وَ قَالَ (علیه السلام): التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ.
دوستى كردن با ديگران نيمى از عقل است.
و آن حضرت فرمود: دوستى كردن نيمى از عقل است.
دوستى ها و خردمندى (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: دوستى كردن نيمى از خردمندى است.
[و فرمود:] دوستى ورزيدن نيمى از خرد است.
و دوستى نمودن (با مردم) نيمى از خرد است (و نصف ديگر سائر صفات يا دور ماندن از شرّ و بدى ايشانست).
امام(عليه السلام) فرمود: اظهار محبت و دوستى با مردم نيمى از عقل است.
نقش محبّت در زندگى:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به آثار محبت و دوستى با مردم كرده مى فرمايد: «اظهار محبت و دوستى با مردم نيمى از عقل است»; (التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ).تعبير به «نيمى از عقل» اشاره به اين است كه كارى است فوق العاده عاقلانه و منظور از «تودد» اين است كه كارهايى انجام دهد كه نشانه كمال محبت و دوستى باشد; در مشكلات به يارى آنها بشتابد و در برابر كارهاى ناروا به هنگام قدرت به جاى انتقام جويى عفو كند و با چهره گشاده با مردم روبه رو شود، در برابر آنها تواضع كند، سخنان آنها را بشنود و به آنها احترام بگذارد. مجموعه اين امور و مانند آن را «تودد» مى گويند كه آثار فراوانى دارد از جمله: دوستان زيادى در سايه تودد براى انسان پيدا مى شوند، اگر اهل كسب و تجارت باشد مشتريان او فراوان مى گردند و اگر مدير تشكيلاتى باشد افرادى كه در زيرمجموعه او هستند به او عشق مى ورزند و وظايف خود را به خوبى انجام مى دهند، چنانچه فرمانده لشگرى باشد افراد لشگر او سر بر فرمان او خواهند بود، اگر عالم و روحانى باشد مردم به او اقتدا مى كنند و ارشادات و نصايحش را به گوش جان مى پذيرند و چنانچه پدر و بزرگ تر خانواده باشد همسر و فرزندان به او علاقه مند مى شوند و محيط خانواده محيطى مملوّ از محبت و آرامش و همكارى خواهد بود و همچنين افراد ديگر در محيط ها و پست هاى ديگر. ولى به عكس اگر انسان در برابر مردم خشن باشد و با قيافه درهم كشيده روبه رو شود، بى اعتنايى كند، تكبر بورزد، نسبت به سرنوشت آنها بى اعتنا باشد و به تعبير قرآن «فَظّ غليظ القلب» باشد از اطراف او پراكنده مى شوند، در ميان جمع زندگى مى كند ولى تك و تنهاست. به گفته شاعر:نهال دوستى بنشان كه كام دل به بار آرد *** درخت دشمنى بركن كه رنج بى شمار آرددر بحارالانوار از امام حسن عسکرى(علیه السلام) در ضمن مواعظ آن حضرت چنین نقل شده: «مَنْ کانَ الْوَرَعُ سَجِیَّتَهُ وَالْکَرَمُ طَبیعَتَهُ وَالْحِلْمُ خَلَّتَهُ کَثُرَ صَدیقُهُ وَالثَّناءُ عَلَیْهِ وَانْتَصَرَ مِنْ أعْدائِهِ بِحُسْنِ الثَّناءِ عَلَیْهِ; کسى که تقوا و ورع خوى و خصلت او باشد و جود و بخشش طبیعتش و حلم و بردبارى عادتش، دوستانش بسیار مى شوند و ثنا خوانانش فراوان و از این طریق بر دشمنانش پیروز مى گردد».(1)البته نباید خوش رفتارى با مردم را با مسئله تملق و چاپلوسى اشتباه کرد که آن حساب جداگانه اى دارد و به یقین از صفات مذموم است.مرحوم مغنیه مى گوید: بعضى از شارحان نهج البلاغه تعبیر به «نصف العقل» را چنین تفسیر کرده اند: «اَلْمُرادُ بِنِصْفِ الْعَقْلِ تَدْبیرُ الْمَعاشِ; منظور از نصف عقل تدبیر معاش است»(2) ولى به یقین این تفسیر، تفسیر تمام جمله امام(علیه السلام) نیست بلکه مى تواند بخشى از آن را تشکیل دهد، زیرا کسانى که خوش رفتارند در امر معاش و جلب شرکاى خود و مشتریان فراوان موفق تر خواهند بود.مرحوم کلینى در کتاب کافى بابى تحت عنوان «التَّحَبُّبُ إلَى النّاسِ وَالتَّوَدُّدُ إِلَیْهِمْ» ذکر کرده و در ذیل آن احادیث متعددى از معصومین(علیهم السلام) آورده است. از جمله در حدیثى از پیغمبر خدا(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که مرد عربى از طایفه بنى تمیم خدمت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمد عرض کرد یا رسول الله توصیه اى به من بفرما! از جمله امورى که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود چنین بود: «تَحَبَّبْ إلَى النّاسِ یُحِبُّوکَ; به مردم اظهار محبت کن تا تو را دوست دارند».(3)و نیز در حدیث دیگرى از همان حضرت نقل مى کند که فرمود: «ثَلاثٌ یُصْفینَ وُدَّ الْمَرْءِ لاِخیهِ الْمُسْلِمِ یَلْقاهُ بِالْبُشْرِ إذا لَقِیَهُ، وَیُوَسِّعُ لَهُ فِی الْمَجْلِسِ إذا جَلَسَ إلَیْهِ، وَیَدْعُوهُ بِأحَبِّ الاْسْماءِ إلَیْهِ; سه چیز است که اظهار محبت هرکسى را نسبت به برادر مسلمانش صفا مى بخشد: او را با چهره گشاده ملاقات کند و در مجلس که مى نشیند (هنگام ورود برادر مسلمانش) براى او جا باز کند و وى را به بهترین نام هایش خطاب نماید»(4). (5)*****پی نوشت:(1). بحارالانوار، ج 75، ص 379.(2). فى ظلال نهج البلاغه، ج 4، ص 308 .(3). کافى، ج 2، ص 642، ح 1.(4). همان، ص 643، ح 3 .(5). سند گفتار حکیمانه: صاحب کتاب مصادر نهج البلاغه مى نویسد: این جمله حکیمانه در غیر از نهج البلاغه به این صورت نقل شده: «التَّوَدُدُ إلَى النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ» (اشاره به این که آنها از منابع دیگرى این کلام را به دست آورده اند) سپس اضافه مى کند که در ذیل کلام حکیمانه 143 مصادر آن خواهد آمد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 123)
مقصود از خرد، عقل عملى است. و كلمه عقل، در اينجا مجازا در مورد تصرّفات عقل اطلاق شده است از باب اطلاق نام سبب بر مسبّب، و از جمله تصرّفات عقل در تدبير امور، محبّت به ديگر مردم است. و چون انسان در رفع نياز زندگى محتاج به ديگران است، و رفتارش با مردم در اين جهت يا به گونه اى دوستانه و معاشرت نيكو و خوش برخوردى و گذشت و تشويق است، و يا به گونه قهر و غلبه و ترس است كه ناگزير دوستى و محبّت و آنچه لازمه دوستى است، نيمى از خرد، يعنى نيمى از تصرفات عقل در تدبير امور زندگى او است.
التّودد نصف العقل. «دوستى و مهر ورزى نيمى از خرد است.»