاده اى و به هر كتابى كه نازل كرده اى تصديق نموده ام . پس از تو مى خواهم به حق اين خانه و به حق آن كسي كه اين خانه را بنا كرده و به حق اين فرزندي كه در شكم من با من سخن مى گويد و مونس من است اين ولايت را بر من آسان كن.
عباس و يزيد گويد : چون فاطمه از اين دعا فارغ شد ديديم كه ديوار خانه خدا شكافته شد فاطمه وارد خانه گرديد و از ديده ها پنهان گشت سپس شكاف ديوار به هم پيوست ما هر اندازه كوشش كرديم دَرِ خانه را بگشائيم باز نشد دانستيم اين امر از جانب خداست.
روز جمعه ۱۳ رجب سى سال از عام الفيل گذشته وقت چاشت حضرت على در خانه خدا يعنى كعبه معظّمه به دنيا آمد كه تاكنون كسى جز اين بزرگوار در آن مكان متولد نشده و در موقع ولادت حضرت على عليهالسلام پيامبر اسلام سى سال داشت.
فاطمه ۳ روز اندرون كعبه ماند اهالى مكه اين قضيه را در خانه ها و كوچه ها و بازارها به يكديگر مى گفتند تا روز چهارم باز ديوار خانه شكافته گرديد و فاطمه بنت اسد بيرون آمد و فرزند نازنين خود را در دست گرفته مى گفت وقتى خواستم از اين خانه بيرون آيم هاتفى ندا كرد اى فاطمه اين فرزند بزرگوار را على نام كن.قريب به دوازده كتاب از كتب عامّه تولد امير المؤمنين را در خانه خدا نوشته اند از جمله حاكم ابوعبدالله در مستدرك جلد سوم مى نويسد: تواترت الاخبار انّ فاطمة بنت اسد ولدت امير المؤمنين على بن ابيطالب كرم اللّه و جهه فى جوف الكعبه يعنى اخبار متواتر است كه فاطمه بنت اسد امير المؤمنين را در جوف كعبه به دنيا آورد.
على بن صباغ مالكى در فصول الهمّه ص ۱۲ مى نويسد : ولد على بمكة المشرفة بداخل البيت الحرام و لم يولد فى البيت الحرام قبله احد سواه و هى فضيله خصّه اللّه تعالى بها اجلالا و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتكريمه.
ناگفته نماند حضرت على در ۱۰ يا ۱۲ سالگى به پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم ايمان آورد و اول كسي كه با پيامبر نماز خواند اين بزرگوار بود.
۲- شهادت عالم جليل القدر و فقيه عظيم الشأن شيخ فضل اللّه نورى ره
در اوائل مشروطيّت دولت ايران مرحوم شيخ را بعد از گرفتار كردن و پيش آمدن امور مهمّه به نظميه برده بعد از مناظرات مرحوم به آنها جواب هاى سخت داد بالاخره دستور دادند به ميدان توپخانه ببرند و اين دستور به شيخ ابلاغ شد آن جناب با طماءنينه برخاست و عصا زنان از نظميّه بيرون آمد جمعيت تماشاچى بيش از حدّ راه نظميه را مسدود كرده بودند بالاخره مجاهدين مسلح راه را باز نمودند مرحوم نگاهى به مردم انداخت و رو به آسمان كرد و اين آيه را تلاوت نمود افوض امرى الى الله انّ الله بصير بالعباد.
در ۱۳ ماه رجب روز ولادت مولاى متقيان امير المؤمنين سال ۱۳۲۷ قمرى در طهران يكساعت و نيم به غروب مانده شيخ مرحوم را به دار كشيدند و جهت دار كشيدن اين بود كه ايشان مى فرمودند : بايد مشروطه مشروعه باشد و رؤساى اين مشروطه اشخاص لامذهب هستند.
اين بزرگوار را در يكى از حجرات صحن حضرت معصومه عليهالسلام در قم به خاك سپردند و ايشان از اجله علماى قرن چهاردهم كه در طهران حامل لواى رياست مذهبى بود .
اين مرحوم شعر نيز مى گفت و به نورى تخلّص داشت و تذكرة الغافل و صحيفه مهدويّه از تاءليفات ايشانست و صدر الافاضل درباره اين شهيد سروده:
كفر ديدى چه كرد با اسلام اى عجب لا اله الّا اللّه
اعلم عصر را به دار زد ند در كجا پايتخت شاهنشاه
بى تاريخ اين بليّه زغيب گفته شد الشهيد فضل اللّه